کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من
جناب اعتمادی گرامی!
سرنوشت خود و یک ملت را نمیتوان به حدس و برآورد تخمینی و گمان به واکنش و تصمیم جامعهی جهانی بند کرد! به چه اطمینانی میتوان به قدرتهای استعماری اعتماد کرد که برای دوشیدن یک ملت در 57، کار ملت را، به جای همراهی و هدایت دموکراتیک یک ارباب مطلقهی ملی که کوس استقلال از سازوکار ارباب عالم زده بود، به جانشینی یک ارباب مطلقه ی ایدولوژیک دوگانهاندیش و تنشآفرین بین مؤمن و کافر، میکشانند تا در گردوخاک و گل آلودی آب سیستماتیک چنین ارباب بومی، ماهی خود را بگیرد! یعنی آنها فرمول این تحول و سزارین (یا به قول شما انقلاب) را نفهمیدند، و ملت غیرتشکبلاتی ما فهمید که چه کرد؟! با اینهمه باید از تاریخ عبرت گرفت:
کس نخارد پشت من...جز ناخن انگشت من!
اما چه کسی باید این من را در یک میدان میلیونی امن، برای #استقرار_اراده_ملی (که کماکان دلبخواه قدرتهای استعماری نیست و نیازمند منابع ملی ما هستند) تعبیر کند؟
فراموش نکنیم که سرطان در جان یک وطن است، نه تنها حکومت! و این مردم باید در یک#میدان_میلیونی_امن تکلیف را صراحتا و با معرفت، با بیعت خود با غدهی سرطانی قانون اساسی مشخص کنند و دقیقا بفهمند #نقشهی_راه امن برای عقوبتشان چگونه است؟
ائتلاف ملت با ملت و همدلی قابل اثبات ملت در یک میدان مهم است و این بدون فراخوانی برای حضور در #میدان_میلیونی_امن (نه ناامن) برای یک #فرمان_مدنی_مسالمت_آمیز و الزام آور (نه #نافرمانی_مدنی_مبهم و خشونتبار و تفرقهآمیز بر سر مطالبات نخود و لوبیایی و روبنایی ) ممکن نیست!
الف) عمدهی مردم معترض در خیابانها دنبالِ مطالبات روبنایی و صنفی هستند! متاسفانه مخاطب منطقِ تمرکز شدهی شما، قدرت فراگیر و مجاب کننده برای تغییر احساس شهامت و جسارت لازم برای یک رفتار اکشن در مردم معترض ندارد! چون یک کاریزمای تاثیرگذار متکی به توافق اروپا و امریکا در گوادلوپ، و یاری مالی اوناسیس و عزم جدی کارتر و خیانت قره باغی و فردوست، و چریکهای فلسطینی را در کنار مساجدی که تشکیلاتی عمل کردند را در #نقشه_راه ندارند!
سازماندهی برای آن نقشه ی راه با ستاد خمینی و ارباب عالم بود!
اما امروز برنامه ریز ستاد فرماندهی برای ترسیم #نقشه_راه با کیست؟
صدای دعوت پراکنده شما و سایر دوستان نه قدرت کاریزما دارد و نه قدرت تدوین نقشه ی راه.
درد و احساس شما قابل درک است! برای شور انقلابی لازم است. اما برای همایش ملی مردم کافی نیست!
برای رسیدن به یک شور لازم در تمام مردم باید آدرس را درست نشان داد!
مطالبات روبنایی به سامان نمی رسد! فرهنگیان اما دنبال مطالبات صنفی هستند نه تغییر نظام.
مطالبات روبنایی به سامان نمی رسد! کامیونداران و کارگران اما دنبال مطالبات صنفی هستند نه تغییر نظام ( هر چند در دل این را بخواهند اما منتظر یک ناجی اند!) اما تغییر افراد و ناجی حلال مشکل مردم نیست! مردم باید یکصدا شوند که راه در مشارکت همه با تغییر قانون است!
بنابراین لازم است که مردم با هم همنفس شوند که باید و باید باید: قانون اساسی تغییر کند تا خود سرنوشت خود را بنویسند! اما چنین اتحادی نیازمند یک میدان میلیونی با ادبیاتی امن است که بتواند اوضاع را بصورت منطقی و بدون خونریزی با آینده ای شفاف تغییر دهد!
با چنین تغییری است که مردم احساس امنیت و حضور میکنند! باید به این میدان میلیونی بصورت امن میدان داد تا مردم همنفس و همصدا شوند و اثبات کنند که از مطالبات روبنایی به بنیادی یقین دارند! بدون شنیدن چنین صدای مطمئن اکثریتی نمیتواند بر اساس منطق من و شما به یک روح ملی تبدیل شود! مخاطب من و شما به هزار نمی رسند! میدان میلیونی است که مردم را همنفس میکند! اما نه میدانی برای قتل عام.
موضوع ترس و نداشتن شهامت نیست! موضوع پرهیز از حماقت است!
ما نمیتوانیم با شور دادن انقلابی و بنیادی به خود، منتظر انتقال این شور بنیادی به میلیونها نفر شویم. برای چنین شوری نیازمند هم نفس شدن بر اساس یک ادبیات مشترک در یک میدان میلیونی است! موضوع این است آن ادبیاتی که سخن از براندازی میکند بدون نقشه ی راه برای مردم نمیتواند اطمینان بخش باشد! چون قدرت تعیین کننده در دست مردم غیرتشکلاتی نیست! و مردم به تشکیلاتی مبهم پشت صحنه ای که نمی شناسند نمیتوانند اعتماد کنند! البته میتوانند به شما اعتماد کنند! اما در چند میدان این اعتماد به یک پرچمدار واقعی دارای کاریزما را ثابت کرده اند؟
بنابراین مشکل تنها در نفس و سلب نیست! مشکل در اعتماد به تداوم راه است!
انقلاب یک فیلم سینمایی اکشن نبود و نیست که مردم به یاد دارند. تمام واقعیت در پشت صحنه بود! آیا مردم اعتماد خود را به یک پرچمدار که در پشت صحنه تشکیلاتی دارد مطمئن هستند و این را بارها در میدان اثبات کرده اند!
بنابراین ما به تکرار این میدان میلیونی نیاز داریم! میدانی که در آن دیگر یک شاه مهربان نیست! بلکه ارباب نامهربان استعماری است که به شاه و ملت رحم نکرد و خواستار یک ارباب بومی به نام خمینی و پیروان ایشان است که حاضرند!
.
ب) کاملا با شما در باره ی این سرطان دردناک و گسترده در تمام سلولهای تبدار بدنی به نام وطن موافقم و دیر بجنبیم نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان!
بسیار ضروری است که بصورت فورس ماژور و اورژانسی با بیمار تبدار و در حال احتضار اقدام کرد:
با مهربانی و شیمی درمانی و نهایتا عمل باز... اما باید سریعا پله پله مراتب فوق را رعایت کرد! در صورت جواب ندادن... آخرین مرحله شاید عمل باز باشد! آن هم نه با خنجر و ضرب و شتم... بلکه به همان روشی که در بیمارستان با یک بیمار سرطانی برخورد میکنند و پیش از عمل باز نزدیکان گرد بیمار جمع میشوند! واقعیت را به او میگویند! و پشت درب اتاق عمل می نشینند و بر نمی خیزیند تا عمل باز تمام شود!
البته عمل باز #تغییر_قانون_اساسی برای سلامت تمام سلولهای بدن است!
اتاق عمل یک #میدان_میلیونی امن است!
و چشم انتظار #ستاد_مشترک پزشکان مستقل وطن است!
خیام ابراهیمی
17 دی 1397
https://www.youtube.com/watch?v=JcK-DCR0ATU
No comments:
Post a Comment