Thursday, April 4, 2019

امنیت میلی سلسله‌ی بربران نخودی


امنیت میلی سلسله‌ی بربران نخودی
به موازات صفِ کوچک آری به تاریکی، در سال نو با حال نو، صفی از اکثریت آری به نور در تاریکی بسازیم و #امید را با #هم_افزایی و #همزیستی_مسالمت_آمیز سبز کنیم.
برای تاثیرگذاری در جامعه‌ای که قانونا قدرت سرنوشت بصورت مطلقه در دست یک شخص است، و سایر شهروندان تنها جاده صاف کن او هستند دو راه پیش روی شهروندان وجود دارد!
الف) بیعت با نظام سلطه وهمراهی با سناریوهای انحصارگرای او (از جمله انتخابات)
ب) تحریمِ بازی‌های شبهه مدنیِ نظام سلطه (در 2 شکلِ گریز از میدان، و حضور در میدان)
برای ایرانیانی که 40 سال است به دلیل تاخت‌وتاز اتوریته‌ی قانونی از متنِ هژمونی جامعه حذف شده‌اند، و به دلیل تحریم از سوی قانون اساسی (و متعاقبا قانونمداران) عملا در موضع تحریم قدرت زورگیران جامعه، قرار گرفته‌اند، به 2 شکل می‌توانند نقش شهروندی خویش را در قالبِ تحریم، در سازوکار سرنوشت خویش در جامعه اعمال کنند.
تحریم تاریکی برای پرهیز از آلودگی در دامچاله‌های نظام سلطه، دو شکل دارد:
1)
تحریم #سلبی_حذفی (خانه نشینی و یا حضور در فضای مجازی با فحش و خشونت شعار جنگ و براندازی، مثل گریز از صف انتخابات و پیمانکاران نظام سلطه، و واگذاری کلِ میدان به دیکتاتوری که آمارسازی همواره در دست اوست.
2)
تحریم #ایجابی_جذبی (حضور میدانی به موازات صفِ بیعتکنندگان با نظام، برای نمایش و ثبت اعتبار و قدرت اکثریتی و خواست خود در مقابل چشم جامعه با ادبیات مسالمت‌آمیز و فراگیر برای ذوب کردن اقلیت مشروع در اکثرت محروم.
.
زندگی با تحریم تاریکی و البته هجوم نور در میدان تاریک ممکن است، نه قهر و تحریم خود با پنهان شدن در سایه روشنِ سوراخ موش و دخمه‌ها در جنگی تحمیلی و قانونی و نابرابر. باید به این گورخوابی زنجیره‌ای بر اساس رعب و جنایت قانونی پایان داد!
چگونه زلزله‌ی امنیت سیلی و میلی را باید به امنیت پایدار ملی-میهنی تبدیل کرد؟
چگونه می‌توان تهدید را به فرصت تبدیل کرد؟
چگونه باید گام به گام، پتانسیل مشترک مردمی را بصورت مسالمت آمیز در آب و خاک و هوای مشترک با نوری بی دریغ و فراگیر و زاینده، سبز کرد و با تغییر قانون از شوراهای محلی و بومی تا ملی-میهنی به میوه نشاند؟
بترس از خشم و کین و نفرتِ پنهان این پیرمرد بیمار و نخودی در نظام سلطه و در میدان قانونی جنگ با ملت غیرخودی.
آلوده به اصول بنیادیِ و قانونِ این ادبیاتِ ویرانگر نشو، هموطن!
باید تهدید ادبیات جنگی را به فرصت ادبیات صلح تبدیل کرد.
اما چگونه؟
کار روشنفکر همین فرصت سبزینگی با ادبیات صلح است، نه بازی کردن در میدان جنگِ آن‌که خود را قانونا دشمن تو القاء می‌کند! با تن فروشی به ویژه خواران چنین قانونی رستگاری، ناممکن است. پس به یاری نور برخیزیم.
#نقشه‌_راه 
در همین صفحه موجود است. گام اول: انقلاب در ادبیات اپوزیسیون است برای فتح #گام_دوم با هجوم نور و مهرورزی با زبان مشترک حقوقی. که هیچ تاریکی با تاریکی محو نخواهد شد! تاریکی تنها با هجوم نور محو خواهد شد!
#فراخوان_اکثریت_متحد 
، به یک میدان امن و دارای مجوز، گرد اقلیت ایدئولوژیک بر اساس حق طبیعی و مشترک آب و خاک اولیه (نه حق ویژه‌خواری ایدئولوژیک و ثانویه)... راهی نیست جز اینکه، اعتبار خود را گرد مشروعیت زور قانونی اثبات کرد و برنخاست تا نتیجه! نه با زبان و ادبیات سلبی-حذفی...بلکه با زبان و ادبیات ایجابی-جذبی. انقلاب در گام اول، برای فتح #گام_دوم این است!
https://www.youtube.com/watch?v=p7wTDIcWqzM
خیام ابراهیمی
10
فروردین 1397


آتشبیاران جنگ هار مجدون



آتشبیاران جنگ هارمجدون
در پشت صحنه، جنگ بین مسیحیت و یهودیت و اسلام توسط رهبران راستگرای لیبرال_مسیحی بازیگردانی می‌شود. باید مسلمانان در چاله‌میدان اسرائیل، یهودیت را نابود کنند تا در سکانس نهایی خود با دو تا پیف پاف شیمیایی، قربانی شوند!
چگونه باید این جنگ تحمیلی و ویرانگر به مردم محروم جهان را در میدانی نابرابر، به صلحی مردمی تبدیل کرد؟
آتشبیاران جنگ هارمجدون در جنگ صلیبی امپریالیسم چه کسانی هستند؟ جز احمق‌هایی که با جیب خالی و پز عالی در کارِ استقرار ناجی خود، اما به‌نفع ناجیِ دشمنِ مذهبی خود، مجاهده می‌کنند! نظام سلطه بر عالم به یک پاپ سوم پیش از رنسانس نیازمند است! و بازیگر این نقش با بازیگردانی انگلیس-روسیه-فرانسه، بصورت ناخواسته بر #خامنه‌ای تحمیل شده‌است!
نظام سلطه بر عالم با تاکتیک شل‌کن سفت‌کن، و استراتژی تقویت اربابان بومی، هنوز در پی تقویت باور دینی و ایدئولوژیک در جهان و در خاورمیانه‌اند و مدام باد سلاطین و گروههای بنیادگرا و دینی را علیه یکدیگر پر و خالی می‌کنند، تا برای سپاه دشمن خود حشرات و زامبی‌های فرمانبری بسازند که در دامچاله‌های زنجیره‌ای با دو تا پیف پاف از کره خاک پاکسازی شوند!
تشدید تضادهای درونی ملتها با بازآفرینی جنگهای صلیبی بواسطه‌ی سربازان گمنام و نفوذی در پشت صحنه‌ی موج‌سواری با حماقتِ مردم عقیم و و ملتها بین 3 دین یهودیت و مسیحیت و اسلام ادامه دارد.
1- شوالیه‌های معبد پاپ نواندیش، برای انتقام از صلاح‌الدین‌ ایوبی و نیز یهودیتی که مسیح را به صلیب کشیده بر تشدید اختلافات بنیادی بین یهودیت و اسلام می‌افزایند. از سویی مسلمانان بنیادگرا را علیه یهودیت باد می‌کنند! و ضمنا پاپ برای جلب اذهان عمومی در عالم، با نرمش در باب به رسمیت شناختن همجنسگرایی از خود چهره‌ای انسانی و مدرن نشان می‌دهد! این یعنی تبدیل تهدید به فرصت و افزایش پتانسیل و اتوریته میان مردم جهان.
2- ترامپ پس از انتقال سفارت خود به اورشلیم، در #گام_دوم بر خلاف قرارادهای بین‌المللی مالکیت بلندیهای جولان را در خاک سوریه که به تصرف اسرائیل درآمده بود، برای اسرائیل، به‌رسمیت می‌شناسد! تا بر تضاد و تنش بین مسلمانان و یهودیت بیفزاید!
3- احتمالا قدرتی پس پرده، با تحریک یک مسیحی که روی اسلحه‌اش نام قهرمانان جنگ‌های صلیبی و ترورهای مذهبی علیه مسلمانان نوشته شده، در 2 مسجد در نیوزلند، 49 نفر از مسلمانان را به رگبار می‌بندد! تا بر تنش میان مسیحیت و مسلمانان بیفزاید!
4- حاکمیتِ فرقه‌ای ایران، به‌عنوان قطبِ جنگ‌افروزِ مسلمانان بنیادی آخرزمانی شیعه، در بستر قانون بحرانساز و تنش آفرین و دوقطبی مؤمن و کافر، با تمرکز بر سرمایه گذاری در اطراف اسرائیل که منجر به ویرانی زیرساخت‌های بنیادی مردم شده، بر بحران نان و آب و امنیت مردم ایران در راستای برده‌سازی در نظام ایدئولوژیک می‌افزاید تا در بن بست تنازع بقاء در وقت مقتضی بر سپاه مسلمانان بیفزاید! لذا در نظام بحرانساز، بودجه‌ی مهدویت را از سازمان مدیریت بحران، بیشتر تعیین می‌کند.
5- سربازان گمنام امام زمان و آلتهای‌ گروگان و صادراتی و تصرفیشان، از #زم گرفته تا #امید_دانا و گروههای ایرانشهری دو سه نفره با تاکید بر پادشاهیخواهی و #ایران_بزرگ از هند تا مدیترانه، سپاه پاسداران را گاردجاویدان پادشاه می‌خوانند. یکی رضا پهلوی را باد می‌کند و یکی سردار سلیمانی را تا تحت هر سناریویی برگ برنده در دستشان باشد. هر چند اولویت با ترکاندن رضاپهلوی به نفع اهداف مهدوی است.
6- بادکردن مادی و معنوی #اپوزیسیون_سکولار_دموکرات دروغین، که از وحدت همه با همه پرهیز دارند و آلتی بیش در زمین بازی نظام سلطه نیستند! چون دشمن اصلی نظام سلطه وحدت تمام مردم بر اساس حق بنیادی مادی(آب و خاک) است ونه اندیشه و ایدئولوژی ضد دین و یا دینی و یا کمونیستی و یا لیبرالی.
7- دشمن اصلی اربابان جهان، اولویت حق آب و خاک طبیعی و اولیه و مشترک بر هر حق ثانویه از قبیل ایدئولوژی و تکنولوژی و قومیت و نژاد است!
بنابراین هر کس که در دوران پیشاآزادی به حق بنیادی مادی اولویت بدهد در زمین سلاطین جهان بازی میکند. و این یعنی: شریک دزد و رفیق قافله‌ای که به مرده خواری از خون محرومان تن و جان آلوده است.
8- مردم ایران برای قربانی نشدن در این دامچاله استعماری، به وحدت گرد حق بنیادی آب و خاک مشترک با زبانی مشترک و حقوقی مبتنی بر ادبیات صلح و ایجابی-جذبی به‌جای زبان تنش‌آفرین سلبی-حذفی از هر زمان دیگر بیشتر نیازمندند!
.
نتیجه: مشکل از دینِ مشترک و فرازمانی-مکانی در وجدان زنده، نزد مردم جهان نیست! مشکل در مذهب بت پرستان قدرت در دستِ قادران مطلقه بر زمین است! تنها با شناخت مسئله میتوان با حل آن، یک تهدید ویرانگر را به فرصت تبدیل کرد! اگر آتشبیاران نادان بگذارند و غیرمستقیم، نقش آتش‌تهیه را برای آتش به اختیاران بازی نکنند!
خیام ابراهیمی
9 فروردین 1397
لینک ویدئوی هماهنگی زم با اتاق فکر، پس از این‌که برای درهم ریختن سپاه دشمن، آلت باید سوخته شود!
https://www.facebook.com/houshang.france/posts/1509956112467681

Image may contain: one or more people and text

همایش آب بازی قانونی در خون


همایش آب‌بازی قانونی در خون
امید به گورکنی دیگر حتی عمق گور را کم و زیاد نمی‌کند! چون عمق گور وابسته به حکم حکومتی است نه مطالبات مردمی. راز زنده‌به‌گوری زنجیره‌ای، در تداوم قانونِ انحصار سلطه، در غیاب نظارت ملی و عقیم بودن صاحبان حق مشترک در ملک مشاعی به نام وطن است.
آب‌بازی از زانو تا کمر در سیل و زلزله ، بدون تغییر قانون اساسی ادامه دارد!
ایدئولوژیِ زورگیری عقیدتی در حوالی شکم، بصورت قانونی ادامه دارد!
آن هم به همت پااندازان قانون سلطه با تاکتیک هویج و چماق و آچمز در باغ سبز و گفتگوی تمدن‌های بدوی و مدنی، برای تداوم مردمسواری دیمی و هیئتی برای ویژه خواران مؤمن به یک سالار (نه تمام مردم).
قابلیت آب‌بازی از زانو تا کمر، از پشت کوه دماوند تا ویلای 2500 متری در ولنجک تا قصر خاوری در کانادا تا قصر خلجی در امریکا و سوراخ موش لندنی مرده‌خواران بی.بی.سی تا کازینوهای گرجستان و فاحشه‌خانه‌های آلمان و سوئد و جنوب لبنان ادامه دارد. البته بین زالوها و کرم‌های مردمسواری دیمی و هیئتی با عبای شکلاتی و اودکلن شابدولعظیمی مارک ملکه، و لبخند بنفشی که با پنبه سر می‌برد و با شمشیر پاک می‌کند.
برخی از ایرانیان این قابلیت را دارند که چالش تا زانو در سیل را به چالش تا کمر در آب تبدیل کنند!
همایش التزام به حکم حکومتی در راستای مرده خواری بر روی جسد اراده ملی ایرانیان زلزله زده و سیل زده و نمایش بندگی برای استراتژیهای کلان تک نفره (بموجب بند یک اصل 110 قانون اساسی) تنها در انحصار بازیگران و اصلاح‌جلب‌های تدارکاتچی و آبدارچی حصر، هنگام انتصخابات بیعت با قدرت مطلقه برای نوشتن سرنوشت 80 میلیون ایرانی عقیم نیست! هر گلی برای هر سلیقه از رعایای صغیر و جاهل، بوی خود را دارد!
چو نیک بنگری این حرامخوارها همچون جناح و بالهایِ دیگر نظام سلطه (چپ و راست و میانه) جملگی شریک دزد و رفیق قافله‌اند! فقط ادبیات و روش‌های عوافریبی‌شان فرق می‌کند تا ملت همچنان در راه سیاست‌های کلان تک نفره (سرنوشت عمومی) بین تدارکاتچیان و تیرخلاص زنها، در قطار جنگی صدور انقلاب به دیار قدس، مچل باقی بماند!
تفاوت تاکتیک بازی اصولگرایان با اصلاح‌جلبها در این است که ایشان شمشیر را از رو بسته‌اند و دروغ و ریاکاریشان گل‌درشت و نمادین و از باب تکلیف است. جنگشان با غیرخودی هم شفاف است و ملت تکلیف خودش را با ایشان می‌داند.
مشکل اصلی در روش بازی پااندازان اصلاح‌جلب است که آدرس را( که قانون است) به نادرستی، مسئولین نشان می‌دهند! در حالی که فساد بنیادی در قانون اساسی است که ملت واحد را به مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی تقسیم کرده و قدرت را در دست اقلیت حصر کرده، تا دست تمام مردم به آن نرسد! همچنین مشکل از عده‌ای ساده دل است که حول شعارهای عوامفریبانه و ناممکن و کشدارشان، دل به ایشان بسته‌اند!
غافل از اینکه تا این قانون اساسی پابرجاست، تا ابد و تا ویرانی کامل ایران، ماجراهای زنجیره‌ای وجود خواهد داشت! چون تمام مسئولین باید م لتزم به حکم حکومتی یک نفر باشند نه تمام مردم. پس باید آدرس را درست نشان داد!
اصلاح جلب‌ها بدون توبه از قانون اساسی، جز ریاکارانی زیر خیمه‌ی مشترک زورگیران عقیدتی نیستند و مردم مردم کردنشان دروغی بیش نیست! چون آنها در فکر امت خویشند!
و کسی که به این حرامخواری سیستماتیک دل بسته باشد، روزی نه چندان دور قربانی خواهد شد!... این رسم مافیاست!
پرچمداران صادق باید از قانون شکاف بین ملت واحد هر چه زودتر توبه کنند و به جای تدارک انتصخابات بعدی که خوانشش در دست گرگ رمه هاست، آدرس را درست نشان دهند! هیچ پندار و گفتار و رفتاری در ساختار قانون اساسی قابل اطمینان نیست.
در چنین حال و هوایی سیل و زلزله‌ی اصلی در باور و نگاه امیدوارن به قانون اساسی است. چون اگر این گزمه تا زانو و کمر در آب سرنوشت تک نفره نرود، همواره یک گزمه‌ی دیگر در میدان است و حاضر است زیرآبی رود.
خیام ابراهیمی
8 فروردین 1398
رونوشت:
#آخرین_هشدار !
#خاتمی_موسوی_خائن ! از قانون سلطه توبه کن!
#اصلاح جلبان_ویژه_خوار
#اپوزیسیون_وابسته ، یار تمرینی نظام سلطه
#پوزیسیون_مستقل !


Image may contain: 1 person, text


خواب دیده ناخدا، که دشمن حمله کرده از راه ابرهای باردار
تانک آورده به جنگ کفار که زیرآبی نروند در سیل با سوار
با بسیجِ سطل و لگن‌به‌دستان به جنگ سیل ویرانگر رفته‌اند
با تانک و توپ و گلوله به جنگ دشمن با هزار گزمه و سردار


تعیین نرخ وسط دعوی
الف) فرمانده گارد جاویدان، همینطوری بدون نقشه و برنامه و پروتکل معین از سوی ستاد بحران برای نمایش میدانی ایثار سردارانِ جان ایران برکف میگوید: من اینجا میمانم تا آن جاده خراب شود و آب این منطقه تخلیه به آنسو... آبدارچی به او میگویدشاید آب آنسوی جاده بالاتر از اینسو باشد! تازه پس از این حکم حکومتی فرمانده گارد جاویدان کمی فکر می‌کند... تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
#چالش_آب_بازی #تا_زانو_در_سیل 
توسط گارد جاویدان سپاه پاسداران
1)
چرا سردار جعفری #تا_زانو_در_سیل دستش را دو بار به آب می‌زند؟
2)
چرا بادیگارد به وزیر #تا_زانو_در_سیل می‌خندند؟
3)
چرا کانال رودست دوم (با پرسچم شیر و خورشید و تاج پادشاهی) ذیل ویدئوی سردار نوشته: عکس سردار پرچم شیر وخورشید با تاج را منتشر کرده است؟
به تصاویر پیوست این نوشته نگاه کنید چگونه فرمانده کل سپاه پاسداران سردار جعفری در میدان عمل خود را به سیل زده است!
امید دانا(؟) سرباز انتحاریِ پادشاهیخواه صادراتی میگوید:
"
آیا کسانی که در این لحظات در خانه های گرم و نرم خودشان نشسته اند و کافی خود را ریخته اند و پای لپ تاب علیه این قهرمانان واقعی ایران تایپ میکنند، میتوانند این تصاویر را ببینند و با وجدانی راحت شب بخوابند؟ همچنین در آخر کلیپ مشاهده میکنید چگونه نیاکان ما در زمان هخامنشیان که به صورت نظامی کشور را اداره میکردند، تخت جمشید را ساخته اند که سیل شیراز هیچ آسیبی با آن نتوانست بزند و سیل از طریق کانالهای زیرزمینی از محوطه پارسه خارج شد! آری در یک کلام بایستی مانند نیاکانمان در دوران ساسانیان و هخامنشیان کشور را به دست نظامیان بسپاریم، زیرا این نظامیان بوده و هستند که دلسوز واقعی مردم و کشور می باشند!"
-----
انتساب عنوان #گارد_جاویدان با حک کردن پرچم شیر و خورشید و تاج ذیل ویدئوی فرمانده ی سپاه جعفری از ابداعات سرباز نفوذی اسلام در اپوزیسیون خارجی #امید_دانا ست.

https://www.youtube.com/watch?v=Fhv6U0HCPc0

ب) آب بازی وزیر و خنده‌های هیئتی بادیگاردها و گزمه‌ها
#چالش_تا_زانو_در_سیل
Image may contain: 3 people, people smiling, people standing
Image may contain: 1 person

ج) خنده‌ بادیگارد فرمانده گارد جاویدان هنگام آب بازی
#چالش_تا_زانو_در_سیل
Image may contain: one or more people and text

















Image may contain: one or more people and text








چالش فتوشاپ #تا_قلب_سنگی_در_سیل
Image may contain: 1 person, beard

هشتمین سین، سیل بردگان در صف بیعت


هشتمین سین#سیل_بردگان در صف بیعت با قانون ویرانگران ایران در انتصخابات
ویرانگریِ سیل زمینی، در بلای حکمِ آسمانیِ این دو ملّا و منبرنشین نهفته:
#احمد_خاتمی:
نام ایران باید به ولایت تغییر کند! ایرانیان هررّی!
#محمد_خاتمی:
مردم ما دموکراسی نمی‌خواهند! مردمسالاری دینی(مردمسواری ولایی) می‌خواهند!
یعنی#تکرار همایشِ عزای‌هیئتی در فضای‌سنتی، میان سیل و زلزله و آتش و بارانِ سنگِ بنیادی و قانونی که ایران را بینِ مؤمن‌وکافر و خرسوار و خر، دریده و #ایرانستان را ویران کرده.
عصای سلیمان موریانه زده و پوک شده و به تلنگری می‌شکند! مشکل این آسیب‌پذیری بنیادی، در تزلزل دوقطبی و شکاف زیرساخت‌های انحصاری و ایدئولوژیک نهفته است. یک قبیله با قوانینش، ایران را بین چپ و راست اقلیت خودی از ملت غیرخودی دزدیده و پاره پاره کرده و دریده‌اند.
تکرار هجمِ درندگی و ویرانی بر خشت کج و جنگ بین خودی(مؤمن) و غیرخودی(کافر) در ساختار قانونی و حقوقی، تئوریزه شده است!
وقتی ساختمان‌های ژاپن با 10 ریشتر فاجعه نمی‌سازند و سیل و بارانهای موسمی را با علم زمینی(نه هپروتی) هدایت و ذخیره می‌کنند، سرداران خودی بنا بر اصل اشداء مع الکفار و رحماء بینهم، بدون عرق به صاحبان حق و زیرساخت‌ها، در فکر انتقال کمک‌های مردم غیرخودی به بلندی‌های جولان، جولان می‌دهند، بی‌آنکه از ویرانی ایرانیان ککشان گزیده شود! باز بلایی نازل شد و بازار مانورهای نمایشی کاهنده و رفتارهای روبنایی پراکنده، داغ است و از زمین و آسمان بر سر مردم بینوا چون باران سنگ، اعلامیه‌های مفتِ همدردی از سوی پیمانکاران ارباب و سلبریتی‌های مرده‌خوار می‌بارد.
براستی مگر تاکنون از این اعلامیه‌ها و پیام‌های زنجیره‌ای و تعارفات پوشالی و رجزهای سلبی-حذفی سلطانی، چه تره‌ای برای مردم بینوا، خرد شده است؟
این مدعیان ایران و ایرانی، در مهلت مقتضی و درموقعیتی که شرایط امن است، اگر نتوانند با سایر مدعیان و شریکان خاک مشترک متحد شوند، تا با #فراخوان_عمومی ، مطالبات بنیادی مردم را بصورت مسالمت‌آمیز و به موازات همایش‌های اقلیت بردگان، به تشکیل صفی اکثریتی هدایت کنند و در راستای تغییرات بنیادی برای خریدن اعتباری مؤثر، آدرس را درست نشان دهند و بصورت بنیادی(نه روبنایی) تغییرقانون سلطه را به نفع حضور تمام مردم در نوشتنِ سرنوشت عمومی مطالبه کنند، جز چاه نمایی و لای جرز به چه کاری می‌آیند؟
مونولوگ پرخاشجویانه و بی فایده‌ی انفرادی این مدعیان با نظام سلطه، جز داغ کردن تنور و تثبیت ایشان و تداوم مناسبات ویرانگر و کمرشکن، چه ثمری دارد؟! از سویی کتک خور این ملت لت‌وپار بین تضادهای درونی ملس است و روز به روز زیر رگبار بلایای ناشی از سیاستهای ویرانگر و کلان قانونی، از هر فاجعه‌ی انسانی کمتر متاثر می‌شوند! از سوی دیگر، مردمسواران هیئتی و دیمی و پرچمداران چنین ملت خودباخته و زخمی در شاهراه معرفت، جز هوی و هوس نیست و رویکردی بنیادی و علمی و پایدار ندارد و با #تکرار شعارهای بهاری و انقلابی و بیعت با قانون سلطه بر طبیعتِ ذلیل‌پرور و فرمانبردار، تکرار خواب و خورِ ساختار ارباب-رعیتی در میهنی بی‌نفس است!
خر که تقصیری ندارد! حتی اگر پالونش نو و عوض شود، در شعور و آگاهی هم‌افزایی مردمی به‌جای امتیاز بندگی و باربری ایدئولوژیک، چه تاثیری دارد؟ مشکل حتی از بی‌شعوری کرّه‌خرانی نیست که به خر عینک و اودکلن و کراوات زده و پالون شکلاتی بر تنش کرده و پشت سرش به شادی و امیدی سبز به ناجی، جفتک انداخته‌اند!
مشکل از سیستم تصمیم‌سازی است! آدم‌ها در این سیستم معیوب، تنها سوختِ خالص و ناخالص یک قطار جنگی به دیار قدسند!
مشکل از مکانیسم تصمیم‌سازی برای محصولی استاندارد در تمام زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و امور نظامی و تمام عناصر مؤثر در مناسبات داخلی و خارجی است! بدون چنین رویکردی هیچکس التزامی به ترمیم و تحکیم زیرساخت‌های عمرانی و فرهنگی و مدنی بصورت علمی ندارد!
خشت اول چون نهاد معمار کج...تا ثریا میرود دیوار کج!
موضوع این است که خشت اول باید بر #حق_مشترک تمام مردم در مادیات و آب و خاک مشترک بنا باشد، نه ایدئولوژی ویژه‌خواران در پوستین معنویات. که هیچ معنویت ثانویه بدون بستر مادیاتِ اولیه، مقدور نیست!
وقتی صاحبان حق در چنبره‌ی صاحبان ویژه‌خوار ایدئولوژیک مچاله شوند، آنگاه این مملکت، به صورت متزلزل و غیراستاندارد رشد خواهد کرد، چون در قانون اساسی نظارت صاحبان حق، بر نظام تصمیم سازی سرنوشت عمومی و تعیین سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی و ... تضمین نشده است؛ چون تصمیم‌ساز سرنوشت مشترک و واقعی، حاصل برآیند قدرت صاحبان حق نیست تا برای حق بنیادی خویش دل بسوزانند و در مراتب تصمیم‌سازی دارای سیستمی کارآمد باشند.
طرف می‌خواهد سازندگی کند، مسیرِ مسیل طبیعی را بی‌صاحب و مفت می‌بیند و از روی باد سر و شکم شروع می‌کند به گرفتن مجوز با استفاده از رانت اتوریته‌ی قدرت ایدئولوژیک خرفت، و گه میزند به زندگی مردم و روان و کالبد وطن در تمام زمینه‌ها... خودش کجاست؟ کنار خانواده در کانادا برای صدور انقلاب ه حکم حکومتی در پوششِ اختلاسی دروغین برای چشمِ زودباور بندگان.
لعنت به بصیرت و درایت پرچمداران و ذوب شدگاننشان که بصورت بدوی با هیجانات کور و روبنایی و بدون فهم مناسبات قدرت در قانون، با دلالی و پااندازیِ آبدارچی‌ها و تدارکتچیان، با چنین اتوریته‌ی ویرانگری #بیعت کردند و حالا انگشت حسرت می‌گزند.
مشکل از فهم ما در تدوین نقشه‌ی راهی علمی و عمومی است.
از ماست که بر ماست... به همین تلخی.
خیام ابراهیمی
7
فروردین 1398


رونق اقتصادی و خاصیت دارچین


#رونق_اقتصادی
 و خاصیت دارچینی که با سین آغاز نمی‌شود
و قوم سرگردان رهاشده میانِ #سیل‌ و #زلزله‌‌‌ #سیستماتیک به نیت گاوچرانی و خرسواری هردمبیل و کویری... براستی که با بیعت اکثریت موریانه‌ها در استیجِ انتصخابات، شاهد 40 سال رونق اقتصادی با بصیرت علمدار برای اعضاء هیئت متوسلین به پیمانکاران سلطان بوده‌ایم.
در چنبره‌ی مکانیسم‌ِ مدیریت هیئتی ایرانستان، وقتی با #تکرار صحنه‌آرایی تنورداغ‌کنان پااندازِ بیعت با قانون‌سلطه، به‌موازات صف صندوق‌های بردگی، صفی حق‌طلب برای تغییر قانون نمی‌بینی، مرا به‌یاد موریانه‌های عصای سلیمان نبی می‌اندازد، که امروز با دارچینی که روی صف مورچه‌ها پای درخت بیدمجنون ریختم، شاهد پریشانی و کله معلق‌زدنشان شدم، که چگونه به دیگرسو می‌گریختند. دارچین، جایگزین سم مورچه‌کش است که به‌جای سمپاشی و قتل‌عام عمومی با بمب شیمیایی، وقتی به عصای سلیمان یورش می‌برند تا آن را از درون بخورند و پوک کنند، مورچه‌ها را مست و مسخ می‌کند و از تنه‌ی دار و درخت اربابی فراری می‌دهد به هر سوی دیگر، برای دریدن گیاهی غیرخودی. دارچین آنها را نمی‌کشد، بلکه با فراری دادن با بوی خود، به آزادسازی پتانسیل ایشان به دیگرسو اقدام می‌کند و به جانِ هرغیرخودی می‌اندازد و بصورت غیرمستقیم آنها را در میدان اراده ملی مین‌گذاری می‌کند! این یعنی تبدیل تهدید به فرصت.
خاصیتِ دارچین، فراری دادن کلونیِ مورچه‌ها از پای یک درخت به سوی سایر درختانِ شیره‌دار باغ است،... بدون کشتن آن‌ها!
بنابراین بی‌اعتنایی به خسارات ناشی از بلایای طبیعی و بحران‌های زنجیره‌ای دست‌ساز و سیستماتیک، می‌تواند اراده‌ی مردم را از اصل ریشه منحرف و مشغول به دریدن یکدیگر تلف کند! وقتی چنین سیاست داهیانه‌ای بصورت زنجیره‌ای و سیستماتیک در تمام وجنات جامعه اعمال شود، آنگاه شاهد مردمی ناامید و خسته و عقیم و بی حس و زامبی خواهی بود که بصورت پراکنده در ناامنی پیوسته و فراگیر، آدرس را نادرست طی می‌کنند و بدون اتوریته‌ی مدنی، در ناسو گم و دریده و درنده می‌شوند!
.
فرهنگِ کویری، با قلعه‌های جداجدا، و موجوداتی در حد قبیله‌ی زامبی‌ها (همچون گله‌های تن‌های تنها)، وقتی افتخارآمیز جلوه داده می‌شود، آدم به سلامتِ عقلِ مدعی شک می‌کند! چنین حالی برای شان انسانی یک آریایی مسلمانزده و یک مسلمان آریایی‌زُدا تحقیرآمیز که نیست بلکه مایه‌ی فخر هم هست.
واقعیت این است که ایرانیان در یک دامداری سنتی، و در چنبره‌ی یک جهل عمومی همچون آدمک‌های یک فوتبال‌دستی در دست دو رباتِ جنایت‌پیشه با رنگ سبز و بنفش، شبیه دلقک‌هایی مسخره و حقارتبار و فاقد شان انسانی شده‌اند، که عین عین‌الله (باقرزاده) درفیلم صمد، از نمایشِ قدرت خویش سرشار از اعتماد به نفسی مسخره می‌شوند!
این را امروز در تولیداتِ ظاهرا هنری و روشنفکرانه‌ی برنامه‌های سرهم بندی شده و غیراستانداردِ کانالِ خر رنگ‌کنی "ایران اینترنشنال" دیدم.
قانون اساسی چنینِ تیمارستانی، قانونی برای گاوچرانی لمپن‌هایی به روش سنتی ‌است.
قمپزهای عاقل‌اندرسفیه و مبتذل و روبنایی اندیشمندان سیاسی و خبری و هنری این جمعه بازار و کانال حکومتی، الگوبرداری ناشیانه از فلسفه‌ی افه‌های موذیانه‌ی بی.بی.سی در حد آبکی است.
مردم ما نیازمند تمرین مدنیت از شوراهای بومی از محلات تا ملی-میهنی هستند! اما گاوچرانهای قانون اساسی دامداری، تنها در شیوه‌های به چرا بردن گله می‌اندیشند نه تمرینِ پاسخ مدنی به چرا؟
قواعد و اصول مدنیت از دید ایشان، در حد مونگولیسم قبایل صحرای حجاز است نه بیشتر.
و از تکنولوژی تنها همینش را یاد گرفته اند که چگونه میتوان بحران فقر و زلزله ایجاد کرد و زلزله‌زدگان را در کثافاتِ خودشان رها کرد.
چگونه می‌توان ابرهای عقیم را باردار و باران‌زا کرد و از پشت سد رها کرد و سیل‌زدگان را در پریشانی و بی‌پناهی خودشان رها کرد
چگونه می‌توان قطره قطره خون این زلزله‌زدگان و سیل‌زدگان رهاشده و آواره را در رگِ تیرخلاص‌زن‌های جنوب لبنان و عراق و شام تزریق کرد...
و چگونه باید برای عمله‌های پیمانکاران این پروژه‌های کلان سیاسی، در آنتالیا و مالزی و گرجستان و انگلیس و امریکا و کانادا کاری در کلاپ‌ها و کازینوها و فاحشه‌خانه‌ها و تریبون‌های صدور انقلاب به دیار قدس، فراهم کرد.
و چگونه باید به تریبونِ تریاکیهای اپوزیسیون کاذب به عنوان آتشبیارانِ تهیه آتش برای گاردجاویدانِ آتش به اختیاران، با دستگاه پوزهای تحریمیِ سربازان گمنام بصورت پنهانی مایه رساند، تا بساط سنتیِ ایرانستان را با تف و سرهم‌بندی مبتذل مطالبات روبنایی و براندازی با جیب خالی و پز عالی، در قالب یک #ایران با سلطانی دیگر کادوپیچ کرد.
#رونق_اقتصادی یعنی بساطِ شیره‌کشی از جانِ انسان در رگِ حیاتِ زامبی‌های مؤمن در شیره‌کش‌خانه‌ی هیئت‌های قیمه‌خوری.
این نوشته را نوشتم برای آن کاربرِ گمنامی که با مهربانی و با خرید 30 نوشته‌ی آخرم به حسابم مبلغی واریز کرد، تا قبض اینترنت را برای یکی دو پست دیگر بپردازم.
احساسِ بی ارزشی و نگاه تحقیرآمیز سرداران و مهندسینِ جنگِ سایبری را در کنار خنده‌های روحانی و خاتمی و موسوی و سردار سلیمانی و تمام تیرخلاص زن‌های نظام سلطه و پیکانکارانشان و عمله‌های لاکچریشان، گرد سفره‌ی هفت سین در نوروز علوی، به راقم این سطور درک می‌کنم.
در یادآوری نوشته‌ی پیوست، که برای رونق اقتصادی 40 ساله زیر علم علمدار صاحبکران قانونی و نویسنده‌ی سرنوشت 80 میلیون مورچه، در امور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی فرهنگی و نظامی بود، این مطلب قلمی شد تا یادی شود از پوچی بی بیناد این شعارها در دوری ویرانگر و باطل، در لجنزاری به نام ایرانستان! دیگر کسی به زلزله و سیل و آتش‌سوزی و گله گله مرگ موریانه‌ها و زامبی‌ها متاثر نمی‌شود! بیشتر مردم شکل روحانی و خاتمی و موسوی و سیعد امامی و شاهزاده رضاپهلوی و نوری‌علاء و شهرام همایون و اپوزیسیون و #منو_تو شده‌اند!
آقا آسوده بخواب، زیرا که زامبی‌ها بیدارند!
حالا آقای #نادر_فتوره‌چی تا ابد در نقد بر و بار این باغ سبزِ لجنی و قانونی و زندگی لاکچری در فقر و اختلاس و قاقازاده‌ها و سلبریتی‌ها، بصورت روبنایی قلم بتراکند و شتیلش را برای شایعه‌ی "هیوندای کوپه‌" بگیرد! تا نقشه‌ی راه در چاه نمایی کوره راه همچنان گم و گور بماند! واجب قربة الی‌الخیار پایدار در بی‌ثباتی مستمر هر بی‌اختیار.
اینترنتم که تمام شد... شما را به خیر و ما را به جنایت.
4 فروردین 1397
https://www.facebook.com/khayyam.ebrahimi/posts/2005917693001391


شاعر و قاصدکی بارِ قاطر


شاعر و قاصدکی بارِ قاطر
===============
از قطار سیسیل جا می‌مانی
برو رفیق... نایست برادر!
انتظار می‌کشد "سگ ولگردی" در آخرین نفس‌ها...
سکوت کن؛ تو نمی‌دانی!
نئون‌ها، در تب و تاب شادی، گشنه‌یِ اتوپیا...تشنه‌ی مدینه‌ی فاضله‌‌اند
تو راز رستگاری سایه‌ها را خوب می‍دانی
که به حکمِ چشمکِ چکش و برقِ دشنه، نادانی!
که هر مُـژه از چشمِ زندگی وصل است به کنتورِ برقی
که هر شماره‌اش سِنتی است از دلارِ عمر
و قرانی‌است در روده‌ی کوچکِ روبلی.
فریبِ سروده‌ها را ‌نخور، عزیزِ من!
که آن‌که میانِ بختک‌ها و جن‌ها و در خشکیِ تهِ چاهِ آبی گمشده
از ماه و ماهی و صراحی می‌سراید در ابریشمِ یک پیله
سلول‌هایِ جانش می‌سُرَند در بی‌جانی از هم
همچون حروفِ پنبه‌ایِ جورچینی
که با نسیم اولِ میهمانیِ بهار
در میزبانیِ هر تقویمِ کاغذی از هم می‌‍پاشند و
برگ برگ می‌رقصند در پائیز
و چون سایه‌هایِ زرد و نارنجی و خاکی
می‌بارَند بر برفِ آخرِ زمستانی
و نمی‌فهمند چرا رنگ هیچ برگی آبی نیست!
از این میانه شاید
واژه‌ای هم قاصدکی شــد در تابستانی
که حروفِ پرهایش را تندبادی از هم بپراکند...
پری را بنشاند میان سه قطره خون
پری را بچسباند به روغنِ پیشانیِ
ماسیده بر مُهره‌ی مارِ امید بر سجاده
پری را غرقه کند در قهوه‌یِ آخرین فنجانِ تلخِ خرد شده در مشت
که خشمگین است از امید به بیداری
پری را هم خیس کند در شرابِ شتک زده میانِ دو جام
یکی خالی... یک لب‌ریز
تا آخرین پَر مــحو شود در بخارِ خاکستریِ آخرین نفس‌هایِ گرسنه‌یِ وفایِ سگی
که یخ زده در بورانِ بیابانی در پی گمشده‌ای که صاحبش نشد که نشد
که به یــادِ زوزه‌ای لرزان
در پناهِ بوته‌خاری‌ خشک
که جا مانده از آتشِ چهارشنبه‌سوری
اشک بریزد... با چشمانی خسته... شاید
...
فریب سروده‌هایم را نخور، عشقِ من!
عشقِ من من من...
این منی که تنها در قابِ یک سنگ قبر چینی
خوش می‌نشیند چینی نازکِ لعنتی‌ِ غیرمدنی‌اش
وقتی بی‌قرار می‌شود از سکته‌هایی در شلیک همراهی
...
تو "تنها" عشقِ مغبون و پشیمانِ منی
از بوسه‌هایی که ستانده بودی و اکنون از کف داده‌ای؛
من اما هذیانِ شعـری در رگت تا انتقامِ ابدی
همین!
به فرودگاه برو
که پرواز ماندنی است!
اگر نگاهی بماند
"من" به برگی به رنگی از آسمان چشم خواهم دوخت!
از همین پائین
کنارِ فلسفه‌یِ وجودیِ کرم شبتابی مجازی
که تنه نمی‌زند به هیچ نئون واقعی!
زندگی ارزشِ هیچ دروغ و انتظاری را ندارد!
عشق را پرواز کن!
در قطره خونی، قهوه‌ای، مُهری، شرابی و
کرمِ شب‌تابی...و یا نئونی...
که زندگی همین "معنایِ" برقِ چشمانِ توست
در سالنِ انتظار... .. .
سوزنی نیست که این نخ رنگی را
در متنِ دستمالِ ابریشمینِ پاییز، میوه کند!
خاری است هرس شده
از بوته‌ی گل سرخی در انتظار گلابی
در طعمِ حلوایی
بر سر سنگِ قبرهایی چینی
بارِ قاطری که شاعر می‌برد.
..................
خیام ابراهیمی
28 خرداد 1395 زورگیری


کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...