#رونق_اقتصادی و خاصیت دارچینی که با سین آغاز نمیشود
و قوم سرگردان رهاشده میانِ #سیل و #زلزله #سیستماتیک به نیت گاوچرانی و خرسواری هردمبیل و کویری... براستی که با بیعت اکثریت موریانهها در استیجِ انتصخابات، شاهد 40 سال رونق اقتصادی با بصیرت علمدار برای اعضاء هیئت متوسلین به پیمانکاران سلطان بودهایم.
در چنبرهی مکانیسمِ مدیریت هیئتی ایرانستان، وقتی با #تکرار صحنهآرایی تنورداغکنان پااندازِ بیعت با قانونسلطه، بهموازات صف صندوقهای بردگی، صفی حقطلب برای تغییر قانون نمیبینی، مرا بهیاد موریانههای عصای سلیمان نبی میاندازد، که امروز با دارچینی که روی صف مورچهها پای درخت بیدمجنون ریختم، شاهد پریشانی و کله معلقزدنشان شدم، که چگونه به دیگرسو میگریختند. دارچین، جایگزین سم مورچهکش است که بهجای سمپاشی و قتلعام عمومی با بمب شیمیایی، وقتی به عصای سلیمان یورش میبرند تا آن را از درون بخورند و پوک کنند، مورچهها را مست و مسخ میکند و از تنهی دار و درخت اربابی فراری میدهد به هر سوی دیگر، برای دریدن گیاهی غیرخودی. دارچین آنها را نمیکشد، بلکه با فراری دادن با بوی خود، به آزادسازی پتانسیل ایشان به دیگرسو اقدام میکند و به جانِ هرغیرخودی میاندازد و بصورت غیرمستقیم آنها را در میدان اراده ملی مینگذاری میکند! این یعنی تبدیل تهدید به فرصت.
خاصیتِ دارچین، فراری دادن کلونیِ مورچهها از پای یک درخت به سوی سایر درختانِ شیرهدار باغ است،... بدون کشتن آنها!
بنابراین بیاعتنایی به خسارات ناشی از بلایای طبیعی و بحرانهای زنجیرهای دستساز و سیستماتیک، میتواند ارادهی مردم را از اصل ریشه منحرف و مشغول به دریدن یکدیگر تلف کند! وقتی چنین سیاست داهیانهای بصورت زنجیرهای و سیستماتیک در تمام وجنات جامعه اعمال شود، آنگاه شاهد مردمی ناامید و خسته و عقیم و بی حس و زامبی خواهی بود که بصورت پراکنده در ناامنی پیوسته و فراگیر، آدرس را نادرست طی میکنند و بدون اتوریتهی مدنی، در ناسو گم و دریده و درنده میشوند!
.
فرهنگِ کویری، با قلعههای جداجدا، و موجوداتی در حد قبیلهی زامبیها (همچون گلههای تنهای تنها)، وقتی افتخارآمیز جلوه داده میشود، آدم به سلامتِ عقلِ مدعی شک میکند! چنین حالی برای شان انسانی یک آریایی مسلمانزده و یک مسلمان آریاییزُدا تحقیرآمیز که نیست بلکه مایهی فخر هم هست.
واقعیت این است که ایرانیان در یک دامداری سنتی، و در چنبرهی یک جهل عمومی همچون آدمکهای یک فوتبالدستی در دست دو رباتِ جنایتپیشه با رنگ سبز و بنفش، شبیه دلقکهایی مسخره و حقارتبار و فاقد شان انسانی شدهاند، که عین عینالله (باقرزاده) درفیلم صمد، از نمایشِ قدرت خویش سرشار از اعتماد به نفسی مسخره میشوند!
این را امروز در تولیداتِ ظاهرا هنری و روشنفکرانهی برنامههای سرهم بندی شده و غیراستانداردِ کانالِ خر رنگکنی "ایران اینترنشنال" دیدم.
قانون اساسی چنینِ تیمارستانی، قانونی برای گاوچرانی لمپنهایی به روش سنتی است.
قمپزهای عاقلاندرسفیه و مبتذل و روبنایی اندیشمندان سیاسی و خبری و هنری این جمعه بازار و کانال حکومتی، الگوبرداری ناشیانه از فلسفهی افههای موذیانهی بی.بی.سی در حد آبکی است.
مردم ما نیازمند تمرین مدنیت از شوراهای بومی از محلات تا ملی-میهنی هستند! اما گاوچرانهای قانون اساسی دامداری، تنها در شیوههای به چرا بردن گله میاندیشند نه تمرینِ پاسخ مدنی به چرا؟
قواعد و اصول مدنیت از دید ایشان، در حد مونگولیسم قبایل صحرای حجاز است نه بیشتر.
و از تکنولوژی تنها همینش را یاد گرفته اند که چگونه میتوان بحران فقر و زلزله ایجاد کرد و زلزلهزدگان را در کثافاتِ خودشان رها کرد.
چگونه میتوان ابرهای عقیم را باردار و بارانزا کرد و از پشت سد رها کرد و سیلزدگان را در پریشانی و بیپناهی خودشان رها کرد
چگونه میتوان قطره قطره خون این زلزلهزدگان و سیلزدگان رهاشده و آواره را در رگِ تیرخلاصزنهای جنوب لبنان و عراق و شام تزریق کرد...
و چگونه باید برای عملههای پیمانکاران این پروژههای کلان سیاسی، در آنتالیا و مالزی و گرجستان و انگلیس و امریکا و کانادا کاری در کلاپها و کازینوها و فاحشهخانهها و تریبونهای صدور انقلاب به دیار قدس، فراهم کرد.
و چگونه باید به تریبونِ تریاکیهای اپوزیسیون کاذب به عنوان آتشبیارانِ تهیه آتش برای گاردجاویدانِ آتش به اختیاران، با دستگاه پوزهای تحریمیِ سربازان گمنام بصورت پنهانی مایه رساند، تا بساط سنتیِ ایرانستان را با تف و سرهمبندی مبتذل مطالبات روبنایی و براندازی با جیب خالی و پز عالی، در قالب یک #ایران با سلطانی دیگر کادوپیچ کرد.
#رونق_اقتصادی یعنی بساطِ شیرهکشی از جانِ انسان در رگِ حیاتِ زامبیهای مؤمن در شیرهکشخانهی هیئتهای قیمهخوری.
این نوشته را نوشتم برای آن کاربرِ گمنامی که با مهربانی و با خرید 30 نوشتهی آخرم به حسابم مبلغی واریز کرد، تا قبض اینترنت را برای یکی دو پست دیگر بپردازم.
احساسِ بی ارزشی و نگاه تحقیرآمیز سرداران و مهندسینِ جنگِ سایبری را در کنار خندههای روحانی و خاتمی و موسوی و سردار سلیمانی و تمام تیرخلاص زنهای نظام سلطه و پیکانکارانشان و عملههای لاکچریشان، گرد سفرهی هفت سین در نوروز علوی، به راقم این سطور درک میکنم.
در یادآوری نوشتهی پیوست، که برای رونق اقتصادی 40 ساله زیر علم علمدار صاحبکران قانونی و نویسندهی سرنوشت 80 میلیون مورچه، در امور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی فرهنگی و نظامی بود، این مطلب قلمی شد تا یادی شود از پوچی بی بیناد این شعارها در دوری ویرانگر و باطل، در لجنزاری به نام ایرانستان! دیگر کسی به زلزله و سیل و آتشسوزی و گله گله مرگ موریانهها و زامبیها متاثر نمیشود! بیشتر مردم شکل روحانی و خاتمی و موسوی و سیعد امامی و شاهزاده رضاپهلوی و نوریعلاء و شهرام همایون و اپوزیسیون و #منو_تو شدهاند!
آقا آسوده بخواب، زیرا که زامبیها بیدارند!
حالا آقای #نادر_فتورهچی تا ابد در نقد بر و بار این باغ سبزِ لجنی و قانونی و زندگی لاکچری در فقر و اختلاس و قاقازادهها و سلبریتیها، بصورت روبنایی قلم بتراکند و شتیلش را برای شایعهی "هیوندای کوپه" بگیرد! تا نقشهی راه در چاه نمایی کوره راه همچنان گم و گور بماند! واجب قربة الیالخیار پایدار در بیثباتی مستمر هر بیاختیار.
اینترنتم که تمام شد... شما را به خیر و ما را به جنایت.
4 فروردین 1397
https://www.facebook.com/khayyam.ebrahimi/posts/2005917693001391
No comments:
Post a Comment