Friday, January 17, 2020

نماز جمعه

نماز جمعه و آخرین دروغ سیستماتیک
رمز پیروزی: از ادبیات سلبی-حذفی تا ادبیات ایجابی-جذبی


پس از 8 سال، مقام قدرت مطلقه‌ای که 41 سال قانونا برای 80 میلیون سرنوشت نوشته است، شما را به عنوان ولی نعمت خود و صاحبان حق (که در هر انتخابات با بیعت اکثریتی به قانون او امید بسته بودید) به میهمانی خود دعوت کرده است!
1) نقشه‌ی راهت چیست؟
در این #جمعه_بازار_مکاره و سرنوشت‌ساز، چه کاره‌ایم؟ آیا حرف و نقشه‌ای میدانی نداریم؟ با بیمه‌ی حوادث گروهیِ دون‌کیشوت‌های پوزیسیون و خواب‌های طلایی دایی‌جان ناپلئون‌های اپوزیسیون چه می‌کنیم؟
وقتی کلید سنجش مشروعیت، قانونا در صندوق مارگیری ارباب مصلحت، حصر و قفل است، چگونه این ملت غیرتشکیلاتی می‌تواند تهدید تفرقه‌ی ایرانستان را به فرصت وحدت ایران تبدیل کند؟
فرمان‌مدنی مسالمت‌آمیز، به‌جای #نافرمانی_مدنی خشونتبار و غیرقانونی، چطور است؟
41 سال #تکرار شوق #براندازی با مشت و خشم و انتقام بدون #نقشه‌_راه، جز دست‌وپازدن در دامن ارباب سلطه نبوده است! واکنشی انفعالی که با وعده‌ی شکلات به رعایای فراموشکار تخفیف می‌یابد! اما هرگز درمان نمی‌شود!
آیا اکثریت مردم(به عنوانِ کارفرما و صاحبان‌حق) برای اتمام حجت با مدعی نوکری مردم(به عنوان حاکمی پیمانکار) به حواشی مکان امن #نمازجمعه‌ها خواهندرفت و پیش از نمایش #بیعت انتخابات، آیا برای #تجدید_رفراندوم_58 با نظارت تمام مردم، به او #فرمان_مدنی خواهند داد؟
همواره پرچمداران با ادبیات سلبی-حذفی و با خشم و نفرتی ویرانگر در میدانی نابرابر، مردم را پاره پاره در بن‌بست کوچه پس کوچه‌ها و در راه #کیش_شخصیت خویش و متحد گرد خویش می‌خواهند، نه گرد یکدیگر.
#مشروعیت اقلیت قانونی را می‌توان با حلقه‌های گل در دست اکثریت میدانی و با یک درخواست روی کاغذ سپید، از سکه انداخت و برای خود اعتباری غیرقابل کتمان خرید تا به خوانشِ ویژه‌خوارانِ اهل تقیه و دروغگوی و مکار کاسبکار ربوده نشود! اما نه با #تکرار روش‌های سنتی و زنجیره‌ای منجر به سرکوب.
که ویژه خواران درون و برون مرزی همواره قادرند که از حواشی اتاق فکر، یک ارباب بومی را با چند آتوی پنهان، سالها به گروگان بگیرند! عصر عصر تاخت و تاز رسانه‌هاست، نه عصر دخمه‌های صفوی درون قلعه‌های قجری و عصر حجری.
شرایط مدرن در عصر رسانه‌های ویرانگر، روش‌های مدرن می‌طلبد! اما ادبیات اپوزیسیون ما غافل از قدرت ادبیات #ایجابی_جذبی همچون سلاطین و پوزیسیون رجزخوانِ سنتی‌، آلوده به ادبیات #سلبی_حذفی است و با جیب و خالی و پز عالی با قواعد سلطه در میدان دشمن بازی می‌کند.
با این حال: هرچند بیمه حوادث طبیعی با مردم و حضرتعباس است... اما ظاهرا بیمه حوادث گروهی در #نماز_جمعه‌ها با بیمه آسیا‌ی حضرتِ آقاست!
.
2) دیشب یک تیر و چند نشان را در خواب دیدم:
اوجِ بصیرت در گردش پهلوانانه و عملیاتِ انتحاری بود!
ماری دو سر، در آستین قانونی و پارادوکسیکال مؤمن و کافر اهل بیتِ تقیه (از اصولگرا تا اصلاح‌جلب و معتدل و پیمانکاران کاسبکار لاکچری در اپوزیسیون گروگان تا پوزیسیون سرداران) لانه کرده بود.
اهل مکر و تقیه از هر آستینشان یک مهره‌ی مار بیرون آورده و به هیچ گفتار و رفتارشان اعتمادی نبود! و مکرو و مکرالله والله خیرالماکرین!
من فکر می‌کردم میان دو تیغه‌ی خودی و غیرخودی، باید آنها را در یک حرکت در زمین خودشان #آچمز کرد!
نمی‌دانم شاید فردا می‌خواهند در یک حرکت آتشین، خودشان را نفله کنند و فتنه و دستمال خونین قیصریه را بیندازند بر گردن مخالفین و بعد برای حفظ امنیت نظام که از اوجب واجبات است، حکومت نظامی را مستقر کنند.
شاید فردا قرار است در یک عملیات انتحاری، خودزنی کنند و فرمانده این‌بار به جای جام زهر تلخ و نرمش قهرمانانه، با انتقامی سخت از دشمن خویش، جام شیرین شهادت را بنوشد؛ تا باز حکومت نظامی برقرار کنند! تا با بصیرتی آسمانی با یک تیر چند نشان زمینی بزنند.
به این ترتیب ظالم اهل تقیه، به یک "اسطوره‌ی راستی" تبدیل می‌شود و وحدت چکشی امنیت، حاکم بر میدان ناامن، از این ستون تا ستون بعدی که همانا کش دادن امید از مراسم اربعینِ #سردار_ولایی_سلیمانی در 22 بهمن تا نمایش بیعت است در انتصخابات اسفند و سقوط #ترامپ و فرج آقایی از حزب دموکرات!
با این وصف هیچ بقالی نمی‌گوید ماست من ترش است و نمی‌توان به معجزتِ خون‌های خشکیده در #عقیق_سلیمانی انگشت اشارت یک بت سنگی دلخوش بود!
بعید است او با ایمان به اصل تقیه و دروغ و مکر با مردم صغیر و غیرخودی، آدرس را درست نشان دهد! کس نخارد پشت ما ...جز ناخن انگشت ما!
پس سزاست که در یک حرکت وحدتبخش، به‌جای نواله‌خوری از محل وعده‌ی بیمه‌ی هیئتی در حوادثِ غیرمترقبه‌ی سپاه قدس از نماز جمعه تا دفتر #شاهزاده، خود را بیمه‌ی اقدامی گروهی کنیم و با خریدن اعتبار با یک برگ سپید برای #تجدید_رفراندوم_58 با نظارت تمام مردم، و با یک حلقه‌ گل اکثریتی گردِ اقلیتی قانونی، گروگانگیران با یک حرکت آچمز شوند و مشروعیتشان در منظر تاریخ از سکه بیفتد؛ تا مشروعیت راستین در دامچاله‌ی خوانشِ صندوق‌های مارگیری گروگانگیرِ آقایِ اقلیت، گم و گور و چال نشود!
که گر قدرت ملتی در سایه‌ی یک ناخدا بر زمین حصر شود، مام میهنی گروگانِ تب و لرزِ نبض‌هایِ اوست! چه شاه باشد و گارد جاویدانش این سایه و چه شیخ و سپاهش.
پس نباید سرنوشت یک شخصیت حقوقی را به خواب من و خواب‌های این و آن شخصیت حقیقی پیوند زد! 
خیام ابراهیمی
26 دی 98
پ.ن:
پرسش: آیا هیچ پرچمدار نظام سلطه‌ای در اپوزیسیون انسانکش، نمی‌خواهد فراخوان عمومی بدهد تا کار را بصورت مسالمت‌آمیز، یکسره کند؟ و یا مایل است برای خوشه چینی از خون مردم، این داستانِ هزار و یکشب در دامن چاه نمایان سپاه بی‌اختیار سلطان، کش پیدا کند؟
تنها یک‌بار از خود بپرسید: آیا نقشه راه دیگری در دست دارید؟!
افسوس که #پرچمداران_اپوزیسیون گرد کیش شخصیت و یا ناگزیر از حکم حکومتی گروگانگیران، با امید به چاه‌نمایی صاحبان زر و زور تزویر، در دامن و سراب سلاطین خارجی و بومی، برای فراخوانی فراگیر متحد نمی‌شوند تا چشم امید مردم را بر اساس ادبیات ایجابی-جذبی با یک نقشه راه علمی، گام به گام و مسالمت‌آمیز متمرکز کنند و کاری کنند کارستان! با چنین اپوزیسیون پریشانی، راه دوری نیست از ایران تا #ایرانستان.
براستی بدون نقشه‌ی راه به فتح کدام قله دلخوش و رهسپاری؟
با جیب خالی و پز عالی، در میان دوغ و دوشاب و راست و دروغ و جنگ زرگری بازوان رنگارنگ اختاپوسِ رنسانس ادبیات سلبی-حذفی از آریائیان ملی‌گرا و ققنوس و سیمرغ رستاخیز سامانه‌ی پادشاهیخواهان گرفته تا نایاک ناپاک، ماهیِ دلخواه کدام آب گل آلودِ سربازان گمنامِ چند ارتش سرکوبی؟
چرا یکبار با یک زبان حقوقی مشترک و ادبیات ایجابی-جذبی و مسالمت آمیز، با یک استراتژی و تاکتیک مشترک و با یک شعار و خواسته و در یک مکان و در یک زمان در تمام میادین امن، برای اکثریتِ غیرقابل کتمان خود مشروعیت نمی‌خری؟
می‌دانم!
چون اپوزیسیون با تهدید و تطمیع و به خرج پوزیسیون بین اتاق فکر تا اتاق ذکر، در هزار پوستین رنگارنگ، بصورت تمام قد به عنوان بزرگترین مترسک مقوایی، سدّ راه توست! ای #ایران... ای مرز پرگهر...!


Wednesday, January 15, 2020

مکانیسم ماشه و اتاق فکر و فرمان مدنی

فرمان‌مدنی مسالمت‌آمیز، به‌جای #نافرمانی_مدنی خشونتبار و غیرقانونی


40 سال تکرار شوق #براندازی با خشم و انتقام بدون نقشه‌راه، جز دست و پا زدن و مرگ تدریجی نیست! واکنشی است که با شکلات تخفیف می‌یابد! اما درمان نمی‌کند!
آیا اکثریت مردم(صاحبان‌حق و کافرما) برای اتمام حجت به خدمتگزار مردم(پیمانکار) به حواشی مکان امن نمازجمعه‌ها خواهند رفت و پیش از نمایش بیعت انتخابات، برای #تجدید_رفراندوم_58، به او #فرمان_مدنی خواهند داد؟
برای مهار #مکانیسم_ماشه در اتاق فکر، چه کنیم و چه نکنیم؟
با جای خالی اتاق فکر و مدیریتِ بحران در اپوزیسیون(عامل تفرقه) چه باید کرد؟
در حوادث فورس‌ماژور مثل سیل و توفان و زلزله بارها شاهد بوده‌ایم که چگونه امدادرسانی ناهماهنگ و پراکنده موجب ورود خسارات جبران‌ناپذیر به مردم آسیبدیده شده است و مردم بینوا به دست دو قدرت ویرانگر طبیعی و ناشیگری نیروهای امدادی و احیانا غارتگران، قربانی شده‌اند! چرا که هیچ اتاق بحرانی نتوانسته با انسجام نیروها جهت ساماندهی و پشتیبانی فراگیر و وحدت رویه و روشی علمی، به شناسایی موقعیت حادثه موفق شود و با توانی متمرکز و بهینه، اقدام مؤثری کند! اکنون، وضعیت بحرانی فرزندان بینوای مام میهن چنین است! و ماهیت نیروهای اپوزیسیون و دزدان قافله بر مردم معلوم نیست و هر یک از هر سو و با هزار نیت متفرق نیک و بد، بصورت ناشیانه و پراکنده و با روش‌های پنهانی و دیمی و هیئتی، خودسرانه و بدون رعایت حق تصمیم‌سازی تمام شریکان حق، تنها بر تفرقه و تشویش اذهان عمومی، به نفع قدرت ویرانگر حادثه می‌افزایند!
جای بسی تاسف است که مدعیان نجات مردم آسیبدیده در اپوزیسیون، دارای دانش و توان سهل و ممتنع وحدتبخشی در یک اتاق فکر و بحران نیستند! تو گویی ایشان خواه ناخواه با تکیه بر کیش شخصیت، اگر قصد خیانت نداشته باشند اما عملا موجب آسیب بیشتر و قربانی شدن بیشتر مردم به روشهای سنتی و مهجورند. بی آنکه نتیجه‌ای مؤثر و متکی بر روشهای علمی و مدرن، حاصل شود!
الف) ناخدا: برای سیل بلوچستان صلح طلب و یتیم، مردم بصورت تک تک، یاری رسانند(نه بصورت گروهی و با کاروان)!
برای اهدافِ جنگِ خودسرانه و آتشبیاری سپاه قدس یتیم، 200 میلیون دلار از مال مردم یتیم صلح‌طلب، تخصیص داده شود!
ب) نخست وزیر بریتانیا: طرح ترامپ جایگزین برجام شود!
ج) رویترز: امروز سه‌شنبه، اروپایی‌ها(انگلیس،فرانسه،آلمان) #مکانیسم_ماشه را علیه ایران فعال می‌کنند!
در اتاق فکر نشسته‌اند و برای مردم غیرخودی کفن قواره می‌کنند! اگر آن سو مردم در بستری دموکراتیک یکپارچه‌اند، بصورت قانونی بر سرنوشت خود و پرچمداران خویش نظارتی مردمی دارند؛ اما این‌سو مردم بین مؤمن و کافر پاره پاره‌اند و اکثریتِ مردم غیرخودی بر سندانِ قانونیِ مولا مثله‌اند و زیر چکش وحدت و زورگیری ایدئولوژیک، آماده‌ی له شدن و کباب شدن در باربیکیوی آتش‌به‌اختیارانند!
اگر اپوزیسیون دیار از ما بهتران، بصورت قانونمند و تشکیلاتی، پوزیسیون را به صلابه می‌کشد و یه با تکیه بر منافع مشترک به توافق می‌رسد ؛ اما اپوزیسیون برزخ ایران، با پز عالی و عاجز از وحدت و آلوده به ادبیات آتشین سلبی-حذفی پوزیسیون، مردم غیرتشکیلاتی را جدا جدا و با جیب خالی در آوردگاهی نابرابر، به سلاخ‌خانه‌ی پوزیسیون می‌کشانند! این است تمام هنر انسانکشِ اپوزیسیون سنتی که بصورت زنجیره‌ای و به زعم خود، شعارهای نیک می‌دهند که بر شعارهای رقیبان اولویت دارد. آنها با شتابی کودکانه غافلند که در یک بستر دموکراتیک و قانونمند و امن در حال رقابت حزبی و گروهی و فراکسیون‌ها نیستند! آنها از تمایز بین دو موقعیت پیشاآزادی و پساآزادی و الزامات آن غافلند! و هول هولکی در برزخ نظام سلطه پیشاپیش بازی‌های دموکراتیک می‌کنند! و نمیدانند که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد! و هر بازی نیازمند زمین خاص خود است! و در زمانی که خانه ی مشترک در دست دزد در حال سوختن است، اقدامات جداگانه تنها از توان ملی می‌کاهد و خواه ناخواه باید با یک زبان حقوقی با تمام شریکانِ آب و خاک مشترک در اپوزیسیون وحدت کنند تا ابتدا خانه را مسترد کنند و سپس با رقابت به چالش بر سر دیزاین مبلمان بپردازند!

.
1) از مکانیسم سلطه، تا #مکانیسم_ماشه
مکانیسم سلطه
در مکانیسم سلطه مردم زنده در تعیینِ سرنوشت و عقوبتِ خویش بصورت مسالمت‌آمیز، خلع سلاحند! چون از هزاران سال پیش و نیز از 40 سال پیش یکبار به‌دلیل اعتماد و مغبون شدن از معمار حقیر، برای همیشه با پیش‌فروش سرنوشتشان ماشه را به دست سلاطین صاحبکران، بر اراده‌های خویش و نسل‌های بعدی چکانده‌اند! و سال‌ها چون گوشت قربانی، همواره آماده برای به سیخ کشیدنند و پیوسته از مبایعه‌نامه‌ی ترکمانچای و گلستان تا قانون مشروطه و قانون اساسی نظام جمهوری اسیران و قرارداد برجام نافرجام، مرغ عزا و عروسیِ هوس‌ها و توهمات و خیالات و تاخت و تازِ تکسواران و قادران مطلقه‌اند!
مکانیسم ماشه
مکانیسم ماشه (Snapback)، با بازگشت سریع تحریم‌های برجامی، تا صدور قطعنامه‌ی شورای امنیت بدون حق وتو، 65 روز به نظام سلطه در ایران فرصت می‌دهد که از مانورِ نمایشی 22 بهمن (چهلم سردار ولایی سلیمانی) رَد شود تا با هر رویکرد اپوزیسیون(چه تحریم در سوراخ موش و چه مشارکت) به نمایشِ #انتخابات_بیعت برسد و با خوانشِ ولایی و کدخدایی ناخدا، باز با خریدن مشروعیت جعلی اکثریتی، خود را چون بادکنکی باد کند! پس از ترکیدن بادکنک سرخ و سیاه و سبز و بنفش، اینک نوبت بادکنکِ زرد است! از این ستون تا ستون بعدی فرج است! راه نجات همچنان در تمام میادین امن و در میهمانی ارباب سلطه، عدم بیعت میدانی با فرمان مدنی بصورت مسالمت آمیز و با میلیونها گل سرخ توسط اکثریت گرد اقلیت با نوشتن این فرمان روی یک کاغذ سپید در دست هر شهروند است: #تجدید_رفراندوم_58 با نظارت مردمی و بین‌المللی.
در صفحه شطرنج استعمار جهانی و بر تن لت و پار مام میهن، بازیگران اصلی، با تحمیل استراتژی جنگ سخت و نرم مبتنی بر ادبیات سلبی-حذفی و تضاد منافع (نه ادبیات ایجابی-جذبی و هم افزایی مبتنی بر منافع مشترک)، با حرکت دادن مهره‌های گروگان و لابی‌های ناپاکی و سرداران ولایی از قبیل قاسم سلیمانی، و با به واکنش کشاندن آلتهای استثمار بومی (به‌عنوان یار تمرینی)،‌ سرنوشتی شوم را بر فرزندان مام میهن رقم می‌زنند و امید و ناامیدی طالبان قدرت، با سیخ زدن به خر عصاری برای تهییج احساسات ملی-میهنی-ایدئولوژیک و حرکت به سمت جلو (اما گرد خویش) برای روغن گرفتن از جان مردم، سناریوهای خود را اعمال و با #هدایت_نرم قربانیان خویش را مسلخ می‌برند! هر دم از این باغ بری میرسد!
پرسش: در قرن بیست و یکم و در عصر قدرت رسانه‌ها برای تهییج مردم گیج، کدام کشور با بهانه‌ی امنیت ملی، بدون اذن مردمش، در کشوری دیگر حضور نظامی خود را تحمیل می‌کند؟ مگر عصر ناپلئون است که دون کیشوت‌وار، با وجناتی گروتسک، ادای دایی جان ناپلئون را در آورد و خود را با جیب خالی و پز عالی، مسخره‌ی عالم و شهره‌ی عام و خاص کرد؟! آن هم وقتی که آتشبیاران و عمله‌ی استعمار در آتش خشم انتقامی فروخورده و موروثی، تضادهای درونی و روانی توده‌ها را شناسایی می‌کند و بواسطه‌ی آلت‌های خود با تهییج شعله‌های بومی، بر آن می‌دمد تا کوره‌های انسانسوزی را برای آتش به اختیاران حکومتی مهیا کند! حاکمانی که با جاه‌طلبی کورِ قومی تازه به دوران رسیده، یک پا در گلِ سنت دارد و یک پا بر آسانسور مدرنیته‌ای که مدعیانش هیچ مناسبتی با مدنیت ندارند! مردمسوارانی که که به عبرت تاریخی همواره مورد بهره برداری اربابان استعمار جهانی(با تقسیم شرح وظیفه بین انگلیس و فرانسه و روسیه و امریکا و صهیونیسم) قرار گرفته و منافع خود را به یاری یک قانون اساسی‌ پارادوکسیکال و بند یک اصل 110 و مخلفاتش، آن جاه طلبی عصرحجری را با استثمار ایدئولوژیک رعایا و مردمسواری هیئتی و دیمی تامین می‌کنند! قانونی که نظارت ملی را بر نمی‌تابد و مردم را به دو پاره بین مؤمن و کافر می‌درد! و این یعنی بازی کردن با قواعد دشمن که همان اصل طلایی در شطرنج جهانی اربابان استعمار با ارباب بومی به عنوان استثمارگر مردم خویش است. ارباب بومی را با قواعد مافیایی خود به گروگان بگیر، ملتی را ویران کن! یا کدخدا را ببین و مردم ده را بچاپ!

.
2) نقشه راه
سینه مالامال درد است و در این سورچرانی صاحبان قدرت، بر جنازه‌های مردم بینوا و در آغوش خونین مام میهن، نمی‌توان دست روی دست گذارد و کاری نکرد! لااقل باید یک نقشه‌ی راه علمی در دست داشت که نه سیخ بسوزد نه کباب. که بتواند احساس شهروند برابر را به تمام مردم القاء کند! تا سرنوشت خویش را از صاحبان قدرت و کاریزما گدایی نکنند! امید واقعی از چنین روزنه‌ای راهگشا خواهد بود! موضوع اینجاست که دیگر دوران واسپردن سرنوشت با مکانیسم اعتماد سنتی به تار سیبیل دایی جان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون کیشوت‌ها سرآمده است! اگر پوزیسیون دون کیشوت باشد اما پوزیسیون دایی‌جان ناپلئون است! و هر یک دارای راهکارهایی ابتر در اتاق ذکر خویشند!
مام میهن اما هنوز فاقد یک اتاق فکر مشترک است! اتاق فکری که هر راهکار مؤثر را وابسته به مکانیسم ضمانتبار نظارت ملی بسنجد! نه در شعار... نه در گفتار و پندار... بلکه در قانون و در عمل و رفتار.
به باورم، در این برهه خطیر تاریخی، هنوز که هنوز است این #مرامنامه_استقلال_آزادی است که با تشریح مراتب تشکیل یک شرکت سهامی عام به عنوان تنها راهکار رهایی علمی از دامچاله‌های استعماری و استثماری، از یک نقشه راه مشترک سخن می‌گوید! باید توانست با یک مکانیسم علمی تبدیل تهدید به فرصت، امر تنش آفرین و سوء تفاهم برانگیز معنوی را به امر وحدتبخش و مؤثرِ منافع مشترک مادی تبدیل کرد!
وگرنه باید به معجزه ایمان آورد!
پس چپ و راست، با نافرمانی مدنی و همه با هم با مشت و فحش و التماس و دعا یکصدا: ادعونی استجب لکم! یا ملت غیرتشکیلاتی و پریشان و از هم جدا... یا غریب الغربا!

.
3) چه باید کرد؟ و چه نباید کرد؟
در دور باطل قربانی شدن مردم در سناریوهای پنهانی اتاق‌های فکر از بیرون و درون، راهکارهای تکراری برای نجات مردم پاسخگو نیست! اینکه بنشینی تا مردم بسوزند و برای نجات خویش برخیزند و تو فریاد بزنی خود را نجات بده مسخره است! هنگام حوادث فورس ماژور، کار اپوزیسیون، شبیه کار اتاق بحران با حضور هماهنگِ تمامی نیروهای امدادی و مدیریت بحران و وحدت رویه‌ بین نیروها برای یاری رساندن به مردم در هنگام پریشانی در میان سیل و آتش و خون است! نه فریاد و شعار و تصادفا امدادهای متفرقه و غیرعلمی و پراکنده از هزار سو و احیانا خوشه‌چینی شبیه دزدان قافله.
بنابراین در شرایط بحرانی باید دانست که چه باید کرد و چه باید نکرد؟! بنابراین دستیابی به یک هدف مشترک که فتح قله است، کافی نیست! شعار #براندازی کافی نیست! باید نقشه راه و مسیر فتح و روش فتح و هماهنگی و مدیریت نیروها نیز بصورت زمانبندی شده تدوین و رعایت شود! باید از پراکندگی نیروها پرهیز شود! باید دارای اتاق فکر برای مدیریت بحران بود!
بنابراین آنان که در این راه اقدام نمیکنند و مانع قرار میدهند در واقع خواه ناخواه با تکرار تکروی و پریشانی اقدامات بصورت انحصاری و یا خودسرانه و سلیقه‌ای، به هلاکت بیشتر مردم یاری می‌رسانند و در زمین دشمن امنیت مردم و با قواعد او بازی می‌کنند که متحد است! آنچه مهم است استایل نجات است! فلسفه و استراتژی و تاکتیکهای نجات است!
مثلا برای استراداد اراده مردمی در کشور، اقدام مشترک و ماهیت زبان و زمان و مکان مشترک و شعارهای میدانی وحدتبخش برای تشدید قوا و قدرت مؤثر تا نتیجه مهم است! در واقع فهم و وحدت بر سر "چه باید کرد" و "چه نباید کرد" مهم است. و هر کس که در راستای تاسیس این اتاق بحران نکوشد و بر سر راه آن مانع بتراشد، مقصر است! و صد البته ناتوانی در احقاق چنین هدفی، اگر از سر خیانت نباشد، قطعا از سرِ جهل از سوی مدعیانی است که تفاوت اتخاذ دو تاکتیک نافرمانی مدنی خشونتبار و فرمان مدنی مسالمت آمیز را نمی‌دانند! چنین پرچمدارانی قادرند که ملتی را به ویرانی سوق دهند! و متاسفانه اپوزیسیون فعلی دارای چنین نقش تاریخی است! که مدام بر کیش شخصیت و تکروری و روشهای دیمی و هیئتی و پراکنده اصرار دارد! شاید به همین دلیل است که هم ارباب استعمار خارجی و هم ارباب استثمار بومی هر دو از تقویت چنین اپوزیسیونی بصورت مستقیم و غیرمستقیم با نفوذ مامورین خویش، به هزار واسطه، استقبال می‌کنند! تا مردم به عنوان گوشت قربانی در دست پوزیسیون باقی بمانند! تا کماکان بتوانند با گروگان گرفتن ارباب بومی ملتی را به گروگان بگیرند!

.
فرمان مدنی مسالمت‌آمیز، پیش از انتخابات بیعت، به جای نافرمانی خشونتبار!
در برزخی که به تشویق اپوزیسیون و دامچاله‌های پوزیسیون، مردم گروه گروه و جدا جدا به خاک و خون درمی‌افتند و تمام تریبون‌ها مانع وحدتند! در میان واکنش انفعالی و سلبی خشم و خون و ناله و فحش و گلایه و قهر و آشتی بدون ذره‌ای عبرت تاریخی از تکرار روشهای سنتی، ملت باید یکجوری بلوغ خود را اثبات کند که آیا مشکلش با مسئولینِ قانونمداری است که همواره از صبح تا عصر جمعه‌های انتظار از مکانیسم تصمیم خود بی‌خبرند و از قتلهای زنجیره‌ای گرفته تا فعالیت هسته‌ای و صدور اختلاس به میدان دشمن برای صدور انقلاب و موشک‌پراکنی در آسمان ناامن پرواز، ناگهان از عقوبت عملی خویش شوکه می‌شوند و در این بی خبری، هر آتش‌به‌اختیاری مسئولیت خود را بر دوش دیگری انداخته و نهایتا فرمانده غیرپاسخگوست؟ و یا مشکلش با قانون اساسی است که 40 سال با قدرتی مطلقه و فراملی در هر انتخاباتی با آن تجدید بیعت می‌کنند و باز به بیعت خود معترضند! قانونی که قدرت تمام مردم را به یکی تفویض کرده تا به سلیقه‌ی خودش در پوستینِ نظارت فرمایشی بندگان خویش، خدایی کند و پاسخگو نباشد؟ حذف و انتصاب کند، خودسرانه بجنگد و بریزد و بپاشد و آتش بزند به مال یتیم و فرمان جنگ و صلح دهد و بدون اذن از صاحبان حق، گاه فروتنانه جام زهر بنوشد و گاه متکبرانه نرمش قهرمانانه کند و خدا را هم بنده نباشد! و در یک جمله: با باطنی پاک و قلبی آرام ملت را فدای ولایتِ قانونی خویش کند!
چطوره که این جمعه که ارباب به مصلای رعایا میاد، برای پیشگیری از قربانی شدن زنجیره‌ای مردم در نبردی نابرابر و در معرکه‌های فتنه‌های مخالفین و بصیرتِ اهل تقیه و دروغ و مکر با غیرخودی و کشته‌سازی مصلحتی با ادبیات سلبی-حذفی موروثی، اکثریت ملت با ادبیات ایجابی-جذبی به دعوت سلطان صاحبکران قانونی، در روز جمعه 27 دی98 برن به یک میهمانی امن در حواشی نماز جمعه‌ها... و در یک زمان و مکان در تمام شهرها و با یک شاخه گل و با یک زبان و #فرمان_مدنی روی یک کاغذ سپید بنویسن: #تجدید_رفراندوم_58 با نظارت مردمی و جهانی! و بگن: ممنون از 40 سال نوشتن سرنوشت به‌جای میلیونها صغیر سنتی! اکثریت نسل 40 سال پیش مردند و ما بزرگ و رشید شدیم و این حق ماست که دیگه به گزمه‌های منتصب حکم حکومتی به عنوان اسیران رأی شما اعتماد نکنیم! و مایل باشیم زحمتِ تعقل و بصیرت و نوشتن سرنوشت، بر گردن شما و مریدان و فرمانبرانِ ایدئولوژی شما نباشه و حق آب و خاک بر حق ایدئولوژی اولویت داشته باشه. که ما هرگز جنگ نخواستیم. ما راضی نیستیم پول نفتمون در سوریه و عراق و لبنان و هر خرابه و ناکجاآبادی جز ایران خرج بشه و ما گورخواب باشیم و هر که جز ما در امان. صاحب حق مائیم و فرمان ما اینه: تاسیس #شرکت_سهامی_عام_انسانی به نام ایران با حضور بلاحذف تمام ایرانیان! ما نمیخوایم با روشِ #نافرمانی_مدنی و بدون مجوز جدا جدا در کفِ خیابان‌ها و در بن بست کوچه پس کوچه‌ها حضور پیدا کنیم تا به حکم قانونی خفت و سرکوب بشیم! که این دامچاله کار بدخواهان و آتشبیاران نفوذی شما برای آتش به اختیاران و تک تیراندازانِ شماست!
اینجوری همه از شل کن سفت کن برجامی و اروپایی و بازی امریکایی و مکانیسم ماشه خلاص می‌شیم. اونم با یک تیر و صد نشان!
این یک راه قاطع و شفاف و بدون سوء تفاهمه که هیچیک از صاحبان تریبون در پوزیسیون و اپوزیسیون خواستارش نیستند و بهانه‌ی سرکوب قانونی نداره! چون با از سکه انداختن مشروعیت اقلیت توسط اکثریت موجب خریدن اعتباری غیرقابل کتمان میشه و نهایتا با الزامی کردن رفراندومی با نظارت مردمی، منتهی به نظارت مردم بر سرنوشتون میشه! اونها خواه ناخواه در یک پیوند مشترک در گفتار و پندار و رفتار، همواره مایلند که با شعارهای خشونتبار و حذفی، نهایتا در یک عمل انجام شده برای حفظ امنیت، با وحدت چکشی و خشونتبار ملت در گرد خودشون به وحدت برسند و همواره ملت در کوچه پس کوچه‌ها لت و پار بشن و به نتیجه نرسند تا اختیار در دست یک قدرت مطلقه‌ی دیگه باشه. وگرنه هیچ دلیلی نداره که برای وزن کشی مسالمت‌آمیز اکثریت گرد اقلیت در یک زمان و مکان معین که تقلبی در آون راه نداره و قابل رؤیت در مقابل چشم تاریخ و جهانه، با این پیشنهاد سرنوشت‌ساز موافقت نکنند!
چرا که: همایش مسالمت‌آمیز و متمرکز اکثریت گرد اقلیت، مانع از لت و پار شدن جدا جدای حضوری گیج و گم و خشونتبار و بدون نقشه‌ی راه است که با #هدایت_نرم نفوذیان پوزیسیون در جمع معترضین پراکنده، به سرکوبشان در بن بستهای حضوری بدون مجوز و ناامن و غیرقانونی در کوچه پس کوچه‌ها، منجر می‌شود!
آیا میخواهیم پس از 40 سال واکنش کور بدون نقشه ی راه، به نتیجه برسیم؟ بدیهی است که ابتدا باید بتوانیم با تشکیل یک اتاق فکر در یک شرکت سهامی عام انسانی با حضور تمام نمایندگان و فرزندان مام میهن، قادر شویم به مراتب آنگونه تصمیم سازی دست یابیم که در #مرامنامه بدان اشاره شده است!
وگرنه رفتارمان کودکانه است و ناشی از بلوغ نیست! ما باید بدانیم هدف و قله ی اول چیست و کجاست و چگونه و از چه مسیری و در چه زمانی باید آن را فتح کرد؟
ما بدون پاسخ دادن به پرسشهای ماهوی تنها نق میزنیم و گریه میکنیم و مشت در هوا پرتاب میکنیم و در نبردی نابرابر عین برگهای پاییزی به زمین درمی‌افتیم. صاحبان تریبونها تنها این واکنشهای کودکانه را تبلیغ میکنند و ما باید ثابت کنیم بالغیم.
وگرنه با عدم شوق و توان برای فهم یک نقشه‌ی راه علمی، ثابت کرده ایم و خود برگزیده‌ایم که یا خرافاتی هستیم و منتظر معجزه‌ایم، و یا اهل نق زدن و گریه کردنیم و بالغ نشده‌ایم. امیدهای غیرواقعی تنها رؤیاپردازی شاعرانه است!
و مگر جز این است که اکثریت مردم ایران یا شاعرند و یا بازیچه‌های درباری یک ارباب سرمدی؟
و اربابان عالم و بومی این حقیقت تلخ را خوب می‌دانند!
خیام ابراهیمی
25 دی 1398

Tuesday, January 14, 2020

عقیق سلیمانی

عقیق سلیمانی

حقیقت تلخ: فرهنگ مردم ما بر #دروغ استوار است! به‌راحتی از گهواره تا گور از کودکان به دروغ اعتراف می‌گیرند که به فلان دین باید ملتزم باشند و از این زورگیری موروثی ککشان هم نمی‌گزد! تا جایی‌که این زورگیری در قانون اساسی نهادینه می‌شود و هیچکس به آن اعتراض ندارد بلکه به زورگیرانی چون خود می‌تازد!
نگین انگشتر سلیمانی، عقیق سلیمانی بود! و خودش سردار ولایی حضرت سلیمان با قدرت مطلقه. عنوان سردار ملی برای او یک انگ و تهمت بود و هست! چون او برای امنیت ملت نمی‌جنگید! اولویت او در یک جنگ تحمیلی مبتنی بر تضاد منافع، به عنوان یار تمرینی استعمار، جهانگشایی ایدئولوژیک به امر مولایش بود و در این معرکه، سوخت اصلیش با استثمار اسیران و فرزندان مام میهن، منابع طبیعی ایران و خون مردم بینوایی بود که به او و آقایش هرگز مستقیما حق جنگیدن با جهان غیرخودی را نداده بودند! در قرن بیست و یکم کدام کشور با بهانه‌ی امنیت ملی، بدون اذن مردمش، در کشوری دیگر حضور نظامی خود را تحمیل می‌کند؟ مگر عصر ناپلئون است که دون کیشوت‌وار، باید ادای دایی جان ناپلئون را در آورد و خود را مسخره‌ی عالم و شهره‌ی عام و خاص کرد؟ این جاه‌طلبی پوشالی البته از ویژگیهای تازه به دوران رسیده‌هاست و ربطی به مدنیت ندارند! ویژگیهایی که به عبرت تاریخی همواره مورد بهره برداری اربابان استعمار جهانی(با تقسیم شرح وظیفه بین انگلیس و فرانسه و روسیه و امریکا و صهیونیسم) قرار گرفته و قانون اساسی بموجب بند یک اصل 110، این جاه طلبی عصرحجری را با استثمار ایدئولوژیک رعایا و مردمسواری هیئتی و دیمی تامین می‌کند! قانونی که نظارت ملی را بر نمی‌تابد و مردم را به دو پاره بین مؤمن و کافر می‌درد! و این یعنی بازی کردن با قواعد دشمن که همان اصل طلایی در شطرنج جهانی اربابان استعمار با ارباب بومی به عنوان استثمارگر مردم خویش است. ارباب بومی را با قواعد مافیایی خود به گروگان بگیر، ملتی را بچاپ!
بنابراین: نگوئید: سردار ملی
بگوئید: سردار ولایی و انتحاریِ مقام ولایت قانونی
خود حاج قاسم گفته بود: ملی گرایی در ایران دروغ است و با هدف مقابله با اسلام و مذهب ایجاد شد!(بهمن 1392)
عنوان "سردار ملی" برای قاسم سلیمانی کمتر از ناسزا و انگ نیست! او اساسا با ملیت کاری نداشت! آب و خاک برای او منبع سوخت حوائج ایدئولوژیک بود! این دروغ ملی بودن او یک کاسبی و عوامفریبی برای موجسواری است! و البته همواره عده‌ای راهزنِ دل، با یاری عده‌ای سلبریتی و آدمفروش، روی موج جهل و خون و هیجان، از حقیرتر از خود خوب سواری می‌گیرند و به سوارکار برتر، خوب سواری می‌دهند! از جمله ملت ساده دل که اساسا کاری ندارند طرف کیست و احساس و تعقلشان به اصوات نفوذی به گوششان وصل است، نه به بصیرت و حقیقت و چشم و عقلشان. شنیدن کی بود مانند دیدن؟! اما برای توجیه چشمشان نیز کارگردانان صحنه‌ساز در اتاق فکر و شیادان دروغگو و کاسبان خون مردم که به یک ارباب خونریز نیازمندند و بیشتر مایلند تا سلطان صاحبکران خون بریزد و ایشان ذیل سوژه‌های سایه‌ی او مفت مفت خونخواری کنند، با القاء دروغ در یک فیلم سینمایی و با سیمولیشنِ حمله‌ی گروهک داعش به کشور، چشم صاحبان حق و خون را می‌دزدند، تا مردم فراموش کنند پیش‌تر هشت سال با یک حکومت و چندین سپاه جنگیده بودند! داعش چه گله‌ی ملخی است؟ بنابراین همواره با دوز و کلک و دروغ و فحش و ادبیات سلبی-حذفی، برای کاسبی خود یک دشمن می‌تراشند و یا آنقدر مو در دماغ این و آن می‌کنند تا طرف اگر گل هم باشد، اولین سیلی را بزند و ایشان با توپ و تانک و گلوله، گل را پودر کنند! توپ و تانک هم کارخانه می‌خواهد! یک #لیاخوف_روسی مثل #پوتین می‌خواهد! پوتین یک ترامپ می‌خواهد! و کارخانه هم صاحب سرمایه می‌خواهد!
بنابراین در این اکولوژی استعماری-استثماری از صاحب سرمایه و کارخانه‌ی اسلحه‌سازی تا سلطان خونریز و سردارانش همه از این بساط جنگی نان می‌خورند! پس به هر جان کندنی این سفره را گسترده نگاه می‌دارند تا مردم با دیدن نمایش‌های اکشن، خون مورد نیاز در جام‌هایشان را از رگ‌های احساسشان پر کنند!
آغازگر این بساط #خمینی بود، که کارش را با دروغ انقلاب مردمی آغاز کرد و تا سوار خرِ مراد شد، شروع کرد به فحاشی و اختلال در امور کشورهای دیگر... از تحریک ارتش عراق علیه صدام که به جنگ 8 ساله منتهی شد! تا بالا رفتن از دیوار سفارت امریکا به جای رفتار دیپلماتیک که به 40 سال بقای کاسبانِ زورگیر تحریم منجر شد...تا دزدیدن اعتماد مردم و جهان با فعالیت پنهانی هسته‌ای و باز تحریم و جنگ و گریز... به تاخت و تاز چنین قدرت مطلقه‌ای قانون اساسی میدان داده است که به ادعای نظام اهل تقیه و مکر و دروغ پروری، 98/2 درصد مردم ناآگاه و در صحنه که به جمهوری اسلامی رأی دادند آن را نخوانده‌اند! در واقع مردم قربانیِ جهلِ خویشند و در این خونخواری قانونی، حقوقدان‌ها و پرچمداران، همواره مسئولند که آدرس را نادرست نشان دادند و جنایات زنجیره‌ای را به #خطای_انسانی این و آن مسئول قوای‌سه گانه که ملتزم به قادر مطلقه است و به ملت غیرپاسخگوست، منحرف کردند! روزنامه نگاران و تحلیلگران اقتصادی چپ و راست با مقاله های خود در روزی نامه های سلطان مقصرند که برنامه‌های اقتصادی را نقد کردند وهرگز نگفتند که با وجود یک قدرت مطلقه‌ی جرزن که منابع مالی و قدرت مطلقه زر و زور و تزویر را بصورت قانونی بدون التزام به پاسخگویی در چنبره‌ی سیاستهای کلان خود دارد، اساسا نقد پذیر و نیست و قابلیت تحلیل ندارد که بگویی با این برنامه نرخ تورم در سال آینده 2 درصد میشود یا 40 درصد یا 300 درصد! آنها به روی مبارک نیاورند که این تحلیلها تنها در بستری دموکراتیک و پاسخگو با نظارت ملی ممکن است و بازآفرینی مقالات علمی در بستری غیرعلمی، اساسا کار یک دلقک و یا شریک جرم است که تنها به بخشی از آن خون مشترک نیازمند است تا بفروشد و امورات بگذراند! آری همین مزدوران دانشمند و رونامه نگاران مطرح بودند که در این 40 سال در لباس چپ و راست با سیبیل‌های کلفت، شریک تمام جنایات نظام سلطه‌اند! اما احمقانه یا مزورانه باز شعار نان مسکن آزادی می‌دهند!


در واقع مشکل از قانون اساسی است، نه قانونمدارانی که ذیل قدرت مطلقه، هر سرنوشتی را از جمله جنگ زنجیره‌ای و قتل عام هر غیرخودی(از جمله مردم کف خیابان) نیز از اختیارات ایشان برای حفظ نظام سلطان است که از اوجب واجبات است.
رابطه‌ی سلطان و سردارش را می‌توان در غزل حافظ بازخوانی کرد و به یاد داشت که در این عشقبازی، ملت هیچ جایی جز ذراتِ بی‌اختیارِ آب و خاک نداشته است!
فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش... گل در اندیشه که "چــــون" عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند... خواجه آنست که باشد غمِ خدمتگارش
جایِ آنست که خون موج زند در دلِ لعل... زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبود... این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که در کوچه ی معضوقه ی ما میگذری... بر حذر باش! که سر می‌شکند دیوارش
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست... هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبتِ عافیتَت گرچه خوش افتاد ای دل... جانبِ عشق عزیر است؛ فرومگذارش!
"صوفیِ سرخوش" از این دست که کج کرد کلاه... به دو جامِ دگر آشفته شود دستارش
دلِ حافظ که به دیدارِ تو خوگر شده بود... نــــازپروَردِ وصال است! مجو آزارش!
خیام ابراهیمی
23 دی 1396



Sunday, January 12, 2020

خطای انسانی یا عمد سیستماتیک

ایران، ویران در قرنطینه‌ی خطا یا عمد انسانی؟

آیا بالاخره فهمیدید که امنیت میلی یعنی: اذن پرواز امن در آسمان جنگی، توسط یک مجنون بنگی؟! و آیا فهمیدید که برای دو مثقال آبرو و کیش شخصیت، می‌توان 80 میلیون شهروند را با بلدوزر و با خاک یکسان کرد و بر خود نام #سردار_ملی نهاد و 3 روز به عزایش نشست! اما ملتی اگر کشته سازی و منهدم شود، همچون بت سنگی، خم به ابرو نیاورد و متاثر نشد!
نظام ولایی بنا بر قدرت مطلقه با عمد و یا خطای انسانی مافوق آسمانی، ناشی از بند یک اصل 110 قانون اساسی، تنها سیستم معیوبی است که با تقیه و مکر با غیرخودی و پنهانکاری و دروغ با شهروندان، به جای محافظت از موقعیت جرم فرودگاه، آن را با بلدوزر پاک می‌کند! شهر شهر هِرت است و آب دهان #حاجی_زاده خشک شده از توجیه دروغ‌های زنجیره‌ای حاجی!
هر چند، هیچ دلیل موثقی وجود ندارد که این خطا و اشتباه بوده باشد و یا برای بمباران روانی مردم از این ستون تا ستون بعدی عمد باشد، جز به اذن ترامپ تاجر، در چاه‌نمایی و تعیین نرخ وسط دعوا در اولین لحظات: که این خطای انسانی بود!... اما آیا براستی این خطا بود؟!
40
سال است که منطقه‌ی جرم ایران است!
در سازوکار چنین قانون ضدمردمی، و در فقدان نظارت مردمی قانونی و ملی-میهنی، اگر یک مسئول با خطای انسانی هپروتی از قدرت ساقط شود، ممکن است دیوانه‌ای دیگر در صف ایستاده باشد!
ما راهی نداریم که جز وحدتِ تمام عاقلان در اپوزیسیون، اکثریت مردم عاقل را با یک شاخه گل گرد اقلیتِ مجنون گردِ هم ‌آوریم تا آتش‌به‌اختیار رَم نکند و بتوانیم مشروعیتِ این قانون ویرانی را با اکثریت از سکه بیندازیم و آن را مردمی کنیم.
خبر هولناک است و در دروغی اندر دروغ باز حاجی‌زاده با لب‌های خشکیده، بفرموده می‌گوید: "اخبار هولناک در صبح واقعه، در قرنطینه بود و تا امروز به حاجی نرسیده بود!" عجبا! چند خبر هولناکِ دیگر بصورت سیستماتیک در قرنطینه است؟
با این حاجی و حاجی‌زاده‌های انتحاری، این مام میهن است که قانونا همواره در قرنطینه است! حاجی زاده می‌گوید ما گردنمان از مو باریکتر است! نه عزیرم! این ایران عزیر است که قانونا گردنش از مو باریکتر است و تو هم ذوب در این ولایتی!
مشکل از قانونِ این دارالمجانین هپروتی است، نه از مجانین.
که این تیمارستان، کارخانه‌ی تولید دیوانه‌گانی انتحاری در راه جنونی است پنهانی که همواره با تکیه بر تقیه و مکرهای زنجیره‌ای، محصور در قرنطینه‌اند و بیعت در صف صندوق‌های مارگیری، راز بقای آن است.
بی شرف آن محصور و آن تدارکچیانی هستند که بصورت زنجیره‌ای باز برای تداوم چنین تیمارستانی، مشروعیت می‌خرند تا بقای قاقازاده‌ها و سلبریتی‌هایشان روی خون مردم به قیمت نابودی مام میهن معنادار شود!
باید کار را تمام کرد! اگر موانع اصلی و آتشبیاران و صاحبان خونخوار تریبون در اپوزیسیون به عنوان یار تمرینی آتش به اختیاران بر اساس ادبیات #سلبی_حذفی بگذارند!
که با جیب خالی و پز عالی، به دیوانه باید با گل و ادبیات #ایجابی_جذبی نزدیک شد و او را تصرف کرد!
#مرامنامه 
راه‌نمای علمی چنین تصرف مسالمت‌آمیز و گلستانی است!
چاه‌نمایی نکن #مزدور بیش از این و شریک جنایتِ دزد و رفیق عبادتِ قافله باقی نمان و شرف را معنا کن!
تنها پرسش علمی این است که علی‌رغم کتمان نظام، ترامپ چگونه در اولین لحظات فهمید موشک‌ها به "اشتباه" به هواپیما برخورد کرده‌اند و نه عمدا؟ با یک سناریوی بمباران روانی هر غیرخودی، به نفع دو ارباب جهانی و بومی و با یک تیر و هزار نشان!
کس نخارد پشت ما...جز ناخن انگشت ما.
خیام ابراهیمی
21
دی 1398

Friday, January 10, 2020

صاحبان تریبون

صاحبان تریبون!


از این حقیقت تلخ نهراسید و نگریزید! هرچند می‌دانم که محافظه‌کارید و اهل شعار و رجز، و عدم استقبالتان از راه نجات، بیانگر جایگاهتان بین مردم و یا طبقه‌ی زورمدار است!
نتیجه‌ 40سال #رجزخوانی به‌روش #خمینی، بدون نقشه راه، جز بازی در میدان نظام سلطه، چیست؟ شما جز معرکه‌گیری سنتی و تهییج مخاطب در نبردی نابرابر، طبق تاکتیک نظام سلطه، چه می‌کنید؟ آیا برای دوشیدن و قربانی کردن مردم، با قواعد نظام بازی نمی‌کنید؟
1) رجز تا کی؟
عقوبت تاکتیک رجزخوانی سنتی با اکسسوار مدرن را، توسط سلیمانی به‌عنوان سرباز انتحاری نظام ولایی دیدیم! قمارباز خواندن ترامپ و این چاه‌نمایی که "من" دشمن توام و از رگ گردن به تو نزدیکترم!
پرسش: این "منِ صادراتی" در کنار حکم حکومتی قانونی، چه اختیار مستقلی داشت و چه کاره بود جز بازی در یک نقش ولایی و فراملی برای فرافکنی مسئولیت کارگردان از این ستون تا ستون بعدی؟! بنابراین همانطور که سلیمانی را که خودش را شخصیتی ملی نمی‌داند، نمی‌توان #سردار_ملی نامید، آیا شما را که آرمانتان به نام ملت پریشان، مبتنی بر تعبیر فردی است، می‌توان مبارزی مردمی خواند؟
#قاسم_سلیمانی : "ملی گرایی در ایران دروغ است و با هدف مقابله با اسلام و مذهب ایجاد شد!"
اساسا چگونه کسی که قانونا در ارگانی خدمت می‌کند که نامی از ایران در آن نیست و تکالیفش جهانی و ایدئولوژیک است و ربطی به خواست مردم ندارد، میتواند منافع ملی را فدای آرمان خود نکند؟ اگر حقوق مشترک از آب و خاک مشترک نباشد، حق باور معنوی او در کدام بستر مادی و خاکی و در کجا و توسط چه صاحبان حقی امکان حضور و بروز خواهد داشت؟ بنابراین ادعای مبارزه در راه مردم هم بر اساس رجز و شعارهای فردی، می‌تواند شبیه همین سوء‌تفاهم #سردار_ملی باشد! بنابراین تمایز شما به عنوان یار یک رجزخوان ضدمردمی چیست که تعبیر خاص خود را بر منافع عام در بوق عوامفریبی می‌کنید و همه را گرد خوا متحد می‌خواهید و با خواست و اراده‌ی سایر مردم کاری ندارید؟
آیا جز این است که در این رجزخوانی بنیادی آن هم در جنگ بنیادی بین دو ارباب جهانی و بومی، تمام هزینه‌ را ملت بینوا و محروم پرداخته است؟ از شعار مرگ گرفته تا بالارفتن از دیوار سفارتها برای سوخت‌شدن منابع طبیعی و مادی و انسانی مام میهن، تنها این رجز بود که در غیاب هم افزایی مردمی بر اساس منافع مشترک، به جای رعایت روابط دیپلماتیک، هر لحظه در گردوخاکی شورانگیر و عاشورایی در مکتب حکومت صفوی، از مردم قربانی گرفت و ایران را روز به روز ویران‌تر کرد!
گاهی با شعار مرگ و گاه زنده باد و شادی از مرگ یکی و گاه نوحه و زاری بر مرگ دیگری.
این از محصولات همان ادبیات #سلبی_حذفی است که در نبردی نابرابر جز باختن ملت در پی ندارد و شما صاحبان تریبون در اپوزیسیون نیز بازیگر و یار تمرینی تریبونهای پوزیسون در همین میدان نابرابرید و شریک جنایات دزد و رفیق قافله! هر دو به عنوان یارتمرینی در یک شوی کشتی کچ امریکایی، دم از مردم می‌زنید اما بدون مکانیسم تصمیم سازی مردمی و یک نقشه ی راه علمی و گام به گام، تنها پول بلیط نمایش را از رگ مردم تامین و بین خود تقسیم می‌کنید.
آری! رجز به عنوان تاکتیکی بدوی، راز ویرانی شهروندان مدنی ایران امروز است!
این همان تاکتیک صادره از اتاق فکر نظام سلطه است که میان مردم پریشان و غیرتشکیلاتی، حتی تریبون‌های اپوزیسیون را هم از محل خون مردم تصرف کرده است!
به عناصر مستقیم و غیرمستقیم منابع مالی تریبون‌های مخالف نظام سلطه دقت کنید! آنها با توسل به ادبیت سلبی-حذفی عملا به عنوان آتشبیاران یک آتش‌بازی انسان‌کُش در جناح مخالف برای آتش‌به‌اختیاری سربازان گمنام، در میدان نظام بازی می‌کنند!
آیا شما هم جز #رجزخوانی (گیریم در میدانی واقعی با پرداختن هزینه‌های آن در زندان و گور) کار دیگری می‌کنید؟
آیا فکر نمی‌کنید اپوزیسیون هم استادِ رجزخوانی در میدانی نابرابر است که در میدان نظام سلطه بازی می‌کند و قربانیش مردمند؟
اگر شما نمی‌خواهید با تاکتیک نظام سلطه بازی کنید، پس چرا به فکر نقشه‌ی راهی علمی و گام به گام و میدانی نیستید؟ آیا این از ویژگی‌های قومی عقب‌مانده‌ است که تنها به فضلِ پدرانِ مرده، میراثخوار افتخاری پوشالی و بی‌فایده و سوء تفاهم برانگیر است؟
گام‌های غیرعلمی مبارزات شما، به کدام معجزه وابسته است، که همواره در نیمه‌ی راه در هوا رها شده است و به سامان نمی‌رسد؟
از خود بپرسید: به جز رجزخوانی و لت و پار کردن تماشاچیان و مردم تهییج شده چه می‌کنید؟
نوشتن تک نفره‌ی قانون اساسی و یا تعیین دولت در تبعید توسط ائتلافی خاص و انحصاری هم شد کار عام مردمی؟ آیا این قانون و آلترناتیو احتمالی، برای یک ملت 80 میلیونی اعتباری معنادار دارد؟
عزیر من!
واقع بینانه به جای رجزخوانی به این پرسش پاسخ دهید:
نقشه راه گام به گام شما برای رسیدن به قله چیست؟
چگونه می‌توان برای رسیدن به یک قله‌ی مشترک در هزار راه متنوع به ته دره سقوط نکرد؟
بدیهی است هر کس از پاسخ به این پرسش طفره رود و به رجزخوانی شعار مرگ و زنده باد بپردازد، تنها به عنوان یک مخالف(گیریم دو آتشه) در میدان نظام سلطه بازی می‌کند و عملا آتشبیاری برای آتش به اختیاران مسلح به زر و زور و تزویر است!
جز این است؟
.
2) نقشه راه
خانم و آقای تریبون!
چرا از نقشه راه نمی‌گوئید و در رسانه‌ی خود آن را به چالش نمی‌گذارید؟!
تا کی فحش و انگ و مزدوریابی و افشاء اسناد و شعار مرگ بر این و آن؟... خسته نشدید؟! تا کی تحلیل استراتژیک و نقشه خوانی تاکتیکهای نظام سلطه و عزا و عروسی بر سر کشته‌گان، بین دو ارباب استعمار جهانی و اربابِ استثمار بومی؟
تا کی مبارزات دیمی و فراخوان مردم بصورت پراکنده توسط هزار پرچمدار و تحقیر مردم غیرتشکیلاتی به خاطر اینکه چرا اینجا نیامدند و آنجا آمدند؟
بدیهی است که موجسواری و مردمسواری با تهییج مردم توسط قدرت متمرکز، نمی‌تواند گویای خواست مردم باشد و جز تبلیغات پروپاگاندایی برای عوامفریبی ثمری ندارد! پس چرا پیوسته واکنشهای خود را بر اساس شعارهای القائی مردم گروگانگیری شده در بن‌بست هدایت نرمِ کوچه پس کوچه‌های سرکوب می‌گذارید و تا کفنِ آخرین جنازه از هشتاد میلیون گروگان، منتظر سوژه‌اید و خسته نمیشوید!
شکست اپوزیسیون به دلیل این است که نتوانسته در مقابل اتاق فکر متمرکز قدرتِ نظام سلطه خود را متمرکز کند و زبان مردم را بشناسد و او را به میدانی بکشاند که بتواند بر اساس یک استراتژی و تاکتیک مسالمت آمیز با زبان حقوقی مشترک و ادبیات #ایجابی_جذبی، اقلیت قانونا مشروع را در دل مقبولیت و اعتبار اکثریت واقعی در میدان با میلیون‌ها گل در یک زمان و در یک مکان امن در تمام شهرها، ذوب کند!
متاسفانه کسی از نقشه راه نمی‌گوید!
همه از هدف و قله می‌گویند! اما هیچکس از روش و مسیر دستیابی به قله نمی‌گوید و تا چنین است تا 1400 سال دیگر دور هم خواهیم چرخید، تا نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان!
براستی این مبارزین چرا از نقشه راه نمی‌گویند؟
نقشه راه با شعار و ادبیات سلبی-حذفی در نبردی نابرابر ناممکن است!
آنچه مهم است نقشه‌ی راه و روش استقرار اراده مردمی-میهنی است!
اگر مشتاق راهکارید، در مرامنامه‌ی پیوست، مراتب علمی یک نقشه راه برای تاسیس یک #شرکت_سهامی_عام در اپوزیسیون بر اساس اولویت حق آب و خاک مشترک بر هر نوع ایدئولوژی، مطرح شده است!
خیام ابراهیمی
19 دی 98
پ.ن:
1) لینک خوانش رایگان مرامنامه:
2) لینک دانلود مرامنامه :

کنسرسیوم انتقام سخت از مردم

کنسرسیوم سناریوی #انتقام_سخت از مردم(عملیات #مرصاد چشم‌زهره برای #وحدت)
محصول اَکشنِ مشترک نظام و #هالیوود
مانوری برای مصرف داخلی به نفع امریکا و تثبیت نظام و به ضرر مردم


رهبر: #جنگ نمی‌شود! (اما معامله می‌شود)
و البته از دشمن متمرد داخلی(اکثریت مردم غیرخودی) انتقام سختی گرفته می‌شود! 1500 کشته شایعه است؟! کم است؟ زیاد است؟ هزاران بازداشتی چی؟ هنوز ماشین‌حسابِ ارگان‌ها در حال محاسبه‌ی جنازه‌های آبانند! اما در عرض نیم ساعت حدود 60 شهید راه سلیمانی را در کرمان شمردیم و تقدیم کردیم تا مردم در این زمستان سرد، حسابی داغ شوند و برای #مردمسواری_هیئتی و دیمی آماده گردند.
مانور واقعی برای موجسواری در نیمه شب:
رگبارِ موشک‌ها به سمت پایگاه‌های امریکایی بصورت زنده از سیمای نظام
فارس: العربیه از زخمی شدن شماری امریکایی در پایگاه امریکایی خبر داد!(البته در پایگاهی که کسی درون آن نبود!)
ای وای... اگر یک امریکایی بمیرد؟ جنگ جهانی سوم می‌شود!
رهبر: جنگ نمی‌شود؛ پدر جان!
امریکا: تلفات ندادیم!
پرتاب 50(یا 22؟ یا 15؟) موشک مفت، به نام ملت و به کام امت و امریکا به سه پایگاه امریکا (کیا و چرا دارن غلو می‌کنن؟!)
9 تا درون بزرگترین پایگاه امریکایی در عراق(عین‌الاسد) که ساعاتی پیش بفرموده تخلیه شده بود!
یک موشک به پایگاهی در اربیل! بقیه در بیابان‌های درون و برون مرزی!
نهایتا یک پلیس عراقی کشته شد... (بینوا)
رئیس جمهور عراق: خدا به مردم اربیل و عراق رحم کند!(اینو ببین چه فیلمیه!)
اینترنشنال: 80 کشته!!! (چه اصراری داره از چه منبعی داغ کنه)
امشب پمپئو در پاسخ به خبرنگاری که پرسید آیا در روزهای آینده باید منتظر واکنش ایران باشیم گفت: باید منتظر باشیم تا ساعاتی دیگر واکنش نشان دهند...(آیا جنّی به او خبر داده بود؟!)
البته ادعای زیرنویس خبر 80 کشته در تلویزیون #اینترنشنال، با زرنگی، شفاها اعلام نشد! اما همسو با شوردادن کاذبِ #فارس_نیوز بود! چه کسی در اینترنشنال و چرا آن دروغ بزرگ را به چشم مردم رساند؟!
از طرفی ویدئویی از داخل یکی از پایگاهها نشون میده دو سه موشک به اطراف زمین پایگاهی خوردن که اثری از سرباز درون اون نیست!
رئیس مجلس امریکا: ایران دست از خشونت بکشد! (لطفا) چه لطافت و عطوفتی....
#ترامپ امشب پس از دورخیز و جلسه در شورای امنیت ملی امریکا، چیزی نمی‌گه و میره بخوابه! (چرا؟!! خبریه؟!!)
فردا پاسخ سختی می‌ده! (احتمالا لطیفه‌ای شبیه #انتقام_سخت ایران)
اقدام به دفن بقایای سردار در ساعت 5 صبح(پخش سراسری) مردم نخوابید!
مردم متلاطم دچار هیجان در شب و روز... آماده برای سواری دادن و وحدت چکشی.
قیمت نفت حدود 4 درصد و طلا حدود 2 درصد افزایش یافت (ناز شستِ نفت امریکا که دو ماه پاسخگوی جهان هست)
احتمالا تنگه هرمز فردا بسته میشه (مفتِ چنگِ امریکا و افزایش تولید روسیه تا میلیونها بشکه) ایران هم که نفتی نمی‌فروشه.
بورس آسیا سقوط کرد(باز هم مفتِ چنگِ امریکا... پس چین چی؟)
...
حالا ما گفتیم زدیم!
شما هم بگین زد!
خیام ابراهیمی
18 دی 1398(ساعت 5 صبح چهارشنبه)

Wednesday, January 8, 2020

عزادارم

عزادارم
برای سرداران بی‌نام و نشانِ وطنی که در راهِ زنده کردن حق شراکت یتیمان مام میهن، در کف خیابان‌ها کشته شدند و مردند... بی قرارداد و بی صورتحسابی.
عزادارام... اما نه برای سردارِ آتش‌به‌اختیارِ سلبریتی‌های خونخوار و تک تیراندازان و کرم‌ها و زالوهای مساجد ضراری که برای غارتِ شریکانِ آب و خاک و فرزندانِ مام میهن، آنان را یتیم و پدران و مادرانی را داغدار نونهالان خود کردند!
بوی قدرت و خون مست می‌کند! لمس می‌کند حواسِ صاحبان قدرتِ تازه به دوران رسیده را که بویی از نجابت و اصالت نبرده‌اند... این از بلایای دوران گذار از سنت به مدرنیته‌ است که در برخی از جوامعِ غارت‌شده و سنتی، بیداد می‌کند.
شراکت در تجاوز قانونِ راهزنانِ زورمدار، شیرین و مطمئنه... و نان به نرخ روز خوردن شرط عقل و درایت و بصیرته... یه وقت‌هایی هم، جهل‌العارفین پوستینیه برای پوشوندن جنایت با دروغِ عبادت نزد بازیگران ریاکاری در کورس قدرت... وگرنه یه وقت‌هایی طرف می‌دونه که تو می‌دونی انگشتش خونیه، اما یا نجابت داری و یا خفت شدی و نمی‌تونی به روش بیاری و اونم با وقاحت به روی مبارک نمیاره که تو فهمیدی که موضوع در هنر مطربی برای دریدگی و درندگیه... نه ایثار. هیچ موشی با میک‌آپ و فیلمنامه، شیر نمیشه! هیچ داریوشی، ارجمند! هیچ یوز پف کرده‌ی پیری، جوون...! حالا اسم بچه‌ت رو بذار #امیر_یل! و یه انگشتر عقیق اندازه‌ی یک موش، از خون خشکیده‌ی اشکِ دل مادران بنداز تو انگشتت و با افتخار بگو: من شریکِ جنایتی زنجیره‌ای در #تکرار قانونِ عبادتِ خاورانم! من پهلوان چلاندن خون از چشم مادرانم! من محمودِ لاکچری و ستایشگرِ دولتِ آباد و ملتِ ویرانم!
مثلا: فکر نکنم یه سلبریتی خونخوار بی‌وطن که مرزهای وطنش رو طول رگ‌های تن جوانان یتیم و خفت شده تعیین میکنه، اونقدر احمق باشه که نتونه فرقی بذاره بین یک سردار ملی و یا یک سرباز ولایی و یک قاتل زورگیر فراملی و زنجیره‌ای که برای تمام زالوهای خودش فراتر از مرزهای واقعی، امنیتی برای کسب قدرت با شراکت در خونخواری و جهانگردی و مستی و تجاوز قانونی فراهم می‌کنه.
حالا بیا پهلوون! مغز و قلب جوانان و سرداران بی کفن وطن رو جلوی چشم مام میهن در کف خیابون متلاشی کن! و به روی مبارک نیار که هیچ ابوبکر بغدادی اول و ثانی و ثالثی، سردار ملی نمی‌شه! گیریم که در خونخواهی و انتقام برای مرگش، سربازان انتحاری داعش‌مسلک، خودشون رو در کودکستانی تکه پاره کنن، که فرزندِ تویِ سلبریتی اونور دنیا توش مخفی شده!
ممکنه امشب هم برخی از پدران و مادران داغدار نخوابن و تو راحت لای پر قو بالای برج و بارو بخوابی! اما چون بوی خون میدی! بالاخره یه روز نه خیلی دور، از دماغت میزنه بیرون.
این خط__ این هم نشون!
از همین لحظه در اوج مستی بترس و پیش از لحظه‌ی بعدی، به فکر جبران مافات باش!
گاهی خیلی زود دیر می‌شود!
شریک عقیم خاک وطن...
خیام ابراهیمی
16
دی 1398

Sunday, January 5, 2020

شرکت سهامی عام مردم

شرکت سهامی عام مردم
************
ما به گرانی نان و آب و شیر مرغ و بنزین، چه اعتراضی می‌توانیم داشته باشیم؟
وقتی پیشتر و قانونا پیش فروش شده‌ایم؟
از کوزه همان برون تراود که دراوست!
ما به میراثِ قانونِ هپروتی یک "من" اعتراض داریم!
ما خواستار کل زمین و کوه و رود و دریاییم...
نه آب و خاک گل آلوده در لوله‌های خونین آزمایشگاه
این تنها راه رستگاری است:
فروکاستنِ امر معنوی از هپروتِ یک "من"
به انگیزش مادی در ناسوت یک "ما"
که بین ذرات نور با هر سلول
یک راه بیشتر نیست!
راه عروج معنویت انسان با هم‌افزایی گندم
در شرکت سهامی عام مردم
بسیج مردمی از شوراهای محلی و بومی
تا میهنی که بزرگ‌تر از زمین خواهد شد روزی
"هم افزاییِ مهر" پس از کسوف بسیج آلاتِ نظامی
با لوله‌ی توپی بین دو چرخ و چهار دست و پا
در زیرزمین جنایتگاهها
زیر کلاهِ عبادتگاهها...
خبرهایی از آسمان پشت خاکریزها باریده
"بشر از انسان شدن بریده"
از خاک ما خورشیدی روئیده
از نوید هم‌افزایی من‌ها در هاله‌ی یک "ما" امیدی دمیده
و فصلی دیگر در سرنوشت ما میانِ لوله‌های توپ هزاران "من" رقم خورده
فرصت برای سلبریتی‌های قدرت تنگ است
آخرین خریدهای شانزه لیزه، به کار روغن کاری لوله‌های توپ نخواهد آمد، ای دلقکِ روستایی!
تو رعیتی بیش نبودی در کسوتِ اربابی
و "سیمولیشنِ اربابی" بابی بود بر استیج معرکه‌ی بوزینه‌ها که از راهروهایی میان دخمه‌هایی می‌گذشت که شباهتی با خیابانهای شهر نداشت
چراغ قرمز راهنمایی پلی بود بین دو نهر خون که جوی سیمانی نبود
در دوسوی خط عابران پیاده‌ای که همواره پشت چراغی سبز ایستاده انتظار می‌کشند.
گرد جعبه‌ی مارگیری معرکه گیرانی
که تنها انگشتانت را در متنی سیاه، سرخ کردند.
فردا دیر است!
همین امشب دستانت را با اشکِ چشم‌های تماشاچیان بشوی، ای دلقک!
گریزی نیست!
اگر می‌خواهی بخندانی و به ریش رهگذران بخندی؛ پس برای آخرین بار بخند!
پیش از اشک‌های پشیمانی...
پس از موج سواری بر دریای اشک‌ حسرت
میان زهرخندهایی که کارشان سکه بود.
دیگر هیچ سنگری تو را پنهان نمی‌کند!
تو گاو پیشانی سپیدی میان خاک و خون
خاکریزها با خاک یکسان خواهد شد!
و یک دشت باقی می‌ماند میان گل‌ها
زیر رسالتِ ناکامِ پوتین‌هایی در گل‌مانده
که از جنگ جهانی اول و دوم باقی مانده
میان پوکه‌های اجاره‌ای و جعلی
که اصلِ اصل بود!
هم افزایی جهنم تو خواهد شد
اگر پیش‌تر
بهشتش نکنی...
این تنها راه رستگاری است!
دلارها و روبل‌ها از سکه خواهند افتاد!
و خاکِ ما، خوشه‌های طلا خواهد شد
شمش‌های طلا، خاک...!
اگر با ما بیایی...
خیام ابراهیمی
9 آذر 1398

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...