صاحبان تریبون!
از این حقیقت تلخ نهراسید و نگریزید!
هرچند میدانم که محافظهکارید و اهل شعار و رجز، و عدم استقبالتان از راه نجات،
بیانگر جایگاهتان بین مردم و یا طبقهی زورمدار است!
نتیجه 40سال #رجزخوانی بهروش #خمینی،
بدون نقشه راه، جز بازی در میدان نظام سلطه، چیست؟ شما جز معرکهگیری سنتی و تهییج
مخاطب در نبردی نابرابر، طبق تاکتیک نظام سلطه، چه میکنید؟ آیا برای دوشیدن و
قربانی کردن مردم، با قواعد نظام بازی نمیکنید؟
1) رجز تا کی؟
عقوبت تاکتیک رجزخوانی سنتی با اکسسوار
مدرن را، توسط سلیمانی بهعنوان سرباز انتحاری نظام ولایی دیدیم! قمارباز خواندن
ترامپ و این چاهنمایی که "من" دشمن توام و از رگ گردن به تو نزدیکترم!
پرسش: این "منِ صادراتی" در
کنار حکم حکومتی قانونی، چه اختیار مستقلی داشت و چه کاره بود جز بازی در یک نقش
ولایی و فراملی برای فرافکنی مسئولیت کارگردان از این ستون تا ستون بعدی؟!
بنابراین همانطور که سلیمانی را که خودش را شخصیتی ملی نمیداند، نمیتوان #سردار_ملی
نامید، آیا شما را که آرمانتان به نام ملت پریشان، مبتنی بر تعبیر فردی است، میتوان
مبارزی مردمی خواند؟
#قاسم_سلیمانی : "ملی گرایی در
ایران دروغ است و با هدف مقابله با اسلام و مذهب ایجاد شد!"
اساسا چگونه کسی که قانونا در ارگانی
خدمت میکند که نامی از ایران در آن نیست و تکالیفش جهانی و ایدئولوژیک است و ربطی
به خواست مردم ندارد، میتواند منافع ملی را فدای آرمان خود نکند؟ اگر حقوق مشترک
از آب و خاک مشترک نباشد، حق باور معنوی او در کدام بستر مادی و خاکی و در کجا و
توسط چه صاحبان حقی امکان حضور و بروز خواهد داشت؟ بنابراین ادعای مبارزه در راه
مردم هم بر اساس رجز و شعارهای فردی، میتواند شبیه همین سوءتفاهم #سردار_ملی
باشد! بنابراین تمایز شما به عنوان یار یک رجزخوان ضدمردمی چیست که تعبیر خاص خود
را بر منافع عام در بوق عوامفریبی میکنید و همه را گرد خوا متحد میخواهید و با
خواست و ارادهی سایر مردم کاری ندارید؟
آیا جز این است که در این رجزخوانی
بنیادی آن هم در جنگ بنیادی بین دو ارباب جهانی و بومی، تمام هزینه را ملت بینوا
و محروم پرداخته است؟ از شعار مرگ گرفته تا بالارفتن از دیوار سفارتها برای سوختشدن
منابع طبیعی و مادی و انسانی مام میهن، تنها این رجز بود که در غیاب هم افزایی
مردمی بر اساس منافع مشترک، به جای رعایت روابط دیپلماتیک، هر لحظه در گردوخاکی
شورانگیر و عاشورایی در مکتب حکومت صفوی، از مردم قربانی گرفت و ایران را روز به
روز ویرانتر کرد!
گاهی با شعار مرگ و گاه زنده باد و
شادی از مرگ یکی و گاه نوحه و زاری بر مرگ دیگری.
این از محصولات همان ادبیات #سلبی_حذفی
است که در نبردی نابرابر جز باختن ملت در پی ندارد و شما صاحبان تریبون در
اپوزیسیون نیز بازیگر و یار تمرینی تریبونهای پوزیسون در همین میدان نابرابرید و
شریک جنایات دزد و رفیق قافله! هر دو به عنوان یارتمرینی در یک شوی کشتی کچ
امریکایی، دم از مردم میزنید اما بدون مکانیسم تصمیم سازی مردمی و یک نقشه ی راه
علمی و گام به گام، تنها پول بلیط نمایش را از رگ مردم تامین و بین خود تقسیم میکنید.
آری! رجز به عنوان تاکتیکی بدوی، راز
ویرانی شهروندان مدنی ایران امروز است!
این همان تاکتیک صادره از اتاق فکر
نظام سلطه است که میان مردم پریشان و غیرتشکیلاتی، حتی تریبونهای اپوزیسیون را هم
از محل خون مردم تصرف کرده است!
به عناصر مستقیم و غیرمستقیم منابع
مالی تریبونهای مخالف نظام سلطه دقت کنید! آنها با توسل به ادبیت سلبی-حذفی عملا
به عنوان آتشبیاران یک آتشبازی انسانکُش در جناح مخالف برای آتشبهاختیاری
سربازان گمنام، در میدان نظام بازی میکنند!
آیا شما هم جز #رجزخوانی (گیریم در
میدانی واقعی با پرداختن هزینههای آن در زندان و گور) کار دیگری میکنید؟
آیا فکر نمیکنید اپوزیسیون هم استادِ
رجزخوانی در میدانی نابرابر است که در میدان نظام سلطه بازی میکند و قربانیش
مردمند؟
اگر شما نمیخواهید با تاکتیک نظام
سلطه بازی کنید، پس چرا به فکر نقشهی راهی علمی و گام به گام و میدانی نیستید؟
آیا این از ویژگیهای قومی عقبمانده است که تنها به فضلِ پدرانِ مرده، میراثخوار
افتخاری پوشالی و بیفایده و سوء تفاهم برانگیر است؟
گامهای غیرعلمی مبارزات شما، به کدام
معجزه وابسته است، که همواره در نیمهی راه در هوا رها شده است و به سامان نمیرسد؟
از خود بپرسید: به جز رجزخوانی و لت و
پار کردن تماشاچیان و مردم تهییج شده چه میکنید؟
نوشتن تک نفرهی قانون اساسی و یا
تعیین دولت در تبعید توسط ائتلافی خاص و انحصاری هم شد کار عام مردمی؟ آیا این
قانون و آلترناتیو احتمالی، برای یک ملت 80 میلیونی اعتباری معنادار دارد؟
عزیر من!
واقع بینانه به جای رجزخوانی به این
پرسش پاسخ دهید:
نقشه راه گام به گام شما برای رسیدن به
قله چیست؟
چگونه میتوان برای رسیدن به یک قلهی
مشترک در هزار راه متنوع به ته دره سقوط نکرد؟
بدیهی است هر کس از پاسخ به این پرسش
طفره رود و به رجزخوانی شعار مرگ و زنده باد بپردازد، تنها به عنوان یک
مخالف(گیریم دو آتشه) در میدان نظام سلطه بازی میکند و عملا آتشبیاری برای آتش به
اختیاران مسلح به زر و زور و تزویر است!
جز این است؟
.
2) نقشه راه
خانم و آقای تریبون!
چرا از نقشه راه نمیگوئید و در رسانهی
خود آن را به چالش نمیگذارید؟!
تا کی فحش و انگ و مزدوریابی و افشاء
اسناد و شعار مرگ بر این و آن؟... خسته نشدید؟! تا کی تحلیل استراتژیک و نقشه
خوانی تاکتیکهای نظام سلطه و عزا و عروسی بر سر کشتهگان، بین دو ارباب استعمار
جهانی و اربابِ استثمار بومی؟
تا کی مبارزات دیمی و فراخوان مردم
بصورت پراکنده توسط هزار پرچمدار و تحقیر مردم غیرتشکیلاتی به خاطر اینکه چرا
اینجا نیامدند و آنجا آمدند؟
بدیهی است که موجسواری و مردمسواری با
تهییج مردم توسط قدرت متمرکز، نمیتواند گویای خواست مردم باشد و جز تبلیغات
پروپاگاندایی برای عوامفریبی ثمری ندارد! پس چرا پیوسته واکنشهای خود را بر اساس
شعارهای القائی مردم گروگانگیری شده در بنبست هدایت نرمِ کوچه پس کوچههای سرکوب
میگذارید و تا کفنِ آخرین جنازه از هشتاد میلیون گروگان، منتظر سوژهاید و خسته
نمیشوید!
شکست اپوزیسیون به دلیل این است که
نتوانسته در مقابل اتاق فکر متمرکز قدرتِ نظام سلطه خود را متمرکز کند و زبان مردم
را بشناسد و او را به میدانی بکشاند که بتواند بر اساس یک استراتژی و تاکتیک
مسالمت آمیز با زبان حقوقی مشترک و ادبیات #ایجابی_جذبی، اقلیت قانونا مشروع را در
دل مقبولیت و اعتبار اکثریت واقعی در میدان با میلیونها گل در یک زمان و در یک
مکان امن در تمام شهرها، ذوب کند!
متاسفانه کسی از نقشه راه نمیگوید!
همه از هدف و قله میگویند! اما هیچکس
از روش و مسیر دستیابی به قله نمیگوید و تا چنین است تا 1400 سال دیگر دور هم
خواهیم چرخید، تا نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان!
براستی این مبارزین چرا از نقشه راه
نمیگویند؟
نقشه راه با شعار و ادبیات سلبی-حذفی
در نبردی نابرابر ناممکن است!
آنچه مهم است نقشهی راه و روش استقرار
اراده مردمی-میهنی است!
اگر مشتاق راهکارید، در مرامنامهی
پیوست، مراتب علمی یک نقشه راه برای تاسیس یک #شرکت_سهامی_عام در اپوزیسیون بر
اساس اولویت حق آب و خاک مشترک بر هر نوع ایدئولوژی، مطرح شده است!
خیام ابراهیمی
19 دی 98
پ.ن:
1) لینک خوانش رایگان مرامنامه:
2) لینک دانلود مرامنامه :
No comments:
Post a Comment