Wednesday, April 17, 2019

جای خالی نام ایران در آرم سپاه


آیا شما نام و نشانی از عنوان و نقشه‌ی ایران در متن و محتوا و حواشی این آرم می‌بینید؟
متاسفم از نگاه روبنایی و سطحی نگر برخی از هموطنان.
سپاه پاسداران سازمانی است که یک ایران را پله کرده است و در این آب و خاک تنها به کندوی عسل نیازمند است، نه مردم بینوا و عقیم ایران.
پس سپاهیان اصالتا و ولایتا چه عرق مردمی میتوانند داشته باشند به مردم ایران؟ جز آنکه 40 سال به عنوان بازوان قادر مطلقه در تمام صحنه ها جنگ افروزی کرده اند و با سلطه بر هر سلیقه و گرایش و دگراندیشی، ایرانیان غیرخودی را حذف کرده اند و چزانده‌اند و بر حقوق بنیادی ملت بدون پاسخگویی چنبره انداخته اند و تمام دقایق مردم ایران را پر کرده اند از دلهره و بی ثباتی و بحرانهای زنجیره‌ای با ابزار تهدید و تجسس و زورگیری عقیدتی و به صلابه کشیدن شهروندان و حتی در قوای غیرمستقل و غیرمردمی هم دخالت کرده‌اند و بر شبهه ها افزوده اند تا شهروندان را برای مطالبات خویش خسته و گیج کنند و از آب و گل آلود ماهی بگیرند.
در این آرم هیچ نشانی از ایران نمی‌بینم جز سلطه و زورگیری عقیدتی!
بدون اولویت حق آب و خاک مشترک و طبیعی و اولیه، بر هر حق ثانویه از قبیل نژاد و ایدئولوژی، ایران فدای قانون انیران خواهد شد!
بدون حق اولی، هیچ حق دومی، مقدور نیست.
و قانون اساسی این دو حق را جا به جا کرده است و بدون تغییر آن به نفع حق مشترک آب و خاک، هیچ ملتزم به چنین قانونی نمیتواند در راه حقوق بنیادی ایرانیان گام بردارد.
و رمز ویرانی ایران، اگر جنگ با اجنبی نباشد اما میتواند چنین قانونی باشد!
ایران تنها به یک ارتش به نام ایران نیازمند است نه بیشتر و با اهداف صدور خویش به جهان.
حال که انیران سپاهی‌اند، چون ایرانی‌ام، پس #من_سپاهی_نیستم .
و خون باید گریست به حال مردمی که به جای تسلط بر سرنوشت خویش به نمایندگان پاسداری دلخوشند که زر و زور و تزویر قانونی را برای سلطه در اختیار رهبر مسلط بر سپاه پاسداران گذارده، تا ایشان هم متقابلا ضامن سلطه‌ی جاوادنه‌ی سلطانی موقت شوند بر سرنوشت تمام ایرانیان قانونا عقیم برای فتح زمین با جیب خالی و پز عالی... همچون اپوزیسیون برای فتح نظام.
مشکل ایرانیان در پوزیسیون و اپوزیسیون ادبیات سلبی-جذبی در دوران گذار از سنت به مدرنیته است. بدون انقلاب از آن مکانیزم سنتی اعتماد به تار سیبیل دایی جان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون کیشوت به ادبیات ایجابی-جذبی راهی برای رستگاری ایران و ایرانی نیست.


Image may contain: text
9


دعوت وطن فروشان از #حشد_شعبی در خوزستان

خیانت موش‌ها و خوک‌ها و هجوم ملخ‌ها
1) ابتدا شنیدیم که سربازان صدام در شمال ایران با یاری سربازان گمنام و دلار متجاوز به ریال تحقیرشده و مفلس، زمین و ویلای گورخوابان وطنی را می‌خرند. بعد شنیدیم که به مشهدِ تایلند مام‌میهن هجوم می‌برند تا برای زیارت و سیاحت و فلاحت، تخم خاک کربلای تکریتی را در صیغه‌خانه‌های ناموس وطن ‌بکارند! همان خاک زمینی که قرار بود بعدا سیل آسمانی را بخشکاند! و اکنون می‌شنویم که کاروان نیروهای حشد‌الشعبی به دعوت و حکم حکومتی حضرت سلیمان، به‌یاری سیل‌ ویرانگر در خوزستان آمده‌اند تا بفرموده در بستر شهرهای ویران‌شده در امر سازندگی خویش سکنی گیرند! و لابد بعد خواهیم شنید که طبق استراتژی غضنفرآبادی، نیروهای حزب‌الله لبنان و چریک‌های جنگ شهری سوری و حوثی‌های یمنی و فاطمیون افغانی و زینبیون پاکستانی، علیه اکثریت مردم قانونا عقیم ایران به‌یاری انقلابِ اقلیتِ سپاهِ طالبانی بیایند که هوای فتح جهان در سر دارد و نقشه‌ی ایران را در نام و نماد خویش ندارد! این یعنی تمام مجلسیانی که لباس سپاه بر تن کردند، #عارف به علمِ لدّنی‌ و ولایی‌اَند که قانونا لباسشان فاقد نقشه‌ی ایران است و یک سرباز گمنامِ نفوذی در میان ملت ایرانند تا بصورت هیئتی و دیمی دلال و پیمانکارِ قادر مطلقه‌ای‌ باشند برای اینکه ایران را خرج دامچاله‌های کفارِغیرخودی در جهان کنند!
آنها نقشه‌ی راه دارند؛ اما #اپوزیسیون بین شعر و شعار و خیال و فحش کودک سنگ اندازی به شیشه‌های قلعه‌ی ملک سلیمان بیش نیست و همچون قوم سرگردانی است که به‌عنوان ریزه‌خواران تریبون‌های وابسته، با تاکید بر کیش شخصیت و با توسل به ثبات یک صندلی، به خواستِ کارفرما، عملا به مانور تفرقه بین ایرانیان مشغولند و فارغ از حق برابر شهروندان، تنها با آتش تهیه و پرتاب شعارهای انقلابی و آرمانی و هپروتی، عملا مستخدم و یا بازیگر بی‌جیره‌مواجب و آتشبیاری هستند برای آتش‌به‌اختیاران زر و زور تزویر، تا مگر در رؤیای سلطه بر روی امواجِ خون ملت ایران، روزی به خوشه‌چینی مشغول شوند! و این یعنی آلت #خیانت شدن به حق مشترک آب و خاک.
در این بلبشو، شکی نیست که پرچمداران سبز و بنفشی که آلت فریفتن مردم و بیعت با نظام سلطه شده‌اند، در دوران بحرانی لال مرده‌اند، باید میان وجدان‌های خفته، به وجدان بیدار تاریخ پاسخگو باشند! اما کماکان و آگاهانه، نقششان دلالی و پیمانکاری به نفع نظام سلطه‌ای است که همین حق مشترک را به نفع آرمانهای تک نفره غصب کرده است! و این یعنی #خیانت به حقوق بنیادی مردم امروز، در راه آرمان‌های معمار دیروز!
.
2) درود و بدرود
 آنها که بی‌خطر سلام‌اَت را
 #لایک می‌کنند و پیام‌ات را لایک نمی‌کنند تا کسی در ذهن خود طناب دار تو را ببافد!
#
خیانت تنها مقابله‌ی یک ویژه‌خوار اپوزیسیونر با وحدت بنیادی تمام ایرانیان نیست! خیانت یعنی سربرگرداندنِ یک موش محافظه‌کار از خطرِ هم‌افزایی و زحمت و هزینه‌ی شرافت، و سر در سوراخ امنِ خود فرو بردن و ضمنا میان خون و جنایت شعری عاشقانه سرودن و بده بستان لایکی و گاهی جیرجیر در خفا برای خریدن اعتبار فرهیختگی و فرهنگِ ژله‌ای و حلزونیِ زالوهایِ سیاسی‌کار.
در غیابِ نظارتِ ملی بر سرنوشت مردمی که مستخدمینشان در حکومت، قانونا خود را مالک مطلقه بر تمام حیثیتِ ملت حقیر در لباس امت صغیر می‌دانند و مردمش هم فاقد احساس حق برابرند، هر چه از بدبختی و حقارت دانشمندان فریفته‌ی فرهنگ سلبریتی سیاسی و فرهنگ پوشالی و لاکچری بگویی، کم است! براستی که بی‌شرفی شاخ و دم ندارد!
.
3) رسالتِ فرهیختگان و صاحبان تریبون و مردم پریشان
براستی در این مسلخگاه حیثیت ایرانیان، چه کسی باید چه کار کند؟
در فقدان نظارت مردم قانونا عقیم و غیرتشکیلاتی بر سرنوشت خویش، چه باید کرد تا اگر متن قانون عقیم است اما بتوان بر قدرت تشکیلاتی نظام سلطه در حواشی میدان امن قانونمداران فائق آمد و در زمین او بازی خود را کرد؟ آیا کماکان باید احمقانه به تیرخلاص زن‌های اصلاح‌جلب امید بست؟ و اگر نه، پس تکلیف شناسایی راه و روش درستِ دستیابی به هژمونی و اتوریته‌ی مؤثر ناشی از وحدت مردم، برای تاثیر بر سرنوشت خویش چیست و اقدام به این رسالتِ مردمی و ملی-میهنی با کدام ستاد اجرایی است؟ مسلما فهم اینکه تمرکز رفتارهای اجتماعی باید بر چه خشت بنیادی بنا شود، تکلیف فرهیختگانی است که امکان راه اندازی تشکیلات و اتحاد مقدماتی بین خود برای اتحاد ملی را دارند، اما حق‌به‌جانبانه و انحصارگرایانه و متکبرانه بدان تن نمی‌دهند! وحدتی که در گردوخاکِ سوء‌تفاهمات ایدئولوژیک (بین پوزیسیون و اپوزیسیون) در میان مردم بی‌پناه و غیرتشکیلاتی و در بن‌بست کوچه‌ پس کوچه‌های ناامنِ سرکوب به هزار بهانه‌ی قانونی، در توان مردم پریشان نیست.
تو گویی جملگی غافلند و یا دچار جهل‌العارفینند که در شرایط بحرانی و #پیشاآزادی فعلی که موضوع اصلی تمامیت ارضی و منافع مشترک ناشی حق آب و خاک مشترک در یک خانه و وطن است، اولویت نباید بر سر وحدت ایدئولوژیک و همسویی اندیشه‌های تفرقه آمیز باشد؛ که چالش اندیشه در حوزه‌ی فراگیر مردمی که نیازمند بستری امن است از مقولات پساآزادی است، نه در میان معرکه!
وقتی از زمین و آسمان سیلی ویرانگر در حال ویرانی وطن است، دیگر نمی‌توان با شعار پوشالی "ما هستیم" فال حافظ گرفت و در لس‌آنجلس برای وحدت ایدئولوژیک مجالس دورهمی برای سورچرانی راه انداخت! درک خطیر بودن موقعیت وطن، از مهم‌ترین نکات کلیدی در دوران #پیشاآزادی برای تحولات بنیادی است و هرگونه حق‌به‌جانبی و دل‌مشغولی ضدوحدت، موجب #چاه_نمایی و حواس پرتی مردم است.
.
4) هجوم ملخ‌ها به استان خوزستان 
پیش از عید پیرو گفته‌ی #غضنفرآبادی (رئیس دادگاههای انقلابی اسلامی تهران) مبتنی بر اینکه "اگر ما انقلاب را یاری نکنیم، حشدالشعبی عراقی و فاطمیون افغانی و زینبیون پاکستانی و حوثی‌های یمنی خواهند آمد و انقلاب را یاری خواهند کرد"، هشداری دادم راجع به مقدمات خطر سیستماتیک ورود نیروهای مسلح برساخته‌ی نظام سلطه از پایگاههای خارجی صدور انقلاب، به داخل وطن. آن وقت نمی‌دانستم که قرار است طبق یک نقشه راه بین آسمان و زمین، ابرها باروَر شوند تا در پوشش یاری به مدیران اهل بصیرتِ سیل ویرانگر که قادر است عِرق بومی شهرها را خالی از سکنه و جابجا ‌کند، شاهد انتقال نیروهای مسلح اجنبی به میانِ مردم پریشان ایران باشیم.
مدتی پیش ازبرملا شدن استراتژی و نقشه‌ی راه حکومت ایران توسط #غضنفرآبادی، فائو (سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد) هشدار داده بود که لشکر ملخ‌ها از افریقا و عربستان و امارات و کویت و عمان و قطر به خوزستان و جنوب ایران هجوم خواهند آورد! البته این #آیات_آسمانی شاید برای پیمانکاران حوزوی در علومِ خفیه با دعای باران و بستن سد با خاک کربلا و نیز بازیگرانِ چالش#مهر_در_سیل_تا_خشکسالی و چالش #تا_زانو_در_آب مصداقی باشد برای نقشه خوانی با علم لدنّی، اما مع‌الوصف، اپوزیسیونِ دانشمندی که دارای #نقشه_راه نباشد حتما در مسیر خود مورد راهزنی مامورین دارای نقشه راه قرار خواهد گرفت، تا در نبردی نابرابر ناگزیر به مقابله به مثل با روش راهزنی و متعاقبا قربانی شود!
تصرف گام به گام وطن از همان ابتدای انقلاب، قانونی و سیستماتیک بوده و اپوزیسیون مشغول خواب ناز و قر و غمزه‌بازی با #کیش_شخصیت یکدیگر بوده و در واکنش به هر تاکتیک زنجیره‌ای سلطان، هی تعجب کرده‌اند و می‌کنند که پس چرا با اینهمه ایثارگری اپوزیسیون وابسته به منابع مالی مشکوک، مردم قربانی و بینوا و غیرتشکیلاتی، رفتار تشکیلاتی ندارند و انقلاب نمی‌کنند؟! با چنین نگاه سنتی و عقب‌مانده‌ای، بدیهی است که اپوزیسیون ابتدا نیازمند انقلابی در روش و منش و نگاهِ ابتر خود است! و ملت ایران نیز پیش از هر انقلابی نیازمند انقلاب در احساس و نگاه خویش نسبت به یکدیگرند که از بالا تا پایین ژن‌های مرغوب و معیوب، همه با هم در حقوق بنیادی برابرند و باید تنها بر اساس این حق مشترک و روشهای احقاق آن متحد شوند، نه طرد و حذف یکدیگر بر اساس اندیشه و باوَر! با درک چنین ضرورتی است که انقلاب در نگاه اپوزیسیون عقب‌مانده از ادبیات سلبی-حذفی به نگرش بنیادی اپوزیسیون پیشرو با ادبیات ایجابی-جذبی مقدور خواهد شد، تا موفق شود با تشکیل #ستاد_مشترک_اپوزیسیون و با یک زبان مشترک حقوقی، تنها بر مشترکات تاکید کند (نه تفاوتها)؛ تا اکثریت بتواند تحت قدرت انگیزشی واحد و احیانا رهبری کاریزمایی وحدتبخش، هر چه زودتر با یک #فراخوان_عمومی در یک میدان امن میلیونی گرد اقلیت مشروع حلقه زند و در منظر چشم تاریخ و جهان برای خود اعتباری بخرد؛ تا برای تغییر قانون اساسی به نفع تمام ملت، با تاکتیکِ #آچمز نمودن قدرت سلطه و ارباب در خانه‌ی امن خودش به نتیجه برسد، و در شرایط بحرانی به ناگزیر شاهد تجاوز و تصرف وطن به دست نیروی مسلح اجنبی و تثبیت نظام سلطه به بهانه‌ی شرایط بحرانی نباشد.
به همین دلیل است که اپوزیسیون پراکنده و غیرتشکیلاتی با روش‌های سنتی و انقلابی مبتنی بر فحش و دریدن و حذف و #براندازی خشونتبار (و البته گیج و گنگ و بدون نقشه) آن هم با شعارهای پارادوکسیکال تفرقه‌آمیز و روی هوا، آن هم در چنبره‌ی نظام سلطه، با دو ارتش و دو دولت، ره به جایی نخواهید برد، #شاهزاده!
مشکل در خواب خرگوشی بر اساس فلسفه‌ی انتظار برای زایشی طبیعی توسط مامایی است که بر تنش و بیماری زائویی به نام مام میهن می‌افزاید! آن هم برای احقاق وحدت چکشی و روبنایی توسط بازیگران تریبون‌های اپوزیسیونی متفرق، که ناتوان از رفتار تشکیلاتی هستند و غالبا وابسته به منابع مشکوکند و به همین دلیل از تدوین نقشه راهی بنیادی عقیمند و بدون یک فلسفه‌ی بنیادی حق‌مدار(بر اساس حق مسلم و غیرقابل انکار تابعیت و شراکت در آب و خاک مشترک) و بدون یک استراتژی وحدتبخش (ایجابی-جذبی) و بدون نقشه‌ی راه و تاکتیکی مسالمت‌آمیز، به نتیجه‌ای معنادار نخواهد رسید و تنها به #تکرار رفتاری سنتی و غریزی بر اساس فحش و نق زدن و شعار و تفرقه و نقدهای هزارباره به رفتارهای زنجیره‌ای و ناپایان نظام سلطه مشغولند! آن هم نظامی که تا 1400 سال دیگر بواسطه‌ی سناریوهای متنوع و نفوذیهای خود، دهها سوژه برای نقد و سرگرمی اپوزیسیون در انبان دارد!
متاسفانه به دلیل همین کیش شخصیت با جیب خالی و پزعالی است که عده‌ای خود را برتر از بقیه می‌دانند و شریکان را به دلیل محرومیت از قدرت و هژمونی و اتوریته، لایق شراکت در تصمیم سازی نمی‌دانند!
چنین احساس شوم و متکبرانه‌ای تنها با ادبیات "سلبی-حذفی" آبیاری می‌شود و این یعنی تعمیق شکاف مزمن تاریخی که بالاخره ایران را #ایرانستان خواهد کرد#دستمریزاد!
حالا به من بگو چه کسی توانایی دارد که با دندان روی جگر گذاشتن، بر روی غرور و کیش شخصیت خود پا بگذارد، تا برای حفظ وطن و منافع مشترک مردم، قادر شود تهدید را به فرصت تبدیل کند؟ ظاهرا در چنبره‌ی یک عقب ماندگی تاریخی، بیهوده به نیروهای هوشمند و پیشرو برای تدوین یک نقشه راه علمی امید بسته‌ایم! متاسفانه میدانم که بر اساس ماهیت دست اندرکاران در اپوزیسیون، هوشیاری علمی در خانه نیست و از کوزه همان برون تراود که دراوست!
مهمترین علت این ناکامی هم اتخاذ ادبیات سلبی-حذفی با جیب خالی و پز عالی است.
خیام ابراهیمی
25
فروردین 1398
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=2250625331863958&set=a.1374823816110785&type=3
کوروش آسوده بخواب، زیرا همه خوابند!
نوشداروی پس از مرگ سهراب، توسط دورهمی نقالان ماهواره‌ای و شاهزاده #رضا_پهلوی که جملگی با روشهای ناکارآمد مبتنی بر فلسفه انتظار و ادبیات سلبی-حذفی، در نبردی نابرابر و در میدان نظام سلطه، بازی می‌کنند.
https://www.facebook.com/watch/?v=505520716647920


چرا همه نظریه پردازند


چرا شب، بهشتِ بینوایان است؟
شریک آب و خاکی اعتراض داشت که چرا هر شهروندی نظریه پرداز شده است؟
شاید این نظریه پردازی‌ها به این ربط دارد که متاسفانه در چنبره‌ی چلمن‌های مگوز بر مای دیروزی و دلالان ساختار زر و زور تزویر، هر کس در این خرابخانه ی مشترک، خود را برای زندگی سوخته به پای ساحل نشینان، مرتبط میداند، نه بی ربط....شاید هم به این ربط دارد که در رقابت زورگیری عقیدتی قانونی، هر ناکسی میخواهد در سوراخ دعای دیگری خود را بچپاند!
در این دوی ماراتن کاسبکاری، معلولی که بین زلزله و سیل روی ویلچیر مستاصل است، به عاقلی که از بصیرت دریده ی مغزهای فندوقی دارد ام.اس میگیرد میگوید: کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها. بیا تا به حال هم برسیم در این نوبهار بلبلان و شعر و شاعری.
بینوا مشنگِ اعظم ولایتی که میان گزمه های دیروز و امروزش شبها در ویلای 2500 متری پشت کوه دماوند براحتی خوابش میبرد و در کمین فرصتی دیگر از خواب می‌پرد و به رسم مسکنی 1400 ساله بر درد تجاوز به عنف، هی ور میزند:
حول حالنا الی احسن الحال.
تاریکی و سکوت شب که هه میخوابند و یا تا صبح به سور و سات مشغولند، بهشت بینوایان است؛ صبح آغاز ویرانی.
قلدران لاجان را بگو موریانه‌ها صف کشیده‌اند در پای عصای سلیمانت.


Image may contain: one or more people
2

امید به طعم گنگ پشن‌فروت


امید به طعمِ گنگِ "پشن فروت"
*
"
ستایش" دروغی بیش نیست در تکریمِ اصالتِ شیرِ بُز
که طعم تلخ دروغ و نفرت و حذف دارد؛ نه عشق و جذبه
هر چند طعم کاغذ از گیاه باشد
چه بسا پاسخِ جنایتِ یک گناه باشد
از حقیقتِ شیر بُز دروغی بیش نمانده
وقتی عادت به جویدنِ کاغذِ تکلیف شبِ اولِ دبستان دارد
که خط خورده با خودکار سرخ ایمان
و خط خطی شده با خودکار سبزِ کفر به‌جایِ علف.
ستایش یعنی جویدن گلی پژمرده با تیغ و برگ
که روی دست کودک گلفروش جامانده.
...
برق نگاهت آب ندارد و خشک شده، آقا!
میان نی‌نیِ چشمان گنجشک‌هایی
که به دانی و دامی شوق دارند و نمی‌دانند.
چه امید بسته‌ای به سرنوشتِ مُهر شده
بر پیشانی پینه‌بسته‌ از داغِ کارنامه‌ی قبولی؟
کشته مرده‌ی مردنم میان مردمک‌ها
مرده‌ی زندگی کردنی میان آدمک‌ها
بگذار ناامیدت کنم از اولین پرواز
کرم‌ها درون پیله‌های جاودانگی، پروانه نمی‌شوند
و انگل‌های نشُسته از وضو روی دست و پای شاگرد
به فرمان هیچ غول چراغ جادویی
نه زالو می‌شود و... نه زالو اژدها
بیهوده امیدواری در دورِ باطل امیدِ ناامیدها
کشته مرده‌ی مردنم میان زالوها
مرده‌ی زندگی کردنی، میان دو ویرگولِ خونی در انشاء‌ها
که در آغاز کلمه بود
و کلمه حلوایی بود
و حلوای تن تنانی... چون نخوری ندانی!
و چه دانی معنای "پشن فروت" را در استواهای عشق
و ما ادراکَ ایمان در وزنِ منطقِ بارشده بر خرها پایِ کرسی‌ها
آن میوه‌ی بهشتی را در قطبِ سردِ جنوب و شمال کاخ‌ها
همچو بادکنکی در آسمانِ اولِ معراجِ سلول‌ها
آنقدر نترکیدی از هبوط در کنج قفس‌ها
که کرم انداختی در غمبادِ درون پوست زمختِ گردوها
لاک‌پشت شده‌ کرم آسکاریس در معنای مارها
انعطافی برای خزیدن نیست از این روده تا تا رستاخیز رودها و دریاها
باید چون مار هفت‌رنگ پوست انداخت و خزید
از روزنِ تاریکِ چادرِ آن زلزله
تا سوراخِ چادرهایِ گل‌آلودِ سیل و ولوله
به سوراخِ پنهانِ هر صندوق‌ و جعبه‌ها
زخم می‌زند این مار بادیه نشین
با نیش به خویش و پوست نمی‌اندازد در عقوبت‌ها
هزار بتخانه پنهان است از میدانِ کشتارگاه تا کوره‌پزخانه‌‌ها
از مسلخ مسجد‌الاقصی تا دباغی و بقعه‌ و کعبه‌ها
افسانه‌ی آه و خضری و هیچ عاطفه‌ای نمانده دیگر برای عطوفت‌ها
لَن تسطیعَ مَعیَ صبرا... یا موسا سوراخ کن بلَم را پشتِ سَدّ کرخه‌ها
در طبیعتِ زنده‌ی اطرافِ کارون‌ها
خشم نشخوار می‌کنند قربانیانِ سکه میان آلتِ صد دام‌ها
در مشهد صیغه‌خانه‌ها زِ بُزمرامیِ سگ‌ها
که با جیغی بنفش غش می‌کنند از درون تصویر قاب ماه و آه‌ها
میان انفجارهای رنگارنگ و پی‌درپی بادکنک‌ها در میدان مین سرابها و سردابها
نارنجکی درون نارنج‌ها...
آه از تکرار قتل‌ها و زنجیرها و #سپاه ملخ‌ها
که افتاده به خوابِ مزرعه‌ی کرم‌ها و زالوها و آدمک‌ها
بیهوده امیدوار است خوکی که مهر‌ه‌ی مار می‌اندازد پشتِ سیل‌بند‌ها
و اشک تمساح می‌بارد درون باتلاقِ گاوخونی و کویرها
تکلیفت را روشن کن آدمک!
یا تجاوز به حریم باروَری ابرها
یا شور و عاشقی در نسیم‌ها و بادها
از شوره زار شوراهای همدلی در قنات‌ها
تا سبزه زار فراخ دشت‌ها
تا جنگلِ ضیافتِ "پشن‌فروت‌ها"
بر سفره‌ی فرصتِ آغوش در ولایتِ انسان‌ها
این آب و خاک مشترک از آنِ هیچ بُزِ گری نیست، آقا!
خاک بکری است از آنِ تمامی ذره‌ها
دریایی است از آنِ تمامی قطره‌ها
اختلاس چه می‌بافی در بانکِ خون
با رگِ خشک آدم‌ها...
میانِ قواعدِ صنعتیِ عروض‌ها در قوافیِ شعرها
از طعمِ خوشِ انسان و عشق چه می‌دانی در کویرها
ای غریقِ ورم کرده در خون و جنونِ جن‌ها.
خیام ابراهیمی
22
فروردین 1398
Passion Fruit
میواه‌ی گرمسیری


سیاه چاله و #سپاه

1) سیاه چاله
#سیاه_چاله
 مثل عمامه‌ی سیاهی است، که دورش را گیسوی نورانی ترامپ گرفته.
مهم این است که مثل یک سیاه چاله، تار و پود عمامه‌ی سیاهی نشوی که گیسوی نورانی ترامپ دورش را گرفته و غافل نشوی که تمام این بازی در استیج چادر سیاهی صورت می‌گیرد که ناشی از جهل توده‌هاست و کافی است که نور ستاره‌ات در تاریکی افول نکند!
انتشار اولین عکس از یک سیاه‌چاله فضایی
در اتفاقی نادر ستاره‌شناسان اولین عکس از یک سیاه‌چاله فضایی را نمایش دادند. کارشناسان این اتفاق را شروع دوران جدیدی در علم معرفی ‌کرده‌اند. دانشمندان برای تهیه این عکس، ۸ رادیوتلسکوپ بزرگ را به هم مرتبط کرده بودند.
در شش کنفرانس خبری در سراسر جهان، ستاره‌شناسان اولین عکس ازیک سیاه‌چاله فضایی را نمایش دادند. کارشناسان این اتفاق را به منزله شروع عصری تازه در شناخت کیهان دانسته‌اند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
در شش کنفرانس خبری در بروکسل، واشنگتن، تایپه، توکیو و سانتیاگوی شیلی دانشمندان عکسی بی‌نظیر از یک سیاه‌چاله فضایی را منتشر کردند: یک سوراخ سیاه که دور آن را حلقه‌ای از آتش سرخ و نارنجی گرفته است.
ستاره‌شناسان با استفاده از تلسکوپ قادر نبودند چنین تصویری عکاسی کنند. برای اینکه چنین عکسی تهیه شود، به تلسکوپی به بزرگی زمین احتیاج است.
ستاره‌شناسان هشت رادیوتلسکوپ بزرگ در سراسر دنیا را به هم مرتبط کردند تا تلسکوپی عظیم را شبیه‌سازی کنند.
از سال ۲۰۱۷ ستاره‌شناسان در حال گردآوری اطلاعات هستند و اطلاعات خود را در سراسر دنیا با هم به اشتراک می‌گذارند تا سرانجام توانستند تصویری را که آلبرت انشتین ۱۰۰ سال پیش محاسبه ‌کرده بود، به دست بیاورند: جرم عظیمی که هر چیزی در نزدیکی خود را جذب می‌کند و می‌بلعد.
گامی جدید در دانش ستاره‌شناسی
به گفته کارلوس موداس، پژوهشگر کمیسیون اتحادیه اروپا، این عکس گامی به سوی عصری جدید در دانش اخترشناسی‌ است. دیگر دانشمندان نیز این دستاورد را حتی شایسته جایزه نوبل دانسته‌اند.
سیاه‌چاله‌ها مانند سیارات یا ستاره‌ها دارای سطح نیستند و به جای آن گستره‌هایی در فضا هستند. آنها دهان بزرگی دارند و منتظر بلعیدن هر چیزی هستند که به آنها نزدیک می‌شود.
سیاه‌چاله‌ها ستارهها را از مسیر خود منحرف می‌کنند و نور و ستاره و هر آنچه به آنها نزدیک باشد را با جاذبه عظیمی که دارند، به درون خود می‌کشند.
نمایان‌ترین شکل سیاه‌چاله‌ها این است که آنها به یک گرداب سیاه عظیم شبیه هستند.
https://www.dw.com/cda/fa-ir/science/a-48279430


انتشار اولین عکس از یک سیاه‌چاله فضایی | DW | 10.04.2019
DW.COM
انتشار اولین عکس از یک سیاه‌چاله فضایی | DW | 10.04.2019
انتشار اولین عکس از یک سیاه‌چاله فضایی | DW | 10.04.2019


  •  

2) سپاه نظام، پشت #سد_انسانی مخفی است!
ببینیم که مردم چگونه در غیاب مرده خواران، بدن خود را در مقابل سیل، سد کرده اند!
به جای چالش آب بازی تا مج پا و تا زانو در آب، جای صدها لودر و کامیون و پل سیار برای خاکریزی و سد بندها در حوالی شهرها و روستاها خالی است! آیا باید مردم بدن خود را سد بند کنند؟
ظاهرا بناست که مردم درمانده و مستاصل شوند! تا در بی چیزی سیستماتیک ذوب در ولایت یک کره شمالی دوم شوند! آنها از روی جنازه‌ی بازیچه‌های روحانی هم خواهند گذشت. چون روحانی خود بازیگردان و بازیگر و کارگردان و بالاخره خود سناریست سبز و سرخ و بنفش و سیاه و در یک کلام استراتژیست و امنیتی ترین حقوقدان نظام و استاد پیچاندن در اتاق فکر ایشان است.
روحانی: اینجا نیورلئان نیست!
بله اینجا خرمشهر است... کرمانشاه است... سرپل ذهاب است... و حالا گلستان و لرستان است و باز بحران ملی در خوزستان است...
سپاه تنها به پشتوانه ی قانون اساسی، روی جنازه‌های مردم و پشت سد انسانی، برای تصاحب کل زمین، ایران را ویران کرده است.
چون در نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نشانه‌ای از نام و نقشه‌ی ایران نمی یابید!
https://www.youtube.com/watch?v=Gi7UDGJfR6c

داداشی امیرو تو برادر فروشی نه برادر

داداشی امیرو!
گفتی: با تمام اختلافات، ما با هم برادریم و بیایم آشتی کنیم و دشمنو لوله کنیم.
من میگم: به‌جای اینکه امیرِ تنهایی در سیاه‌چاله بشی و همه رو در روح تاریکِ خودت متلاشی و ذوب کنی، بیا سند خونه رو که با عقیم کردنِ قانونیِ اهالی خونه، دزدانه بنام خودت زدی، به نام همه بزن و مملکت رو به صاحبانش برگردون، اونوقت نه دزدی باقی‌میمونه، نه کتک کاری و نه قهری، و نه چماق و فحش و سیلی و جنگی و نه بالارفتن از دیوار و گروگانگیری و نه تحریمی.
"
برادرم" وقتی راضی شه از روز اول با کلاهبرداری و خدعه‌ی قانونی و زورگیری‌عقیدتی، سند شش دانگ خونه رو به‌نام خودش بزنه و حق مشترک و مال همه رو بخوره و بصورت قهرآمیز تمام خانواده رو از حق مسلم در ملک‌مشاع محروم کنه و خودسرانه اموال همه رو خرج راهزنی و گروگانگیری و گروگانفروشی و دزدی و دریدن و جنگ و جنون و کین و عقده و هوی و هوس خودش بکنه و همه رو درگیر تحریم و فقر و فلاکت و فساد کنه و قطره قطره خون شریکان رو توی رگِ بیتِ خودش تزریق کنه و از حرامزاده‌گی فرزندانش هم نترسه و خودسرانه برای همه سرنوشت بنویسه و از همه مثل یک آلت برای تجاوز به هر غیرخودی استفاده کنه و 40 سال با حیثیت میلیون‌ها شریک، با هر دیوانه‌ای دست رشته بازی کنه و برای بالاکشیدن حقوق عمومی، مادر و پدر و خواهر و برادرش رو به سیخ و صلابه بکشه و مثله مثله کنه و از حق طبیعی و زندگی انسانی محروم کنه و همه رو قربانی مالیخولیا و توهمِ خودش بکنه و اسمشون رو بذاره شهید تا با غصب خون اونا زورگیری رو حق خودش بدونه، اون دیگه برادر نیست و از هر آرسن‌لوپنی جنایتکارتره و باید در اولین فرصت با سایر اهل خونه متحد بشیم و به‌عنوان یک دیوانه‌ی زنجیری هر چه زودتر در یک تیمارستان بستریش کنیم.
پس بیا تا دیر نشده سندِ این خونه رو به نام همه بزن، تا هم از شر دشمن مشترک خلاص بشیم و هم برادریت ثابت بشه. یادت باشه این تو بودی که سر همه رو بردیدی و با همه قهر کردی! پس این تویی که باید #آشتیکنی! چون تا وقتی هار بودی همیشه ثابت کردی که نه من و نه تو... الان هم داری یا با دوز و کلک خدعه می‌کنی، و یا به عشق دلالی تحریم و جنگ، پوستین شرافت و انسانیت رو دو دَرِه می‌کنی، تا مفت مفت از جنازه‌ی مردم سنگر بسازی و برای تداوم تجاوز و چاپیدن و دریدن‌های تاریخی بعدی، سالم بمونی... ننه من غریبم و قالتاق‌بازی هم حدی داره، بالام جان! چرا لقمه رو دور سرت می‌چرخونی؟ خانه‌ی مشترک و مملکتو پس بده، همه چی درست میشه. هرچند شغل شریفت رو که راهزنی و زورگیری و سلاخی و پوست کندن و سرکیسه کردنه، از دست بدی. به همین سادگی.
درِ دیزی بازه... حیایِ گربه کجاست؟ داداشی امیرو!
بچه گیر آوردی ملت صغیر رو به نیت #تفخیذ شرعی به حکمِ ولی؟!
#خیام_ابراهیمی
21
برزخ فروردین 1398 انیرانی
#اصلاح_جلب #اصولگرا
#کلید 
قفل خونه رو ... بده به دست صاحبش
#دزدی_قانونی_بسه ...
خونه رو پس بده به ما.
#amire_tanha
#trump
#iran
#ترامپ


کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...