Saturday, January 18, 2020

آخرین سخنرانی رهبر

گزارشی از آخرین سخنرانی رهبر نظام پس از 42 سال حکومت
دروغ و تقیه و جنایت مقدس، بس! 

چرا یک استادیوم 80هزارنفری، برابر با میلیون‌ها شهروند واجد شرایط رأی نیست؟
چرا حکمِ مصلحتیِ حاکمِ دروغگو و صندوق رأی و جعبه‌های سیاهش، قابل اعتماد نیست؟!
پس از قتلِ پیدا و پنهانِ هزاران شهروند عاصی در شورش‌های خیابانی در طول سال‌ها، بالاخره رهبر نظام از سایه و قلعه بیرون زد و تصمیم گرفت تا در برابر جمعیت ساماندهی‌شده در میدان انقلاب آفتابی شود و سخنرانی کند! تمام راز ابهت او این بود که هرگز شهامت گفتگو با یک خبرنگار را نداشت!
یک سخنرانی تاریخی که با برنامه‌ریزی دقیق توسط اتاق فکر رژیم، باید از رسانه‌های میلی بصورت فراگیر پخش می‌شد، تا هم خود خارج از گارد پنهانکار و کاسب، بازخورد بندگی مردم و واکنش اپوزیسیون را ببیند، و هم مشروعیتِ دوربین‌های خود را با نمایشِ واکنش شورانگیز مردم به رخ جهانیان بکشد! هرچند کارگران اپوزیسیون ، کماکان بدون وحدت و هیچ برنامه‌ و نقشه‌ی راهی، تنها با قواعد خشونتبار و ادبیات سلبی-حذفی به دلخواه نظام سلطه بازی کرده و با فحش مفت و مشتِ مجازی، تنها بهانه‌ی شلیک گلوله‌های واقعی را به نظام داده بودند!
هزاران نظامی و خانواده‌هایشان همراه با لمپن‌ها و زورگیران و کارمندان و کارگران و دانش‌آموزان، با تهدید اخراج و جریمه، و تطمیع و پاداش، از شهرها و روستاها با اتوبوس به میدان آورده شده بودند و به دستشان پرچم‌ها و پلاکاردها و تصاویر بزرگی از رهبر و بیانات انقلابی داده بودند!
مسئولین شعار، بین صفوف پخش شده و دستورهای ذیربط به سرگروهها داده شده بود! ردیف‌های جلو، به مقامات رسمی رده پایین و مسئولین ارشد سه قوا با حضور گسترده‌ی نیروهای امنیتی تخصیص داده شده‌بود. حضور آنها نقش تبلیغاتی و تشویقی برای القاء یکپارچگیِ نظام در منظر دوست و دشمن را داشت. قبل از ایشان #لباس شخصی‌ها و یک ردیف نیروهای امنیتی بودند که جمعیت را حدود چند متری از محل حضور مقام رهبری دور نگه می‌داشتند!
بالاخره رهبر نظام پشت تریبون رفت و سخنرانی آغاز شد.
رهبر بارها با رجزخوانی از دشمنی‌اش با امریکا و کشورهای اروپایی و فریبخوردگان غیرخودی و اشرار اجاره‌ای و تداوم آرمان‌های انقلابی گفته بود و از حضور میلیونی 80هزار نفر ملت آگاه تقدیر کرده بود! این‌بار می‌خواست با کتمان وعده‌های دروغین و امیدبخش پیشین در باب #تغییر_قانون_اساسی، به مردم مژده دهد که با بصیرتی انقلابی خر از پل رد شده و اینک در فرصتی نادر، همه مکلفند به شکم‌ها سنگ ببندند!
فقط آدمکهایِ ردیف‌های جلو که از درآمدِ تهیه و توزیع سنگ و گلوله خشنود بودند او را تشویق کردند و انسان‌های دورتر خشکشان زد. 8دقیقه پس از شروع سخنرانی، با صدای تیراندازی، برخی از مردم شروع به فریاد کردند! و چند لحظه بعد گارد ویژه رهبر را از درب پشتی جایگاه خارج کرد!
4 روز بعد در 25 دسامبر 1989 #چائوشسکو در چهل‌ودومین سال حکومت، توسط همان مردم در میدان انقلاب اعدام شد! او چند روز پیش‌تر در آخرین سفرش از ایران بازدید کرده و بر سر مزار خمینی دسته‌گل نهاده بود!
خیام ابراهیمی
28 دی 1396

پ.ن:
1) متن فوق برگرفته از ویکی پدیا با اندکی ویرایش در باب چائوشسکو رهبر معدوم رومانی است!
2) وقتی نظامی غیرپاسخگو با تحکم و فارغ از نظارت مردم مستقل از ایدئولوژی، قانونا با تقیه و مصلحت حفظ نظام و دروغهای زنجیره‌ای و سیستماتیک، مورد اعتماد مردم نیست، آنگاه 50 میلیون واجد شرایط رأی، می‌توانند برای اطمینان و اثباتِ رأی خود، با فراخوانی توسط سخنگوی شورای متحد اپوزیسیون، بصورت مسالمت‌آمیز با یک شاخه گل در دست و نوشتن فرمان مدنی #تجدید_رفراندوم با نظارت تمام مردم بر کاغذی سپید، در یک زمان و مکان‌ حکم  خود را به کارگزاران اعلام کنند! تا مشروعیت اکثریت بصورت علنی اثبات شود و کار به فتنه‌ی کاسبان صندوق و شبهاتِ حکم حکومتی نکشد!
3) در میدانی که 80 هزار نفر با تهدید و تطمیع حضور دارند، نباید به دروغ از میلیون‌ها سخن گفت!
4) ویدئوی آخرین سخنرانی و اعدام در کامنت.
5) 
اعدام یک رهبر انقلابی در مقابل دوربین خبری
در دسامبر سال 1989 و در حالیکه نیکولای چائوشسکو در بازدید رسمی از ایران بسر می برد و بعنوان اولین رئیس جمهور یک کشور خارجی بر روی آرامگاه آیت الله خمینی تاج گل نهاده بود مردم شهر کوچک "تیمی سوآرا" در رومانی در تظاهراتی صلح جویانه خواستار آزادی و حقوق انسانی خود شدند. النا چائوشسکو همسر دیکتاتور, و معاون نخست وزیر, در حالیکه چائوشسکو در ایران مشغول یک دیدار رسمی بود در روز 16 دسامبر 1989 دستور کشتار و سرکوب تظاهرکنندگان آزادیخواه شهر کوچک "تیمی سوآرا" را صادر نمود. ده ها تن از تظاهرکنندگان آزادیخواه در این سرکوب جان باختند. چائوشسکو پس از بازگشت از مسافرت رسمی از ایران, ضمن حمایت از کشتار تظاهرکنندگان شهر "تیمی سوآرا" آنان را "خرابکاران خارجی" خواند که "قادر به دیدن پیشرفتهای مردم رومانی نیستند". چائوشسکو پس از این بیانات به مانند هر سال به همراه همسرش و دیگر سران حکومتش در بالکن قصر ریاست جمهوری ظاهر شدند تا مانند 24 سال گذشته, سخنرانی تهی از حقیقت دیگری را تحویل مردم سرکوب شده رومانی بدهند. اما در میان شگفتی جهانیان, صدها هزار نفر از مردمی که با در دست داشتن عکسهای چائوشسکو و دیگر سمبلهای حزب کمونیست رومانی جهت شنیدن سخنان "رهبر" در میدان گرد آمده بودند ناگهان او را "هو" کردند و بمانند جرقه ای که به انبار باروت سرایت کرده باشد بسوی قصر ریاست جمهوری هجوم بردند. نیکولای چائوشسکو و همسرش النا لحظاتی ناباورانه از بالکن قصر شاهد منظره ای بودند که در تصورهیچ کس نمی گنجید. نظامیان چائوشسکو به سوی مردم آتش گشودند, چائوشسکو و النا خود را به بام قصر رسانده و با هلیکوپتری در صدد فرار از رومانی بر آمدند. افسران ارتش رومانی در کنار مردم کشور خود قرار گرفتند و در روز 25 دسامبر سال 1989هلیکوپتر نیکولای چائوشسکو و النا را در حالیکه در حال فرار از کشور بودند توسط جنگده های ارتش مجبور به فرود آمدن در خاک رومانی کردند. تنها ساعاتی بعد چائوشسکو و همسرش در یک دادگاه مردمی بواسطه سرکوب و کشتار شهروندانی که تنها خواسته شان آزادی بود محاکمه و محکوم به تیرباران شدند. حکم اعدام بلافاصله در شهر مرزی "تارگو ویسته" رومانی به اجرا در آمد. دادستان در دادگاه به چائوشسکو گفته بود: "تو بهتر بود در همان ایران باقی می ماندی, جای تو در همان جا بود

فیلمی تاریخی از نیکولای چائوشسکو رئیس جمهور رومانی و النا همسرش پس از افتادن به دست مردم و لحظانی پس از اقدام به فرار از رومانی با هلیکوپتر. هر دو در شهر مرزی "تارگو ویسته" به جرم سرکوب جنبش آزادیخواهی مردم رومانی محاکمه و سپس تیرباران شدند!



Friday, January 17, 2020

موریانه

از وحدت روحِ موریانه‌ها تا کثرتِ جان


موریانه به جانِ خواب‌هایم افتاده. همچون جانِ پاره پاره‌ی مام میهن میان مؤمن و کافر جعلی، زیر عصای موریانه‌زده‌ی قدرت تکنولوژیکِ سلیمان جعلی و معجزت ایدئولوژیکِ عصای موسای جعلی؛ وقتی مردم جعلی از پشت پنجره‌های جعلی، میان جعلیات در شعب ابی‌طالب جعلی، بر تن زخمی مام وطن تهییج می‌شوند میان هشت بازوی اختاپوسی با هفت سر! از مردم جعلی توقعی نیست! اما فرزندان فرهیخته و دلیرِ مام میهن در سوراخ موش کدام بیت و بارگاه و دربار اسیرند که وحدت نمی‌کنند اما به قوم سرگردان فرمان وحدت می‌دهند؟!
در این نبرد نابرابرِ تحمیلی بین رهبر امت و یتیمانِ ملت، بر خرمگس معرکه لعنت! که هم بر شیرینی بیت آقای جهان به وسعت یک کشور و شرکائش در جهان می‌نشیند و هم بر عسلِ بیت آقای بومی به طول و عرضِ دخمه‌ی چند نخودی، سوار بر یک ملت غیرخودی.
در آتشبازیِ آتشبیاران، سیلی اول را چه کسی می‌زند به کام آتش‌به‌اختیاران؟
#انتقام_سخت از سیلی اول و آخر و ظاهر و باطن
شده تاکنون، هنگام قیلوله در عرقریزانِ انتظار در عصرهای جمعه‌، وقتی سنگ به شکم بسته‌ای، با حضور خرمگس سمج و آگاه و همیشه در صحنه‌ در پهنای صورتتتان، با وِزوِز و خارش ناشی از تقلا و تلاش پیوسته‌یِ نیش و پر و بالش، از کوره‌‌ی پدافندی در رَوید و با یک پاتکِ خشن، خودتان یک سیلی جانانه به خودتان بزنید و خواب از سرتان بپرد؟! حالا حکایت بازی ارباب جهانی با ارباب بومی روی صورت مام میهن است!
"لاوروف بن لیاخوف روسی(رحمتِ شیطان علیه) می‌لاوَد: "پس از فتنه‌ی نرم و دیپلماتیک امپریالیسم در خاورمیانه و مقابله‌یِ سختِ آقای سلیمانی، با اقتداء به روش هیئتی و سنتی و سخت آتش‌به‌اختیاری خمینی، وقتی حضرت سلیمان‌بن عمو‌سام، قلدرانه زد و قاسم را به قصاصِ تروریسم به 1500 قسم نابرابر تقسیم کرد، آنگاه موشک‌های ما بفرموده و با هماهنگی از عین‌الاسد انتقامی سخت گرفتند و متعاقبا طبق سناریو با تنش‌آفرینی و انگولک و وزوزِ 6 فروند جنگنده اف.35 امریکایی در آسمان بی‌مرز(که لابد توهم و هیبتِ هیولای خود را هولوگرام کرده بودند در بصیرتِ آسمان شبِ تاریکِ چشم پدافند سپاهِ اجاره‌ای‌مان) شاهد شلیک 2 موشک ارادی و غیرارادی به هواپیمای اوکراینی‌ ناخلفمان شدیم تا (4-180)176 فراری از خانه، جزغاله و فدای سرِ مسترجیکاگ روسی در ایران شوند! تا نه ککِ آلتِ پنهانِ استعمار انگلیسی چون ما گزیده شود و نه ککِ مسترجیکاک ثانی(ره) در مستعمره! ما و آلتِ گروگانمان خم به ابرو نیاوردیم و همچون بت‌بچه‌گان معمار پوچی، هیچ حسی نداریم!" (نقل به مضمون)
انگار نه انگار که شهروندان مدنی هم مردمانند!
لاوروف روسی نگفت که مستر جیکاگ ثانی، سیمولیشن ناقصی از تجسدِ مستر جیکاگ انگلیسی(مامور ویلیام دارسی) برای فتوای حرام کردن نفت در ایران بموجب حکم حکومتی بریتانیا بود!
گویا حضرت آیت‌الله جعلی، به اعتبار معجزات جعلی و کرامات دروغین در مسجد سلیمان، به مردم #ایران_عزیز و لذیذ گفته بود: "شما که عشقِ علی مِنه دلتونه؟ نفت ملی سی چنتونه؟!"
مردم گرسنه هم سنگهای سنگسار به شکم بستند و یکی یکی مردند و یکی در میان، متنعم از مزایای شهادت، به آدمفروشی مفت‌خر شدند!
پس در بازآفرینی یک شایعه فریاد کردند: سردار کرب و بلا عِدّه و عُدّه نداشت در فرار و قرار... وگرنه قربانیِ موشانِ اهل کوفه نمی‌شد! پس همچو یوزان پف کرده در بارگاه یزید شعار دادند: ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند!
صلحِ سختِ حسین؟ یا جنگِ نرمِ حسن؟
در رجزخوانی با جیب خالی و پز عالی، استراتژی و تاکتیک چیست؟
ادبیات ایجابی جذبی؟ یا ادبیات سلبی-حذفی؟
تصاحب سخت با هم افزایی و جاذبه؟ یا لقمه‌شدن نرم با حذف و دافعه؟
در نبردی نابرابر با آتشبیاری آتش‌به‌اختیاران، در جنگ تحمیلی به توده‌های آچمز، چه کسی سیلی اول را می‌زند؟
در چنبره‌ی دروغ‌های سیستماتیک و هدایت نرم و سلطه‌ی رسانه‌ها و تریبون‌های اربابان غربی و دلالان شرقی، چه کسی با شعار جعلیِ "لاشرقیه، لاغربیه" تهییج خواهد شد و از کوره درخواهد رفت و لقمه خواهد شد؟
وقتی تاکتیک سلطه از کاخ سپید و سبز و سرخ و سیاه تا قم و رم و استکهلم این است:
در چاه‌نماییِ اصلِ #تضاد_منافع ایدئولوژیک(به‌جای هم‌افزایی)، و متعاقبا در کورس رقابت برای نابودی سخت و نرمِ رقیبِ تجاری و نظامی، ذیل سیاستهای کلان یک گروگانِ قانونی، اربابان بومی آلوده به قواعد بازی و تاکتیک‌های تروریستی نئولیبرالیسمند و در صرافتِ سیلی اول از سویِ قربانیان و مردمند تا با سرکوب سخت و نرم، سلطه‌ی خود را تثبیت کنند!
این ترجمانِ #حماسه‌_مقاومت در بازی موش و گربه، توسط پلیس‌های خوب و بدِ نظام نئولیبرالیسم و گلوبالیسم است که با دو بازوی دموکرات‌ها و جمهوریخواهان متصل به یک سرِ اختاپوس ، همراه با سرهای دیگر استعمارگرانِ اروپایی، به دلالیِ هرزه‌گردی چون روسیه و اربابان بومی و نوچه‌های جهان سومی، از رگ‌های ملت‌های عقب‌مانده خون می‌مکند و در شیشه می‌کنند و در سوپرمارکت‌های لاکچری با تن‌فروشی و آدمفروشیِ سلبریتی‌های حکومتی به بینوایان می‌فروشند! آن هم بنا بر همان اصل استعماری جنگِ بنیادی در نبردی نابرابر، مبتنی بر #تضاد_منافع، به جای اصل حیابتخش صلح با #هم_افزایی از درون تا برون.
بدیهی است که با دمیدن بر آتش‌های درون این شکاف طبقاتی تحمیلی، زیر آتشفشانی از ادبیات دوقطبی و پاردوکسیکالِ جنگ و صلح، کم کم احساس مسئولیت انسانی در شهروندان بینوا می سوزد و دود می‌شود، تا جایی که موریانه می‌شوند در عصای جعلیِ سلیمانیِ موساهای جعلی و نیز هویت خویش.
این سلطان صاحبکران دیوانه نیست! او گروگانِ آبروست و همه را به ته چاه ویل خواهد کشاند و مدتهاست که مرده و نیازمند یک تلنگر فراگیر و نرم به عصای موریانه‌زده است!
تلنگری که تنها با اکسیر هم‌افزایی ملت گل به دست، ذوب می‌کند اقلیت برتر را در دل اکثریت ابتر! نه با جنگ و آتشبیاری دلالانِ تام و جری، برای آتش به اختیاران لاکچری!
اما تریبون‌های اربابان سلطه، در دست اپوزیسیون نفله، به سرکردگیِ تکتازان گروگان و قاقازاده تا شاهزاده، تنها تشنه‌ی پشته پشته از کشته‌ی مردم خفت‌شده‌اند در شعب ابی‌طالب و به مراقبت از قاعده‌ی تشدیدِ تهدید و تحریم اربابان و تطمیع و چاه‌نمایی و نیرنگِ سرابهای سردارانِ پشت صحنه، چون راست‌قامتان جاوادنه‌ی تاریخ، تا آخرین جنازه کنار جسم بی‌جان مام میهن ایستاده‌اند تا به امید #نافرمانی_مدنی_خشونتبار در کثرت، وازده و مچل کنند مردم را به‌جای #فرمان_مدنی_مسالمت‌آمیز پس از وحدت.
همچون آژیر خطر هنگام آتش سوزی، تلفن امنیتی زنگ می‌زند:
مشتری گرامی! اگر در خوابهایت در پی راهکار نجات، زیاد کابوس استقلال و رهایی می‌بینی! طب سنتی به شما پیشنهاد می‌کند که با داروهای روسی، ساخت کارخانجاتِ آلمانی با همیاری دو یار قدیمی در کنسرسیوم انگلیس و فرانسه، دیگر در خواب‌های پریشان، رؤیای امریکای نبینی! و در خوشی سلبریتی های خونخوار و امنیتِ دلالانی که آبروی ارباب را در خفا به گروگان گرفته‌اند، موریانه ندوانی!
تو هم می‌توانی همچون کرمی منتظر مرگ زالویی در لجن شوی تا ککت نگزد!
وگرنه عقوبتت همچون شاهدختان و شاهزادگانی خواهد شد که گروگان بودن خویش را تا مرگ مام میهن انکار می‌کنند!
خیام ابراهیمی
27 دی 1398

نماز جمعه

نماز جمعه و آخرین دروغ سیستماتیک
رمز پیروزی: از ادبیات سلبی-حذفی تا ادبیات ایجابی-جذبی


پس از 8 سال، مقام قدرت مطلقه‌ای که 41 سال قانونا برای 80 میلیون سرنوشت نوشته است، شما را به عنوان ولی نعمت خود و صاحبان حق (که در هر انتخابات با بیعت اکثریتی به قانون او امید بسته بودید) به میهمانی خود دعوت کرده است!
1) نقشه‌ی راهت چیست؟
در این #جمعه_بازار_مکاره و سرنوشت‌ساز، چه کاره‌ایم؟ آیا حرف و نقشه‌ای میدانی نداریم؟ با بیمه‌ی حوادث گروهیِ دون‌کیشوت‌های پوزیسیون و خواب‌های طلایی دایی‌جان ناپلئون‌های اپوزیسیون چه می‌کنیم؟
وقتی کلید سنجش مشروعیت، قانونا در صندوق مارگیری ارباب مصلحت، حصر و قفل است، چگونه این ملت غیرتشکیلاتی می‌تواند تهدید تفرقه‌ی ایرانستان را به فرصت وحدت ایران تبدیل کند؟
فرمان‌مدنی مسالمت‌آمیز، به‌جای #نافرمانی_مدنی خشونتبار و غیرقانونی، چطور است؟
41 سال #تکرار شوق #براندازی با مشت و خشم و انتقام بدون #نقشه‌_راه، جز دست‌وپازدن در دامن ارباب سلطه نبوده است! واکنشی انفعالی که با وعده‌ی شکلات به رعایای فراموشکار تخفیف می‌یابد! اما هرگز درمان نمی‌شود!
آیا اکثریت مردم(به عنوانِ کارفرما و صاحبان‌حق) برای اتمام حجت با مدعی نوکری مردم(به عنوان حاکمی پیمانکار) به حواشی مکان امن #نمازجمعه‌ها خواهندرفت و پیش از نمایش #بیعت انتخابات، آیا برای #تجدید_رفراندوم_58 با نظارت تمام مردم، به او #فرمان_مدنی خواهند داد؟
همواره پرچمداران با ادبیات سلبی-حذفی و با خشم و نفرتی ویرانگر در میدانی نابرابر، مردم را پاره پاره در بن‌بست کوچه پس کوچه‌ها و در راه #کیش_شخصیت خویش و متحد گرد خویش می‌خواهند، نه گرد یکدیگر.
#مشروعیت اقلیت قانونی را می‌توان با حلقه‌های گل در دست اکثریت میدانی و با یک درخواست روی کاغذ سپید، از سکه انداخت و برای خود اعتباری غیرقابل کتمان خرید تا به خوانشِ ویژه‌خوارانِ اهل تقیه و دروغگوی و مکار کاسبکار ربوده نشود! اما نه با #تکرار روش‌های سنتی و زنجیره‌ای منجر به سرکوب.
که ویژه خواران درون و برون مرزی همواره قادرند که از حواشی اتاق فکر، یک ارباب بومی را با چند آتوی پنهان، سالها به گروگان بگیرند! عصر عصر تاخت و تاز رسانه‌هاست، نه عصر دخمه‌های صفوی درون قلعه‌های قجری و عصر حجری.
شرایط مدرن در عصر رسانه‌های ویرانگر، روش‌های مدرن می‌طلبد! اما ادبیات اپوزیسیون ما غافل از قدرت ادبیات #ایجابی_جذبی همچون سلاطین و پوزیسیون رجزخوانِ سنتی‌، آلوده به ادبیات #سلبی_حذفی است و با جیب و خالی و پز عالی با قواعد سلطه در میدان دشمن بازی می‌کند.
با این حال: هرچند بیمه حوادث طبیعی با مردم و حضرتعباس است... اما ظاهرا بیمه حوادث گروهی در #نماز_جمعه‌ها با بیمه آسیا‌ی حضرتِ آقاست!
.
2) دیشب یک تیر و چند نشان را در خواب دیدم:
اوجِ بصیرت در گردش پهلوانانه و عملیاتِ انتحاری بود!
ماری دو سر، در آستین قانونی و پارادوکسیکال مؤمن و کافر اهل بیتِ تقیه (از اصولگرا تا اصلاح‌جلب و معتدل و پیمانکاران کاسبکار لاکچری در اپوزیسیون گروگان تا پوزیسیون سرداران) لانه کرده بود.
اهل مکر و تقیه از هر آستینشان یک مهره‌ی مار بیرون آورده و به هیچ گفتار و رفتارشان اعتمادی نبود! و مکرو و مکرالله والله خیرالماکرین!
من فکر می‌کردم میان دو تیغه‌ی خودی و غیرخودی، باید آنها را در یک حرکت در زمین خودشان #آچمز کرد!
نمی‌دانم شاید فردا می‌خواهند در یک حرکت آتشین، خودشان را نفله کنند و فتنه و دستمال خونین قیصریه را بیندازند بر گردن مخالفین و بعد برای حفظ امنیت نظام که از اوجب واجبات است، حکومت نظامی را مستقر کنند.
شاید فردا قرار است در یک عملیات انتحاری، خودزنی کنند و فرمانده این‌بار به جای جام زهر تلخ و نرمش قهرمانانه، با انتقامی سخت از دشمن خویش، جام شیرین شهادت را بنوشد؛ تا باز حکومت نظامی برقرار کنند! تا با بصیرتی آسمانی با یک تیر چند نشان زمینی بزنند.
به این ترتیب ظالم اهل تقیه، به یک "اسطوره‌ی راستی" تبدیل می‌شود و وحدت چکشی امنیت، حاکم بر میدان ناامن، از این ستون تا ستون بعدی که همانا کش دادن امید از مراسم اربعینِ #سردار_ولایی_سلیمانی در 22 بهمن تا نمایش بیعت است در انتصخابات اسفند و سقوط #ترامپ و فرج آقایی از حزب دموکرات!
با این وصف هیچ بقالی نمی‌گوید ماست من ترش است و نمی‌توان به معجزتِ خون‌های خشکیده در #عقیق_سلیمانی انگشت اشارت یک بت سنگی دلخوش بود!
بعید است او با ایمان به اصل تقیه و دروغ و مکر با مردم صغیر و غیرخودی، آدرس را درست نشان دهد! کس نخارد پشت ما ...جز ناخن انگشت ما!
پس سزاست که در یک حرکت وحدتبخش، به‌جای نواله‌خوری از محل وعده‌ی بیمه‌ی هیئتی در حوادثِ غیرمترقبه‌ی سپاه قدس از نماز جمعه تا دفتر #شاهزاده، خود را بیمه‌ی اقدامی گروهی کنیم و با خریدن اعتبار با یک برگ سپید برای #تجدید_رفراندوم_58 با نظارت تمام مردم، و با یک حلقه‌ گل اکثریتی گردِ اقلیتی قانونی، گروگانگیران با یک حرکت آچمز شوند و مشروعیتشان در منظر تاریخ از سکه بیفتد؛ تا مشروعیت راستین در دامچاله‌ی خوانشِ صندوق‌های مارگیری گروگانگیرِ آقایِ اقلیت، گم و گور و چال نشود!
که گر قدرت ملتی در سایه‌ی یک ناخدا بر زمین حصر شود، مام میهنی گروگانِ تب و لرزِ نبض‌هایِ اوست! چه شاه باشد و گارد جاویدانش این سایه و چه شیخ و سپاهش.
پس نباید سرنوشت یک شخصیت حقوقی را به خواب من و خواب‌های این و آن شخصیت حقیقی پیوند زد! 
خیام ابراهیمی
26 دی 98
پ.ن:
پرسش: آیا هیچ پرچمدار نظام سلطه‌ای در اپوزیسیون انسانکش، نمی‌خواهد فراخوان عمومی بدهد تا کار را بصورت مسالمت‌آمیز، یکسره کند؟ و یا مایل است برای خوشه چینی از خون مردم، این داستانِ هزار و یکشب در دامن چاه نمایان سپاه بی‌اختیار سلطان، کش پیدا کند؟
تنها یک‌بار از خود بپرسید: آیا نقشه راه دیگری در دست دارید؟!
افسوس که #پرچمداران_اپوزیسیون گرد کیش شخصیت و یا ناگزیر از حکم حکومتی گروگانگیران، با امید به چاه‌نمایی صاحبان زر و زور تزویر، در دامن و سراب سلاطین خارجی و بومی، برای فراخوانی فراگیر متحد نمی‌شوند تا چشم امید مردم را بر اساس ادبیات ایجابی-جذبی با یک نقشه راه علمی، گام به گام و مسالمت‌آمیز متمرکز کنند و کاری کنند کارستان! با چنین اپوزیسیون پریشانی، راه دوری نیست از ایران تا #ایرانستان.
براستی بدون نقشه‌ی راه به فتح کدام قله دلخوش و رهسپاری؟
با جیب خالی و پز عالی، در میان دوغ و دوشاب و راست و دروغ و جنگ زرگری بازوان رنگارنگ اختاپوسِ رنسانس ادبیات سلبی-حذفی از آریائیان ملی‌گرا و ققنوس و سیمرغ رستاخیز سامانه‌ی پادشاهیخواهان گرفته تا نایاک ناپاک، ماهیِ دلخواه کدام آب گل آلودِ سربازان گمنامِ چند ارتش سرکوبی؟
چرا یکبار با یک زبان حقوقی مشترک و ادبیات ایجابی-جذبی و مسالمت آمیز، با یک استراتژی و تاکتیک مشترک و با یک شعار و خواسته و در یک مکان و در یک زمان در تمام میادین امن، برای اکثریتِ غیرقابل کتمان خود مشروعیت نمی‌خری؟
می‌دانم!
چون اپوزیسیون با تهدید و تطمیع و به خرج پوزیسیون بین اتاق فکر تا اتاق ذکر، در هزار پوستین رنگارنگ، بصورت تمام قد به عنوان بزرگترین مترسک مقوایی، سدّ راه توست! ای #ایران... ای مرز پرگهر...!


Wednesday, January 15, 2020

مکانیسم ماشه و اتاق فکر و فرمان مدنی

فرمان‌مدنی مسالمت‌آمیز، به‌جای #نافرمانی_مدنی خشونتبار و غیرقانونی


40 سال تکرار شوق #براندازی با خشم و انتقام بدون نقشه‌راه، جز دست و پا زدن و مرگ تدریجی نیست! واکنشی است که با شکلات تخفیف می‌یابد! اما درمان نمی‌کند!
آیا اکثریت مردم(صاحبان‌حق و کافرما) برای اتمام حجت به خدمتگزار مردم(پیمانکار) به حواشی مکان امن نمازجمعه‌ها خواهند رفت و پیش از نمایش بیعت انتخابات، برای #تجدید_رفراندوم_58، به او #فرمان_مدنی خواهند داد؟
برای مهار #مکانیسم_ماشه در اتاق فکر، چه کنیم و چه نکنیم؟
با جای خالی اتاق فکر و مدیریتِ بحران در اپوزیسیون(عامل تفرقه) چه باید کرد؟
در حوادث فورس‌ماژور مثل سیل و توفان و زلزله بارها شاهد بوده‌ایم که چگونه امدادرسانی ناهماهنگ و پراکنده موجب ورود خسارات جبران‌ناپذیر به مردم آسیبدیده شده است و مردم بینوا به دست دو قدرت ویرانگر طبیعی و ناشیگری نیروهای امدادی و احیانا غارتگران، قربانی شده‌اند! چرا که هیچ اتاق بحرانی نتوانسته با انسجام نیروها جهت ساماندهی و پشتیبانی فراگیر و وحدت رویه و روشی علمی، به شناسایی موقعیت حادثه موفق شود و با توانی متمرکز و بهینه، اقدام مؤثری کند! اکنون، وضعیت بحرانی فرزندان بینوای مام میهن چنین است! و ماهیت نیروهای اپوزیسیون و دزدان قافله بر مردم معلوم نیست و هر یک از هر سو و با هزار نیت متفرق نیک و بد، بصورت ناشیانه و پراکنده و با روش‌های پنهانی و دیمی و هیئتی، خودسرانه و بدون رعایت حق تصمیم‌سازی تمام شریکان حق، تنها بر تفرقه و تشویش اذهان عمومی، به نفع قدرت ویرانگر حادثه می‌افزایند!
جای بسی تاسف است که مدعیان نجات مردم آسیبدیده در اپوزیسیون، دارای دانش و توان سهل و ممتنع وحدتبخشی در یک اتاق فکر و بحران نیستند! تو گویی ایشان خواه ناخواه با تکیه بر کیش شخصیت، اگر قصد خیانت نداشته باشند اما عملا موجب آسیب بیشتر و قربانی شدن بیشتر مردم به روشهای سنتی و مهجورند. بی آنکه نتیجه‌ای مؤثر و متکی بر روشهای علمی و مدرن، حاصل شود!
الف) ناخدا: برای سیل بلوچستان صلح طلب و یتیم، مردم بصورت تک تک، یاری رسانند(نه بصورت گروهی و با کاروان)!
برای اهدافِ جنگِ خودسرانه و آتشبیاری سپاه قدس یتیم، 200 میلیون دلار از مال مردم یتیم صلح‌طلب، تخصیص داده شود!
ب) نخست وزیر بریتانیا: طرح ترامپ جایگزین برجام شود!
ج) رویترز: امروز سه‌شنبه، اروپایی‌ها(انگلیس،فرانسه،آلمان) #مکانیسم_ماشه را علیه ایران فعال می‌کنند!
در اتاق فکر نشسته‌اند و برای مردم غیرخودی کفن قواره می‌کنند! اگر آن سو مردم در بستری دموکراتیک یکپارچه‌اند، بصورت قانونی بر سرنوشت خود و پرچمداران خویش نظارتی مردمی دارند؛ اما این‌سو مردم بین مؤمن و کافر پاره پاره‌اند و اکثریتِ مردم غیرخودی بر سندانِ قانونیِ مولا مثله‌اند و زیر چکش وحدت و زورگیری ایدئولوژیک، آماده‌ی له شدن و کباب شدن در باربیکیوی آتش‌به‌اختیارانند!
اگر اپوزیسیون دیار از ما بهتران، بصورت قانونمند و تشکیلاتی، پوزیسیون را به صلابه می‌کشد و یه با تکیه بر منافع مشترک به توافق می‌رسد ؛ اما اپوزیسیون برزخ ایران، با پز عالی و عاجز از وحدت و آلوده به ادبیات آتشین سلبی-حذفی پوزیسیون، مردم غیرتشکیلاتی را جدا جدا و با جیب خالی در آوردگاهی نابرابر، به سلاخ‌خانه‌ی پوزیسیون می‌کشانند! این است تمام هنر انسانکشِ اپوزیسیون سنتی که بصورت زنجیره‌ای و به زعم خود، شعارهای نیک می‌دهند که بر شعارهای رقیبان اولویت دارد. آنها با شتابی کودکانه غافلند که در یک بستر دموکراتیک و قانونمند و امن در حال رقابت حزبی و گروهی و فراکسیون‌ها نیستند! آنها از تمایز بین دو موقعیت پیشاآزادی و پساآزادی و الزامات آن غافلند! و هول هولکی در برزخ نظام سلطه پیشاپیش بازی‌های دموکراتیک می‌کنند! و نمیدانند که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد! و هر بازی نیازمند زمین خاص خود است! و در زمانی که خانه ی مشترک در دست دزد در حال سوختن است، اقدامات جداگانه تنها از توان ملی می‌کاهد و خواه ناخواه باید با یک زبان حقوقی با تمام شریکانِ آب و خاک مشترک در اپوزیسیون وحدت کنند تا ابتدا خانه را مسترد کنند و سپس با رقابت به چالش بر سر دیزاین مبلمان بپردازند!

.
1) از مکانیسم سلطه، تا #مکانیسم_ماشه
مکانیسم سلطه
در مکانیسم سلطه مردم زنده در تعیینِ سرنوشت و عقوبتِ خویش بصورت مسالمت‌آمیز، خلع سلاحند! چون از هزاران سال پیش و نیز از 40 سال پیش یکبار به‌دلیل اعتماد و مغبون شدن از معمار حقیر، برای همیشه با پیش‌فروش سرنوشتشان ماشه را به دست سلاطین صاحبکران، بر اراده‌های خویش و نسل‌های بعدی چکانده‌اند! و سال‌ها چون گوشت قربانی، همواره آماده برای به سیخ کشیدنند و پیوسته از مبایعه‌نامه‌ی ترکمانچای و گلستان تا قانون مشروطه و قانون اساسی نظام جمهوری اسیران و قرارداد برجام نافرجام، مرغ عزا و عروسیِ هوس‌ها و توهمات و خیالات و تاخت و تازِ تکسواران و قادران مطلقه‌اند!
مکانیسم ماشه
مکانیسم ماشه (Snapback)، با بازگشت سریع تحریم‌های برجامی، تا صدور قطعنامه‌ی شورای امنیت بدون حق وتو، 65 روز به نظام سلطه در ایران فرصت می‌دهد که از مانورِ نمایشی 22 بهمن (چهلم سردار ولایی سلیمانی) رَد شود تا با هر رویکرد اپوزیسیون(چه تحریم در سوراخ موش و چه مشارکت) به نمایشِ #انتخابات_بیعت برسد و با خوانشِ ولایی و کدخدایی ناخدا، باز با خریدن مشروعیت جعلی اکثریتی، خود را چون بادکنکی باد کند! پس از ترکیدن بادکنک سرخ و سیاه و سبز و بنفش، اینک نوبت بادکنکِ زرد است! از این ستون تا ستون بعدی فرج است! راه نجات همچنان در تمام میادین امن و در میهمانی ارباب سلطه، عدم بیعت میدانی با فرمان مدنی بصورت مسالمت آمیز و با میلیونها گل سرخ توسط اکثریت گرد اقلیت با نوشتن این فرمان روی یک کاغذ سپید در دست هر شهروند است: #تجدید_رفراندوم_58 با نظارت مردمی و بین‌المللی.
در صفحه شطرنج استعمار جهانی و بر تن لت و پار مام میهن، بازیگران اصلی، با تحمیل استراتژی جنگ سخت و نرم مبتنی بر ادبیات سلبی-حذفی و تضاد منافع (نه ادبیات ایجابی-جذبی و هم افزایی مبتنی بر منافع مشترک)، با حرکت دادن مهره‌های گروگان و لابی‌های ناپاکی و سرداران ولایی از قبیل قاسم سلیمانی، و با به واکنش کشاندن آلتهای استثمار بومی (به‌عنوان یار تمرینی)،‌ سرنوشتی شوم را بر فرزندان مام میهن رقم می‌زنند و امید و ناامیدی طالبان قدرت، با سیخ زدن به خر عصاری برای تهییج احساسات ملی-میهنی-ایدئولوژیک و حرکت به سمت جلو (اما گرد خویش) برای روغن گرفتن از جان مردم، سناریوهای خود را اعمال و با #هدایت_نرم قربانیان خویش را مسلخ می‌برند! هر دم از این باغ بری میرسد!
پرسش: در قرن بیست و یکم و در عصر قدرت رسانه‌ها برای تهییج مردم گیج، کدام کشور با بهانه‌ی امنیت ملی، بدون اذن مردمش، در کشوری دیگر حضور نظامی خود را تحمیل می‌کند؟ مگر عصر ناپلئون است که دون کیشوت‌وار، با وجناتی گروتسک، ادای دایی جان ناپلئون را در آورد و خود را با جیب خالی و پز عالی، مسخره‌ی عالم و شهره‌ی عام و خاص کرد؟! آن هم وقتی که آتشبیاران و عمله‌ی استعمار در آتش خشم انتقامی فروخورده و موروثی، تضادهای درونی و روانی توده‌ها را شناسایی می‌کند و بواسطه‌ی آلت‌های خود با تهییج شعله‌های بومی، بر آن می‌دمد تا کوره‌های انسانسوزی را برای آتش به اختیاران حکومتی مهیا کند! حاکمانی که با جاه‌طلبی کورِ قومی تازه به دوران رسیده، یک پا در گلِ سنت دارد و یک پا بر آسانسور مدرنیته‌ای که مدعیانش هیچ مناسبتی با مدنیت ندارند! مردمسوارانی که که به عبرت تاریخی همواره مورد بهره برداری اربابان استعمار جهانی(با تقسیم شرح وظیفه بین انگلیس و فرانسه و روسیه و امریکا و صهیونیسم) قرار گرفته و منافع خود را به یاری یک قانون اساسی‌ پارادوکسیکال و بند یک اصل 110 و مخلفاتش، آن جاه طلبی عصرحجری را با استثمار ایدئولوژیک رعایا و مردمسواری هیئتی و دیمی تامین می‌کنند! قانونی که نظارت ملی را بر نمی‌تابد و مردم را به دو پاره بین مؤمن و کافر می‌درد! و این یعنی بازی کردن با قواعد دشمن که همان اصل طلایی در شطرنج جهانی اربابان استعمار با ارباب بومی به عنوان استثمارگر مردم خویش است. ارباب بومی را با قواعد مافیایی خود به گروگان بگیر، ملتی را ویران کن! یا کدخدا را ببین و مردم ده را بچاپ!

.
2) نقشه راه
سینه مالامال درد است و در این سورچرانی صاحبان قدرت، بر جنازه‌های مردم بینوا و در آغوش خونین مام میهن، نمی‌توان دست روی دست گذارد و کاری نکرد! لااقل باید یک نقشه‌ی راه علمی در دست داشت که نه سیخ بسوزد نه کباب. که بتواند احساس شهروند برابر را به تمام مردم القاء کند! تا سرنوشت خویش را از صاحبان قدرت و کاریزما گدایی نکنند! امید واقعی از چنین روزنه‌ای راهگشا خواهد بود! موضوع اینجاست که دیگر دوران واسپردن سرنوشت با مکانیسم اعتماد سنتی به تار سیبیل دایی جان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون کیشوت‌ها سرآمده است! اگر پوزیسیون دون کیشوت باشد اما پوزیسیون دایی‌جان ناپلئون است! و هر یک دارای راهکارهایی ابتر در اتاق ذکر خویشند!
مام میهن اما هنوز فاقد یک اتاق فکر مشترک است! اتاق فکری که هر راهکار مؤثر را وابسته به مکانیسم ضمانتبار نظارت ملی بسنجد! نه در شعار... نه در گفتار و پندار... بلکه در قانون و در عمل و رفتار.
به باورم، در این برهه خطیر تاریخی، هنوز که هنوز است این #مرامنامه_استقلال_آزادی است که با تشریح مراتب تشکیل یک شرکت سهامی عام به عنوان تنها راهکار رهایی علمی از دامچاله‌های استعماری و استثماری، از یک نقشه راه مشترک سخن می‌گوید! باید توانست با یک مکانیسم علمی تبدیل تهدید به فرصت، امر تنش آفرین و سوء تفاهم برانگیز معنوی را به امر وحدتبخش و مؤثرِ منافع مشترک مادی تبدیل کرد!
وگرنه باید به معجزه ایمان آورد!
پس چپ و راست، با نافرمانی مدنی و همه با هم با مشت و فحش و التماس و دعا یکصدا: ادعونی استجب لکم! یا ملت غیرتشکیلاتی و پریشان و از هم جدا... یا غریب الغربا!

.
3) چه باید کرد؟ و چه نباید کرد؟
در دور باطل قربانی شدن مردم در سناریوهای پنهانی اتاق‌های فکر از بیرون و درون، راهکارهای تکراری برای نجات مردم پاسخگو نیست! اینکه بنشینی تا مردم بسوزند و برای نجات خویش برخیزند و تو فریاد بزنی خود را نجات بده مسخره است! هنگام حوادث فورس ماژور، کار اپوزیسیون، شبیه کار اتاق بحران با حضور هماهنگِ تمامی نیروهای امدادی و مدیریت بحران و وحدت رویه‌ بین نیروها برای یاری رساندن به مردم در هنگام پریشانی در میان سیل و آتش و خون است! نه فریاد و شعار و تصادفا امدادهای متفرقه و غیرعلمی و پراکنده از هزار سو و احیانا خوشه‌چینی شبیه دزدان قافله.
بنابراین در شرایط بحرانی باید دانست که چه باید کرد و چه باید نکرد؟! بنابراین دستیابی به یک هدف مشترک که فتح قله است، کافی نیست! شعار #براندازی کافی نیست! باید نقشه راه و مسیر فتح و روش فتح و هماهنگی و مدیریت نیروها نیز بصورت زمانبندی شده تدوین و رعایت شود! باید از پراکندگی نیروها پرهیز شود! باید دارای اتاق فکر برای مدیریت بحران بود!
بنابراین آنان که در این راه اقدام نمیکنند و مانع قرار میدهند در واقع خواه ناخواه با تکرار تکروی و پریشانی اقدامات بصورت انحصاری و یا خودسرانه و سلیقه‌ای، به هلاکت بیشتر مردم یاری می‌رسانند و در زمین دشمن امنیت مردم و با قواعد او بازی می‌کنند که متحد است! آنچه مهم است استایل نجات است! فلسفه و استراتژی و تاکتیکهای نجات است!
مثلا برای استراداد اراده مردمی در کشور، اقدام مشترک و ماهیت زبان و زمان و مکان مشترک و شعارهای میدانی وحدتبخش برای تشدید قوا و قدرت مؤثر تا نتیجه مهم است! در واقع فهم و وحدت بر سر "چه باید کرد" و "چه نباید کرد" مهم است. و هر کس که در راستای تاسیس این اتاق بحران نکوشد و بر سر راه آن مانع بتراشد، مقصر است! و صد البته ناتوانی در احقاق چنین هدفی، اگر از سر خیانت نباشد، قطعا از سرِ جهل از سوی مدعیانی است که تفاوت اتخاذ دو تاکتیک نافرمانی مدنی خشونتبار و فرمان مدنی مسالمت آمیز را نمی‌دانند! چنین پرچمدارانی قادرند که ملتی را به ویرانی سوق دهند! و متاسفانه اپوزیسیون فعلی دارای چنین نقش تاریخی است! که مدام بر کیش شخصیت و تکروری و روشهای دیمی و هیئتی و پراکنده اصرار دارد! شاید به همین دلیل است که هم ارباب استعمار خارجی و هم ارباب استثمار بومی هر دو از تقویت چنین اپوزیسیونی بصورت مستقیم و غیرمستقیم با نفوذ مامورین خویش، به هزار واسطه، استقبال می‌کنند! تا مردم به عنوان گوشت قربانی در دست پوزیسیون باقی بمانند! تا کماکان بتوانند با گروگان گرفتن ارباب بومی ملتی را به گروگان بگیرند!

.
فرمان مدنی مسالمت‌آمیز، پیش از انتخابات بیعت، به جای نافرمانی خشونتبار!
در برزخی که به تشویق اپوزیسیون و دامچاله‌های پوزیسیون، مردم گروه گروه و جدا جدا به خاک و خون درمی‌افتند و تمام تریبون‌ها مانع وحدتند! در میان واکنش انفعالی و سلبی خشم و خون و ناله و فحش و گلایه و قهر و آشتی بدون ذره‌ای عبرت تاریخی از تکرار روشهای سنتی، ملت باید یکجوری بلوغ خود را اثبات کند که آیا مشکلش با مسئولینِ قانونمداری است که همواره از صبح تا عصر جمعه‌های انتظار از مکانیسم تصمیم خود بی‌خبرند و از قتلهای زنجیره‌ای گرفته تا فعالیت هسته‌ای و صدور اختلاس به میدان دشمن برای صدور انقلاب و موشک‌پراکنی در آسمان ناامن پرواز، ناگهان از عقوبت عملی خویش شوکه می‌شوند و در این بی خبری، هر آتش‌به‌اختیاری مسئولیت خود را بر دوش دیگری انداخته و نهایتا فرمانده غیرپاسخگوست؟ و یا مشکلش با قانون اساسی است که 40 سال با قدرتی مطلقه و فراملی در هر انتخاباتی با آن تجدید بیعت می‌کنند و باز به بیعت خود معترضند! قانونی که قدرت تمام مردم را به یکی تفویض کرده تا به سلیقه‌ی خودش در پوستینِ نظارت فرمایشی بندگان خویش، خدایی کند و پاسخگو نباشد؟ حذف و انتصاب کند، خودسرانه بجنگد و بریزد و بپاشد و آتش بزند به مال یتیم و فرمان جنگ و صلح دهد و بدون اذن از صاحبان حق، گاه فروتنانه جام زهر بنوشد و گاه متکبرانه نرمش قهرمانانه کند و خدا را هم بنده نباشد! و در یک جمله: با باطنی پاک و قلبی آرام ملت را فدای ولایتِ قانونی خویش کند!
چطوره که این جمعه که ارباب به مصلای رعایا میاد، برای پیشگیری از قربانی شدن زنجیره‌ای مردم در نبردی نابرابر و در معرکه‌های فتنه‌های مخالفین و بصیرتِ اهل تقیه و دروغ و مکر با غیرخودی و کشته‌سازی مصلحتی با ادبیات سلبی-حذفی موروثی، اکثریت ملت با ادبیات ایجابی-جذبی به دعوت سلطان صاحبکران قانونی، در روز جمعه 27 دی98 برن به یک میهمانی امن در حواشی نماز جمعه‌ها... و در یک زمان و مکان در تمام شهرها و با یک شاخه گل و با یک زبان و #فرمان_مدنی روی یک کاغذ سپید بنویسن: #تجدید_رفراندوم_58 با نظارت مردمی و جهانی! و بگن: ممنون از 40 سال نوشتن سرنوشت به‌جای میلیونها صغیر سنتی! اکثریت نسل 40 سال پیش مردند و ما بزرگ و رشید شدیم و این حق ماست که دیگه به گزمه‌های منتصب حکم حکومتی به عنوان اسیران رأی شما اعتماد نکنیم! و مایل باشیم زحمتِ تعقل و بصیرت و نوشتن سرنوشت، بر گردن شما و مریدان و فرمانبرانِ ایدئولوژی شما نباشه و حق آب و خاک بر حق ایدئولوژی اولویت داشته باشه. که ما هرگز جنگ نخواستیم. ما راضی نیستیم پول نفتمون در سوریه و عراق و لبنان و هر خرابه و ناکجاآبادی جز ایران خرج بشه و ما گورخواب باشیم و هر که جز ما در امان. صاحب حق مائیم و فرمان ما اینه: تاسیس #شرکت_سهامی_عام_انسانی به نام ایران با حضور بلاحذف تمام ایرانیان! ما نمیخوایم با روشِ #نافرمانی_مدنی و بدون مجوز جدا جدا در کفِ خیابان‌ها و در بن بست کوچه پس کوچه‌ها حضور پیدا کنیم تا به حکم قانونی خفت و سرکوب بشیم! که این دامچاله کار بدخواهان و آتشبیاران نفوذی شما برای آتش به اختیاران و تک تیراندازانِ شماست!
اینجوری همه از شل کن سفت کن برجامی و اروپایی و بازی امریکایی و مکانیسم ماشه خلاص می‌شیم. اونم با یک تیر و صد نشان!
این یک راه قاطع و شفاف و بدون سوء تفاهمه که هیچیک از صاحبان تریبون در پوزیسیون و اپوزیسیون خواستارش نیستند و بهانه‌ی سرکوب قانونی نداره! چون با از سکه انداختن مشروعیت اقلیت توسط اکثریت موجب خریدن اعتباری غیرقابل کتمان میشه و نهایتا با الزامی کردن رفراندومی با نظارت مردمی، منتهی به نظارت مردم بر سرنوشتون میشه! اونها خواه ناخواه در یک پیوند مشترک در گفتار و پندار و رفتار، همواره مایلند که با شعارهای خشونتبار و حذفی، نهایتا در یک عمل انجام شده برای حفظ امنیت، با وحدت چکشی و خشونتبار ملت در گرد خودشون به وحدت برسند و همواره ملت در کوچه پس کوچه‌ها لت و پار بشن و به نتیجه نرسند تا اختیار در دست یک قدرت مطلقه‌ی دیگه باشه. وگرنه هیچ دلیلی نداره که برای وزن کشی مسالمت‌آمیز اکثریت گرد اقلیت در یک زمان و مکان معین که تقلبی در آون راه نداره و قابل رؤیت در مقابل چشم تاریخ و جهانه، با این پیشنهاد سرنوشت‌ساز موافقت نکنند!
چرا که: همایش مسالمت‌آمیز و متمرکز اکثریت گرد اقلیت، مانع از لت و پار شدن جدا جدای حضوری گیج و گم و خشونتبار و بدون نقشه‌ی راه است که با #هدایت_نرم نفوذیان پوزیسیون در جمع معترضین پراکنده، به سرکوبشان در بن بستهای حضوری بدون مجوز و ناامن و غیرقانونی در کوچه پس کوچه‌ها، منجر می‌شود!
آیا میخواهیم پس از 40 سال واکنش کور بدون نقشه ی راه، به نتیجه برسیم؟ بدیهی است که ابتدا باید بتوانیم با تشکیل یک اتاق فکر در یک شرکت سهامی عام انسانی با حضور تمام نمایندگان و فرزندان مام میهن، قادر شویم به مراتب آنگونه تصمیم سازی دست یابیم که در #مرامنامه بدان اشاره شده است!
وگرنه رفتارمان کودکانه است و ناشی از بلوغ نیست! ما باید بدانیم هدف و قله ی اول چیست و کجاست و چگونه و از چه مسیری و در چه زمانی باید آن را فتح کرد؟
ما بدون پاسخ دادن به پرسشهای ماهوی تنها نق میزنیم و گریه میکنیم و مشت در هوا پرتاب میکنیم و در نبردی نابرابر عین برگهای پاییزی به زمین درمی‌افتیم. صاحبان تریبونها تنها این واکنشهای کودکانه را تبلیغ میکنند و ما باید ثابت کنیم بالغیم.
وگرنه با عدم شوق و توان برای فهم یک نقشه‌ی راه علمی، ثابت کرده ایم و خود برگزیده‌ایم که یا خرافاتی هستیم و منتظر معجزه‌ایم، و یا اهل نق زدن و گریه کردنیم و بالغ نشده‌ایم. امیدهای غیرواقعی تنها رؤیاپردازی شاعرانه است!
و مگر جز این است که اکثریت مردم ایران یا شاعرند و یا بازیچه‌های درباری یک ارباب سرمدی؟
و اربابان عالم و بومی این حقیقت تلخ را خوب می‌دانند!
خیام ابراهیمی
25 دی 1398

Tuesday, January 14, 2020

عقیق سلیمانی

عقیق سلیمانی

حقیقت تلخ: فرهنگ مردم ما بر #دروغ استوار است! به‌راحتی از گهواره تا گور از کودکان به دروغ اعتراف می‌گیرند که به فلان دین باید ملتزم باشند و از این زورگیری موروثی ککشان هم نمی‌گزد! تا جایی‌که این زورگیری در قانون اساسی نهادینه می‌شود و هیچکس به آن اعتراض ندارد بلکه به زورگیرانی چون خود می‌تازد!
نگین انگشتر سلیمانی، عقیق سلیمانی بود! و خودش سردار ولایی حضرت سلیمان با قدرت مطلقه. عنوان سردار ملی برای او یک انگ و تهمت بود و هست! چون او برای امنیت ملت نمی‌جنگید! اولویت او در یک جنگ تحمیلی مبتنی بر تضاد منافع، به عنوان یار تمرینی استعمار، جهانگشایی ایدئولوژیک به امر مولایش بود و در این معرکه، سوخت اصلیش با استثمار اسیران و فرزندان مام میهن، منابع طبیعی ایران و خون مردم بینوایی بود که به او و آقایش هرگز مستقیما حق جنگیدن با جهان غیرخودی را نداده بودند! در قرن بیست و یکم کدام کشور با بهانه‌ی امنیت ملی، بدون اذن مردمش، در کشوری دیگر حضور نظامی خود را تحمیل می‌کند؟ مگر عصر ناپلئون است که دون کیشوت‌وار، باید ادای دایی جان ناپلئون را در آورد و خود را مسخره‌ی عالم و شهره‌ی عام و خاص کرد؟ این جاه‌طلبی پوشالی البته از ویژگیهای تازه به دوران رسیده‌هاست و ربطی به مدنیت ندارند! ویژگیهایی که به عبرت تاریخی همواره مورد بهره برداری اربابان استعمار جهانی(با تقسیم شرح وظیفه بین انگلیس و فرانسه و روسیه و امریکا و صهیونیسم) قرار گرفته و قانون اساسی بموجب بند یک اصل 110، این جاه طلبی عصرحجری را با استثمار ایدئولوژیک رعایا و مردمسواری هیئتی و دیمی تامین می‌کند! قانونی که نظارت ملی را بر نمی‌تابد و مردم را به دو پاره بین مؤمن و کافر می‌درد! و این یعنی بازی کردن با قواعد دشمن که همان اصل طلایی در شطرنج جهانی اربابان استعمار با ارباب بومی به عنوان استثمارگر مردم خویش است. ارباب بومی را با قواعد مافیایی خود به گروگان بگیر، ملتی را بچاپ!
بنابراین: نگوئید: سردار ملی
بگوئید: سردار ولایی و انتحاریِ مقام ولایت قانونی
خود حاج قاسم گفته بود: ملی گرایی در ایران دروغ است و با هدف مقابله با اسلام و مذهب ایجاد شد!(بهمن 1392)
عنوان "سردار ملی" برای قاسم سلیمانی کمتر از ناسزا و انگ نیست! او اساسا با ملیت کاری نداشت! آب و خاک برای او منبع سوخت حوائج ایدئولوژیک بود! این دروغ ملی بودن او یک کاسبی و عوامفریبی برای موجسواری است! و البته همواره عده‌ای راهزنِ دل، با یاری عده‌ای سلبریتی و آدمفروش، روی موج جهل و خون و هیجان، از حقیرتر از خود خوب سواری می‌گیرند و به سوارکار برتر، خوب سواری می‌دهند! از جمله ملت ساده دل که اساسا کاری ندارند طرف کیست و احساس و تعقلشان به اصوات نفوذی به گوششان وصل است، نه به بصیرت و حقیقت و چشم و عقلشان. شنیدن کی بود مانند دیدن؟! اما برای توجیه چشمشان نیز کارگردانان صحنه‌ساز در اتاق فکر و شیادان دروغگو و کاسبان خون مردم که به یک ارباب خونریز نیازمندند و بیشتر مایلند تا سلطان صاحبکران خون بریزد و ایشان ذیل سوژه‌های سایه‌ی او مفت مفت خونخواری کنند، با القاء دروغ در یک فیلم سینمایی و با سیمولیشنِ حمله‌ی گروهک داعش به کشور، چشم صاحبان حق و خون را می‌دزدند، تا مردم فراموش کنند پیش‌تر هشت سال با یک حکومت و چندین سپاه جنگیده بودند! داعش چه گله‌ی ملخی است؟ بنابراین همواره با دوز و کلک و دروغ و فحش و ادبیات سلبی-حذفی، برای کاسبی خود یک دشمن می‌تراشند و یا آنقدر مو در دماغ این و آن می‌کنند تا طرف اگر گل هم باشد، اولین سیلی را بزند و ایشان با توپ و تانک و گلوله، گل را پودر کنند! توپ و تانک هم کارخانه می‌خواهد! یک #لیاخوف_روسی مثل #پوتین می‌خواهد! پوتین یک ترامپ می‌خواهد! و کارخانه هم صاحب سرمایه می‌خواهد!
بنابراین در این اکولوژی استعماری-استثماری از صاحب سرمایه و کارخانه‌ی اسلحه‌سازی تا سلطان خونریز و سردارانش همه از این بساط جنگی نان می‌خورند! پس به هر جان کندنی این سفره را گسترده نگاه می‌دارند تا مردم با دیدن نمایش‌های اکشن، خون مورد نیاز در جام‌هایشان را از رگ‌های احساسشان پر کنند!
آغازگر این بساط #خمینی بود، که کارش را با دروغ انقلاب مردمی آغاز کرد و تا سوار خرِ مراد شد، شروع کرد به فحاشی و اختلال در امور کشورهای دیگر... از تحریک ارتش عراق علیه صدام که به جنگ 8 ساله منتهی شد! تا بالا رفتن از دیوار سفارت امریکا به جای رفتار دیپلماتیک که به 40 سال بقای کاسبانِ زورگیر تحریم منجر شد...تا دزدیدن اعتماد مردم و جهان با فعالیت پنهانی هسته‌ای و باز تحریم و جنگ و گریز... به تاخت و تاز چنین قدرت مطلقه‌ای قانون اساسی میدان داده است که به ادعای نظام اهل تقیه و مکر و دروغ پروری، 98/2 درصد مردم ناآگاه و در صحنه که به جمهوری اسلامی رأی دادند آن را نخوانده‌اند! در واقع مردم قربانیِ جهلِ خویشند و در این خونخواری قانونی، حقوقدان‌ها و پرچمداران، همواره مسئولند که آدرس را نادرست نشان دادند و جنایات زنجیره‌ای را به #خطای_انسانی این و آن مسئول قوای‌سه گانه که ملتزم به قادر مطلقه است و به ملت غیرپاسخگوست، منحرف کردند! روزنامه نگاران و تحلیلگران اقتصادی چپ و راست با مقاله های خود در روزی نامه های سلطان مقصرند که برنامه‌های اقتصادی را نقد کردند وهرگز نگفتند که با وجود یک قدرت مطلقه‌ی جرزن که منابع مالی و قدرت مطلقه زر و زور و تزویر را بصورت قانونی بدون التزام به پاسخگویی در چنبره‌ی سیاستهای کلان خود دارد، اساسا نقد پذیر و نیست و قابلیت تحلیل ندارد که بگویی با این برنامه نرخ تورم در سال آینده 2 درصد میشود یا 40 درصد یا 300 درصد! آنها به روی مبارک نیاورند که این تحلیلها تنها در بستری دموکراتیک و پاسخگو با نظارت ملی ممکن است و بازآفرینی مقالات علمی در بستری غیرعلمی، اساسا کار یک دلقک و یا شریک جرم است که تنها به بخشی از آن خون مشترک نیازمند است تا بفروشد و امورات بگذراند! آری همین مزدوران دانشمند و رونامه نگاران مطرح بودند که در این 40 سال در لباس چپ و راست با سیبیل‌های کلفت، شریک تمام جنایات نظام سلطه‌اند! اما احمقانه یا مزورانه باز شعار نان مسکن آزادی می‌دهند!


در واقع مشکل از قانون اساسی است، نه قانونمدارانی که ذیل قدرت مطلقه، هر سرنوشتی را از جمله جنگ زنجیره‌ای و قتل عام هر غیرخودی(از جمله مردم کف خیابان) نیز از اختیارات ایشان برای حفظ نظام سلطان است که از اوجب واجبات است.
رابطه‌ی سلطان و سردارش را می‌توان در غزل حافظ بازخوانی کرد و به یاد داشت که در این عشقبازی، ملت هیچ جایی جز ذراتِ بی‌اختیارِ آب و خاک نداشته است!
فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش... گل در اندیشه که "چــــون" عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند... خواجه آنست که باشد غمِ خدمتگارش
جایِ آنست که خون موج زند در دلِ لعل... زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبود... این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که در کوچه ی معضوقه ی ما میگذری... بر حذر باش! که سر می‌شکند دیوارش
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست... هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبتِ عافیتَت گرچه خوش افتاد ای دل... جانبِ عشق عزیر است؛ فرومگذارش!
"صوفیِ سرخوش" از این دست که کج کرد کلاه... به دو جامِ دگر آشفته شود دستارش
دلِ حافظ که به دیدارِ تو خوگر شده بود... نــــازپروَردِ وصال است! مجو آزارش!
خیام ابراهیمی
23 دی 1396



Sunday, January 12, 2020

خطای انسانی یا عمد سیستماتیک

ایران، ویران در قرنطینه‌ی خطا یا عمد انسانی؟

آیا بالاخره فهمیدید که امنیت میلی یعنی: اذن پرواز امن در آسمان جنگی، توسط یک مجنون بنگی؟! و آیا فهمیدید که برای دو مثقال آبرو و کیش شخصیت، می‌توان 80 میلیون شهروند را با بلدوزر و با خاک یکسان کرد و بر خود نام #سردار_ملی نهاد و 3 روز به عزایش نشست! اما ملتی اگر کشته سازی و منهدم شود، همچون بت سنگی، خم به ابرو نیاورد و متاثر نشد!
نظام ولایی بنا بر قدرت مطلقه با عمد و یا خطای انسانی مافوق آسمانی، ناشی از بند یک اصل 110 قانون اساسی، تنها سیستم معیوبی است که با تقیه و مکر با غیرخودی و پنهانکاری و دروغ با شهروندان، به جای محافظت از موقعیت جرم فرودگاه، آن را با بلدوزر پاک می‌کند! شهر شهر هِرت است و آب دهان #حاجی_زاده خشک شده از توجیه دروغ‌های زنجیره‌ای حاجی!
هر چند، هیچ دلیل موثقی وجود ندارد که این خطا و اشتباه بوده باشد و یا برای بمباران روانی مردم از این ستون تا ستون بعدی عمد باشد، جز به اذن ترامپ تاجر، در چاه‌نمایی و تعیین نرخ وسط دعوا در اولین لحظات: که این خطای انسانی بود!... اما آیا براستی این خطا بود؟!
40
سال است که منطقه‌ی جرم ایران است!
در سازوکار چنین قانون ضدمردمی، و در فقدان نظارت مردمی قانونی و ملی-میهنی، اگر یک مسئول با خطای انسانی هپروتی از قدرت ساقط شود، ممکن است دیوانه‌ای دیگر در صف ایستاده باشد!
ما راهی نداریم که جز وحدتِ تمام عاقلان در اپوزیسیون، اکثریت مردم عاقل را با یک شاخه گل گرد اقلیتِ مجنون گردِ هم ‌آوریم تا آتش‌به‌اختیار رَم نکند و بتوانیم مشروعیتِ این قانون ویرانی را با اکثریت از سکه بیندازیم و آن را مردمی کنیم.
خبر هولناک است و در دروغی اندر دروغ باز حاجی‌زاده با لب‌های خشکیده، بفرموده می‌گوید: "اخبار هولناک در صبح واقعه، در قرنطینه بود و تا امروز به حاجی نرسیده بود!" عجبا! چند خبر هولناکِ دیگر بصورت سیستماتیک در قرنطینه است؟
با این حاجی و حاجی‌زاده‌های انتحاری، این مام میهن است که قانونا همواره در قرنطینه است! حاجی زاده می‌گوید ما گردنمان از مو باریکتر است! نه عزیرم! این ایران عزیر است که قانونا گردنش از مو باریکتر است و تو هم ذوب در این ولایتی!
مشکل از قانونِ این دارالمجانین هپروتی است، نه از مجانین.
که این تیمارستان، کارخانه‌ی تولید دیوانه‌گانی انتحاری در راه جنونی است پنهانی که همواره با تکیه بر تقیه و مکرهای زنجیره‌ای، محصور در قرنطینه‌اند و بیعت در صف صندوق‌های مارگیری، راز بقای آن است.
بی شرف آن محصور و آن تدارکچیانی هستند که بصورت زنجیره‌ای باز برای تداوم چنین تیمارستانی، مشروعیت می‌خرند تا بقای قاقازاده‌ها و سلبریتی‌هایشان روی خون مردم به قیمت نابودی مام میهن معنادار شود!
باید کار را تمام کرد! اگر موانع اصلی و آتشبیاران و صاحبان خونخوار تریبون در اپوزیسیون به عنوان یار تمرینی آتش به اختیاران بر اساس ادبیات #سلبی_حذفی بگذارند!
که با جیب خالی و پز عالی، به دیوانه باید با گل و ادبیات #ایجابی_جذبی نزدیک شد و او را تصرف کرد!
#مرامنامه 
راه‌نمای علمی چنین تصرف مسالمت‌آمیز و گلستانی است!
چاه‌نمایی نکن #مزدور بیش از این و شریک جنایتِ دزد و رفیق عبادتِ قافله باقی نمان و شرف را معنا کن!
تنها پرسش علمی این است که علی‌رغم کتمان نظام، ترامپ چگونه در اولین لحظات فهمید موشک‌ها به "اشتباه" به هواپیما برخورد کرده‌اند و نه عمدا؟ با یک سناریوی بمباران روانی هر غیرخودی، به نفع دو ارباب جهانی و بومی و با یک تیر و هزار نشان!
کس نخارد پشت ما...جز ناخن انگشت ما.
خیام ابراهیمی
21
دی 1398

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...