خودکشی یا تصدیقِ خودآگاهی
بهیادِ مایاکوفسکیهایِ روزگار
========
ناپیدایی!
آره...
کجایی؟
توی ریه و شُشِ این و اون
چه میکنی؟
در حالِ خودکشیاَم
چرا خودکشی؟
تا موجبِ تنگیِ نفس نشم... طاقتِ جون کندنِ ناشی از خفهگیِ کسی رو ندارم
بی طاقتی!...اما دیر یا زود همه میمیرن...
آره....عین باد
خب، این همه فضا...دور شو!
آخه بوی گند رو باد پخش میکنه...راه فراری نیست...زندهها میمیرن...بوی عطرشون کم میشه...اما مردهها بوی نعششون زیر خاک گُم میشه...خلاص!
خودت باش!
خودمم! خودت که باشی غیرخودی هستی و بیهمهچیز و ناپیدا؛ خودت هم که نباشی باز غیرخودی هستی و بیهمهچیز و ناپیدا...عین هوا.
با خودکشیِ یک مرده چه مشکلی از زندهها حل میشه؟
به فکر زندهها نیستم...به فکر خودمم...مشکلِ بارکشی و مرده کشیِ خر عصاریه... با بدهیِ ابدی به زمین و آسمان! حذفِ دردِ خودخوری و یا مُرده خوری...
زمین نداری؟
دارم!
گندم بکار!
دزدانِ انقلابیِ خدا غصبش کردن، میگن غیرخودی هستی... قانونی نیستی!
خودکشی قانونیه؟
آره!
پول کفن و دفنتو جور کردی؟
نه!
روی دست این و اون، مدیون میمیری!
آره، میدونم!...آخه، زورگیریه...
خیام ابراهیمی
23 مرداد 1395
نقاشی پرتره (با خودکار): از خودم
--------------
*ولادیمیر ولادیمیروویچ مایاکوفسکی (زادروز: 19 ژوئیه 1893/ درگذشت: 14 آوریل 1930) شاعر، درام نویس و فوتوریست آیندهگرایِ انقلابیِ روس.
23 سال پیش از انقلاب روسیه به دنیا آمد و 15 سال بعد در اتحادِ ایدئولوژیک و زوریِ شوروی، در 37 سالگی خودکشی کرد!
او میگفت: هنر باید با زندگی درآمیخته شود. یا باید در هم آمیخته شود یا باید نابود شود.
وی در دوران خلاقیت و فعالیتهای هنری یکی از استادان سبک فوتوریسم بود و همگام با خیزشهای انقلابی در روسیه رشد یافت و پس ازانقلاب بلشویکی روسیه و در دوران حکومت شوروی یکی از نامآورترین شاعران عصر خود بود.
این شاعر فوتوریست انقلابیِ روسی از ۱۴سالگی به عضویت حزب بلشویک درآمد و از سالهای قبل از انقلاب، فعالیت هنری و سیاسی خود را آغاز کرد. وی در شعر روسی وزن، الفاظ، عبارات، تمثیلها و استعارات تازه و بدیع پدید آورد. با دنبالکردن سبک آیندهگرایانه آثار خود را خلق میکرد، ولی به همه اصول این سبک پایبند نبود و روش خاص خودش را داشت.
مایاکوفسکی از اتخاذ هیچ وسیلهای برای انتشار افکار و آثار خود باک نداشت و حتی در کوچهها قدم میزد و برای مردم شعر میخواند:
"قدمم" در خیابان
مسافت را لگدمال میکند
"جهنم" درونم را
اما
چاره چیست؟
...
از آثار مشهور و ترجمه شدهی او منظومهی "ابرشلوار پوش" است.
مایاکوفسکی در سال ۱۹۳۰ به ضرب گلوله در قلب خود، در پی بنبستی عاطفی و نیز ممنوعالخروج بودن از خاک شوروی، خودکشی کرد.
در نامهای که در کنار جسدِ او پیدا شد چنین نوشته بود:
"برای همه ... می میرم! هیچکس مقصر نیست و شایعات الکی راه نیندازید! اینجانب "مرحوم" از شایعه بدم میآید. مامان، خواهرانم، رفقایم، مرا ببخشید. این روش خوبی نیست (و به هیچکس آنرا توصیه نمی کنم) ولی من چارهی دیگری نداشتم. لیلی دوستم داشته باش!
"رفیق" دولت!
خانوادهیِ من عبارت است از: لیلی بریک، مامان، خواهرانم و ورونیکا و یتولدوونا و پولونسکایا. اگر زندگی آنها را فراهم کنی متشکرم.
اشعار نیمه تمامم را به خانواده بریک بدهید. آنها میدانند چه کار باید بکنند.
همانطور که میگویند
"پرونده بسته شد"
و قایق عشق
بر صخره روزمرگی زندگی درهم شکست
با زندگی بیحساب شدم
بی جهت
دردها را
فاجعهها را
دوره نکنید
و یا آزارها را.
شاد باشید!
بهیادِ مایاکوفسکیهایِ روزگار
========
ناپیدایی!
آره...
کجایی؟
توی ریه و شُشِ این و اون
چه میکنی؟
در حالِ خودکشیاَم
چرا خودکشی؟
تا موجبِ تنگیِ نفس نشم... طاقتِ جون کندنِ ناشی از خفهگیِ کسی رو ندارم
بی طاقتی!...اما دیر یا زود همه میمیرن...
آره....عین باد
خب، این همه فضا...دور شو!
آخه بوی گند رو باد پخش میکنه...راه فراری نیست...زندهها میمیرن...بوی عطرشون کم میشه...اما مردهها بوی نعششون زیر خاک گُم میشه...خلاص!
خودت باش!
خودمم! خودت که باشی غیرخودی هستی و بیهمهچیز و ناپیدا؛ خودت هم که نباشی باز غیرخودی هستی و بیهمهچیز و ناپیدا...عین هوا.
با خودکشیِ یک مرده چه مشکلی از زندهها حل میشه؟
به فکر زندهها نیستم...به فکر خودمم...مشکلِ بارکشی و مرده کشیِ خر عصاریه... با بدهیِ ابدی به زمین و آسمان! حذفِ دردِ خودخوری و یا مُرده خوری...
زمین نداری؟
دارم!
گندم بکار!
دزدانِ انقلابیِ خدا غصبش کردن، میگن غیرخودی هستی... قانونی نیستی!
خودکشی قانونیه؟
آره!
پول کفن و دفنتو جور کردی؟
نه!
روی دست این و اون، مدیون میمیری!
آره، میدونم!...آخه، زورگیریه...
خیام ابراهیمی
23 مرداد 1395
نقاشی پرتره (با خودکار): از خودم
--------------
*ولادیمیر ولادیمیروویچ مایاکوفسکی (زادروز: 19 ژوئیه 1893/ درگذشت: 14 آوریل 1930) شاعر، درام نویس و فوتوریست آیندهگرایِ انقلابیِ روس.
23 سال پیش از انقلاب روسیه به دنیا آمد و 15 سال بعد در اتحادِ ایدئولوژیک و زوریِ شوروی، در 37 سالگی خودکشی کرد!
او میگفت: هنر باید با زندگی درآمیخته شود. یا باید در هم آمیخته شود یا باید نابود شود.
وی در دوران خلاقیت و فعالیتهای هنری یکی از استادان سبک فوتوریسم بود و همگام با خیزشهای انقلابی در روسیه رشد یافت و پس ازانقلاب بلشویکی روسیه و در دوران حکومت شوروی یکی از نامآورترین شاعران عصر خود بود.
این شاعر فوتوریست انقلابیِ روسی از ۱۴سالگی به عضویت حزب بلشویک درآمد و از سالهای قبل از انقلاب، فعالیت هنری و سیاسی خود را آغاز کرد. وی در شعر روسی وزن، الفاظ، عبارات، تمثیلها و استعارات تازه و بدیع پدید آورد. با دنبالکردن سبک آیندهگرایانه آثار خود را خلق میکرد، ولی به همه اصول این سبک پایبند نبود و روش خاص خودش را داشت.
مایاکوفسکی از اتخاذ هیچ وسیلهای برای انتشار افکار و آثار خود باک نداشت و حتی در کوچهها قدم میزد و برای مردم شعر میخواند:
"قدمم" در خیابان
مسافت را لگدمال میکند
"جهنم" درونم را
اما
چاره چیست؟
...
از آثار مشهور و ترجمه شدهی او منظومهی "ابرشلوار پوش" است.
مایاکوفسکی در سال ۱۹۳۰ به ضرب گلوله در قلب خود، در پی بنبستی عاطفی و نیز ممنوعالخروج بودن از خاک شوروی، خودکشی کرد.
در نامهای که در کنار جسدِ او پیدا شد چنین نوشته بود:
"برای همه ... می میرم! هیچکس مقصر نیست و شایعات الکی راه نیندازید! اینجانب "مرحوم" از شایعه بدم میآید. مامان، خواهرانم، رفقایم، مرا ببخشید. این روش خوبی نیست (و به هیچکس آنرا توصیه نمی کنم) ولی من چارهی دیگری نداشتم. لیلی دوستم داشته باش!
"رفیق" دولت!
خانوادهیِ من عبارت است از: لیلی بریک، مامان، خواهرانم و ورونیکا و یتولدوونا و پولونسکایا. اگر زندگی آنها را فراهم کنی متشکرم.
اشعار نیمه تمامم را به خانواده بریک بدهید. آنها میدانند چه کار باید بکنند.
همانطور که میگویند
"پرونده بسته شد"
و قایق عشق
بر صخره روزمرگی زندگی درهم شکست
با زندگی بیحساب شدم
بی جهت
دردها را
فاجعهها را
دوره نکنید
و یا آزارها را.
شاد باشید!
No comments:
Post a Comment