صدای واقعی مظفرالدین شاه (قادرِ مطلق زمان)
(درسی از تاریخ و بیوطنیِ سلفیانِ تکفیریِ منسوب به تشیع)
مظفرالدینشاه به اتابک اعظم: "...انشالله عوض او را، هم خدا و هم "سایهیِ خدا" - كه خودمان باشیم- به شما خواهم داد!..."
امروزه پیروانِ شیخ فضلالله نوری (از مریدانِ مظفرالدینشاه و مخالفِ مشروطیت که با تحریکِ شاه و یاریِ لیاخوف روسی اولین مجلسشورایملی را به توپ بست) برای سلطه بر ملت و سرکوبِ غیرملتزمین بهخویش، هنوز امید به روسیهای دارند که با حمایت از قادرینِ مطلقِ تمامیتخواهی همچون سلاطینِ قاجار، در فرصتهایِ مقتضی، دستدردستِ استعمارِ انگلیس، بخشهایِ مهمی از ایران را به تصرف خود درآورد!...که: استعمار همواره به دیکتاتورهایِ بومی با قدرتی مطلقالعنان علیهِ "اراده ملی" نیاز دارد، تا با بهتنگنادرانداختن و معامله با "یک نفر قادرِمطلقِ غیرپاسخگو" بتواند از جیبِ منابعِملیِ یک "ملتِ عقیم" برداشت کند! مسلما عمر این قدرتهایِمطلقه تا وقتی است که یــا کوسِ استقلال زنند، و یا به "اراده ملی" برای تسلط بر منابع ملی خویش میدان ندهند! زیر سلطهی شاه، مصدق چنین کرد و چنان که رفت سرنگون شد! مدتی بعد شاه نیز همچون پدر خویش کــوسِ استقلال از قلدران زد و او نیز سرنگون شد! با استقرار "قانون اساسی" اما اراده ملی برای همیشه در بند قدرتی مطلقه شد! قدرتی که نمایندگان مردم را با قید التزام به ایدئولوژی و قدرت مطلقهی یکنفر، پیشاپیش "خود" دستچین میکند و مردم مینامد. البته همواره سلاطین چه به زور شمشیرِ دولَبه، و چه به شمشیرِ دو قطبیِ قانونِ ضدملی، هرگز راضی به پایین آمدن از خرِ مراد نیستند، چون نیازی به پاسخگویی به بندگان خویش ندارند و میتوانند سرنوشت ملتی را با استراتژیهایِ کلانِ خودنوشته، ترکتازانه و البته با نیت خیر رقم زنند! بنابراین بدیهی است که مشکل ملت و اراده ملی با قانونِ استعماری است، و نه "قادر مطلق قانونی و ملتزمینِ به او". آنانکه به جای قانون، مسئولینِ ملتزم به قانون را نشانه میروند، جز گمراه کردن تودهها تلاشی نمیکنند! فریبِ این چاهنماییِ اپوزیسیون و منتقدینِ حکومت را نباید بهنام اصلاحات و اعتدال و سازندگی خورد، که قانونِ ضدملی، ماهیتا هیچ رِفُرمِ ملی را برنمیتابد، هر چند ملتزمین بدان شعارِ ناممکن دهند! به همین دلیل است که سالهاست این شعارهای عوامفریبانه بهبار نمینشیند!
اینک متنِ صدایِ ضبط شدهیِ ولایتِ مطلقهیِ زمان (مظفرالدین شاهِ داعشمسلک، از سلفیانِ و تکفیریهایِ منسوب به شیعه) را بخوانیم و بشنویم و از تاریخ عبرت گیریم، که: قانون خشت اول ویرانی و یا آبادنی است و: خشتِ اول چون نهاد معمار کج...تا ثریا میرو رود دیوار کج!
مظفرالدین شاه: "...تا حالا كه... جناب "اتابك اعظم" از خدماتِ صادق ولایق شما....كه چهل سال است كه خدمت می كنید، از همه خدمات شما راضی هستیم! بخصوص این سه چهار سالهای كه در وزارت خودتان كار میكنید؛ وانشالله عوضِ اینها را ، همه را به شما مرحمت خواهیم فرمود! و شما هم ابدا ذره ای در خدماتِ خودتون انشالله قصور نخواهید كرد و مرحمت ما را به اعلای درجه نعمت به خودتان بدانید.
انشالله الرحمن بعد از چهار صد سال -كه خدمت می كنید- امیدوار هستم كه همیشه خوب باشید! واین خدماتی كه به "مــــــن" میكنید، واسه مملكت ایران می كنید ( :) ) البته از خداوند او را ........بی ...... بی عوض نخواهد گذاشت.
انشالله عوض او را هم خدا و هم "سایهیِ خدا" كه خودمان باشیم ( :) ) به شما خواهم داد و از خدماتِ همه وزرا هم راضی هستم! و شما خدماتِ همه را حقیقتا خوب عرض می كنید! وهمه را به موقع عرض می كنید!"
(درسی از تاریخ و بیوطنیِ سلفیانِ تکفیریِ منسوب به تشیع)
مظفرالدینشاه به اتابک اعظم: "...انشالله عوض او را، هم خدا و هم "سایهیِ خدا" - كه خودمان باشیم- به شما خواهم داد!..."
امروزه پیروانِ شیخ فضلالله نوری (از مریدانِ مظفرالدینشاه و مخالفِ مشروطیت که با تحریکِ شاه و یاریِ لیاخوف روسی اولین مجلسشورایملی را به توپ بست) برای سلطه بر ملت و سرکوبِ غیرملتزمین بهخویش، هنوز امید به روسیهای دارند که با حمایت از قادرینِ مطلقِ تمامیتخواهی همچون سلاطینِ قاجار، در فرصتهایِ مقتضی، دستدردستِ استعمارِ انگلیس، بخشهایِ مهمی از ایران را به تصرف خود درآورد!...که: استعمار همواره به دیکتاتورهایِ بومی با قدرتی مطلقالعنان علیهِ "اراده ملی" نیاز دارد، تا با بهتنگنادرانداختن و معامله با "یک نفر قادرِمطلقِ غیرپاسخگو" بتواند از جیبِ منابعِملیِ یک "ملتِ عقیم" برداشت کند! مسلما عمر این قدرتهایِمطلقه تا وقتی است که یــا کوسِ استقلال زنند، و یا به "اراده ملی" برای تسلط بر منابع ملی خویش میدان ندهند! زیر سلطهی شاه، مصدق چنین کرد و چنان که رفت سرنگون شد! مدتی بعد شاه نیز همچون پدر خویش کــوسِ استقلال از قلدران زد و او نیز سرنگون شد! با استقرار "قانون اساسی" اما اراده ملی برای همیشه در بند قدرتی مطلقه شد! قدرتی که نمایندگان مردم را با قید التزام به ایدئولوژی و قدرت مطلقهی یکنفر، پیشاپیش "خود" دستچین میکند و مردم مینامد. البته همواره سلاطین چه به زور شمشیرِ دولَبه، و چه به شمشیرِ دو قطبیِ قانونِ ضدملی، هرگز راضی به پایین آمدن از خرِ مراد نیستند، چون نیازی به پاسخگویی به بندگان خویش ندارند و میتوانند سرنوشت ملتی را با استراتژیهایِ کلانِ خودنوشته، ترکتازانه و البته با نیت خیر رقم زنند! بنابراین بدیهی است که مشکل ملت و اراده ملی با قانونِ استعماری است، و نه "قادر مطلق قانونی و ملتزمینِ به او". آنانکه به جای قانون، مسئولینِ ملتزم به قانون را نشانه میروند، جز گمراه کردن تودهها تلاشی نمیکنند! فریبِ این چاهنماییِ اپوزیسیون و منتقدینِ حکومت را نباید بهنام اصلاحات و اعتدال و سازندگی خورد، که قانونِ ضدملی، ماهیتا هیچ رِفُرمِ ملی را برنمیتابد، هر چند ملتزمین بدان شعارِ ناممکن دهند! به همین دلیل است که سالهاست این شعارهای عوامفریبانه بهبار نمینشیند!
اینک متنِ صدایِ ضبط شدهیِ ولایتِ مطلقهیِ زمان (مظفرالدین شاهِ داعشمسلک، از سلفیانِ و تکفیریهایِ منسوب به شیعه) را بخوانیم و بشنویم و از تاریخ عبرت گیریم، که: قانون خشت اول ویرانی و یا آبادنی است و: خشتِ اول چون نهاد معمار کج...تا ثریا میرو رود دیوار کج!
مظفرالدین شاه: "...تا حالا كه... جناب "اتابك اعظم" از خدماتِ صادق ولایق شما....كه چهل سال است كه خدمت می كنید، از همه خدمات شما راضی هستیم! بخصوص این سه چهار سالهای كه در وزارت خودتان كار میكنید؛ وانشالله عوضِ اینها را ، همه را به شما مرحمت خواهیم فرمود! و شما هم ابدا ذره ای در خدماتِ خودتون انشالله قصور نخواهید كرد و مرحمت ما را به اعلای درجه نعمت به خودتان بدانید.
انشالله الرحمن بعد از چهار صد سال -كه خدمت می كنید- امیدوار هستم كه همیشه خوب باشید! واین خدماتی كه به "مــــــن" میكنید، واسه مملكت ایران می كنید ( :) ) البته از خداوند او را ........بی ...... بی عوض نخواهد گذاشت.
انشالله عوض او را هم خدا و هم "سایهیِ خدا" كه خودمان باشیم ( :) ) به شما خواهم داد و از خدماتِ همه وزرا هم راضی هستم! و شما خدماتِ همه را حقیقتا خوب عرض می كنید! وهمه را به موقع عرض می كنید!"
No comments:
Post a Comment