Wednesday, August 21, 2019

ام.اس

"ام.اس" جسم و جان در جزیره‌ی بی‌ثبات


گوسفندانِ درگیر عاقبت میان گرگ‌بچه‌هایی که هر روز صبح پوستین میش بر تن می‌کنند اگر تسلیم نشوند، ام.اس می‌گیرند، چون به جای وحدت، میان گله‌های 14 نفره تکثیر می‌شوند.
مدتی است بی‌رمق و ناتوان از خواب بیدار می‌شوم. قلم از دستم می‌افتد و قدم یاری‌ام نمی‌کند! می‌خواهم لنگ‌ لنگان بروم روی نیمکت بوستانی دراز بکشم تا شاید گرگی سگی گربه‌ای موشی مرا بخورد.
فرقی نمی‌کند دور از جان مرده‌خور از اپوزیسیون باشد یا پوزیسیون
سگ زرد برادر شغال است.

پیش از آن به مورها و موریانه‌ها و کرم‌ها و زالوها و میش‌ها و گوسفندانِ درگیر و روبهانِ ساحل‌نشینی که درکی از گرسنگی و بی‌ثباتی جزیره ندارند و خود در مکان امن عاجز از وحدت به‌سوی ملتِ خفت‌شده و غیرتشکیلاتی برای وحدت دیمی، شعار پرتاب می‌کنند و آن‌ها را میان 14 تن‌ها و صنوف امنیتی-اطلاعاتی مثل نارنجکی میان نارنج استقلال و آزادی که نیازمند وحدت است، تکثیر می‌کنند، پیامک بدهم که یا از شلیک گلوله توسط تک‌تیراندازها (به‌جای تقدیم گلهای بوستان) دست بردارید و یا پوستین‌هایتان را بپوشید و بروید خانه‌ی بی‌سندی را که من در آن سال‌ها در پناه آن به مقصد آزادی گروگان‌ها بارکشی می‌کردم تصاحب کنید، و یا همچنان توی سر و کله‌ی هم بزنید و یکدیگر را به نفع دزد خانه بدرید... و یا مثل من ام.اس بگیرید و نرم نرم بمیرید.

من بریدم...سلطان صاحبکران سندِ جنایت‌هایش را رو نمی‌کند. هر حرفی بزنی، بی‌سند مجرم و بازنده‌ای.

من راهی به ساحل نجات ندارم.

کسی مرامنامه‌ام را نخرید.

وصیت:




پدرجدّ ملکه و ننه‌ی پوتین و ترامپ نقشه‌ی گنج را از فضای سایبری پاک کند. "طلبکاران" کتاب‌های نخوانده‌ام را میان آیات زمینی و آسمانی بین خود لت و پار کنند. شهرداری با یاریِ یارانِ طلبکار، خانه را تصاحب کند و برای حفظ آبرو یک کفن میهمانم کند. صاحبان قلعه‌های شیخ و شاه و لباس شخصی‌هایشان حلام کنند، در جیب من نان خامه‌ای نبود، هر دو دستشان در جیب مرده‌ام گهی شده و خود بی‌خبرند. کامپیوترم برسد به راننده‌یِ نعش‌کش تا میان جهنمِ حوض‌سلطان علی و بهشت پرگلِ زهرا یک سیگاری چاق کند و نشئه باشد و نفهمد چه گهی را با خود حمل می‌کند.
ماهواره‌ها میان نوحه و مولودی و رجز، همچنان در میان برنامه‌ها گل و بته بکشند و غزل‌های حافظ و رباعی خیام بسرایند و به مام‌میهن فوت کنند تا گوشت ماهی‌های تازه در آب و خاکِ گل‌آلود بر سفره‌هایشان برای تماشاچیان گورخواب همواره تازه باشد و تریبون حقوق بازنشستگی‌شان بر باد نرود.

هر چند مرامنامه‌ی هم‌افزایی در شوراهای پیشاآزادی (با تاسیس #پارلمان_موقت در تبعید در یک#ستاد_مشترک_اپوزیسیون به سخنگویی یک شخص دارای کاریزما ) و در شوراهای پساآزادی، خبر از راز ثبات را می‌داد، اما ام.اس در جسم و جان، فرصت نداد.
نتیجه: آن‌ها که جهان را گردِ خود متحد می‌خواهند و برای وحدت همه با هم گرد حق آب و خاک مشترک و حق برابر تابعیت، برای بازپسگیری خانه‌ی مشترکی که همه در تعیین سرنوشت آن سهیمند (اما قانونا در دست دزد مشترک حصر است)، گام برنمی‌دارند، جملگی شریک دزدند و قاتلِ قافله‌.
بدرود!











خیام ابراهیمی
26 مرداد 1398



















.

برزخی تکراری بین 25 تا 28 مرداد 32
نه یادگاری از قلمی‌های غیرحرفه‌ای سال‌های نردیک و دورم، در قدم‌هایی میان غارهای همیشه نمور تا هنوز و بی‌زورم.

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...