آچمز بین پرفورمنس انفعال و سیمولیشن انقیاد
چوبِ دو سر سوخته یعنی ملتی پراکنده و بدونِ استقلال و آزادی که چه منفعل باشد و چه فعال، نهایتا در تکافتادگی و پریشانی، از موقعیت انسانی ساقط است؛ مگر اینکه قدرت ناشی از وحدتش، سیستماتیک و بنیادی باشد، نه ائتلافی.
چوبِ دو سر سوخته یعنی ملتی پراکنده و بدونِ استقلال و آزادی که چه منفعل باشد و چه فعال، نهایتا در تکافتادگی و پریشانی، از موقعیت انسانی ساقط است؛ مگر اینکه قدرت ناشی از وحدتش، سیستماتیک و بنیادی باشد، نه ائتلافی.
1) پرفورمنس ریتم صفر در سال 1974 مارینا
آبراموویچ پرفورمنسی را بهنام "ریتم صفر" برگزار کرد که طی آن در کنار
72 شیء متنوع، مدت 6 ساعت مثل عروسک ایستاد و از تماشاچیان خواست که هر کاری میخواهند
با او بکنند. رفتار تماشاگران از تقدیم گل تا بوسه و آزار جنسی و نیمچه تجاوز و
ایجاد زخم بر بدن و مکیدن خون او تکوین یافت و در پایان پرفورمنس که او حرکت کرد،
همه فرار کردند! او در آینه دید که در این 6 ساعت بعلت فشار انفعال، بخشی از
موهایش کاملا سپید شده. این عقوبت فرد منفعلی در محیط بود، که نهایتا از او یک
مفعول و قربانی ساخت و تماشاچیان را تحریک کرد به اعمال زور و تجاوزی خشونتبار.
مارينا به ما آموخت كه وقتي منفعل باشيد هم خودتان نابود ميشويد و هم میل
ویرانگری را در محیط بيدار ميكنيد و دیگران به وحوشی تبدیل میشوند که اخلاق و شأن
انساني شما را محترم نميشمرند!
نکته: عقوبتِ قوانینی که بندگی منفعلانه به قدرت مطلقه را نهادینه کند، جامعهای است وحشی با زورگیری عقیدتی از کودکان، از گهواره تا گور! و این یعنی آچمز شدن بین سمیولیشن انقیادی بدوی، و پرفورمنس انفعال شهروندان، بین دریدن و دریده شدن. موقعیت زورگیری-انفعال، مردم را هم قربانی و هم وحشی میکند. در چنین سازوکاری هر شهروند با ضیفتر از خود فاعل و وحشی و درنده، و با قویتر از خود مفعول و قربانی و شکاری دریده است. و این همه ناشی از پراکندگی قدرت مردمی است که آلوده به ادبیاتی سلبی-حذفیاند! به دلیل همین مناسبات قانونی زورگیرانه است که با نابودی استقلال و آزادی، تشکیلات راستین مردمی ناممکن است و تشکیلات نمایشی هم مستقل و آزاد نیست.
.
2) عقوبتِ انفعال و فعالیتِ انفرادی و پراکنده
113 سال است که شاهدیم شخصیتهای حقیقی و حقوقی اپوزیسیون در مقابل حاکمیتی با قدرت مطلقه، بصورت پراکنده از جامعه وحدتی فعال میطلبند تا قدرت تصمیمسازی از فرد به تمام مردمی منتقل شود که البته نمیشود و نهایتا بین انفعال و افتعال، یا شریک دزد و رفیق قافله میشوند، و یا به دامن امن اربابی بزرگتر میگریزند؛ و نهایتا آنها که دارای شخصیتی با قوامند، ناگهان مثل صادق هدایت و یا غلامحسین ساعدی پیر شده و از پرلاشز سر در میآورند، و یا وحشتزده از جنایت گریخته و در انزوای دخمهها کمکم میپوسند!
نکته: آنچه موجب تسری این درندگی و دریدگی میشود، پراکندگی ناشی از زورگیری تاریخی و قانونی است، که ائتلافش غیرقابل اعتماد و ناپایدار است.
.
3) شناخت مسئله
بدون شناخت درستِ مسئله و مناسبات قدرت در جامعه، راه حلی متصور نیست.
در نظام سلطه چه از نوع ایدئولوژیک و دو قطبی خودی-غیرخودی نئولیبرالیسم استعماری(ارباب جهانی) و چه در شکل ایدئولوژیک و دو قطبی مؤمن-کافر ایسمهای استثماری(ارباب بومی)، بموجب واکنشی تکراری و سنتی، شخصیتهای حقیقی و حقوقی فعال حقوق بشری که پراکنده و جدا جدا فعالیت میکنند و گاه از اتحاد و پیوندی روبنایی با هم قدرتی بزرگتر میسازند، عملا به دلیل رفتار متمرکز نظام سلطه در اتاقهای فکر، در نبردی نابرابر و در زمین دشمن بازی میخورند و در یک بازی کشدار با انحراف در مسیر دامچالهها همچون قربانیانی مغبون و شکستخورده، سرخورده و منزوی میشوند!
4) پرسش:
چرا در روشهای غیرعلمی مبارزه توسط پرچمداران حتی در پوستین علم، و یا سپرِ جهل و تسلیم به قدرت حاکمه، مردم چوب دو سر سوختهاند؟!
پاسخ: چون خشت ابتدایی و مبانی ساختمان وحدت، ابتدابهساکن بصورت علمی کارگزاری نشده است. خطا در شناخت مناسبات قدرت و قائل شدن حق برتری است که انسان و نوزاد و نسل نیامده را از پیش آلت مناسبات قدرت مطلقگرا و برتر خود میخواهد. حال آنکه حق آزمون و خطا بر بستر حق مشترک آب و خاک، از مفاهیم بنیادی بالندگی انسان مستقل و آزاد است، اما هر دو سیستم انسان را آدمک و برده میخواهد. یکی با زنجیری بسته به قفسی کوچک؛ و یکی بدون زنجیر در قفسی بزرگتر.
.
5) نتیجه: هم افزایی بنیادی، بهجای ائتلاف روبنایی
خطای سیستماتیک مبارزین سنتی چه در پوشش شعار علمی و روبنایی و چه در پوشش جهل و باوری موروثی، در تاکتیکِ وحدت میان اقشار مختلف، اقدام برای ائتلاف است! آن هم بدون کشف فلسفهی بنیادی و پایدار وحدت، که همانا احقاق منافع مشترک همچون آب و خاک مادی است! چون بنای وحدت بر ائتلاف ایدئولوژیک است، نه وحدت ناشی از حق مشترک. ائتلاف از مفاهیم جامعهای سکولار دموکرات در دوران #پساآزادی است و علت ناکامی مبارزین در راه استقلال و آزادی ، پندار و گفتار و رفتاری مناسبِ ساختار پساآزادی، اما در دوران پیشاآزادی است؛ و چنین روشی در چنبرهی قدرت متمرکز حاکمیت، بین حق برترِ علم جعلی و متافیزیکی و یا ایدئولوژی مادی و معنوی اربابان بومی استثمار از یکسو، و حق علم ودانش طبیعتگرا و حق برتر تکنولوژیک و حق ژن برتر و سرمایه و مالکیت از سوی دیگر، بازوان خود را از دهکدهای در جهان سوم گرفته تا دهکدهای در کل جهان، گردِ بردگانی بگیرد که انسانیتشان قربانیِ طولِ زنجیر است، نه استقلال و آزادی.
به همین دلیل است که بدون تاسیس ساختاری که بنایش بر تضمین تصمیمسازی مبتنی بر استقلال و آزادی انسان نباشد، هیچ مبارزاتی به ثمر نخواهد نشست!
خیام ابراهیمی
12 مرداد 1398
نکته: عقوبتِ قوانینی که بندگی منفعلانه به قدرت مطلقه را نهادینه کند، جامعهای است وحشی با زورگیری عقیدتی از کودکان، از گهواره تا گور! و این یعنی آچمز شدن بین سمیولیشن انقیادی بدوی، و پرفورمنس انفعال شهروندان، بین دریدن و دریده شدن. موقعیت زورگیری-انفعال، مردم را هم قربانی و هم وحشی میکند. در چنین سازوکاری هر شهروند با ضیفتر از خود فاعل و وحشی و درنده، و با قویتر از خود مفعول و قربانی و شکاری دریده است. و این همه ناشی از پراکندگی قدرت مردمی است که آلوده به ادبیاتی سلبی-حذفیاند! به دلیل همین مناسبات قانونی زورگیرانه است که با نابودی استقلال و آزادی، تشکیلات راستین مردمی ناممکن است و تشکیلات نمایشی هم مستقل و آزاد نیست.
.
2) عقوبتِ انفعال و فعالیتِ انفرادی و پراکنده
113 سال است که شاهدیم شخصیتهای حقیقی و حقوقی اپوزیسیون در مقابل حاکمیتی با قدرت مطلقه، بصورت پراکنده از جامعه وحدتی فعال میطلبند تا قدرت تصمیمسازی از فرد به تمام مردمی منتقل شود که البته نمیشود و نهایتا بین انفعال و افتعال، یا شریک دزد و رفیق قافله میشوند، و یا به دامن امن اربابی بزرگتر میگریزند؛ و نهایتا آنها که دارای شخصیتی با قوامند، ناگهان مثل صادق هدایت و یا غلامحسین ساعدی پیر شده و از پرلاشز سر در میآورند، و یا وحشتزده از جنایت گریخته و در انزوای دخمهها کمکم میپوسند!
نکته: آنچه موجب تسری این درندگی و دریدگی میشود، پراکندگی ناشی از زورگیری تاریخی و قانونی است، که ائتلافش غیرقابل اعتماد و ناپایدار است.
.
3) شناخت مسئله
بدون شناخت درستِ مسئله و مناسبات قدرت در جامعه، راه حلی متصور نیست.
در نظام سلطه چه از نوع ایدئولوژیک و دو قطبی خودی-غیرخودی نئولیبرالیسم استعماری(ارباب جهانی) و چه در شکل ایدئولوژیک و دو قطبی مؤمن-کافر ایسمهای استثماری(ارباب بومی)، بموجب واکنشی تکراری و سنتی، شخصیتهای حقیقی و حقوقی فعال حقوق بشری که پراکنده و جدا جدا فعالیت میکنند و گاه از اتحاد و پیوندی روبنایی با هم قدرتی بزرگتر میسازند، عملا به دلیل رفتار متمرکز نظام سلطه در اتاقهای فکر، در نبردی نابرابر و در زمین دشمن بازی میخورند و در یک بازی کشدار با انحراف در مسیر دامچالهها همچون قربانیانی مغبون و شکستخورده، سرخورده و منزوی میشوند!
4) پرسش:
چرا در روشهای غیرعلمی مبارزه توسط پرچمداران حتی در پوستین علم، و یا سپرِ جهل و تسلیم به قدرت حاکمه، مردم چوب دو سر سوختهاند؟!
پاسخ: چون خشت ابتدایی و مبانی ساختمان وحدت، ابتدابهساکن بصورت علمی کارگزاری نشده است. خطا در شناخت مناسبات قدرت و قائل شدن حق برتری است که انسان و نوزاد و نسل نیامده را از پیش آلت مناسبات قدرت مطلقگرا و برتر خود میخواهد. حال آنکه حق آزمون و خطا بر بستر حق مشترک آب و خاک، از مفاهیم بنیادی بالندگی انسان مستقل و آزاد است، اما هر دو سیستم انسان را آدمک و برده میخواهد. یکی با زنجیری بسته به قفسی کوچک؛ و یکی بدون زنجیر در قفسی بزرگتر.
.
5) نتیجه: هم افزایی بنیادی، بهجای ائتلاف روبنایی
خطای سیستماتیک مبارزین سنتی چه در پوشش شعار علمی و روبنایی و چه در پوشش جهل و باوری موروثی، در تاکتیکِ وحدت میان اقشار مختلف، اقدام برای ائتلاف است! آن هم بدون کشف فلسفهی بنیادی و پایدار وحدت، که همانا احقاق منافع مشترک همچون آب و خاک مادی است! چون بنای وحدت بر ائتلاف ایدئولوژیک است، نه وحدت ناشی از حق مشترک. ائتلاف از مفاهیم جامعهای سکولار دموکرات در دوران #پساآزادی است و علت ناکامی مبارزین در راه استقلال و آزادی ، پندار و گفتار و رفتاری مناسبِ ساختار پساآزادی، اما در دوران پیشاآزادی است؛ و چنین روشی در چنبرهی قدرت متمرکز حاکمیت، بین حق برترِ علم جعلی و متافیزیکی و یا ایدئولوژی مادی و معنوی اربابان بومی استثمار از یکسو، و حق علم ودانش طبیعتگرا و حق برتر تکنولوژیک و حق ژن برتر و سرمایه و مالکیت از سوی دیگر، بازوان خود را از دهکدهای در جهان سوم گرفته تا دهکدهای در کل جهان، گردِ بردگانی بگیرد که انسانیتشان قربانیِ طولِ زنجیر است، نه استقلال و آزادی.
به همین دلیل است که بدون تاسیس ساختاری که بنایش بر تضمین تصمیمسازی مبتنی بر استقلال و آزادی انسان نباشد، هیچ مبارزاتی به ثمر نخواهد نشست!
خیام ابراهیمی
12 مرداد 1398
No comments:
Post a Comment