اتحاد میهنی و ائتلاف ملی؟
وقتی در فقدانِ رفتار تشکیلاتی و ساختاری و شرح وظایف سازمانیِ پاسخگو در دنیای واقعی، گاه فریب به قیمت مرگ تمام میشود، حساب دنیای مجازی پیداست!
ببین چه میگوید! نبین که میگوید! شاید گزمههای ارباب در لابلای اهداف رعیت، داس و نارنجک کار گذاشته باشند! مگر قانون اساسی برآمده از تحولات قدرت مطلقه در سال 57 چنین نبود؟
...
"ائتلاف سراسری" خود یک نقشه ی راه واقع بینانه میخواهد!
دوران گذار باید تعریف شود و نتیجه به بخت و اقبال محول نگردد!
راه رسیدن به یک تحول بنیادی کدام است؟ آیا باید از روشهای سنتی تبعیت کرد؟ روشهای سنتی که راه مبارزه با آن توسط صاحبان قدرت، به روز شده است و از اصول سنتی تبعیت نمیکند>
نقشهی راه یک مبداء مشترک و یک مقصد و هدف مشترک میخواهد ... و یک فلسفه ی بنیادی مشترک، با زبان حقوقی غیرقابل سوء تفاهم فراگیر، مبتنی بر یک استراتژی شفاف و تاکتیک ممکن میخواهد!
براندازی قید و صفت و تعریف میخواهد! براندازی سخت؟ و یا براندازی نرم و مسالمت آمیز؟
آیا براندازی به معنای انقلاب خونین است؟ و یا انقلاب مخملی؟ مع الوصف با اتخاذ هر یک از این باید پاسخ داد که هر یک چگونه و با کدام نقشه ی راه و کدام ملزومات و با طی کردن کدام ایستگاهها ممکن است؟
برخورد سهل انگارانه و مبهم با پرسشهای اساسی و عمده، جز پریشانی ثمری ندارد!
بنابراین فهم پرسش اصلی و اتفاق بر سر آن بسیار حیاتی و مهم است.
نقشه ی راه باید گام به گام مسیر را تعریف کند!
ستاد فرماندهی کجاست...تشکیلات صف در میدان چگونه اند؟...
آیا جز #براندازی و انقلاب سخت و نرم، راه سومی هم هست؟
آیا با استمرار و بست نشستن اکثریت ملت بر سر یک شعار "درخواست اراده ملی براندازی شده" در یک زمان و در یک مکان میتوان مشروعیت اقلیت را از سکه انداخت تا برای خود مقبولیت مؤثر و غیرقابل کتمان خرید؟
متاسفانه اپوزیسیون خارج نشین بدون پاسخ دادن به تمام پرسشهای ماهوی مشغول تعریف روبنایی #آلترناتیو برای دوران گذاری خیالی است!
تعیین نقاط عطف ضروری، بدون تعریف دقیق تاکتیک رسیده به هدف ناممکن است.
متاسفانه اپوزیسیون حتی دارای ویژگیهای مؤثر در الگوی جابجایی قدرت مطلقه در سال 57 هم نیست:
1- حمایت و خواست و اراده اربابان عالم
2-مجاب کردن ضمانبتار خیانتکاران به نظام سلطه در ارتش
3- وجود و تصرف پایگاههای فراگیر مثل مساجد
4-کاریزمای راستین و یا کاذب یک رهبر فراگیر که در میدان واقعی آزموده شده است.
5- فقان زبان مشترک حقوقی که غیرقابل سوء تفاهم و مورد وفاق ملی باشد.
...
پیشنهاد:
هر دیالوگ گروهی نیازمند یک زبان قابل مفاهمه است تا موجب پریشانی و تفرقه و اتلاف توان ملی نشود. برای اتخاذ یک زبان حقوقی مشترک باید مطابق زمان و مکان دیالوگ و طرفین دیالوگ را شناخت.
قابل توجه است که حتی ذکر شعار #براندازی و تجریک مردم به اعتراض و نافرمانی مدنی در کوچه پس کوچه های سرکوب، ضمن اینکه کافی نیست بلکه موجب ایجاد سنگر و تنش و خونریزی و از هم پاشیدن وحدت ملی خواهد شد و ضمنا نتایج آن میتواند سرخوردگی باشد!
بنابراین چنین تحریکی با شعار مسالمت آمیز، شعاری پارادوکسیکال و شبیه یک دام است که بدون اطمینان از نتیجه تنها بر اساس دعوت پراکنده و افتراق اپوزیسیون از هزار طرف، گویا تنها قصد ریسک بالارفتن از خون مردم را دارد بدون آنکه خود هزینه بدهد!
پرسش این است:
مردم غیرتشکیلاتی ایران با کدان ادبیات دارای وحدتی اکثریتی برای تحولات بنیادی خواهند شد؟
دیالوگ ملی بدون تعریف حروف الفبای حقوقی دارای زبان مشترک حقوقی نخواهد شد.
فلسفه بنیادی و زمان و زبان مشترک: ما در دوران #پیشاآزادی هستیم. بنابراین نباید با زبان ایدئولوژیک دوران #پساآزادی سخن گفت. در زمان پیشاآزادی باید بر حقوق بنیادی و طبیعی و اولیه تکیه کرد! نه بر حقق ثانویه ی ایدئولوژیک. پس باید از طرح نوع حکومت و ساختار آن در این زمان که مجوب پراکندگی و تفرقه است پرهیز کرد. این زبان تنها باید با اولویت حق آب و خاک مشترک و طبیعی و اولیه بر هر حق ثانویه و حصولی از طرح ایدئولوژی و نوع حکومت برای پیمودن گام اول وصال آزادی پرهیز کند!
چون که صد آمد نود هم نزد ماست.
یعنی ابتدا باید به استقرار آزادی و نقشه ی راه با امکان وحدت اکثریتی بر اساس روش مسالمت آمیز و با زبان مشترک حقوقی قابل مفاهمه توسط تمام مردم اندیشید و اینکه چگونه و با چه مطالباتی و با چه ادبیاتی و در چه زمان و در چه مکانی، یکصدا و با یک زبان و یک خواسته باید آنرا محقق کرد و بر سر آن نشست و برنخاست؟
در این باره که چگونه میتوان با پاسداشت نکات برشمرده و حفظ وحدت ملی، در طول مدتی یکی دو ماهه، به استقرار اراده ملی دست یافت نوشته ام. البته که نظام قانونی هرگونه رفتار غیرقانونی را بر نمیتابد. البته که از درون قانون اساسی اصلاحاتی ممکن نیست. البته که نظام بن بست کامل است. اما با این همه میتواند با مدیریت مطالبات بنیادی( نه روبنایی) در یک زمان و در یک مکان شاهد وصال آزادی شد. وقتی که بتوانید در یک مکان امن که حضور در آن دارای مجوز است در حواشی نمایش اقلیت حاضر شوید و با اکثریت اقلیت را در آغوش گیرید... و دارای مطالبات بنیادی مسالمت آمیز باشید! بر سر این مطالبات بنشینید و برنخیزید تا با از سکه انداختن مشروعیت قانونی اقلیت...برای خواست ملی اکثریت ( بدون تحریک ایدئولوژیستها و تنها بر اساس حقوق مشترک آب و خاک و مشارکت در سرنوشت عمومی و ملی برای تمام ملت اعتبار بخرید و تا نتیجه از جای خود برنخیزید...آنگاه در مقابل چشم تاریخ و جهانی که به دوربین مدار بسته مجهز است: چون که صد آمد...نود هم نزد ماست.