Monday, October 1, 2018

سوئد

راز ویرانی ایران: قدرتِ مطلقه در #قانون_اساسی ، نه قانونمدار
قانونا ملتی گروگانِ ارباب و ارباب‌بومی گروگانِ ارباب‌عالم تا ابد...
خامنه‌ای (23 بهمن 95): "سوئد به‌دلیل ارتباطات طولانی با ایران، در چشم مردم ما کشوری خوش‌نام است و این خوش‌بینی ملت‌ها به یکدیگر، زمینه مناسبی برای توسعه همکاری‌ها خواهد بود!"
اخیراً بانک سلطنتی اسکاتلند اعلام کرد که فشارهای دولت بریتانیا را که سهامدار عمده این بانک است برای تشویق معامله با ایران نپذیرفته است!
اینکه #روحانی (به‌عنوان امنیتی‌ترین حقوقدانِ استراتژیستِ امینِ نظام در تمام دوران‌ها) بموجب تابعیت انگلیسی به تاجِ مقدسِ ملکه قسم خورده که منافع انگلستان را پاسداری کند و برخی از وابستگان‌ومسئولین ایرانیِ سیتی‌زن امریکا قسم خورده‌اند که در موقع جنگ علیه کشور متجاوز، تفنگِ امریکایی به‌دست گیرند، می‌تواند یک اهرم و بهانه‌یِ جاسازی شده در نظام مدیریتی به حکم حکومتی ولایت مطلقه‌ی فقیه قانونی باشد برای جابجایی موجهِ هر مهره (جاسوس دوجانبه) با مهره‌ی بعدی از این ستون (سناریو) تا ستون بعدی؛ تا بدون نیاز به کودتایِ سخت، استراتژی‌های کلانِ نظام (سرنوشت وطن هشتادمیلیونی) توسط یک قدرت مطلقه تداوم یابد.
در این روش مدیریتی کلا هر مسئول قانونی به عنوانِ بازیگری دست‌بسته و گروگان نظام سلطه، باید یک آتو و نقطه ضعف جدی داشته باشد، تا مجاز باشد در مدیریت نظام شریک گردد! وگرنه از نظارت استصوابی شورای حضرت والا گذر نخواهد کرد! این آتو به عنوانِ اصل بنیادی سربازان انتحاریِ نظام، می‌تواند از تیرخلاص‌زنی و قتل‌های زنجیره‌ای باشد، تا پوششِ اختلاس و تابعیت‌دوگانه و جاسوسی!
با چنین ساختار قانونی، همواره می‌توانند جهان را با پول خودتان علیه خودتان بخرند! چون قانون اساسی بموجب بند یک اصل 110، نوشتن سرنوشت یک ملت (سیاست‌های کلان اقنصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی و ...) را تنها به یک قدرت مطلقه داده است و رؤسای سه‌قوا مکلف به حرکتِ بین دو ریل چپ و راست قطار صدور انقلاب به دیار قدس و به سوزنبانی یک نفرند که او نیز می‌تواند گروگان قدرتی فراملی باشد! این یعنی، قانونا امنیت ملی همواره باید روی لبه‌ی تیغ و به بازیِ قلدران عالم باشد! چنین قانونی در غیابِ ملت مستقل از قدرت و در فقدان نظارت ملی قانونی، همواره می‌تواند ضد امنیت ملی عمل کند! و جای عامل بازدارنده یعنی قدرت تصمیم سازی توسط تمام ملت، عملا در قانون فعلی عقیم است!
وام‌های کلان به سوئد از زمان شاه مسبوق بوده است و روابط تجاری با این کشور پس از انقلاب نیز همواره ادامه یافته است! پیمان‌های پیدا و پنهان با آلمان و ایتالیا و اروپا و بریتانیای کبیر و انتقال سرمایه‌های ملی با پوشش اختلاس به کانادا و کشورهای دیگر والبته فروش وطن به حریف تمرینی استعمار جهانی برای تنش و مکش خون ملت‌ها، یعنی روسیه... به معنای کژ و مژ شدن امنیت ملی و کشتی وطن، بر لنگر یک قدرت مطلقه است، نه یک اراده ملی هشتاد میلیون ایرانی.
راستی از ساحل کاسپین تا چه میزان پیشرفت در دریا، دارای منافع مشترک بین دو کشور ایران و شوروی است (نه 5 کشور برساخته)؟!
حالا معلوم می‌شود که چه بسا از همان سالهای 63 به بعد که سیل پناهندگی از طریق ترکیه مهیا شد چه بسا سوئد و آلمان و کانادا، هم‌پیمان حکومت ایران برای حفظ منافع خود بودند تا نارضایتی‌ها را در خود جذب و حل کنند، تا به غده‌ی سرطانی در درون نظام ایران مبدل نشود!
تنها در غیاب نظارت ملی و اراده ملی قانونی، با لابی و قرارداد با یک اربابِ بومی که دارای قدرت مطلقه است می‌توان مملکتی را به ته چاه خود کشید و شیره‌ی ملتی را مکید!
مسلم است که پیش از تغییر قانون اساسی، هر انتخاباتی بیعت با قادر مطلقه و گزمه‌های بی‌اختیار او از قبیل خاتمی و احمدی‌نژاد و روحانی است که تنها با معطل نگاه داشتن ملت بر اساس امیدی واهی، باد ملت را از این ستون تا ستون بعدی پر و خالی می‌کنند!
خوش باشند امیدوارانی که در خرس وسط بین بد و بدتری که در بستر غیردموکراتیک بی معناست، عقلشان به راه دیگری قد نمی‌دهد و در صف انتظار برای سهم ویژه‌خواری، همواره شریک دزدند و رفیق قافله‌!
از عوام انتظاری نیست! اما آن خواصِ مدعی که با کاریزمای خود برای قدرتی فراملی بیعت می‌خرند را باید حسابی نوازش کرد! که با این قانون اگر قدرت مطلقه گروگان قدرتی فراملی باشد، در واقع ملتی گروگان قلدران استعارگر عالم است!
خیام ابراهیمی
2
شهریور 1397
روزنامه سوئدﻯ (سال 1974):
سوئد وام بزرگی از ایران دریافت کرد! روابط سوئد همواره با نظام سابق و فعلی ایران، خوب بوده است!

هشدار به شازده کوچولو


هشدار به شازده کوچولو*!
آقای هانس کریستین اندرسن!
آیا نمی‌دانی که شخصیت‌های داستانت مستقل نیستند و یا گروگانند و ویژه‌خوار، یا معتادند و جیره‌خوار، و یا سرگردانند و روزه‌دار؟
عروسک‌های خیمه‌شب‌بازیِ اپوزیسیونِ پوشالی، در حیاط‌خلوتِ شما، نمی‌دانند که نخِ اراده‌شان که بسته به انگشت‌های حیاتبخشِ رهبر یک نسلِ بی‌اصل است، در واقع به یک‌دست و یک‌مغز و یک اتاق‌فکر، اصالتا وصل است! آن‌ها گرد سفره‌های ازهم‌جدا از هم بیگانه‌اند، اما جمله‌گی از کاسه‌یِ سرِ یک آشپز آش می‌خورند و با چند پیاله در یک میخانه‌اند، که از آنِ شما نیست! پس بفرموده، ناخودآگاه همه در حیاط خلوتی زیر خیمه‌ی بزرگِ شما جمعند، تا هر یک با ادبیاتی بر خلافِ پیامِ صلح‌تان، خوانندگانِ داستان‌تان را میان بهشت و دوزخ گیج کنند و در برزخی به لجن بکشند! ناخودآگاه، گاه با هم می‌جنگند و در وقت مقتضی جشن می‌گیرند! تماشاچیان اما به اعتبار شما از جیب خود بلیط می‌خرند و گاه می‌خندند و گاه می‌گریند و گاه حیرانند! تا روزی در سینما رکسی و یا تکیه‌ی دولتی، لایِ جنازه‌‌های هم بسوزند و لت و پار شوند و غبار. تا علی بماند و حوضش!
گویی تماشاچیان نیز چون شما نمی‌دانند که خودِ راه مقصد است؛ نه قاصد و مقصود!
پس بشتاب به انتخاب نیک! جنگ و دوزخ و انقلاب؟ یا صلح و بهشت و هم‌افزایی؟ و یا تعلیق و برزخ و پریشانی؟
شترسواری دولا دولا نمی‌شود حضرت والا! هر انتخابی فرجامی دارد!
1)
می‌گویی آزادی "ایسم" نمی‌شناسد! اما خسروی خوبان، زیر پرچمِ تو، از تو ایسم می‌سازد!
2)
می‌گویی: استقلال یعنی وحدت و صلح! اما سعدبن‌کمال زیر پرچم تو، با دریدگی همه را به جنگ می‌خواند!
3)
می‌گویی: مطالباتِ بنیادی! دیگری اما به گام‌هایِ بی‌اختیاری در بن‌بستِ کوچه‌پس‌کوچه‌های پراکندگی و ویرانی، به شکلِ انتحاری در کوچه‌باغ‌های عشق خصوصی اندرعمومی، زیر پرچم تو، برزخی از مطالباتِ روبنایی و دله‌گی می‌سازد!
استیج وحدت در دریایِ تجزیه گل‌آلود است و کرکسی با پوتین‌ لیاخوف از حوضِ سلطان، ماهی آزاد خود را می‌گیرد!
از چراغ جادو به‌دَرآی و با میزان‌سنجِ زبانِ صلح، فوتی کن به بساطِ جنگ و سرمایه‌ی تمام معرکه‌های ملت گیج‌کن را با سنگِ محکِ خویش بر باد ده و برملا کن و به تماشای اتلافِ هوشِ هیجانیِ دونِ کرم‌ها و پروانه‌ها، منشین!
به‌هوش باش و از تناقض‌گویی به درآی و فتنه‌ی کین و نفرت‌پراکنی را و عبارتِ #فرقه‌ی‌_تبهکار را از زبانِ دوگانه بشوی و یکدله شو! که ویروسِ جدایی، بالا و پایینِ ارباب و رعیت را دریده!
شترسواری دولا دولا نمی‌شود! فحش از پندار و گفتار و رفتارِ همه بپالای و دشمن را در آغوشِ مام میهن دوست کن و در رگ این تنِ واحد بِدَم:
در یک زمان و در یک مکانِ امن و با یک زبانِ مشترک، خیمه‌شب‌باز و تدارکاتچیان و آبدارچیان و بازیگران و بازیگردان را در آغوش تمامِ تماشاچیان به وحدت شراکت در یک خانه، ذوب و مات کن! همه را به قانون شراکت در این خانه‌ی عمومی عاشق و آچمز کن تا نه راه پیش بماند، نه راه پس! تا شاهد وصالِ یاری که شاید تو باشی، به‌دعوتِ میزبانی که وطن باشد، در آغوش بشکفد یا نه!
که جز این، لقمه‌ی چپ‌وراستِ ناخدا به گوشتکوبِ کدخدا شوی در دیزی بزباشِ اربابی که نخود و لوبیایش اعتماد‌ملی است و چاشنی هم تربچه نقلی‌های بازیچه در باغچه‌ و نوشابه هم دوغ آبعلی در جامِ خونی به سعیِ مکشور زالوها!
ارادت: خیام ابراهیمی
30
مرداد 1397
پ.ن:
*
رونوشت، به جناب آنتوان دوسنت اگزوپری، برای عبرت تاریخی و پرهیز از خطای تاکتیکی هانس کریستین آندرسن و از آسمان به زمین کشاندن شازده‌کوچولو.



لوث کردن حقیقت میان عواطف


#شرف
 یعنی: هیچکس هیچ غلطی نمی‌تواند بکند؟!... هیهات!
یعنی بازی با اذهان‌عمومی با توزیع ویدئوهایی، که هر چند ریشه در عواطف دارند اما در لفافه معرفت به حقوق ملی را با احساساتی سطحی به تمسخر می‌گیرند، تا حقیقتی را لوث کنند!
شرف یعنی بازی با عِرق‌ِملی و لوث‌کردن حقیقت با لوده‌گی و اخبار راست‌ودروغ (از سناریوی #مائدهبگیر تا ویدئوی جعلی ترجمانِ سخنان پوتین، و مونتاژ نادرستِ سخنانِ مسئولین از صدر تا ذیل و افشاء یک دروغِ اطلاعاتی پس از اظهاراتِ صفروف میان واقعیات در بی.بی.سی برای القاء فریب‌خوردگی و حواس‌پرتی و لاپوشانی حقیقتی بصورتِ زیرپوستی و بازی با اعتماد ملی و خسته و گیج‌کردن مردم میان ابرِ جهل و دانش و سیاست هویج‌وچماق و جنگ زرگری و بگیروببند نمایشی و همایشی و تهدید و تطمیع و شوک‌درمانی با تورم مهندسی‌شده و به مرگ‌گرفتن تا راضی‌شدن به تب و گروگانگیری و گروگانفروشی و باج و شتیل پفک‌نمکی بدست اپوزیسیون جعلی و نهایتا رضایت‌ملی ناگزیر و روبنایی و تداوم سلطه از این ستون تا ستون بعدی!
جماعتی که با پوزیشن شهروندِ زورگیری‌شده هنگام تجاوز شوخی می‌کنند و می‌خندند، خود متجاوز و مرده‌اند! قانون را از #زورگیری_عقیدتی بپالائیم! پیش از آنکه بیش از پیش بازیچه و قربانیِ تجاوز زنجیره‌ای قانونی شویم. تغییر این دلقک و زورگیر با دلقک و زورگیر قانونی دیگر چاره نیست!
.
آیا سخن خمینی خدعه با ملت بود؟: "پدران مرده، در 50 سال قبل نمی‌توانند با قانون خود، سرنوشت نسل بعدی و فرزندان زنده را تعیین کنند! سرنوشت هر ملت زنده‌ای با خودش است!" (بهشت زهرا-سال 57)
به جویدن ناخن در سوراخ موش عادت نکنیم! غیوران وطن! راه از انقلاب کور و شورش و انتقام نمی‌گذرد! هوش ایرانی را به کار بندیم! و با مهرورزی و پایداری در مطالبات بنیادی، از اعمال خشونت و انتقام و آتش بیاری برای آتش به اختیاران بپرهیزیم و دندان بر جگرِ انتقام و دریدن و فحاشی بگذاریم تا با مهرورزی به وحدت ملت با ملت در مقابل استعمار خارجی و اسثتمار داخلی پیروز شویم.
بارِ خردجمعیِ یک ملت رشید را بر دوش یک نفر نخواهیم! این ستم بر شخصیت یک نفر و بر تمام مردمی است که صغیر نیستند!
وقتی هشتاد میلیون نفر، قانونا در کاسه‌ی سر یک نفر و در دیزی بزباش اربابی، چون نخود و لوبیا و سیب زمینی، توسط گوشتکوبِ مسئولین و پرچمداران ویژه‌خوار سبز و بنفش ترید و کوبیده می‌شوند!#باید_گریست بر حال ملتی که موقتا 40 سال است که امیدش به شکوفایی در تمایلات یک نفر، بر باد فنا رفته است و هنوز در بصیرت نخود و لوبیای مطالبات روبنایی از روی جنازه‌ی هموطنِ خویش رد می‌شوند و دریک لمسی بیمارگونه، ککشان گزیده نمی‌شود!
#خزر_پر 
؟! ... هرگز!
ایران را پس می‌گیریم!
با عدم بیعت با #قانون_اساسی و انتقال قدرت مطلقه‌ی تک نفره به تمام ملت بصورت نرم و مسالمت‌آمیز و با هم افزایی ملی! که #ایران_برای_تمام_ایرانیان است نه یک نفر.
سرنوشت ملی با ملت است! نه یک سلطان صاحبکران!
راهکار تغییرات مسالمت‌آمیز و نرم تا پیروزی:
اثبات مقبولیتِ اکثریت در کنار مشروعیتِ قانونی اقلیت، برای تغییر نرم و مسالمت‌آمیز و خریدن اعتبارِ نافذ! راه از اعتماد به صندوق بیعتی که در دست یک‌نفر است و هر غیرخودی را دشمن خویش می‌پندارد و حفظ قدرت خود را از هر اوجبی واجب‌تر می‌داند، نمی‌گذرد! او برای حفظ خود قانونا به هر مکر و هر شگردی با ملت غیرخودی مختار است!
همه یکصدا: در یک زمان، یک مکان امن و دارای مجوز مردمی در حواشی تمام نمازجمعه‌ها، و با یک زبان مشترک : انتقال قدرت تک نفره (اختیارات اصل 110) به تمام ملت با تغییر قانون اساسی!
برای اولویت حق آب و خاک طبیعی و مشترک بر هر حق ثانویه از قبیل ویژه‌خواری ایدئولوژیک، برای تعیین سرنوشت ملی و وحدت ملت با ملت، و استقرار اراده ملی، و پیشگیری از تقسیم ملت و پاره پاره شدن وطن، به مؤمن‌و‌کافر و خودی‌وغیرخودی و پیشگیری از واریز بیشترِ حقوق تمام ملت به جیب یک نفر و پیروانش تحت عنوان سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی و ...
باید گریست بر حال ملتی که غیرتش را لولو خورده و به مصلحت زندگی سگی به سوراخ موش پناه برده!
اکثریت را در کنار اقلیت به نمایش بگذاریم تا قابل انکار نباشد! و در توطئه‌ی تظاهرات امنیتی پراکنده در بن‌بست کوچه پس کوچه‌ها فنا نشویم!
از همین جمعه غیرت را بازیابیم و ارده ملی براندازی شده در قانون اساسی را برای نوشتن سرنوشت ملی بازپس‌ گیریم...و پیوسته بر عهدِ ملی بمانیم، برای پرهیز از تفرقه و جدایی ناشی از فتنه‌ی بنیادی و قانونی، تا چیدن میوه و وحدت‌ملی.
#
ایران_برای_تمام_ایرانیان نه ویژه‌خواران و نه پیمانکاران!
خیام ابراهیمی
24
مرداد 1397

از زورگیری تا هم‌افزایی


از قانون زورگیری عقیدتی، تا قانونِ هم‌افزایی ملی!
قانون گرگ، با دریدن رمه توسط ژن برتر زورمدار، زاینده‌یِ فرهنگِ دریده‌گی است! یک نگاه به فرهنگِ جامعه، مصدقِ تولیدات فرهنگی و اقتصادی چنین قانونی است! از کوزه همان برون تراود که دراوست!
جامعه سخت بیمار است و تب دارد!
یک بزِ گر به‌یاریِ جبرِتاریخی آمده و حسابی تمام گله را گر کرده
آن چند تا در میان بزی هم که ریش و پشمی داشتند... حالا حسابی پشم و پیلشان ریخته...
تک و توک فرشته‌خوهایی باقی مانده‌اند که گاه میان دو آه
مثل سایه از کوچه‌های "من‌توومن" از کنارت رَد می‌شوند و... دیگر هیچ...!
کاوه‌ای پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود!
کس نخارد پشت من...جز ناخن انگشت من!
در این زورگیری سیستماتیک جبر جغرافیایی-تاریخی، بدیهی است که اکثریتِ همسفران، میان دردهای قلب و کله پاچه، حال یکدیگر را درک نکنند و هر کسی کار خودش بار خودش آتش به انبار خودش! فرهنگ زاده‌ی چنین سازوکار مستمری است ای استمرارطلبان ویژه‌خوار بی‌عار که تنها با شعله‌ور شدن آتش، شاید تیک عصبی خود را، پشت کوده دماوند تکرار نکنید و توبه کنید از عشق به قانون جمهوری حرامخواری!
وقتی پیشنماز عاشق قانونِ دریده‌گی کفار غیرخودی به دست مؤمنین خودی است! دیگر از جماعت واله و شیدای مناسباتِ چوپان_رمه‌گی چه برمی‌آید! بدیهی است که ایشان هم ناگزیزند برای راز بقاء به زبانِ غالب و مناسبات قدرت حاکم مرواده کنند و به بازآفرینی قانونِ نظام سلطه، شغال و کفتار زاد ولد کنند...
اما عواقبِ قانونمداری به قانون ویژه‌خواران و زورگیران عقیدتی و مردمسوارانِ دیمی و هیئتی، دیپلماسی مدنی نیست! بلکه بر خشت اول معمار بی‌احساسِ چنین قانونی، تقلب و تفرقه و تهدید و تطمیع و زورگیری و سیلی و چماق و مشت و فحش و بالارفتن از دیوار دیگری و تجسس و نفوذ به حریم خصوصی و تشویش اذهان عمومی زاده و تکثیر میشود و به پاره پاره کردن یک ملت واحد در دوگانه اندیشی سیستماتیک مؤمن و کافر و چپ و راست می‌انجامد (که شاهدیم!) 
"فتنه" از قانونِ زورگیران عقیدتی است! نه قانونمداران و فتانه‌ها و مزدوران مکلف به زورگیری قانونی.
40 سال است که تقیه و مکر قانونی، با ملتِ پاره پاره‌ی غیرخودی، اساس بصیرت و تدبیر سرنوشت میلی ملت بینوا تا دیار قدس است! چه کسی محق است این سرنوشت را بر مردم تحمیل کند؟ جز قادر مطلقه‌ی قانونی و تدارکاتچیان و بیعت کنندگان با او در پای صندوقهای سوراخ رأی؟
چنین قانونی است که ایران و ایرانیان را در چنگالِ ویژه‌خوارانِ مردمسوار دیمی و هیئتی و خودی، ویران کرده است. سزاست که پیش از ته کشیدن توان ملی و منابع ملی مشترک، قانون اساسی به‌نفع حضور تمام ایرانیان و برای نوشتن سرنوشت ملی، تغییر یابد!
مگر اینکه ویژه‌خواران از شراکت تمام مردم در سفره‌ی ملی و همگانی، خوششان نیاید و به لطایف‌الحیل و لبخند عافیتِ سبز و بنفش و سرخ و سیاه، به همان قانونِ خودی‌پرور علیه اراده ملی ملتِ قانونا عقیم و پاره پاره، راضی باشند! (که هستند!)
#اپوزیسیون مستقل و وابسته‌ی عافیت‌طلب!
خود بهتر میدانید که مشکل از قانون است؛ نه از قانونمداران مکلف و ملتزم به سیاستهای کلان قانون تک‌نفره! آدرس را درست نشان دهید! مشکل از این و آن گزمه نیست!
به‌جاست که براندازانِ اراده‌ملی، هر چه زودتر از قانون اساسی سلطه، توبه و جبران مافات کنند!
نام #درخواست_نرم و پیوسته‌ی احقاق اراده ملی براندازی‌شده توسط نسل زنده در قانون اساسی پدران مرده، براندازی نیست، آقایان #خاتمی و موسوی و کروبی و حسن و محمود و ابراهیم و ...!
اولویت مطالبات ملی در مطالبه‌ی کل خاک و دریاست! نه قطره قطره گدایی آب از ارباب.
اپوزیسیونی که قانون اساسی را یکبار نخوانده و یا خوانده و به روی مبارک نمی‌آورد، صلاحیت هیچ اصلاحاتِ ناممکنی را ندارد! تا ملت دریا را نخواهد، بدیهی است که همواره بصورت قطره‌چکانی در کام و ید مطلقه‌ی هر اربابی نابود خواهد شد
مطالبات رعیت‌وار و روبنایی از ارباب مطلقه و امید به صندوق همیشه‌سوراخی که فاقد مکانیسم راستی‌آزمایی و نظارت ملی از این ستون به ستون بعدی است، چاره ساز نیست!
وقتی نمایندگان ویژه‌خوارِ سه قوا، دیواری بین مردم و قادر مطلقه‌اند، باید صدای اکثریت خود را مستقیما به گوش نظام قانونی، نمایاند و اکثریت خود را اثبات کرد!
هر هفته هر #نماز_جمعه را در هر ولایت، بصورت نشسته و در حاشیه در آغوش بگیریم و اکثریتِ عددی خود را بر اقلیت، برای تغییر قانون به نفع حضور تمام صاحبان‌حق اثبات کنیم! وگرنه همچون 110 سال پس از مشروطیت در دام‌های تنش‌آفرین و سرکوب در معرکه‌ها و راهپیمائی‌ها و اعتراضاتِ بدون مجوز، به قیمت قربانی‌شدن ملت عقیم و پراکنده و بدون تشکیلات، ول معطلیم!
تهدیدِ سرکوبِ شورشهای پراکنده را، به فرصت ملی، با آدرس درست، تبدیل کنیم! برای اعلام#درخواست_تغییر_قانون_اساسی به نفع حضور تمام ملت و احقاق اراده ملی براندازی‌شده در قانون، برای انتقال قدرتِ تنها تصمیم‌ساز سرنوشت ملی، به تمام مردم!
خیام ابراهیمی
7 تیر 1397

اسب تراوا گرداگرد کاسپین


اسبِ تراوا گرداگردِ #کاسپین !
چرا هیچکس هیچ غلطی نمی‌تواند بکند؟
تعهداتِ #ترکمانچای به‌دلیل بی‌غیرتی و ویژه‌خواریِ سلاطین داخلی، مشمول مرور زمان شد و کسی غرامتی به ملت ایران نداد! چون حق گرفتنی است و قانونا این مردم‌ عقیم در کاسه‌ی سر سلطان صاحبکران، همچون نخود‌ولوبیا‌وسیب‌زمینی در دیزیِ بزباشند و مسئولینِ برگزیده همچون گوشتگوب! حقیقت قانون‌اساسی این‌است که: ریش‌وقیچی در دست قادر‌مطلقه است؛ نه مسئولین سه قوا و نه هشتاد میلیون ایرانی!
به‌همین دلیل ارباب‌کوچولو به زبانِ ارباب بزرگ عالم گفت: "هیچکس هیچ غلطی نمی‌تواند بکند! " چون در هر قانون و توافقنامه‌ای همواره یک اصل جاسازی شده که به تو تنها تحتِ خوانشِ پروتکلی خاص معنا می‌بخشد که تو در فهم آن یا دچار سوء‌تفاهمی و یا ناتوان و غافل! پس پیش از هر وَرجه ووُرجه‌ای اول قانون را بفهم، ای فرهیخته!
در حالی‌که در پنجمین اجلاس سران #خزر، جز ایران، در چهار ایالت جدا شده از شوروی، جشن و پایکوبی برقرار است، اما در ایران همه لمس و عاجزند و نمی‌دانند که باید بخندند؟ و یا گریه کنند؟! به‌همین دلیل چون همیشه برای عقب‌نماندن از قافله، نیم‌روزی یا می‌خندند و یا می‌گریند و از فردا دیگر هیچ! برخی از کارکشتگان هم که دیگر از شور و حال افتاده‌ و پوست کلفت شده‌اند، می‌زنند بر طبل بی‌عاری و بالاخره: هر کسی کارِ خودش، بارِ خودش، آتش به انبارِ خودش! به این سیاق در 200 سال گذشته، وسعت خاک ایران شده: یک سوم! فدای سرِ اربابان بومی و خارجی به سرکرده‌گی ملکه.
طبق #کنوانسیون_خزر، تمام گزمه‌های روسیه در اطراف دریای خزر (در پوستین نوینِ 4 کشور) مستقل و آزادند که از سهم خود بهره ببرند، اما به‌شرط آنکه طبق پروتکل فرامرزی زیست محیطی رفتار کنند! و عدم توانایی رعایت استانداراد چنین رفتاری یعنی نقض‌غرض! چرا که تنها روسیه برای چنین اقدامی توانایی لازم و کافی یک قدرت‌مطلقه را دارد و احیانا از رانت و پشتیبانی پشت‌پرده‌ی ارباب بزرگ عالم برخوردار است! بنابراین همواره ریش و قیچی در دستِ یکی است! هر وقت خواست جرزنی هر کس جز خود را به روی مبارک نمی‌آورد و هر وقت خواست، غیرخودی را نقره داغ می‌کند!
این تقسیم و پاره‌کردنِ جهان به خودی‌وغیرخودی و دوست‌و‌دشمن، ما را به‌یاد تقسیم و پاره‌کردن ملت واحد به مؤمن و کافر در قانون‌اساسی ج.ا می‌اندازد، که ظاهرا دارای اصول مترقی است! اما به خوانش یک قادر مطلقه‌ی قانونی که سرنوشت هشتاد میلون ایرانی و رؤسای سه قوای حکومت، بموجب بند 1 اصل 110 و سایر اصول، تنها در کاسه‌ی سر یک نفر تعیین و آشپزی می‌شود! اما ملت پای صندوق‌های رأی (امید و بیعت با قانون سلطه) الکی احساس پیروزی می‌کنند!
در واقع اگر ارباب نخواهد تو هیچی! و هیچ غلطی نمی‌توانی بکنی!
آن‌که تو "یــــــارِ" خودَت پنداشتی ... "یـــارِ من" بود و تو خود انگاشتی!
"
قفل" قــانون و، "کلید" در دستِ یـار ... یـــار در تدبیر و اُمّیــد و "ســوار"
حسن و محمود و ابراهیم مَنَم! ... آن سه حرفند!، "من" سَرَم؛ من بَدَنم!
این بصیرت را به گـــــوش آویز و دان: ... سرمه بر چشم من‌و، "تو سرمه‌دان"!
حـــال خوش‌بـــاش! چون شبِ هشتادوهشت ... در هزار و چارصد صحرا و دشت!
نتیجه#ویروس_ویرانی همان اسب تراوا در قانون است؛ نه قانونمداران و نه پرچمداران سبز و بنفش!
در یک زمان، و در یک مکان امن و با یک زبان: درخواست #تغییر_قانون_اساسی برای پالودن قانون از#اسب_تراوا.
گرفتی چی شد؟
خیام ابراهیمی
23
مرداد 1397
پی‌نوشت: لینک:
https://www.radiofarda.com/a/Caspian-sea-legal-statue-one-convention-five-narratives/29433217.html


خزر پر



#خزر_پر
 ؟ هرگز!
چوب حراج زده به ناموسِ ملی! حرامیان، نخرید!
عزادار وطنم و دست‌وپا‌شکسته از تجاوز و زورگیری راهزنانِ بدوی، سه روز پروفایلم را سیاه می‌کنم!
در این عزای عمومی و در فقدانِ نظارتِ ملی برای نوشتنِ سرنوشت ملی بی‌اذنِ صاحبان حق مسلم، دودمانشان سیاه باد!
بازار مکاره‌‌یِ وطن‌فروشیِ مخملی است، در روز روشن؟ مال مفت است و دل بی‌رحم!
با این #قانون_اساسی یکهو دیدی جا تر است و بچه‌ای در کار نیست!
نقشه‌ی مام وطن بر روی میز و در کامِ بزی است و ایران و وطنی در کار نیست!
ننگ بر غیرتِ وطن‌فروشانی که خونشان از عِرقِ ملی تهی است! و احساسشان به وطن همچون اشتیاق صحرانشینان تشنه به هندوانه‌ای است که از جالیزِ کافران و عجمِ غیرخودی به‌غنیمت گرفته‌اند و بی‌احساسی آن را قاچ کرده و بلعیده و پوستش را به بز همسایه هبه کرده‌اند!
وطن پاره پاره زیر پای پوتین و اختیاراتِ قدرت مطلقه‌ی فراملیِ قانون اساسی سلطه، چه می‌کند؟!
آیا قانونا مقصر این وطن فروشی، امیرکبیر جعلی بود؟ و یا سلطان صاحبکران قانونی؟! و یا ملتی که با قانون اساسی بیعت کرده و اختیار خود را به قدرت فراملی و ملتزمین غیرپاسخگو و بی‌اختیارش، پیش فروش کرده است؟
صفروف (کارشناس سیاست خارجی روسی):
در مذاکرات 1996 در اولین جلسه بررسی رژیم حقوقی دریای خزر پس از فروپاشی شوروی، بر اساس قراردادهای سال 1921 و 1940 بین ایران و شوروی ما انتظار ادعای حقوق 50 درصدی از سوی ایران داشتیم! اما ایران در کمال سخاوت پیشنهاد سهم برابر 20 درصدی را ارائه داد! این یک هدیه الهی برای کشورهای مستقل شده گرد دریای خزر بود!
چرا که آن شوروی، با 50 درصد سهمش از دریای خزر تقسیم شده بود، نه بیشتر! و کشورهای متبوعه باید با تقسیمِ تعهداتِ هویتِ مشترکِ سابق خود به کشورهای خارجی، تن می‌دادند! و ایران نباید حقوق ملی یک ملت را اینگونه بین دیگران لت و پار می‌کرد! این یک ولخرجی از ناموس ملی بدون اذن از ملت بود! بلکه باجی بود برای خریدن قدرتهای همسایه جهت تثبیتِ قدرت سلطه بر ملت ایران.
مال مفت و دل بی‌رحم!
براستی حکم چنین خیانت وطن فروشانه از سوی تازه به دوران رسیده‌هایی که انگار دارند هندوانه قاچ می‌کنند چیست؟... هیچ! این ملت است که بیهوش است و با بیعت خویش اختیار خود را به یک تن تسلیم کرده است!
من به هیچ عنوان امیرکبیر قلابی را مقصر نمی‌دانم! البته به احتمال قوی تدبیر چنین باجی کار او بوده است! اما مسئولیت با بصیرتِ مختار قدرت مطلقه بموجب بند یک اصل 110 بوده است!
شورش 57 چه مملکت حسینقلی‌خانی را به ملت تقدیم کرد! قانون اساسیِ خودشان هم بوقی بیش برای عوامفریبی نبوده است که باید این موضوع در مجلس خودشان طرح شود که نشد! چون قانونا اساسِ کار مجلس شورای نمایندگان ملتزم به قادر مطلقه، مصوبات مستقلِ مجلس مردمی نبوده است! که مجلس قانونا مترسکی است برای خوشه‌چینان از مال ملتی یتیم و قانونا عقیم.
البته وقتی ملت با شرکت در انتخابات با امید به مناسبات قدرت در قانون اساسی و اختیارات فراملی قدرت مطلقه، با چنین اختیارات قانونی بیعت می‌کنند، نباید بیش از این انتظار داشته باشند که سرنوشتشان دلخواه باشد!
باز با شرکت در انتصخابات، با رأی خود، با اختیارات فراملی بیعت کنید، و تمام اختیار خود را به یک تن تسلیم کنید، تا کماکان #ویژه_خواران_قانونی باقی بمانید!
اجر این وطن فروشی دردی بی‌درمان باد!
تا فصلِ دولت ملت و اراده ملی، نیز فرا رسد!
خود کرده را تدبیر نیست!
خیام ابراهیمی
22
مرداد 1397


بی شرف


بی‌شرف، بیـــــــدار شو!
بیدارشو... باکت نیست؟!
رَجز به هذیان و عجز، کی شود نان؟ کی شود جان؟... بی وطن!
حالم اصلا خوش نیست... در سکوتِ مرگبار اخبارِ دریوزگان... تف به لبخندهای آرامتان!
دلیران و جوانانِ مام میهن، یکی یکی خود می‌کشند از شَرّ دیگرکشانِ قانونتان
مادران و پدران خود می‌سوزانند در غبارِ نفتیِ خوزستانمان... در حسرت نان و جان
دیگر نانِ خشک، درونِ کاسه‌های گدایی، تر نمی‌شود در گلو
نایِ صبوری، ناتوان است و بویِ خوابِ خون می‌دهد
از پیش و پسِ گام‌های منِ عاجز و بینوا به‌کنـــار شو
از خالِ لبِ یار کثیفِ هم‌عشیره توبه کن و... بیمار شو!
کرم‌ها در پیاده‌روهای عادت به عبادت، بی‌حجاب ووُل می‌خورند، ای هرزه‌خوار! و تو
به گدایی کنارِ "صندوق‌های رأیِ حدقه" در قیلوله‌ای هنوز؟!
نمی‌خواهم...نمی‌خواهم رویِ جنازه‌ات لگد بگذارم، در لجن‌زارِ قدوم نحس‌ اما مبارکت‌اَت!
از پیشِ پایم سریعا غبار شو! ز چنگالِ عادتت!
آااای...ای رهبرِ کرم‌هایِ مقدسِ خفته در غـــارِ چرا!
مهلتِ آن من‌منِ شیطانیِ بندتنبانیِ معمارِ تفخیذت تمام شد،... ای محتضر!
قیامت است تمام قامتم!
چشمم سیاهی می‌رود از چریدن در این برهوتِ انتظار
می‌خواهم ظهور کنم!
ماران و مورانِ سبز و بنفش و سرخ‌آبی‌ات، برابرِ چشمانم، سیاه و سپید می‌شوند بیش و کم
از چین و ماچین، سنگِ گـــور می‌آورند طَبَق طَبَق
برای بستن به شکم‌های وَرَم کرده‌ی دخترکانِ نابالغ
آخرین جامِ زهرَت را بنوش، نم نم!
بی خیال از زمان و مکان
تا برای همیشه، نه از تاک مانَد نشان و... نه از تاکنِشان!
کـــــارد به استخوانِ دیروزم رسیده!
برای پریدن در حوضِ سلطانِ بی‌آب، تشنه‌ام امروز
گـــورِ پدرِ پدرسگِ هر آقایِ بی‌شرف و قاقازاده‌‌های بی‌ناموستان
من ز بی حجابیِِ مانورِ رفاهِ حرامیانِ هار و زورکیران مقدسِ زهرمار
سخت تحریکم!... آماده باش!
پر کن پیاله را...
باید ظهـــــور کنم!
خودت را برهان در این سایه روشن...تا حالم خوش است!
رجز نمی‌خوانم، وطن!
نترس!
می‌خواهم سخت در آغوشت بگیرم
آن‌چنان که رهایم نکنی!
تا بمیرم و... زنده شوم.
20
مرداد 1397


اپوزیسیون جعلی به نام احمدی نژاد


اپوزیسیون
تستِ هوش: کدام شهروند هنوز خودش را برگِ چغندر می‌داند؟
یکی از سوء‌تفاهماتِ عوامفریبانه در ادبیات سیاسی نمایشی و فرمایشی، تقلیدِ ادبیاتِ سیاسی مرتبط با نظامی دموکراتیک است، که خیلی‌ها بارها گولش را خورده‌اند و هنوز هم منتظرند روزانه پنج نوبت گول‌های بعدی را بخورند (واجب قربة الی‌الخیال)! و ضمنا دلخوش باشند که این گنجشک رنگ‌شده، حتما قناری است!
مثلا انتخاباتی که نظارت ملی بر آن مسلط نیست و دارای مکانیزم راستی آزمایی پاسخگو نیست، هر چیزی می‌تواند باشد جز "انتخابات"! بویژه که از قبل هم به کرات اعلام شود که هدف اصلی از انتخابات، تعدادِ مشارکت‌کننده است، نه این و آن! آن تمایل به این و آن هم از سر تحریک تماشاچیان است که از بغض معاویه (نه حُبّ علی) خودی نشان دهند! خود نشان دادن همانا و امیدواری اکثریت ملت به قدرت فراملی در قانون همان! حالا بیا بگو ما نمیخواهیم در سوریه بجنگیم! ما نمی‌خواهیم سرمایه‌های ملی به قیمت نابودی ملت، تحت پوشش اختلاس، برای ساختن پایگاه و صدور انقلاب به سرزمین کفر صادر شود! معنای چنین نمایشی بیعت است، نه انتخابات! اما اندیشمندان باز شرکت می‌کنند، چون خیال می‌کنند، حرکت کردن به سمت بیعت بهتر از عدم بیعت برای خریدن اعتباری ملی برای تغییر قانون‌اساسی به نفع حضور تمام ملت، با از سکه انداختن مشروعیتِ قانونِ اساسیِ سلطه‌گری‌ به لطایف‌الحیل است!
عزیزان فرهیخته!
در نظام دموکراتیک و سکولار و انسان‌سالار (نه الزاما مردم سالار)، مسئولینِ سه قوا، قانونا و بصورت سیستماتیک به مردم پاسخگو هستند، نه به یک قدرت فراملی و دارای قدرت مطلقه‌ی قانونی و بالاتر از هر اراده‌ای. باید ببینید قانون برای سلطه بر مردم طراحی شده؟ و یا برای مردمِ مستقل از قدرتِ بندگی به یک اربابِ همه کاره‌ی یک ایدئولوژی چندمنظوره به‌خوانشی نامعلوم؟
این روزها، احمدی نژاد باز چهره برافروخته و به روحانی گفته: "جمع کن برو! من به عنوان اپوزیسیون، آماده برای خرج کردن منابع ملی و آتش زدنِ خس و خاشاکم!"
بنا بر شواهد متعدد، این سانس سومِ "بازیِ خرس وسط" طراحی‌شده توسط امنیتی‌ترین استراتژیست حقوقدان نظام بعد از تنورداغ کنی پیشابرجام و چسباندنِ خمیرِ نچسبِ برجام است!
در واقع الان احمدی‌نژاد، در حال بازیِ یکی از سکانس‌های سناریوهای روحانی است که قبلا به سفارش و تائید و تصویبِ ارباب بزرگ رسیده است! اگر برجام ناجی می‌شد، و اگر نمی‌شد که نشد! مسئله این است!
این جانسپاران، با وجود قدرت مطلقه‌ی فراملی و قانونی، اساسا هیچکدام دارای اختیار و استقلال رأی و دارای اصالت وجودی نیستند که بخواهند فراتر از سیاست‌های کلان تک نفره (سرنوشتِ تعیین‌شده‌ برای ملت، و توسط قادر مطلقه) از خودشان اختیار و اراده‌ای مستقل داشته باشند که آن را وعده دهند و به اجراء بگذارند!
مگر دایی‌جان ناپلئون، واقعا ناپلئون بود؟
و یا مگر مش‌قاسم در زندگی واقعی، واقعا آبدارچی بود؟
هر دو بازیگر یک فیلم و یک کارگردان و یک تهیه کننده بودند! در دو نقش برگزیده از رمانی اثر ایرج پزشکزاد!
خیام ابراهیمی
19
مرداد 1397

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...