بیعت اکثریت مردم با نظام و زامبیانِ
مردهخوار پیرو #خط_امام
خط امام یعنی وحدت چکشی مردم، گردِ یک
قدرت مطلقه مثل شاه سلطانحسین صفوی. خط امام یعنی نارنجکی دلخواه ارباب خونریز
جهان، درون نارنج استقلال و آزادی هر سرزمین جهان سومی در چارچوب نظامی ایدئولوژیک
و دیکتاتوری.
وقتی در عصر حاکمیتِ قدرتِ ویرانگر
رسانههای مافیایی، مردم تهییج شده در کورس رقابت برای کسبِ قدرتی متنوع، با حذف
یکدیگر متکثر و پریشانند؛ و وقتی برای وحدتی چکشی، مردم سرزمینی گروگان قوانین یک
سلطان صاحبکرانند؛ آنگاه با عزم صاحبان قدرت مافیایی جهان در پس پرده، سلطان بومی
بازیچه و گروگان بازی ایشان و ملتی گروگان مافیای مناسبات قدرت جهانی خواهد شد! پس
برای استقلال و آزادی و رهایی از این گروگانگیری سیستماتیک، راه در نبردی نابرابر
با چکش ایدئولوژی نیست! راه رهایی در وحدت مردم گرد حق آب و خاک مشترک است! که
قدرتی فراتر از وحدتِ معنادار سهامداران در یک #شرکت_سهامی_عام نیست!
صدها سال است که ملت ایران قربانی جنگ
بر سر منافع ملی بین اربابان بومی استثمار و اربابان جهانی استعمار است. و 41 سال
است که خطر جنگ و تحریم جهان علیه حاکمیت و مردم ایران، ریشه در ادبیات #سلبی_حذفی
فرهنگی و تحریم بخشی از مردم مدنی توسط بخشی دیگر با خلقیات بدوی دارد! خلقیات و
مناسبات قدرتی که حاصل آن همواره شامل سلبریتیهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و
نظامی بوده است! از لات چاله میدان تا لوطی و عنترها و دلقک و ملیجک و مرده خوار و
گزمه و باجبگیران و راهزنان سرگردنه تا رعایا و مردم بینوا و غیرتشکیلاتی که
همواره میان کیش شخصیتِ پرچمداران، لت و پارند و در این چنبره نمیدانند چگونه
باید متحد شوند و با قدرتی مؤثر بصورت مسالمتآمیز بر سرنوشت عمومی خویش حاکم
شوند! لذا در تنازع بقائی ناگزیر، شبانه روز به حذف و زورگیری از یکدیگر مشغولند!
و در میان این معرکهی سنتی، عدهای زورگیر و کلاهبردار و دلقک و دیوانه، همواره
آتشبیاری برای آتش به اختیارانی هستند که با حمایت و حکم حکومتی سلطان صاحبکران،
نواله خورِ صاحبانِ زر و زور تزویرند و شریکانی در منافع ناشی از خونخواری و
خونفروشی و در شیشه کردن خونِ بینوایان و بخش مدنی در رگهای بخش بدوی و دلالان
اربابان جهان در راه انحصاریِ سیاستهای کلانند.
در این بلبشوی بنیادی و در فلاکتی
روزافزون میان فقر و جنایت و بیثباتی و فساد، بخش عمدهای از مردمِ قانونا عقیم
ایران، قربانی بیعت بخشِ دیگری از مردم آگاه و جاهلی است که در هر #انتخابات به
اختیارات فراملی و قانونی سلطان قدرقدرتی بموجب بند یک اصل 110رضایت داده و خود را
چشم و گوش بسته تسلیم کردهاند! ولایت مطلقه فقیهی که بصورت تکنفره برای یک ملت
85 میلیونی سرنوشت مینویسد و 41 سال است که با خریدن مشروعیت از شوهای انتخاباتی،
ایران را ویران کرده است! تا حدی که در فقدان نظارت مردم مستقل از ایدئولوژی بر
منافع مشترک ملی-میهنی، ما از روز اول نمیدانیم که از درون صندق رأی تا آب لوله
کشی و بطری شیر، چه سرنوشت شومی برایمان خواباندهاند؟
بنای #راه_امام بر اغوای جاهی است که
به اعتبارِ عبادت شش هزارساله و تلبس به لباس خدا توسط ابلیس و حربهاش فریب و
دروغ و تقیه و تخریب و تفرقه و جنگ با هر غیرخودی که کافر به توهم بتی در بتخانهی
خویش است و شعار مؤمنینش پارادوکسی از گمان این و آن متوهم به ایمانِ چند آفتالله
میان مردگان ...نتیجهاش جهنمی به نام ایران ویران. او از مهلت خویش تا رستاخیز به
خوبی بهره برده تا آدمیزادهی آزاده را به زانو زدن در مقابلِ انگلزادهگان خویش
دچار کند؛ آن هم در مبالِ بادِ سر تا احکامِ حوالیِ شکم و رجز و قیل و قال!
خیلی باید اهل مراقبه و تقوی باشی، ای مؤمن! تا در میان خطوط و در هوایِ قواعد زورگیرانه و متجاوزانهی مکتب خط امام بتوانی معنایِ خطوات شیاطین را میانِ قیل و قالها بخوانی قرائت کنی و زامبی نشوی! تا اگر عمری میان آه و آتش، گمانِ ایمان به یقینی موکول به پس از مرگ بردهای، در آتشش نسوزی! مکتبی متکی بر آتشبیاری آتشین آتشبهاختیارانی با ادبیات #سلبی_حذفی بر بساط کاسبی از تاکتیکهای جنگ روانی و راهزنی به کاروانهای غریزه و نیاز در اطراف حجاز، و نه ادبیات #ایجابی_جذبی و مهر و صلح و هم افزایی در زندگی آزادگان مدنی. فرقهای که هوایِ هویتش در گردوخاگ بحران و گرفتن ماهی از آب گل آلود است و تجاوز به مرد و زن و "بزن و در رو" و فرار، و نه دعوت به زایش طبیعی مهر و اقناع و رعایت حقوق شهروندی و دعوت مأذون به قرار.
راه امام، راه "جمهوری راهزنان بدوی" بر رهگذران مدنی است، که از ابتدا با دامچاله و سراب و فریب قربانیان و دزدی اعتماد، آغاز شد! تا با صید شکار و با اعمال زورگیری و خدعه، اختیار آزادگان از بتی به نام خدا و به کام ناخدا را دور زنند و بردگان را به اسارت برند! راه تهدید و تطمیع با رعب و وحشت برای ایجاد بیثباتی و تزلزل میان غیرخودی (با برانگیختن ارتش عراق برای قیام علیه صدام و ترغیب او برای جنگ و حمله به ایران ناکام)، درآمدزایی با گروگانگیری و بالارفتن از دیوار سفارت و حریم خصوصی شهروندان، راه گروگانگیری و گروگانفروشی با پیشنهاد سردار چاله میدان. این راه همواره پیروانی داشته بین جاهلان و لمپنان و زورگیران تازه به دورانرسیده و ویژهخوارانی که برای زورگیری سازمانیافته، قواعدی دارند همچون مقررات یک سازمان مافیایی با یک پدرخوانده با مسیری یکطرفه برای مریدان و مؤمنینش که خروج از آن حکم ارتداد و تیر دارد! مهمترین اصل این راه، حق تقیه و دروغ با غیرخودی و خودی با رعایت مراتب و درجات مسئولیت پذیری است! یعنی حتی برادران و مزدوران یک شاخه و کمیتههای مسلح به زر و زور و شمشیر و تزویر، از لحظهی قربانی شدن و سوختن یک مهره بیخبرند! آنها تا لحظهای که راهزنند و خودفروخته و مرده، جزو مؤمنان و خودی در بهشتند و از لحظهای که بیاعتناء و بیهوش میشوند در برزخند و از لحظهای که حقطلب و زنده میشوند، جزو یاغیان و کفارند. از این رو در محضر پدرخوانده برای تهییچ ارتش سربازن راهزن، یک اصل را مصادره کردهاند: "اشداء مع الفکار و رحماء بینهم. خدای راه امام، یک بت اعظمِ زمینی در پوستین آسمانی است و امام زمانشان همان دجّال خودسری که نیتش متوهمانه است و بدون توان و اثباتِ اذن! که فرق دَجّال با امام زمانشان همین است: اذن و اقدام به بازآفرینی و سیمولیشنِ یک خدای مرده که نزدیکتر از رگِ بندگان نیست و در قلعهای مخفی است. پس دلخوش به این پوستینند: و مکرو و مکرالله، والله خیرالماکرین!
و این سمیولیشن و بازآفرینی کاذب است رازِ توهمِ زنجیرهای هر دجّال خودسر و قربانیانی به نام مردم ایران میان هولهای تازه به دوران رسیدهی مشتاق قدرت دریدن و سلبریتیهای لاکچری و زورگیران و زامبیان و آدمخواران و نیز میانِ دو تیغهی قیچی تفرقه بین پرچم پرچمداران مبارزه در راه کیش شخصیت که راز وحدت با خویش را نمیدانند و از مردم پریشان وحدت میطلبند و هنوز پای راهشان در راه امام و قدرت مطلقه شاه و کیش شخصیت حضرت ماه، در عصر حجر و قجر گیر است! تا یک ایران میان واژگان سوءتفاهم برانگیز و رجز ولایی و مونتاژ اشعار هوایی، فدای کیش شخصیت و تفرقه در حوالی شکم هر چه زامبی لاکچری شود!
خیلی باید اهل مراقبه و تقوی باشی، ای مؤمن! تا در میان خطوط و در هوایِ قواعد زورگیرانه و متجاوزانهی مکتب خط امام بتوانی معنایِ خطوات شیاطین را میانِ قیل و قالها بخوانی قرائت کنی و زامبی نشوی! تا اگر عمری میان آه و آتش، گمانِ ایمان به یقینی موکول به پس از مرگ بردهای، در آتشش نسوزی! مکتبی متکی بر آتشبیاری آتشین آتشبهاختیارانی با ادبیات #سلبی_حذفی بر بساط کاسبی از تاکتیکهای جنگ روانی و راهزنی به کاروانهای غریزه و نیاز در اطراف حجاز، و نه ادبیات #ایجابی_جذبی و مهر و صلح و هم افزایی در زندگی آزادگان مدنی. فرقهای که هوایِ هویتش در گردوخاگ بحران و گرفتن ماهی از آب گل آلود است و تجاوز به مرد و زن و "بزن و در رو" و فرار، و نه دعوت به زایش طبیعی مهر و اقناع و رعایت حقوق شهروندی و دعوت مأذون به قرار.
راه امام، راه "جمهوری راهزنان بدوی" بر رهگذران مدنی است، که از ابتدا با دامچاله و سراب و فریب قربانیان و دزدی اعتماد، آغاز شد! تا با صید شکار و با اعمال زورگیری و خدعه، اختیار آزادگان از بتی به نام خدا و به کام ناخدا را دور زنند و بردگان را به اسارت برند! راه تهدید و تطمیع با رعب و وحشت برای ایجاد بیثباتی و تزلزل میان غیرخودی (با برانگیختن ارتش عراق برای قیام علیه صدام و ترغیب او برای جنگ و حمله به ایران ناکام)، درآمدزایی با گروگانگیری و بالارفتن از دیوار سفارت و حریم خصوصی شهروندان، راه گروگانگیری و گروگانفروشی با پیشنهاد سردار چاله میدان. این راه همواره پیروانی داشته بین جاهلان و لمپنان و زورگیران تازه به دورانرسیده و ویژهخوارانی که برای زورگیری سازمانیافته، قواعدی دارند همچون مقررات یک سازمان مافیایی با یک پدرخوانده با مسیری یکطرفه برای مریدان و مؤمنینش که خروج از آن حکم ارتداد و تیر دارد! مهمترین اصل این راه، حق تقیه و دروغ با غیرخودی و خودی با رعایت مراتب و درجات مسئولیت پذیری است! یعنی حتی برادران و مزدوران یک شاخه و کمیتههای مسلح به زر و زور و شمشیر و تزویر، از لحظهی قربانی شدن و سوختن یک مهره بیخبرند! آنها تا لحظهای که راهزنند و خودفروخته و مرده، جزو مؤمنان و خودی در بهشتند و از لحظهای که بیاعتناء و بیهوش میشوند در برزخند و از لحظهای که حقطلب و زنده میشوند، جزو یاغیان و کفارند. از این رو در محضر پدرخوانده برای تهییچ ارتش سربازن راهزن، یک اصل را مصادره کردهاند: "اشداء مع الفکار و رحماء بینهم. خدای راه امام، یک بت اعظمِ زمینی در پوستین آسمانی است و امام زمانشان همان دجّال خودسری که نیتش متوهمانه است و بدون توان و اثباتِ اذن! که فرق دَجّال با امام زمانشان همین است: اذن و اقدام به بازآفرینی و سیمولیشنِ یک خدای مرده که نزدیکتر از رگِ بندگان نیست و در قلعهای مخفی است. پس دلخوش به این پوستینند: و مکرو و مکرالله، والله خیرالماکرین!
و این سمیولیشن و بازآفرینی کاذب است رازِ توهمِ زنجیرهای هر دجّال خودسر و قربانیانی به نام مردم ایران میان هولهای تازه به دوران رسیدهی مشتاق قدرت دریدن و سلبریتیهای لاکچری و زورگیران و زامبیان و آدمخواران و نیز میانِ دو تیغهی قیچی تفرقه بین پرچم پرچمداران مبارزه در راه کیش شخصیت که راز وحدت با خویش را نمیدانند و از مردم پریشان وحدت میطلبند و هنوز پای راهشان در راه امام و قدرت مطلقه شاه و کیش شخصیت حضرت ماه، در عصر حجر و قجر گیر است! تا یک ایران میان واژگان سوءتفاهم برانگیز و رجز ولایی و مونتاژ اشعار هوایی، فدای کیش شخصیت و تفرقه در حوالی شکم هر چه زامبی لاکچری شود!
از مادر استعمار لندنی و از پوتینبنلیاخوف
و از ترامپبنعموسام و از علیبنیزید چه مینالی؟
خیام ابراهیمی
11 بهمن 1398