Friday, January 24, 2020

هم افزایی و مبارزه با قانون زورگیری عقیدتی

تنها روش مبارزه با غارتگران استقلال و آزادی
کشف راز گل سرخ با هم‌افزایی سیستماتیک مردمی/ نه تسلیم مردم به #پیشوا


1)حکم حکومتی خدای قانونی روی زمین با بیعت اکثریتی در #انتخابات لازم‌الاجراست!
#خمینی 40 سال پیش گفت: هر کس اسلام را نمی‌خواهد از مملکت برود! چون اکثریت ملت به جمهوری اسلامی رأی داده! این یعنی #بیعت و تسلیم جمهور(مردم) به اختیارات مطلقه و فراملی و قانونی یک پیشوا که بنا بر بند یک اصل 110 باید سرنوشت یک ملت را بنویسد و تمام مسئولین 3 قوا را ملتزم به آن بداند!(مگر خودش نخواهد) این یعنی عدم التزام به تبعیت قانونی نمایندگان از مردم. در واقع تمام 3 قوا فرمانبر و جاده صاف‌کن سیاست‌های کلان قانونی یک نفرند، نه مردم. در واقع نقش مردم(جمهور) تنها بیعت با یک خدای زمینی است! باقی کارها با او و بندگانش است! هر کس بنده‌ی درگاه شود، شاید متنعم شود و بعد قربانی! حکم حکم حکومتی ناخداست!
بنابراین در چنین نظامی، احمقانه‌ترین کار، تظاهرات برای مطالبات روبنایی است! چون اصلا بنا نیست مردم بگویند چه می‌خواهند؟ آنها تنها ملتزم به تسلیم در مقابل کسی هستند که پیشتر به او قدرت خدایی داده‌اند! نهایتا می‌توانند به التماس دعای "ادعونی؛ شاید استجب لکم" دلخوش باشند!
.
2) اولویت حق مادی بر معنوی با نظارت سیستماتیک و معنادار مردمی
بدون اولویت و احقاق حق آب و خاک مشترک در قانون، هیچ باور ثانویه مقدور نیست! بر این اساس قانون اساسی #خمینی در 41 سال پیش، با کارگذاری یک سفسطه‌ی بنیادی در حقوق سهامداران وطن با ادعای بیعت نسل مرده، در یک قرارداد اجتماعی، مردمی را مغبون کرد و اینک به خوانش مردم زنده، این قرارداد خودبخود مخدوش و باطل است و سزاست که در بن‌بست قانونی، ابطال این قانون دزدی و دروغ، به طریق مسالمت‌آمیز یکبار برای همیشه با حضوری اکثریتی و میدانی اثبات شود! 41 سال است که با تکیه بر این حق ثانویه ی قانونی، حق بنیادی ملتی ناآگاه در جیب ارباب یک امتِ اقلیتی،غارت شده است! از لحاظ حقوقی این همان اصل استثماری بومی است که دلخواه استعمارگرانی است که خواهان تبلور قدرت مردمی و استقرار اراده مردم زنده نیستند! آنها نیز با گروگان گرفتن یک قدرت متمرکز، عملا 41 سال است که ملتی را به گروگان گرفته‌اند و با شل کن سفت کن به یاری پیمانکاران و سلبریتی‌ها و اصلاح‌جلبان و لابی‌های بومی خود، به روی مبارک نمی‌آورند که خانه از پای بست ویران است و ظریف به دروغ گفته که ملت این نوع زندگی را که مبتنی بر بند یک اصل 110 با تسلیم قانونی به سیاستهای کلان یک قدرت مطلقه، پذیرفته‌اند! که یکی به یاری گزمه‌های صاحب زر و زور تزویر و بندگان مسلح خویش حکم کند: جنگ و غارت تا ابد، و ملتی ملتزم باشند سرنوشت خود را در راهش قربانی کنند!
غارت زنجیره‌ای منابع طبیعی و حقوق شهروندان، تنها در فقدان "راستی آزمایی سهامداران" در #شرکت_سهامی_عام_ایران مقدور می‌شود! منافع مردم به عنوان انسان در چارچوب ایدئولوژی آدمکساز و انسانسوز تامین نمی‌شود! همانطور که آدمکهای بلشویکی و مکتبِ کمیته‌های انقلابی و ایدئولوژیک، انسان نیستند، آدمک‌های مافیای نئولیبرالیسم هم انسان نیستند!

3) #هم_افزایی به‌جای حذف رقیب در کورس سرعت #تضاد_منافع
بالندگی زندگی مدنی به ما دیکته می‌کند که راهی نیست جز دخیل کردن تمام مردم در نوشتن سرنوشتی عمومی در یک هم افزایی انسانی به جای تضاد منافع! عنصر حرکت و انگیزش تولیدِ ارزش افزوده در کورس سرعت ژن نابرابر، برای حذف رقیب ممکن نمی‌شود! عنصر حرکتی و انگیزشی مفید و انسانساز و فزاینده، تنها در هم افزایی گروهی از شوراهای بومی و محلی تا مردمی-میهنی و جهانی مقدور می‌شود! اگر از مدنیت و مردم سخن می‌رانیم، باید این مردم حضوری عینی برای بلوغ داشته باشند! بلوغ با تزریق دفعتی یک پزشک ممکن نیست! پروسه‌ی بلوغ یک زایش طبیعی با رعایت ادب و آداب اجتماعی بصورت میدانی است! ما ناگزیریم که برای جبران عقب ماندگی ناشی از چبر جغرافیایی تاریخی، شاهد حضوری مستمر در تمام مراتب تصمیم‌سازی یک انسان مدنی باشیم. گیریم که شاهد کندی سرعت توسعه به نفع توزیع قدرت و استقرار عدالت باشیم. به دلایل ماهوی و طبیعی، #هم_افزایی می‌تواند مهره‌ی گمشده‌ی این اتوپیا باشد! اتوپیایی که بیتِ خاص سلاطین قدرت سرمایه و تکنولوژی و ایدئولوژی، بنا بر اصل تحمیلی #تضاد_منافع و متعاقبا در جنگی بنیادی، همواره مانع از شکوفایی صلحی مردمی هستند! آنها قدرت را در مدیریت متمرکز، در مافیای حیاط خلوت بیت‌هایشان، و در پشت پرده‌های ساختاری به‌یاری رسانه‌های وابسته، می‌خواهند! آنها مخالف با تاسیس یک شرکت سهامی عامند! شکافهای طبقاتی ناشی از نامحرمی مردم در پروسه‌ی کسب قدرت حیات انسانی و بلوغ است! و اپوزیسیونی که مانع از تاسیس چنین شرکت و مشارکتی در دوران #پیشاآزادی است، عملا در دوران #پساآزادی گام بر جای پای پوزیسیون و نظام سلطه می‌نهد! بنابراین #تکرار مرام و روشِ انقلابی و دفعتی #لنین و #خمینی، یک فاجعه است! هیچ تاریکی با تاریکی محو نخواهد شد! هر چند شبانه روز شعار دهی نور بر تاریکی ییروز است! هرگز با تئوریزه کردن شعار مرگ و حذف رقیب قدرت، نمی‌توان به احیاء قدرتِ زندگی و همزیستی مسالمت‌آمیز دست یافت!
.
4) #فایل_صوتی و تاکتیکِ امنیتی سلطه‌گران روسی و امریکایی و مذهبی
در کوران سرکوب #جنبش_سبز، یک فایل صوتی آموزشی_امنیتی به فرماندهان نیروهای انتظامی، از یک تاکتیک سرکوب برای حفظ امنیت غارت قانونی ملی پرده برداشت: "با نفوذ میان مخالفین و با شعارهایی داغ‌تر از کاسه‌ی آش، هر مطالبه‌ای را به بن بست دلخواه منحرف و خفت و سرکوب و نابود کن!"
میان دوغ و دوشاب و شعر و شعار مابین بازیگران اپوزیسیون و پوزیسیون، به صاحبان ادبیات سلبی-حذفی میدان بده تا در نبردی نابرابر ملت را لقمه کنند! تا بدون نقشه‌ی راه تهییج شوی و نرم نرم تو را مدیریت و هدایت کنند، تا سکانس‌های جذاب یک سناریو را خود کشف کنی و در دو راهی یکی از سکانس‌ها، چشم‌ات را بدزدند و به کوره راه ‌برند و در بن‌بستی، خنجر را تا مرفق در قلبت فرو ‌کنند! مجوزِ قتل‌های زنجیره‌ای سخت و جسمانی، قانونا نرم و روحانی است! #استثمار_مقدس، آلتِ قانونیِ استعماری کانونی است! پس تکلیف تامین بهانه‌های جنگ سخت، بر عهده‌ی ارتش جنگ نرم است که باید در یک #اتاق_فکر جنگی با سناریوهای متنوع و متعدد تدوین شود! بنابراین منابع ملی، سوخت تاکتیک‌های جنگی سیاست‌های کلان قانونی در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و نظامی است و قانون اساسی جمهوری اسلامی، به این بازی ویرانگر توسط ارباب سلطان با رعایا میدان می‌دهد!
پس، دزد زمین و آسمان و دریاها، با #هدایت_نرم، کشف راز گل سرخ را برایت مُشَبّه و چاه‌نمایی می‌کند، تا تو با گام‌های خود به #مکاشفه باور کنی که حقیقت جعلی را خود یافته‌ای و "حقیقت راستین" همان است که نزد توست! پس، به‌ جاذبه و رایحه‌ی بوی خوش و رنگ نارنج رهسپار می‌شوی تا سراب و آن را از درخت سبز می‌چینی و آنگاه بصورت خودکار ضمانِ نارنجکی درون نارنج رها می‌شود و تو به دست خویش منفجر می‌شوی و بادکنک‌های سرخ و سیاه و سبز و بنفشی که برایت باد کرده‌اند یکی یکی می‌ترکند و تو از بالنی که در آن اوج گرفته‌ای سقوط می‌کنی تا اسفل‌السافلین!
مهم‌ترین عنصر حیاتیِ #عصر_جدید برای تداومِ استعمار سنتی، قدرت رسانه‌ها توسط صاحبان قدرت است! و تو به‌عنوان سوختِ موتور و قربانیِ حقِ برتر ایدئولوژیِ بومی، همواره زیر بمباران رسانه‌ها، قربانی مکررِ قدرت برآمده از حق برتر تکنولوژی نظام سلطه‌ای در جهان! چون راننده‌ی سرنوشت تو نیستی. تو مسافر قطاری روی دو ریل چپ و راستی و تنها نقشت رضایت و تسلیم و احساسِ بردن در نبردی نابرابر است در مقصد جنگی بنیادی در دیار قدس! به نام ملت و به کام کنسرسیوم امتِ سلطان بومی و امتِ سلطان جهانی!
و #قانون_اساسی و قراردادهای اجتماعی که چنین بستری را فراهم آورند، مهمترین ابزار مشروعیت بخشی برای اعمال مطامع و منافع استعمار، بواسطه‌ی استثمارگران بومی است. و قانون اساسی حاکم بر ایران، چنین بستری را برای تجاوزِ استعماگران جهان به مردم بینوا فراهم می‌آورد.
.
5) عصر رسانه‌ها و هدایت نرم تخریبی
در عصر رسانه‌ها، هدایت نرم یعنی تو با اراده‌ی خودت، به نفع نقشه راه سلطه گر، علیه خودت قیام کنی! یعنی تو "دوغ و دوشاب" و راست و دروغ را به جای نوشدارو برگزینی. یعنی موجسواری صاحب قدرت، با تهییج تو روی جهل و ناتوانی تو در راستی آزمایی.
تا مکانیسم راستی آزمایی علمی از اراده و رأی مردم، بصورت زنده و پیوسته و سیستماتیک در قانون تعبیه و در جامعه اجراء و تضمین نشده باشد، هیچ خبر و آماری اطمینان بخش نبود و قابل استناد نیست!
مکانیسم اعتماد سنتی، بر تار سیبیل دایی‌جان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون‌کیشوت استوار است! این یعنی کافی است به لطایف الحیل، میان آب گل آلود اطلاعات، ماهی دلت را صید کرده و بربایند، تا افسار اراده و اختیار تو را به دست گیرند! با این وصف جاذبه‌ی رسانه‌ها به دلیل شکستن دیوارهای قلعه‌های نظامهای سلطه و تسهیل ارتباطات اجتماعی در راستای توزیع آگاهی است! به همین دلیل در فشاهای پادگانی و پلیسی، معمولا نقش این آگاهی نظم گورستانی جامعه را بر هم می‌ریزد و موجب تنشهای اجتماعی میشود. مطالبات تنلبار شده عین تاول سرباز می‌کند! از سویی مردم زخمی  که از خشونت نظامهای توتالیتر بیزارند، پیوسته در پی راهی می‌گردند که انقلاب مبانی قدرت را بدون خشونت محقق کند! لذا شاید از همین روست که از هم‌بستری نقش رسانه‌ها با مطالبات معوقه، در کشورهای بلوک شرق اروپایی که در جریان اصلاحات و سپس فروپاشی نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی دچار شوق رهایی شدند، شاهد تمایل به نوعی از انقلاب‌های نرم(ضدخشونت) بودیم.   
.
6) انقلاب مخملی و رنگی (خشونت پرهیز)
انقلابهای نرم، واکنشی بود بر اساس نقش مفید رسانه‌ها در بسترهای توتالیتر. اما از سویی ناکامی انقلاب‌های مخملی و رنگی، پس از انقلابهای سخت و خشونت آمیز انکار ناپذیر است.
انقلاب رنگی (خشونت پرهیز و بدون خونریزی) نوعی تحول بنیادی در قدرت حکومت است که اولین نمونه‌ی آن در سال 1974 در #انقلاب_میخک #پرتقال واقع شد! اما عنوان #انقلاب_مخملی اولین بار توسط واتسلاو هاول در انقلاب 1989 چکسلواکی بر سر زبان‌ها افتاد! پس از آن شاهد انقلاب مخملی 5 اکتبر سال 2000 در زمان ریاست جمهوری #اسلودا_میلوشوویچ در #صربستان بودیم که با استعفاء او واقع شد. بعد هم در سال 2003 پس از #تقلب در انتخابات پارلمانی #گرجستان با عنوان #انقلاب_گل_سرخ. سپس در سال 2004 شاهد #انقلاب_نارنجی در #اوکراین بودیم که پس از مسمومیت #ویکتور_یوشچنگو به دست رقیب انتخابی‌اش واقع شد! بعد هم در #قرقیزستان در 2 فوریه سال 2005 در جریان انتخابات پارلمانی شاهد #انقلاب_گل_لاله بودیم که پس از تعطیلی برخی از روزنامه‌ها واقع شد!
به ثمر نشستن این انقلابها به اشکال گوناگون با استعفاء، تقلب در انتخابات، توطئه و ترور، بستن روزنامه‌ها بوقوع پیوست. انگار این ضرورتِ غیرقابل انکار کسب قدرت در بستر ملتهب بوده است! با این حال اما در تمام این کشورها یصورت نسبی تقریبا شاهد تنش و فساد و بی‌ثباتی بوده‌ایم که نتایج مربوطه نتوانسته توقعات مردم را برآورده کند! در واقع عدم توفیق عدالت اجتماعی در این انقلابات نرم و خشونت پرهیز، نه به دلیل فقدان مکانیسم روبنایی دموکراتیک، بلکه علت اصلی فقدان مکانیسم راستی آزمایی با حضور میدانی مردم آگاه در صحنه بوده است. لابی های قدرت براحتی با کشف رگ خواب نمایندگان و قانونمداران مردم، آنها را خریده و یا به گروگان گرفتند و در غیاب حضور میدانی شوراهای چالش پذیر و پاسخگوی مردمی، عملا روی موج مکانیسم اعتماد سنتی، توانستند موجب استحاله‌ی رأی و خواست مردم به منافع کلان خویش گردند!
.
7) تهدید و تطمیع (گروگانگیری)، ابزارهای انحراف انقلاب‌های نرم مردمی
صاحبان قدرت استعماری، با شناخت نقاط ضعف و قوت مسئولین بومی، براحتی قادرند آنها را به گروگان گرفته و کارگر خویش کنند! مسئولین هر چه عیالوارتر و دارای کلونی گسترده‌تر باشند، امکان به بازی گرفتن اختیار و اراده‌شان با گروگان گرفتن آبرو و نقاط ضعفشان، بیشتر است. بنابراین بدون مهیا کردن بستر راستی آزمایی و کنترل کیفیت در مدیریت و نظارت مردمی، با سلب امکان راستی آزمایی پیوسته و قانونی توسط شهروندان(صاحبان حق)، عملا مطالبات حق طلبانه و عدالتخواهانه‌ی مردمی، میتواند از مسیر سلامت و رسد و بالندگی خود منحرف شود.
.
8) ضمانتِ نظارت مردمی و مکانیسم راستی آزمایی و پاسخگویی مستمر
یک سیستم زاینده و سالم مردمی، باید بتواند با نظارتی مستمر، تمام راه‌های نفوذ هکرهای تخریبچی را با فیدبک و بازخوردهای سیستماتیک بگیرد، تا منافع گروهی به یغما نرود!
به همین دلیل است که استرداد اراده‌ی مردمی، بدون هدف‌گذاری بر قله‌ی تغییر قانون اساسی مقدور نیست، و تدوین نقشه‌ی راه مشترک فتح این قله، بر اساس یک مکانیسم تصمیم‌سازی علمی و وحدتبخش، مقدور خواهد شد! نه تکتازی این و آن شخصیت حقیقی و حقوقی خاص گرد خویش.
#مرامنامه_استقلال_آزادی، گام به گام راهِ بستن این دامچاله‌ها را برای درنیفتادن در تاکتیکهای نظام سلطه، تئوریزه کرده است! بدون طی نمودن مراتب یک روش علمی نمی‌توان بصورت دیمی و هیئتی به هدفی مشترک رسید. پس نباید با وادادن و تسلیم به شعارهای مهیج پرچمداران تکسوار، آتشی شد در دست آتشبیارانی که خواه ناخواه در نبردی نابرابر به نفع آتش به اختیاران بازی می‌کنند!
شعار سلبی-حذفی #براندازی بدون نقشه راهی علمی و عام، یکی از این هدایت‌های خاص و نرمی است که تو را مچاله و پرپر خواهد کرد ای وطن! به هوش باش!
بنابراین جز دستیابی به مکانیسم تصمیم‌سازی عام، و رعایت مراتب علمی آن از گام اول تا آخر، راه نجاتی نیست! آنانکه بدون رعایت مراتب چنین روشی شعار میدهند تنها مشتاق و خوشه چین مرده‌خواری مفت و دیمی و هیئتی، از لاله زار خونِ جوانان وطنند! به هوش باش!
تا #کارت_ملی تو قانونی است، تو شریک و آلوده به یک دروغ عمومی و زورگیری عقیدتی برای کسب قدرت طبق قانون اساسی هستی! راز گل سرخ در فقدان هم افزایی انسانی و بر اساس حق آب و خاک مشترک غصب شده در قانون اساسی حصر است!
آیا تو به دریافت کارت ملی خود، بر اساس چنین قانون دروغپروری تن داده‌ای؟
پس بدان که آنکه دروغ بکارد، فساد درو خواهد کرد!
و اولین گام عدالت رهایی از تکرار این دروغ ملی به عنوان یک واقعیت کتمان‌ناپذیر است!
با اولویت حق بنیادی آب و خاک مشترک بر هر حق ایدئولوژیک ثانویه، کسی حق ندارد از دین تو بپرسد، مگر آنکه بخواهد حق مردم را در چنبره‌ی آن بدزد!
پس آن دسته از اپوزیسیون که با اولویت نوع حکومت و ایدئولوژی بر حق تابعیت، برای پرهیز از وحدت سهامداران یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی، از حالا همچون خمینی، در بصیرت یک انحصارند و در واقع همچون شریک دزد و رفیق قافله در جنایتی عمومی و غیرانسانی‌ به ریش ملت می‌خندند!
بس است این کلاهبرداری حقوقی به نام مبارزات مردمی! با واژه‌ی مردم بازی نکنیم و به ریش شریکان خاک و صاحبان حق مشترک و فرزندان برابرِ #مام_میهن نخندیم!
خیام ابراهیمی
4 بهمن 1398
پی نوشت:
1) غضب سرزمین مردم توسط راهزنان
ویدئوی تبعید ایرانیان از سرزمین متصرفه‌ی خمینی و اعوان و انصار دیروزی و اصلاح‌جلبان و اصولگرایان امروزش:

2) قانون راهزنان زورگیر
41 سال است که قانونا #ثبت_اسناد بدون اقرار به دروغ شهروندان، شناسنامه و حق تحصیل و کار و ازدواج و اینک کارت ملی نمی‌دهد! لینک در بخش کامنت!



No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...