Friday, November 11, 2016

راه سوّم

راه سوّم
از دوقطبیِ لوطی و انترهایش، تا: "استقلال، آزادی، جمهوریِ انسانی"!
***
در واگذاریِ حیثیت و حیاتِ تمامِ انسان‌های جامعه به دستانِ یک نفر، در هزارتویِ پرده‌هایِ پی‌درپیِ لوطی و انترهایش، بینِ انحصارِ دوگانه‌یِ "حق و باطل"، "خودی و غیرخودی"، "دوست و دشمن"، "مؤمن و کافر"، "دموکرات و جمهوریخواه" نمی‌توان جامعه را دو شَقّه کرد و در یک نمایشِ انحصاری به امید و یاسی از قله تا دره کشاند و‌ با ترس بین این دو پاره شدن جامعه، به ادعا و شعارهای فریبنده مدام خمار و نشئه شد و خیال کرد زندگیِ انسانی همین است که یا حق با ما یار است و یا با دیگران! نمی‌توان مغبون و خسته از اعتماد به یکی، مفتونِ ادا و اصولِ نمایشِ دیگری شد و مدام از هولِ هلیم هیلارتمی‌ها در دیگِ ترامپی‌نژادهایِ یک ارباب افتاد و دلشاد بود که لابد آن‌سویِ نقاشیِ دریا بر اتوپیایِ بومِ خیالِ آدمکی اجیر و دست و پابسته، می‌توان شاهدِ عدالت را در وعده‌هایِ آدمکِ دیگرِ همان ارباب در بر کشید! باید از برانگیختگیِ کودکانه و رعیت‌وار به دستانِ یک ارباب تردست که جامعه را بصورتی دروغین دوقطبی می‌خواهد، رهید و بلوغ را معنایی دوباره کرد و از شَرّ آدمک‌هایِ مرده‌ ‌خلاص شد و حَقّ را در وجدانِ زنده و پویا و بیدارِ تمام شریکانِ برابرِ خاک، جستجو کرد، نه این بدونِ آن و آن بدونِ این!
اما هر کجای این خاک ماتم‌زده می‌نگری، کلیشه و فرمتِ استراتژیِ قدرت: "وحدتِ بخشی از رعایا با عروسک‌هایِ یک ارباب" است! نه قدرت برآمده از وحدت و همزیستیِ مسالمت‌آمیزِ تمام صاحبان حق. چرا که "حَقّ" مشروعیتش را از "انسانِ زنده" نمی‌گیرد که او بخواهد آنرا با هر نفس خود تعریف کند! بلکه از ایدئولوژیِ مرده و سوء تفاهم برانگیز دیروزی که تداوم همان نظام ارباب و رعیتی است می‌گیرد! و روحِ بازیِ اصلیِ چنین نظامی چیزی نیست جز اینکه: بین رعایای خود تفرقه بینداز و از اختلاف پتانسیلی بی‌معنا بر موجِ رقابتِ دروغینِ آنها سواری کن تا بتوانی بر غیرخود حکومت کنی!
تدبیرِ تمام اربابانِ تمامیتخواهِ عالم، برای به چالش کشیدن و تحرکِ مصنوعیِ جامعه، تاکتیکِ دوقطبی و پینگ‌پنگی، بینِ بازوانِ بلند و بیگانه از همِ یک اختاپوس بزرگ با سرهاییِ کهکشانی، در بازی با بیم و امید رعایایِ یک ارباب است، برای چالشی دروغین و روبنایی با تمرکزِ قدرتی صد در صدی در جامعه و در نظمِ نوینِ جهانی... این فرمول در خُرده ارباب‌هایِ بومی مستعمره‌ها هم بازتولید می‌شود، تا در دورِ باطل موج‌سازی و موج‌سواری و موج‌شکنی، توده‌ها را مفتونِ شعبده‌بازیِ یک معرکه‌گردان با قدرتیِ مطلقه کنند! قدرتِ مطلقه‌ای که بصورتی سیستماتیک گاه قانونی و فراملی است، و گاه مالکِ تکنولوژی و سرمایه و حقیقت و خدا و در یک کلام آنچه بالایِ دست او حق و دستی نیست! که قانونِ اساسی اربابِ استعمار، همواره حَقِ برتر است! نمی‌توانی در مقابله با سلطه‌ی امپریالیسم از خود دفاع کنی، بدون آنکه در خانه‌یِ هنر و دانش و زندگی بومی خود، آن‌را به هزار ترفند و خدعه و مکر و آرایش و مِیک‌آپ، به زبانی دیگر تعبیر کنی و خود یک زورگیرِ عقیدتی بر اساسِ حق برتر باشی!
به یاد آوریم که خُرده‌ دیکتاتورها و ارباب‌ها و لوطی‌هایِ بومی از اهالیِ تقلیدند: البته با پوستین‌هایِ عقیدتی و شگردهایِ بومی و شیرین‌کاری‌هایِ بومی و فرهنگیِ خاصِ خویش، اما با یک رویکرد برده‌سازی در نظام ارباب و رعیتی!
نقد و رونمایی از این کارخانه‌یِ سنت و مدرنیسمِ مکر و فریبِ دنباله‌دار، اما کارِ فرهیختگانِ مستقل و آزادگان جهان است در بستری پُست‌مدرن، در موقعیت‌هایِ بومی و جهانی. نباید از شر مدرنیسم در دام سنت افتاد و بالعکس.
باید این‌بار اما در سازِ نظمِ نوینِ جهانیِ ارباب در این دهکده‌ی در هم تنیده، بصورت ساختاری، خارج نواخت!
و آن راه سوم است.
راهی فراتر از تقدیرِ ویرانگرِ بینِ بد و بدتر... راهی که از دلِ نظارتِ سیستماتیکِ اراده و اختیارِ صاحبان حق و تماشاچیان برایِ رهایی از این معرکه‌یِ ناگزیرِ انترها و لوطی‌ها، نقبی بزند به استقلال، آزادی، جمهوریِ انسانِ محروم از معرفتی مستقل از نظام ایدئولوژیکِ "تقلید کن تا زنده بمانی"!
جمهوری انسانی در مقابل استقلال و آزادی و رفاه تمام انسان‌های خاک مشترک، فارغ از نژاد و قوم و عقیده و ویژگی‌هایِ موروثی و سوق الجیشی و جبرجغرافیایی مسئول است و باید حقِ مالکیتِ انحصاری را برشکند و مواهبِ آن را بصورتِ فراگیر و فرامرزی تعدیل کند و نسبت به حقوق تمام انسان‌ها قانونا مسئول باشد، نه بخشِ برگزیده‌ای از آن.
راه سوم نظر به حذفِ غیرخودی ندارد؛ و نیز نظر به نقاطِ اشتراکِ رعایا با صاحبانِ قدرتِ مطلقه ندارد!
خیام ابراهیمی
20 آبان 1395
=========
پس نوشت (بعدالتحریر):
1) *نظریه:
موتورِ محرکه‌یِ جامعه نباید دوقطبیِ کاذبی بین "حذف و بردگی" و یا رقابت برای برتریِ موروثی بر دیگری باشد، چون چنین موتوری سوختش را از سوزاندن انسان‌ها و انسانیت تامین خواهد کرد! در راه سوم، موتور محرکه‌ی جامعه، باید ناشی از اثباتِ فایده در "همزیستی مسالمت آمیز" و تولیدِ رفاه برایِ همنوع باشد و سوختِ آن از "میزانِ توفیق در همکاری و همیاری" در راستایِ برابریِ حقوقِ تمام انسان‌ها، فارغ از حقِ مالکیتِ تلنبارشده‌ی خارج از حَدّ قسط و خصوصیاتِ موروثی و تحمیلی تامین شود! بر اساسِ این نظریه، حق مالکیت نمی‌تواند از سهم برابرِ انسان‌ها از منابعِ طبیعی بیشتر باشد و یا بیشتر از حَدّ متعادلی ناشی از کار و ارزش افزوده‌یِ قابلِ انتقال به غیر باشد! چون تلنبار شدنِ بی حد و حصر ثروت ماهیتا با محدویتِ منابع طبیعی کره‌ی خاک منافات داشته و برخلافِ ذاتِ طبیعت محدود و قسط و حقِ برابرِ ابتداییِ انسانهاست‌ و موجب پدیده‌ای با قدرتی نامحدود و احیانا مطلقه به نامِ ارباب، و توسعه‌یِ پیدا و پنهانِ نظام ارباب و رعیتی خواهد شد.
.
2) اشاره‌ به حق مالکیت و اعتبار حقِ مشروع:
الف) قدرت مطلقه در حوزه‌یِ ایدئالیستی:
مالک خداست و بندگان امانتدار. وکیلِ "قادر مطلقی به نام خدا" یک انسان محدود و خطاپذیر است. اعمال چنین حق مطلقه ای نیازمندِ شمشیرِ بندگان وکیل خدا علیه کفار است. 
ب) قدرت مطلقه در حوزه‌ی انسان: "قادر مطق" در نظم نوین جهانی، انسان و یا گروهی از انسانها هستند که صاحب حقِ تکنولوژی و علم هستند! بمب‌هسته‌ای ابزاری شناخته شده بین رعایاست؛ اما سلاح‌هایِ ویرانگر دیگری که بمب‌هسته‌ای را ناکارآمد می‌کنند، در دستان صاحبان تکنولوژی است که حرف اول و آخر و ظاهر و باطن را می‌زنند!
LikeShow more reactions
Comment

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...