Thursday, July 27, 2017

آیاتی از کتاب مریم


آیاتی از کتابِ مریم
***
گلبرگِ خشکِ لایِ کتابِ آه نبود، مریم
آیه بود مریم!
حصارِ باغچه شکست و پرید وَرایِ پرچین
و از تناسبِ هندسی و زیبایِ رقصِ پرواز
پَری کم شد از نسیم!
دردِ زخمش اما
بر جانِ پرنده‌‌یِ شکسته‌بال، ابدی...
همچو اضلاعِ یک چند ضلعیِ در هم فروریخته
بی شکل و شاکله و رهــا از بند
خطوطی که از هم شکست و باطل کرد ریاضیِ سلول را
و قدر و منزلتِ زاویه‌یِ زن را
بر جنازه‌یِ بدبــویِ زندانِ یک تاریخ مـــرد.
بویِ خوشِ این رهایی اما چون آیه‌ای
در هوایِ مکتب‌، جاری:
"تنها گل‌هایِ تازه‌
زنده و معطر و روح‌بخشند!"
دل، زخم
از جایِ خالیِ زنی
که تنها به یک بـــــال پرید و
قامتِ استوار و بلندِ مردی را
در دلِ تاریـــخ شکست
بـال در بـال
چشم در چشم.
...
1) شگفتی از فهمِ رازهایِ تناسبِ جهان.
#مریم_میرزاخانی خط بطلانی است بر برتریِ رجلیتِ زورگیر و سلطه‌گر، در حوزه‌یِ قدرتِ تعقل و عقلانیت، تحلیل، استنتاج و منطق، و اکتشاف و تدبیر و بصیرتِ حل مسئله و قدرتِ خلاقیتِ تاریخی، و ابطالِ حکمِ خطایِ حقِ برتریِ توانِ فکریِ مرد بر زن، که میراثِ شوم و زمان‌منقضیِ مناسباتِ حقوقی، اقتصادی و امنیتیِ داعش‌مسلکانه است، برای استقرار امنیت در تنازعاتِ دورانِ جاهلیت و قبیله‌ای، در دورانِ مدنیت.
زنده باد یادِ پربارش، با بازخوانیِ توانِ برترِ تعقل و منطقش بر تمام مردان.
فرصتِ خودآگاهی و شکوفایی زنانِ ستمدیده‌یِ جهان، با پروازِ سبزِ او بالنده باد!
2) آخرین پیام:
آخرین پستِ فیس‌بوکیِ مریم میرزاخانی به زبان انگلیسی (نه پارسی)، چند ساعت پیش از مرگ:
"هر چه بیشتر در ریاضیات وقت سپری کردم، متحیرتر شدم!" (لینک در بخش پیام‌ها)
پرسش: آیا حجمِ شگفت‌زدگی او از کشفِ رازهایِ تناسب اجزاء هستی، عرضِ زندگیِ او را در طول کمش اشباع کرده بود؟... "براستی ما چقدر زندگی کرده‌ایم؟"
دوستی می‌گفت: سرطان نتیجه‌یِ ترس و ناامنیِ سلول‌هاست که می‌تواند از ناامنیِ روان و سیستم عصبی آغاز شود. سرطانِ مریم نیز فروپاشی سیستم امنیتی بدن او بود، دور از وطن.
شاید بیشترین ترس او در سال 76 بود، وقتی میانِ جنازه‌یِ نخبگانِ ریاضی کشور در اتوبوس، تصادفا جانِ سالم به در برد و به شوخیِ سلطه‌‌گرِ مرگ‌آفرین که چون "سرطان" ضدِ امنیتِ سلول‌هایِ جانِ بالنده است، پی برد.
پیامِ آخرِ او به زبان پارسی نبود! قرابت و امنیتِ او در آخرین لحظاتِ حیات، با همدلانش بود در جهانی که زورِ زبانش به مکانش نرسید!
سرطان جانِ این "سَدّشکنِ" گریخته از مامِ وطنِ شرقی به جهانِ امنِ غربی را گرفت! کدام مادر است که فرزند را از امنیتِ جانِ خود براند؟ نامادریِ سلطه‌جویِ آتش‌به‌اختیار شاید، اما حتی مادرخوانده‌ی به اختیار نیز، چون خود فرزندخوانده را به مهر (نه سلطه) برگزیده، وی را به بهانه‌یِ سلطه از دامنِ مهرِ خود نمی‌راند! به فرزندِ این نابغه شناسنامه‌ی ایرانی نداند. او می‌خواست، اما ندادند! آخرین پیامش اما نه به زبان مادری، و نه به مخاطبِ خاص، بلکه رو به جهان بود! بدیهی است که "زبان" واسطه‌ای است که اگر چهل‌تکه باشد می‌تواند سوءِتفاهم برانگیز باشد! و این تنها زبانِ حقوقیِ مشترک است که در دامنِ مادر، امنیت‌زا و ضدِ ترس و سرطانِ ویرانگر است!
با این‌همه، آیا ما آنقدر عریضیم که از تهدیدِ مستمرِ سلول‌هایِ هویتِ جانِ خویش نترسیم و بر سرطان فائق آئیم؟
هرچند زبانِ مادری یا نامادریِ ما زبانِ پارسی است! اما آیا زبانِ حقوقی ما امنیت‌زا و موجبِ عریض شدنِ این عمرِ دراز و یا کوتاه است؟
با تاثر: خیام ابراهیمی
24 تیر 1396
#maryam_mirzakhani
LikeShow more reactions
Comment

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...