آتشبهاختیارید
در این ترقهبازی!
"ترقه بازی" با جانِ ملت توسطِ اُمّتِ داعش!
در فقدانِ قانونیِ "وحدت ملت با ملت"
====================
گفتَمَت در ماجرایِ مَش حسن... "پـــود" اَز او بودو "تـــار" از تــارزَن
وعده از او بودو بیعت را نشان... آن شعارها را همه چون پنبه دان
حالیا بیعت شده در چنگِ یار... وقتِ آن است: گم شود در سنگِ غار
امنیت را حربهیِ خویش میکند... داعشی را اینطرف کیش میکند
تا که میدان بینِ ما و دشمن است... وعدههایِ او فــدایِ میهن است
داعش است او، پیچ رگلاژِ عدو... آنکه وحدت را کند در یک کدو
او همان لولویِ پشتِ مرزها... گـــاه وحشتناکو گه بــــــــادِ هوا
روزگاری حربهیِ سرکوبِ ما... روزگاری دشمنِ مرعوبِ ما!
اینکه داعش کِی شود ابزارِ او... بستگی دارد به وزنِ بـــارِ او
چون "طلب" بر انتخابات بـار شد... منطقه بر ضدِ او در کار شد
وقتِ آن شد تا که با یک غــائِــله... هم درون گیرد بهدست، هم قافله
داعش استو سُنّت استو انتقام... کینِ دشمن دارد او اَندَر نظام
پرچمِ دشمن بگیرد دستِ خود... عضو میگیرد بهنازِ شستِ خود
تا نفوذی کِی دهد فرمانِ او... انتحار از دشمن و فرمان از او
اینکه کِی گردد به اسبِ او سوار... با سواران استو نه اهلِ شعار
بستگی دارد به مــارِ غاشیه... قدرتِ داعش بُوَد در حاشیه
این ترقهبازیِ جزئــــیِ او... کرده جانِ ملتی را چون لَبو
چون حبابِ امنیت بشکسته شد... امنیت پتکِ نظامِ بسته شد
باز هم داعش شده ابزارِ جنگ... جنگ با غیرخودیهایِ مَشنگ
جنگِ قدرت بینِ ما با غیرِ ما... هر که جز ما بندهگانِ دِیــرِ ما
وحدتِ دنیا فدایِ قدرت است... حلقهیِ مفقودهیِ امنیت است
امنیت رازِ بقایِ سلطه شد... جملهیِ فرمانبران را نقطه شد
قدرتِ اول: خدایِ اسلحه.... هر چه بعد از او: بهپایِ اسلحه
چونکه وحدت روحبخشِ قدرت است... دشمنِ ملت دلیلِ اُمت است
میهنی را با خطر گم میکند... ملتی را اُمّتِ قم میکند
تا ابد بر کـــولِ او طی میکند... بیحیاء آبـــرو را قی میکند!
این شده تقدیرِ ملتهایِ ما... قدرتِ برتر کلاهِ آیِ ما
تا مُصدّق حرفِ ملت میزند... پیرِ استعمار ز اُمّت دَم زند
پرچمِ ملت زِ دستِ مصلحی... گیرد و در دام آرد روبهی
تا که شاهی دام را ابتر کند... دشمن او را به راهش شَرّ کند
تا که شَرّی سویِ خیری رو کند... شَرّ صدامی به کویِ او کند
این وسط جنگ است و بازارِ عدو... نفتِ ملت در رِگ اشرار جو
تا بسازد ملتی سامانِ خویش... باز وقتِ لابی و دامانِ خویش
چالهها را پُر کُنَد چاهی کنَد... عهد بندد زیرکی تــاری تَنَد
ناخدایِ قدرت و دارایِ قاپ... کدخدا را بینو مردم را بچاپ
پس بگیرَد خود مچِ ارباب را ... وقت تنبیه باشد و تحریمِ ما
در غیابِ ملت و سامــــانِ او... رعیت و ارباب در دامانِ او
قدرتِ برتر خدایی میکند... ملتی خود را گدایی میکند
هر زمان خردادی از رَه میرسد... تیرِ مردادی زِ درگه میرسد
تا که ملت مثله گردد اندر او... وحدتش در امتی گردد عدو
تا که ملت حاکمِ تقدیر نیست ... حکمِ قادر را بجو، تدبیر چیست؟
خیام ابراهیمی
17 خرداد 1396
پی نوشت:
صدورِ فرمانِ "آتشبهاختیار"
================
تا دیروز عصر به خاطر عملیاتِ انتحاریِ داعشیانِ ایرانی، اوضاع تاسفبار بود و کم نظیر! اما از دیشب پس از سخنان رهبری با دانشجویان، اوضاعی شده وصفناپذیر!
آتش به اختیار: فرمانی نظامی است که نشاندهندهی وضعیتی بَدَوی و صحرایی است که در آن میتوان بدون فرمان از قرارگاه مرکزی، به تشخیص خود با سلاح به هدفی که غیرخودی یا ناشناس است شلیک کرد!
.....
"آتش به اختیـــــار" شدهام من، گر چه ابلهم و بَرکنـــــــار
آمادهی صـــلح بودم امــــا: کنون مُسَلَحم به کـــــــــارزار
گفتا: به وقتِ سخن در پهنهیِ جنگِ نرم ، نه سخت و نه گرم
گر نرم و سخت خطا کنم، چه خاک بر سرت کنی؟ بختیار!
گفتم: مهیا به انتحارِ معرفتی، گوئیـــــا زِ بصره تا حلَب
تدبیر زِ بصیرتِ ارباب بودو شعار "حَسَن" به امیدی نزار!
من را چه چاره در این دامگهِ مرگ و جنگ و فــــرار
تا گزمهها در امنیتی عربده کشـند به مــزد و قـــــــرار
روزی رسد که سیه روی شود آتشبیـارِ این هرج و مرج
گر مثله نگردد "آتش به اقـتـدار" به تیـــــغِ "آتش به انتحار"
#آتش_به_اختیار
#ترقه_بازی
در فقدانِ قانونیِ "وحدت ملت با ملت"
====================
گفتَمَت در ماجرایِ مَش حسن... "پـــود" اَز او بودو "تـــار" از تــارزَن
وعده از او بودو بیعت را نشان... آن شعارها را همه چون پنبه دان
حالیا بیعت شده در چنگِ یار... وقتِ آن است: گم شود در سنگِ غار
امنیت را حربهیِ خویش میکند... داعشی را اینطرف کیش میکند
تا که میدان بینِ ما و دشمن است... وعدههایِ او فــدایِ میهن است
داعش است او، پیچ رگلاژِ عدو... آنکه وحدت را کند در یک کدو
او همان لولویِ پشتِ مرزها... گـــاه وحشتناکو گه بــــــــادِ هوا
روزگاری حربهیِ سرکوبِ ما... روزگاری دشمنِ مرعوبِ ما!
اینکه داعش کِی شود ابزارِ او... بستگی دارد به وزنِ بـــارِ او
چون "طلب" بر انتخابات بـار شد... منطقه بر ضدِ او در کار شد
وقتِ آن شد تا که با یک غــائِــله... هم درون گیرد بهدست، هم قافله
داعش استو سُنّت استو انتقام... کینِ دشمن دارد او اَندَر نظام
پرچمِ دشمن بگیرد دستِ خود... عضو میگیرد بهنازِ شستِ خود
تا نفوذی کِی دهد فرمانِ او... انتحار از دشمن و فرمان از او
اینکه کِی گردد به اسبِ او سوار... با سواران استو نه اهلِ شعار
بستگی دارد به مــارِ غاشیه... قدرتِ داعش بُوَد در حاشیه
این ترقهبازیِ جزئــــیِ او... کرده جانِ ملتی را چون لَبو
چون حبابِ امنیت بشکسته شد... امنیت پتکِ نظامِ بسته شد
باز هم داعش شده ابزارِ جنگ... جنگ با غیرخودیهایِ مَشنگ
جنگِ قدرت بینِ ما با غیرِ ما... هر که جز ما بندهگانِ دِیــرِ ما
وحدتِ دنیا فدایِ قدرت است... حلقهیِ مفقودهیِ امنیت است
امنیت رازِ بقایِ سلطه شد... جملهیِ فرمانبران را نقطه شد
قدرتِ اول: خدایِ اسلحه.... هر چه بعد از او: بهپایِ اسلحه
چونکه وحدت روحبخشِ قدرت است... دشمنِ ملت دلیلِ اُمت است
میهنی را با خطر گم میکند... ملتی را اُمّتِ قم میکند
تا ابد بر کـــولِ او طی میکند... بیحیاء آبـــرو را قی میکند!
این شده تقدیرِ ملتهایِ ما... قدرتِ برتر کلاهِ آیِ ما
تا مُصدّق حرفِ ملت میزند... پیرِ استعمار ز اُمّت دَم زند
پرچمِ ملت زِ دستِ مصلحی... گیرد و در دام آرد روبهی
تا که شاهی دام را ابتر کند... دشمن او را به راهش شَرّ کند
تا که شَرّی سویِ خیری رو کند... شَرّ صدامی به کویِ او کند
این وسط جنگ است و بازارِ عدو... نفتِ ملت در رِگ اشرار جو
تا بسازد ملتی سامانِ خویش... باز وقتِ لابی و دامانِ خویش
چالهها را پُر کُنَد چاهی کنَد... عهد بندد زیرکی تــاری تَنَد
ناخدایِ قدرت و دارایِ قاپ... کدخدا را بینو مردم را بچاپ
پس بگیرَد خود مچِ ارباب را ... وقت تنبیه باشد و تحریمِ ما
در غیابِ ملت و سامــــانِ او... رعیت و ارباب در دامانِ او
قدرتِ برتر خدایی میکند... ملتی خود را گدایی میکند
هر زمان خردادی از رَه میرسد... تیرِ مردادی زِ درگه میرسد
تا که ملت مثله گردد اندر او... وحدتش در امتی گردد عدو
تا که ملت حاکمِ تقدیر نیست ... حکمِ قادر را بجو، تدبیر چیست؟
خیام ابراهیمی
17 خرداد 1396
پی نوشت:
صدورِ فرمانِ "آتشبهاختیار"
================
تا دیروز عصر به خاطر عملیاتِ انتحاریِ داعشیانِ ایرانی، اوضاع تاسفبار بود و کم نظیر! اما از دیشب پس از سخنان رهبری با دانشجویان، اوضاعی شده وصفناپذیر!
آتش به اختیار: فرمانی نظامی است که نشاندهندهی وضعیتی بَدَوی و صحرایی است که در آن میتوان بدون فرمان از قرارگاه مرکزی، به تشخیص خود با سلاح به هدفی که غیرخودی یا ناشناس است شلیک کرد!
.....
"آتش به اختیـــــار" شدهام من، گر چه ابلهم و بَرکنـــــــار
آمادهی صـــلح بودم امــــا: کنون مُسَلَحم به کـــــــــارزار
گفتا: به وقتِ سخن در پهنهیِ جنگِ نرم ، نه سخت و نه گرم
گر نرم و سخت خطا کنم، چه خاک بر سرت کنی؟ بختیار!
گفتم: مهیا به انتحارِ معرفتی، گوئیـــــا زِ بصره تا حلَب
تدبیر زِ بصیرتِ ارباب بودو شعار "حَسَن" به امیدی نزار!
من را چه چاره در این دامگهِ مرگ و جنگ و فــــرار
تا گزمهها در امنیتی عربده کشـند به مــزد و قـــــــرار
روزی رسد که سیه روی شود آتشبیـارِ این هرج و مرج
گر مثله نگردد "آتش به اقـتـدار" به تیـــــغِ "آتش به انتحار"
#آتش_به_اختیار
#ترقه_بازی
No comments:
Post a Comment