ماهی مام میهن، در آبِ گلآلود جهل و توطئه
ایران گوشتی است بین دو پرِ نان همبرگر #دوگین ولایتمدار
و #پوتین سکولار،
که به آن سُس کرهای و خیارشور چینی و نمک عراقی و فلفل سوری افزودهاند و لای
کاغذ ساندویچ قدس پیچیدهاند، تا عموسام بدهد بهدست فرزند لتوپار عثمانی تا در
دهان اژدهای سه سر انگلیس و فرانسه و روسیه بگذارد!
نوشابه هم خون مردم ایران و افغان و کرد و ایزدی و ارمنی و مردم منطقه، با ملغمهی
داعش و حشدشعبی و این آخر هم با دوغ گازدار شورای گذار از وحدت مردم ایران با
باجدهی به دزدان سرگردنه.
توی این هیر و ویر هم حضرت شورا(ع)، ویرش گرفته برای توجیه منطق باج دادن به راهزنان بصورت خودسرانه از جیب مردم ایران با برگزاری یک مناظره.
آقا جان! سر جدّت وا بده. دزد حاضر و بز حاضر. چرا اینقدر کشش میدهید این ائتلاف خودسرانه را با نمایشِ پرسشوپاسخ در بیت رهبری؟ پول مفتی بود و کشتی تجاری به گل نشست... فراموشش کنید و با حرکتهای مذبوحانه، هزینهها را بیشتر نکنید! پیچاندن موضوع، نه اقتصادی است و نه انسانی! دست بردارید از زور زدن برای توجیه این شامورتیبازی با پولهای بادآورده از چشمهی مفتِ نفت و امید پفکی چشم مردم بین #چشمه_صلح و #چشمه_خون .
دیوار حاشا بلند است و اگر پاسخی بود پرسشهای مستدل و بنیادی و مکتوب پیشین، تاکنون شهید نمیشد! مشت نمونهی خروار است و دَرِ انکار بر همان پاشنهی سفسطه خواهد چرخید!
خمینی به ما آموخت که:
عشق پیری گر بجنبد... سر به رسوایی زند!
امان از بغض و کین کهن و سماجت پیرانهسرِ یک حرص دگم و ویرانگرِ سنتی، با مترسکِ رسالتِ تاریخی.
"شورای خاص" کجای تاریخ به کار "عام مردم" آمده که این دومی باشد؟! دوران سنتی ناجیان و سرداران خودانگیختهی عصرحجری گذشته است! عصر عصر قدرتِ رسانهها و ارتباطات عام است! عقل سنتی آیا این تغییر مناسبات قدرت و رابطه را میتواند درک کند؟!
سیمولیشنِ گفتوشنود ولایی و استصوابی به چه کار اقناعِ عمومی میآید؟ جز توجیه و فریب و لاپوشانیِ این خطای عقلانی و یا خیانت برای تشفی کیش شخصیت این و آن بولهوس؟
صداقت شما تنها با اقرار و توبه از خطای این نیت خیرتان برای اطفاء آتشِ شوری میهنپرستانه با روش نادرستِ باج دادن به شعلههای آتشی سوزان ثابت میشود که وحدتبخش نیست!
چون خشت اولش کج است!
پیچاندن موضوع میان دوغ و دوشاب و گردوخاک در بیتِ خاص خود، نارنجک شورای خاص گذار را در نارنج استقلال و آزادی شریکان خاک مشترک، خنثی نخواهد کرد! تنها کافی بود که دلایلتان را برای عدم امکان تشکیل یک شورای عام بیان کنید، که بر اساس یک سفسطه بیان کردید. و سفسطه اینکه:
وقتی خشت کج سنتی تمام وحدتها بر سر ایدئولوژی و سمبولها بوده و هیچگاه بر سهم مشترک آب و خاک نبوده است، وحدت با چماق و زورگیری و باج و ائتلاف پنهانی پاسخ نمیدهد! مگر قرار است از یک سوراخ چند بار گزیده شد؟
چرا با ندیدن اصل وحدتبخش آب و خاک مشترک، میخواهید آن را از پیش، بین سمبولهای تنشآفرین و ایدئولوژیک، در دوران پیشاآزادی مثله کنید؟ چرا بنا را بر زبان حقوقی مشترک مادی با اقدام برای تاسیس یک شرکت سهامی عام نگذاردید؟ کدام عاقل در نبردی نابرابر در میدان جنگ وقتی خانهی مشترک در حال سوختن است، توانِ مردم را به سمت طرح عقاید مختلف بر سر طراحی و دیزاین مبلمانی معطوف میکند که نه به دار است و نه بار... که آیا سوخته باشد یا نباشد؟ وقتی نیاز به استرداد فورس ماژور خانه پیش از سوختن کامل است، چرا بی موقع و نابجا باید بر سر تقسیم اتاقها تنش ایجاد کرد؟ یا شما چون میان آتش واقعی نیستید و درکی ناقص از موقعیت دارید؛ و یا خود را به دلایلی نامعلوم به جهلالعارفین زدهاید!
آیا گروگانید؟ و یا شیرینی یک رؤیا و باج خیالی را زیر دندانتان مزمزمه میکنید که به خود اجازه دادهاید از سوی یک ملت با کرکسهای آزاد برای آزادی کبوتران معامله کنید؟
میگویید: رسالت تاریخی داشتید؟!!
وقتی نه چنین حقی را از سوی مردم دارید و نه کسی رسالت تاریخی به شمایی داده که بنایتان بر تکه پاره کردن وحدت مادی است، این چه نوع فرافکنی موذیانه و معنوی است؟
فکر کردید در دوران عصر قجر، ملت هنوز همان شپشوهای ناآگاهند که ملای ده خدایشان بود؟!
رسالت تاریخی خودسرانه آن هم در عصر مدرن، رمز ویرانی است که هیتلر هم بر خشت کج ناسیونالیسم و نازیسم و ژن برتر، داعیهاش را داشت و عقوبتش را دیدیم.
اینهمانی با دیوانگان تاریخ هم باید یک همقوارگی و ویژگیهای مشترک و همخوان داشته باشد! همینطوری الکی و با جیب خالی و پز عالی و وعدهی سرخرمنِ "بزک نمیر بهار میاد" توسط راهزنان سرگردنه و گرگان گله که نمیشود!
این چه حرکت دون کیشوتوار بود که در لباس داییجان ناپلئون، همه را شوخی شوخی به سخره گرفتید؟
گویا ول نمیکند جنبش این عشق پیری... تا وطن را لت و پار نکند!
عقوبت کردهای بینوا را نمیبینید که چگونه بین سردمداران بومی جهان، مغبون و لت و پار میشوند؟
اگر صادقید، از سرمایهگذاری روی "شرکت سهامی خاص از ما بهترانی" دست بردارید و در بصیرت تشکیل یک #شرکت_سهامی_عام_ایران_انسانی باشید! وگرنه با کتمان هوای زایندهای که چشمتان نمیبیند، تنها شوق خود را برای بازی در میدان دشمن مردم، اثبات میکنید! اینکه هی راه طلب میکنید و گوشها را بستهاید یعنی چه؟
نقشهی راه بصورت گام به گام و معنادار در #مرامنامه آماده است و تنها باید چشمها را نبندید!... که تاریخ بیدار است.
خیام ابراهیمی
21 مهر 1398
توی این هیر و ویر هم حضرت شورا(ع)، ویرش گرفته برای توجیه منطق باج دادن به راهزنان بصورت خودسرانه از جیب مردم ایران با برگزاری یک مناظره.
آقا جان! سر جدّت وا بده. دزد حاضر و بز حاضر. چرا اینقدر کشش میدهید این ائتلاف خودسرانه را با نمایشِ پرسشوپاسخ در بیت رهبری؟ پول مفتی بود و کشتی تجاری به گل نشست... فراموشش کنید و با حرکتهای مذبوحانه، هزینهها را بیشتر نکنید! پیچاندن موضوع، نه اقتصادی است و نه انسانی! دست بردارید از زور زدن برای توجیه این شامورتیبازی با پولهای بادآورده از چشمهی مفتِ نفت و امید پفکی چشم مردم بین #چشمه_صلح و #چشمه_خون .
دیوار حاشا بلند است و اگر پاسخی بود پرسشهای مستدل و بنیادی و مکتوب پیشین، تاکنون شهید نمیشد! مشت نمونهی خروار است و دَرِ انکار بر همان پاشنهی سفسطه خواهد چرخید!
خمینی به ما آموخت که:
عشق پیری گر بجنبد... سر به رسوایی زند!
امان از بغض و کین کهن و سماجت پیرانهسرِ یک حرص دگم و ویرانگرِ سنتی، با مترسکِ رسالتِ تاریخی.
"شورای خاص" کجای تاریخ به کار "عام مردم" آمده که این دومی باشد؟! دوران سنتی ناجیان و سرداران خودانگیختهی عصرحجری گذشته است! عصر عصر قدرتِ رسانهها و ارتباطات عام است! عقل سنتی آیا این تغییر مناسبات قدرت و رابطه را میتواند درک کند؟!
سیمولیشنِ گفتوشنود ولایی و استصوابی به چه کار اقناعِ عمومی میآید؟ جز توجیه و فریب و لاپوشانیِ این خطای عقلانی و یا خیانت برای تشفی کیش شخصیت این و آن بولهوس؟
صداقت شما تنها با اقرار و توبه از خطای این نیت خیرتان برای اطفاء آتشِ شوری میهنپرستانه با روش نادرستِ باج دادن به شعلههای آتشی سوزان ثابت میشود که وحدتبخش نیست!
چون خشت اولش کج است!
پیچاندن موضوع میان دوغ و دوشاب و گردوخاک در بیتِ خاص خود، نارنجک شورای خاص گذار را در نارنج استقلال و آزادی شریکان خاک مشترک، خنثی نخواهد کرد! تنها کافی بود که دلایلتان را برای عدم امکان تشکیل یک شورای عام بیان کنید، که بر اساس یک سفسطه بیان کردید. و سفسطه اینکه:
وقتی خشت کج سنتی تمام وحدتها بر سر ایدئولوژی و سمبولها بوده و هیچگاه بر سهم مشترک آب و خاک نبوده است، وحدت با چماق و زورگیری و باج و ائتلاف پنهانی پاسخ نمیدهد! مگر قرار است از یک سوراخ چند بار گزیده شد؟
چرا با ندیدن اصل وحدتبخش آب و خاک مشترک، میخواهید آن را از پیش، بین سمبولهای تنشآفرین و ایدئولوژیک، در دوران پیشاآزادی مثله کنید؟ چرا بنا را بر زبان حقوقی مشترک مادی با اقدام برای تاسیس یک شرکت سهامی عام نگذاردید؟ کدام عاقل در نبردی نابرابر در میدان جنگ وقتی خانهی مشترک در حال سوختن است، توانِ مردم را به سمت طرح عقاید مختلف بر سر طراحی و دیزاین مبلمانی معطوف میکند که نه به دار است و نه بار... که آیا سوخته باشد یا نباشد؟ وقتی نیاز به استرداد فورس ماژور خانه پیش از سوختن کامل است، چرا بی موقع و نابجا باید بر سر تقسیم اتاقها تنش ایجاد کرد؟ یا شما چون میان آتش واقعی نیستید و درکی ناقص از موقعیت دارید؛ و یا خود را به دلایلی نامعلوم به جهلالعارفین زدهاید!
آیا گروگانید؟ و یا شیرینی یک رؤیا و باج خیالی را زیر دندانتان مزمزمه میکنید که به خود اجازه دادهاید از سوی یک ملت با کرکسهای آزاد برای آزادی کبوتران معامله کنید؟
میگویید: رسالت تاریخی داشتید؟!!
وقتی نه چنین حقی را از سوی مردم دارید و نه کسی رسالت تاریخی به شمایی داده که بنایتان بر تکه پاره کردن وحدت مادی است، این چه نوع فرافکنی موذیانه و معنوی است؟
فکر کردید در دوران عصر قجر، ملت هنوز همان شپشوهای ناآگاهند که ملای ده خدایشان بود؟!
رسالت تاریخی خودسرانه آن هم در عصر مدرن، رمز ویرانی است که هیتلر هم بر خشت کج ناسیونالیسم و نازیسم و ژن برتر، داعیهاش را داشت و عقوبتش را دیدیم.
اینهمانی با دیوانگان تاریخ هم باید یک همقوارگی و ویژگیهای مشترک و همخوان داشته باشد! همینطوری الکی و با جیب خالی و پز عالی و وعدهی سرخرمنِ "بزک نمیر بهار میاد" توسط راهزنان سرگردنه و گرگان گله که نمیشود!
این چه حرکت دون کیشوتوار بود که در لباس داییجان ناپلئون، همه را شوخی شوخی به سخره گرفتید؟
گویا ول نمیکند جنبش این عشق پیری... تا وطن را لت و پار نکند!
عقوبت کردهای بینوا را نمیبینید که چگونه بین سردمداران بومی جهان، مغبون و لت و پار میشوند؟
اگر صادقید، از سرمایهگذاری روی "شرکت سهامی خاص از ما بهترانی" دست بردارید و در بصیرت تشکیل یک #شرکت_سهامی_عام_ایران_انسانی باشید! وگرنه با کتمان هوای زایندهای که چشمتان نمیبیند، تنها شوق خود را برای بازی در میدان دشمن مردم، اثبات میکنید! اینکه هی راه طلب میکنید و گوشها را بستهاید یعنی چه؟
نقشهی راه بصورت گام به گام و معنادار در #مرامنامه آماده است و تنها باید چشمها را نبندید!... که تاریخ بیدار است.
خیام ابراهیمی
21 مهر 1398
No comments:
Post a Comment