ادبیات ناهنجار اپوزیسیون
#راهکار: ذوب شدن نرم اقلیت در اکثریت
(گلستان گرد گلوله) برای رهایی از گروگانگیری بنیادی و زنجیرهای و پیشگیری از #کودتا
بر اساس مرامنامهای وحدتبخش در اپوزیسیون با: #فرمان_مدنی مسالمتآمیز اکثریت، بهجای
#نافرمانی_مدنی تنشآفرین گروههای جدا از هم.
#همایون ، #صدیقی ، #شریعتمداری ، #نوری_علاء
و #شاهزاده ، آیا گروگانند؟!
کسی نمیداند! اما هر شخصیت خاصی امکان
گروگان شدن دارد تا با #گروگان شدن او ملتی متوقف و گروگان شوند! منطقا چنین
قابلیت بالقوهای برای هر رهبری با قدرت مطلقه وجود دارد! هر قدرت مطلقهای چون
خمینی، رضاخان نمیشود! و هر رضاشاهی به جزیره موریس تبعید نمیشود! بلکه تا
کودتای شبهه-مردمی سال 57 کش داده میشود!
در نشستهای حزب مشروطه و شورای گذار با
حضور جنبش ما هستیم در لندن شاهد بودیم که آشفتگی در ادبیات تنش آفرین و کیش شخصیت
و تمامیتخواهی و سنگرسازی علیه دیگری، روح و روان و دامن اکثریت مشارکت کنندگان را
فرا گرفته و با چنین رو حیهای، ره به جایی نخواهند برد! چون ایشان دارای فلسفه ی
بنیادی و استراتژی و تاکتیکهای مناسب و ادبیات و زبان حقوقی مناسب با هدف مشترک در
راستای وحدتی فراگیر نیستند! فعالین در این گروهها از روش دیمی تبعیت میکند و متکی
به روحیات انفرادی شخصیتهاست. و از جنین مبارزات دیمی و هیئتی، نتیجهای جدی به
نفع مردم نمیتوان داشت.
#رفراندوم میدانی، و رهایی از
گروگانگیری
حال پرسش این است که آیا میتوان در
چنبرهی سلاطین، تهدید استعمار خارجی و استثمار داخلی را به فرصت تبدیل کرد تا
همین مردم به یک #رفراندوم_میدانی رهنمون شوند و یکبار برای همیشه، کاری شود
کارستان!
اپوزیسیون میتواند، اگر بر اساس یک #مرامنامهی
غیرایدئولوژیک و غیرسمبولیک(مثل پرچم)، تنها با یک شاخه گل طبیعی گردِ خاکی که در
تصرف اقلیت است، با هم متحد شوند! بدیهی است که در این روش ممکن است بسیار از
پرچمداران فعلی حذف شوند! و شاید به همین دلیل از آن استقبال نمیکنند! بنابراین
آیا با چنین کتمانی، میتوان ایشان را گرد کیش شخصیت خود، خائن نامید؟
پاسخ این است که شاید ایشان گروگان
باشند!
اما میتوان ماجرای گروگانگیری فرزندان
مام میهن را تنها با یک روش میدانی و علمی در شورای عام با یک سخنگوی خاص و دارای
کاریزما برای همیشه منتفی کرد! آیا گروگانها حاضرند خود را از چنین دامچاله ی
بنیادی رها کنند؟
میان مدعیان پرچمدار و هزار پرچم تنشآفرین
و ملت غیرتشکیلاتیِ پریشان گرد این و آن با تقلیل امر مبارزات معرفتبار به ادبیات
لالهزاری، با وحدت عام اپوزیسیون تا #رفراندوم_میدانی و سپس #رفراندوم_واقعی راهی
نیست! چنین عزم سترگ و سهل و ممتنعی، تنها در عرض چند هفته مقدور است! اما به شرط
طی نمودن مراتب بروکراتیک آن.
....
پشتِ فتنهی دو کنفرانس در لندن همزمان
با مانور نظام و اربابان عالم در سازمان ملل
نکته: آیا تهیه کنندهی هر دو کنفرانس،
یکی بود؟! همانکه خوب میداند چگونه تضاد و تنش را در اپوزیسیون پروموت و هزارپاره
کند!
همانکه میدانست باید این دو کنفرانس را
همزمان با تاخت و تاز تیم روحانی و ظریف در سازمان ملل برگزار کند!
آقای همایون همچون غالب فعالین دنیای
مجازی علاقهی شدیدی به شومنی موج روانی و تهییج مخاطبین بر اساس تشدید تضادهای
ناشی از هوش هیجانی نازل و روبنایی مردم دارد و به همین دلیل تنها حول وحدت مردم
با خودی به نام ما تلاش میکند! بر این اساس شعار #ما_هستیم مورد نظر او در واقع #من_هستم
است! او نیز خواستار وحدت همه با من یا مای مورد نظر خودش است نه "همه با
هم". او با تمرکز بر پرچم شیروخورشید نشان و خاندان پهلوی، عملا پتانسیل
مربوطه را مال خود کرده و هر که با آن پتانسیل نباشد را "بر خود" القاء
میکند! هر چند به تمام صداها میدان دهد! اما عملا اغلب صداهای مورد نظر او دارای
ادبیات سلبی-حذفی هستند نه ادبیات ایجابی-جذبی. همانطور که آقای شریعتمداری تیز با
غصب خودسرانهی مقام مدیریت دوران گذار، و با طرح ناموقع #فدرالیسم و زبان مادری،
دو نارنجک ضامن کشیده را در دوران پیشاآزادی که نیازمند وحدتیم، در نارنج شعار
آزادی و استقلال قومیتها کارگذاری کرده و از شاه تا شاهقلی را به بازی گرفت.
سخنان آقای همایون در نشست حزب مشروطه
در لندن، ممکن است به کام ساواکیهای خائن و درباریان و برخی از افسران گارد دوران
شاهنشاهی خوش بیاید... که البته خوش میآید! آیا چنین رویکردی آگاهانه است و یا
ایشان هدایت نرم شده است؟
هدایت نرم برای تخریب اپوزیسیون یعنی:
ابتدا آقای همایون در سخنرانی خود در
ضیافت این حزب، فلسفهی شادی را بدرستی به مبارزه پیوند بزند! و سپس برنامهریز آن را با ادبیات سکسیستی و فحاشی و
درندگی شخصیتی مثل #سیدکریم در محضر #پرفسور_کنگرلو به ابتذال بکشاند!
یعنی اگر میشد که در چنین مراسمی یک
گروه فولکلور برقصد و یا با برنامه ای شاد اما وزین به آن ارزشی مناسب با آرمانهای
بیان شده بدهد، اما کارگردان صحنه را چون کافههای دوزاری و روحوضی درآورد تا برای
مخاطبین خاص یادآور همان ابتذال لاله زاری باشد که مردم از آن بیزار بودند.
این یعتی نارنجکی درون نارنج استقلال و
آزادی... این یعنی ترجمان پوچی شادی از دید مبارزین در اپوزیسیون در محضر پرفسور
الهیار کنگرلوی مولانا شناس.
به همین دلیل است که تمام مشکل
اپوزیسیون نه در هدف مشترک بازپسگیری وطن که در روش پس گرفتن مام میهن است.
مشکل در "روش حل مسئله" است!
آقای همایون!
وگرنه "مسئه" برای همه معلوم
است که چیست!
40 سال تکرار مسئله، بدون ارائهی روش
حل مسئله، تنها به معنای دمیدن در بادکنک امید کاذب برای تلف کردن توان ملی است!
چرا این را برخی نمیخواهند بفهمند؟
چرا برخی خود را به جهلالعارفین زدهاند؟
قله یعنی بازپسگیری وطن به دست تمام
مردم... و این نقشهی راه نادرست و روشهای سلیقهای و دیمی و هیئتی است که میتواند
به دره منتهی شود و یا به برزخ یک بن بست تا #ایرانستان منجر شود.
البته با دلالی شخصیتهای پشت صحنهی
ناصادق و یا گمراه و گروگانی که با ملت صادق نبودهاند، اما در پس هر حادثه و
کنفرانس و جنبشی سری میان سرها دارند!
#مرامنامه به تمام پرسشهای وحدتبخش و
به نقشهی راهی علمی بصورت گام به گام پاسخ داده است!
وحدت اکثریتی با یک شاخه گل گرد اقلیت
در میدانهای امن در یک زمان و با یک زبان، برای درخواست #رفراندوم آری یا نه به
جمهوری اسلامی با نظارت مردم و شورای عام اپوزیسیون. یعنی ابتدا باید بصورت منطقی
و مسالمتآمیز، با خریدن اعتباری غیرقابل کتمان، آن مشروعیت مشکوک را از سکه
انداخت!
شورای خاص اپوزیسیون چه از نوع
شریعتمدارش و چه از نوع همه با من و ما(ماهستیم) پاسخگو نیست! و عقوبت هر دو یکی
است.
آنها خواه ناخواه در میدان ارباب بازی
میکنند چون دارای تاکتیک بازی مردمی بصورت علمی نیستند و بالاخره ملت را فدای کیش
شخصیت خود و این و آن خواهند کرد! کیش شخصیتی که به راحتی با تهدید جان و مال و
آبروی هر گروگان بالقوهای آچمز خواهد شد و احیانا تاکنون گروگان شده است!
بنابراین برای ملت راهی نیست جز آچمز
کردن تمام قدرتهای سلطه در یک میدان عام با روش مسالمت آمیز و وحدتبخش!
اگر نظری به ادبیات آقای همایون در
نشست مشروطه خواهان بیندازیم، در این جلسه به جای نقدی سازنده، با تاکید بر آرم
شیروخورشید پرچم، ما جز تشدید هیجانات کور در یک میدان نابرابر، شاهد نبودیم! یک
آتشبیاری برای آتش به اختیاران نظام سلطه با تئوریسینهایی چون حجاریان و صدیقیهای
وابسته به تفکر استعماری روسها و کا.گ.ب ظاهرا برای مقابله با استعمار انگلیس و
فرانسه! غافل از اینکه به عبرت تاریخی، روسیه برای مثله کردن ایران، همواره شریک
دزد و رفیق قافله بوده است!
راه استحاله ی وحدتبخش تنها بر اساس یک
مرامنامه با نقشهی گام به گام صلح آمیز و ضد خشونت، برای وحدت گرد حقوق اولیه
بنیادی مادی و "حق مشترک آب و خاک" ممکن است نه تاکید بر سمبولها و
ایدئولوژی و حقوق ثانویه.
هم حزب مشروطه و هم جنبش ما هستیم و هم
مدیریت شورای گذار، بر یک طبل میکوبند: یا با ما...یا بر ما. در روش ایشان خبری از
وحدت همه با هم نیست!
همه با هم یعنی یافتن نقاط اشتراک بین
تمام ایرانیانی که دارای سهم برابر در یک شرکت سهامی عام انسانی به نام ایران
هستند! اگر مبارزین به چنین راهی اشراف ندارند اما #مرامنامه و قانون تجارت روش
تاسیس شرکت سهامی عام ایران انسانی را بیان کرده است!
تنها در چنین تشکیلاتی است که حتی
شعارها و ادبیات مبارزین دارای یک هویت و شخصیت واحد و وحدتبخش دارای شخصیت میشود
و هر مبارزی با روش خود موجب تنش و سنگرسازی نمیشود! اما در هر سه گروه و شرکت
کنندگان در آن از آقای همایون تا آقای نوری زاده و شریعتمداری و نوری علاء مشاهده
کردیم که ادبیات ایشان بر ضد غیرخودیها بود! و این یعنی افزودن بر آشفتگی به جای
وحدت.
.
اکثریت با یک شاخه گل گرد اقلیت با
گلوله
رفراندوم مردمی؟ یا براندازی؟
چرا روش رسیدن به هدف مشترک، مهم تر از
هدف مشترک است!
یک روش نادرست میتواند هدف را نابود
کند! بویژه که هدف آزادی و استقلال وطن باشد!
یک پرسش منطقی مطرح است:
اگر از میان 60 میلیون واجد شرایط رأی
گیری، 29 میلیون نفر خواستار براندازی نظام و 31 میلیون خواستار بقای جمهوری
اسلامی با اصلاحاتی باشند، آیا درست است پیش از معلوم شدن این تعداد برای #براندازی
اقدام کرد؟
و چون به دلیل بن بست قانونی بمدت 40
سال نسل جدید(و حتی گذشته) فرصت اظهار نظر و یا تغییر دیدگاه نداشتهاند و به علت
انتصخابات گزینشی هرگز حتی در اولین رفراندوم، امکان نظارت مردمی و طرح دیدگاه
مردم وجود نداشته و راجع به تعداد این آمار بصورت دقیق و عینی، بر هیچکس چیزی ثابت
نشده است، و نیز با توجه به اینکه اعتمادی به آمارهای اعلام شده و خوانش نظام از
صندوقها هم وجود ندارد، آیا منطقی نیست که خواستهی آزادیخواهان به جای شعار
براندازی و یا سرنگونی، درخواست #رفراندوم با نظارت مردم مستقل از حکومت باشد؟!
یعنی به جای هدف براندازی و یا سرنگونی
و گذار از نظام توسط مردمی که معلوم نیست تعدادشان اقلیت است یا اکثریت، آیا منطقی
نیست که مخالفان و معترضان به نظام، خواستار تجدید رفراندوم آری یا نه به جمهوری
اسلامی باشند؟ تا با اثبات اکثریت در یک فراخوان عمومی در یک میدان امن گرد اقلیت،
بر نظام و دنیا و تمام مردم هم ثابت شود که چون مشروعیت نظام زیر سؤال است، چنین
رفراندومی با نظارت مردم ضروری است تا بصورت هر گونه خواست اکثریتی بصورت مسالمت
آمیز و از طریق صندوقهای امن با نظارت نمایندگان راستین مردم در شوراهای
بومی-محلی و شورای عام اپوزیسیون و ارگانهای بینالمللی صورت گیرد؟
چنین رویکردی موجب میشود که از هرگونه
تنشی بر اساس ادعای نظامی که معتقد است اکثریت مردم در آخرین انتخابات به قانون
اساسی اعتماد داشته اند، پیشگیری شود.
حتی افرادی چون آقای #همایون با تشویق
مردم به مشارکت در انتخابات، عملا به مجریان قانون اعتماد کرده اند که ایشان به
عنوان قانونمدار، درستکارند! و از لحاظ حقوقی این یعنی بیعت با قانون اساسی. چگونه
است که کسی که در دور قبل به قانون اساسی و صندوق قانونمداران اعتماد داشته است
بخواهد بدون یقین به خواست اکثریت مردم، ناگهان بر اساس گمان، خواستار براندازی
باشد؟ مگر میتوان بدون اثبات خواست اکثریت خواستار براندازی بود؟
من شخصا خود خواستار یک حکومت
سکولاردموکراتم! اما معتقدم روش رسیدن به این خواست نباید بر اساس گمان تنش آفرین
باشد تا نظام بهانه ی سرکوب و یا کودتا داشته باشد.
به باورم آنچه مهمتر از هدف مشترک است
روش رسیدن به آن است.
برای رسیدن به قله این مسیر دسترسی است
که ما را موفق میکند تا در دره سقوط نکنیم.
هیچ سلطان داخلی و ارباب خارجی
نمیتواند ملت را نجات دهد!
شورای خاص یا عام؟
در دوران پیشاآزادی وقتی خانه ی مشترک
در دست دزدِ قانونی است و در حال سوختن، سخن از دیزاین مبلمان خانه، امری انحرافی
است و ویرانگر است و راه بازپسگیری خانه و سپردنش به دست تمام صاحبان حق (مردم)
تنها از وحدت تمام صاحبان حق میگذرد، نه از طریق تکثیر فرزندان مام میهن در
گروههای 14 نفره و احزاب و صنوف متنوع و احیانا ائتلاف چند شخصیت خاص میان کل مردم
عام؛ بلکه از طریق تشکیل یک #ستاد_مشترک در اپوزیسیون بر اساس الگوی تشکیل شرکت
سهامی عام انسانی و از روشی علمی مبتنی بر شناخت موقعیت.
معالوصف به باورم اگر امیدی به حوادث
و معجزه و لابی و تبانی با اجنبی نداریم، چنین عزمی نیازمند طی نمودن مراتب یادشده
است و پیش از هر چیزنیازمند تدوین یک مرامنامهی فلسفی و استراتژیک با تاکتیکها،
شعارها و روش و نقشه ی راهی واحد.
شخصا این #مرامنامه را پیشتر با اتکاء
به توان محدود خود نوشتهام.
تنها تابش بی دریغ و فراگیر و حیابتخش
نور بر تاریکی است که میتواند تاریکی را محو کند! هیچ تاریکی با ادبیات تنش آفرین #سلبی_حذفی
و ابزار تاریکی محو نخواهد شد!
ادبیات #ایجابی_جذبی همان ادبیات طیفهای
رنگارنگ نور در تاریکی است!
خیام ابراهیمی
8 مهر 98
پانوشت:
1) لینک خوانش رایگان مرامنامه:
2) آگهی فروش مرامنامه:
3) لینک دانلود مرامنامه امید و نقشه
راه تا استقرار اراده مردمی پس از خرید:
No comments:
Post a Comment