Monday, October 28, 2019

پس از پایان

پس از پایان...


شاهی در چاهِ فاضلاب بینوایانم!
گویی که موریانه‌ای در عصای سلیمانم!
بیمارستانی سیّارَم
با پزشک و پرستار و بیماری که خودم
و بیمارانی بستری در تخت‌هایم
که رؤیای آب دریاچه‌‌هایِ مصنوعی و مرواریدهاشان... امید
از درکِ دردهای صدف‌های عقیم، معلول و ناتوان و چشم سپید
در اَمان از ناله‌های ساکت و خیس و بی‌درمان
شاد و خندان و دربدر
تیمارستانی مستقرّم
در ستون‌های سنگی یک کاخ
بیقرار چون کلاهک یک آتشفشان
با چشمانی چون سیب گاز زده
کوری شده عصاکشِ کورانی دگر...
گردِ گهواره نوحه‌خوان و... ‌رقصان در گور
من از بینوایی نی‌اَم روی زرد
غمِ بینوایان رُخَم زرد کـــــرد:(سکه گفت به پشیز، از قول سعدی):
غم، کم!
"
که هنوز درها بر همان پاشنه می‌چرخند."
#خیام_ابراهیمی
4
آبان98

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...