زم شناسی؟ یا زمزم شناسی؟
(الگویی برای مبارزات راستین، و تشخیص سره از ناسره میان دوغ و دوشاب)
شخصیت محوری؟
یا شناخت نقشهی راه مشترک توسط یک شورای عام در اپوزیسیون؟
چرا پیش از وحدت در اپوزیسیون، هر راهکار میدانی گرد شخصیتها و سمبولهای تاریخی از قبیل پرچم و زبان و قومیت و نوع حکومت، و هر جریان اختصاصی با شعارهای زیبا، یک دامچاله برای موجسواری منتهی به تفرقه و پریشانی و اتلاف توان مردمی در بنبست ویرانی است؟! چون روش مبارزه در دوران پیشاآزادی با پساآزادی یکی نیست!
چرا بدون نظارت عام در یک شورای عام در اپوزیسیون، فراخوان این و آن سازمان و جنبشهای رنگارنگ گرد شخصیتهای خاص برای حضوری میدانی، یک دامچاله است؟ چون وحدت در دوران پیشاآزادی گرد حق مشترک ممکن است(نه تنوع اندیشهها) و رقابت بین گروهها تنها در دوران پساآزادی مقدور است!
#زم یک شخصیت حقیقی است. مثل 80 میلیون ایرانی که دارای پتانسیل مزدوری و یا گروگان شدن در لباسِ یک مبارز کاذب و یا راستین هستند!
این روزها که اظهار نظر در مورد #زم داغ شده، متاسفانه باز هم همان تاکتیک تخریبگر، به تلف کردن توان مردم گرد شخصیتهایی عملیاتی شده، که هیچ فایدهی قابل ارزشی برای دستیابی به یک نقشهی راه مؤثر در راستای رسیدن به هدف مشترک و قله ندارد!
مهمتر از هدف مشترک، تنها دستیابی به یک نقشهی راه مشترک و مطمئن، مصوب توسط یک شورای عام(نه خاص) است! شورایی که به روشی شفاف و علنی و علمی تاسیس شده باشد و مورد وثوق و نظارت و پاسخگویی توسط برگزیدگان تمام اقشار و نحلهها و مردم باشد!
پرسش من از افرادی که راجع به شخصیتها قضاوت میکنند این است که:
گیریم که استنباط ایشان در مورد مزدوری و یا مستقل بودن شخصیتها، بصورت دیمی و هیئتی و حسی و بدون سند و یا حتی با سند درست باشد! اما بر اساس این نگرش، چگونه اثبات میشود که خود ایشان و امثالهم از این قماش نیستند و دیر یا زود، بصورت واقعی یا جعلی و میان دوغ و دوشاب، پتهی خودشان روی آب ریخته نخواهد شد و یا خودشان قربانی نخواهند شد؟
چرا باید بهجای تحلیل راهکارها و روشهای رسیدن به هدف مشترک، گرد شخصیتها تلف شد؟ مگر مبارزین در حال رفتار تشکیلاتی در یک عملیات هدفمند هستند که شرح وظایف و مسئولیت سازمانیشان مهم باشد؟
اتفاقا در این شک نیست که آگاهانه یا ناخودآگاه، دامن زدن به چنین روشی که توان مردم را گرد شخصیتها تلف میکند، بسیار مشکوک است!
نکته اینجاست که بهجای ذوب شدن در ولایت شخصیتها و پرچمها، باید به روشهای معطوف به نتیجه و هدف مشترک توسط شخصیتها، پرداخت.
آنچه مهم است تسلیم شدن به یک شخصیت نیست!
آنچه مهم است، قدرت تحلیل و نقد برای یافتن روشهای مؤثر و معطوف به هدف مشترک توسط ایشان است!
براستی تا کی باید به روش سنتی بین شخصیتها تلف شد؟
به نظر میرسد تا زمانی که صاحبان تریبونها در رسانهها و ماهوارهها در دست کسانی است که چشم مخاطبین و مردم را بین نقاط ضعف و قوت شخصیتها تلف میکنند، عملا آب در آسیاب دشمن وحدت مردم و مام میهن میریزند!
این بازیگران و بازیچهها با فریفتن سادهدلان و #کودکان_سیاسی ، همواره تلاش میکنند تا بهجای فراهم آوردن بستر وحدتی تشکیلاتی و عام، برای تدوین یک نقشهی راه فراگیر و منطقی، مدام با جیغ و داد و هوچیگری و تشویق مردم به تبعیت از خویش، توان مردم را در دامچالههای نظام سلطه تلف کنند!
پرسش اساسی این است:
چرا اغلب صاحبان تریبون بازیگر چنین سناریو و تاکتیک ویرانگرند؟
مراقب باشیم و از یک سوراخ چند بار گزیده نشویم!
#خیام_ابراهیمی
23 مهر 1398
(الگویی برای مبارزات راستین، و تشخیص سره از ناسره میان دوغ و دوشاب)
شخصیت محوری؟
یا شناخت نقشهی راه مشترک توسط یک شورای عام در اپوزیسیون؟
چرا پیش از وحدت در اپوزیسیون، هر راهکار میدانی گرد شخصیتها و سمبولهای تاریخی از قبیل پرچم و زبان و قومیت و نوع حکومت، و هر جریان اختصاصی با شعارهای زیبا، یک دامچاله برای موجسواری منتهی به تفرقه و پریشانی و اتلاف توان مردمی در بنبست ویرانی است؟! چون روش مبارزه در دوران پیشاآزادی با پساآزادی یکی نیست!
چرا بدون نظارت عام در یک شورای عام در اپوزیسیون، فراخوان این و آن سازمان و جنبشهای رنگارنگ گرد شخصیتهای خاص برای حضوری میدانی، یک دامچاله است؟ چون وحدت در دوران پیشاآزادی گرد حق مشترک ممکن است(نه تنوع اندیشهها) و رقابت بین گروهها تنها در دوران پساآزادی مقدور است!
#زم یک شخصیت حقیقی است. مثل 80 میلیون ایرانی که دارای پتانسیل مزدوری و یا گروگان شدن در لباسِ یک مبارز کاذب و یا راستین هستند!
این روزها که اظهار نظر در مورد #زم داغ شده، متاسفانه باز هم همان تاکتیک تخریبگر، به تلف کردن توان مردم گرد شخصیتهایی عملیاتی شده، که هیچ فایدهی قابل ارزشی برای دستیابی به یک نقشهی راه مؤثر در راستای رسیدن به هدف مشترک و قله ندارد!
مهمتر از هدف مشترک، تنها دستیابی به یک نقشهی راه مشترک و مطمئن، مصوب توسط یک شورای عام(نه خاص) است! شورایی که به روشی شفاف و علنی و علمی تاسیس شده باشد و مورد وثوق و نظارت و پاسخگویی توسط برگزیدگان تمام اقشار و نحلهها و مردم باشد!
پرسش من از افرادی که راجع به شخصیتها قضاوت میکنند این است که:
گیریم که استنباط ایشان در مورد مزدوری و یا مستقل بودن شخصیتها، بصورت دیمی و هیئتی و حسی و بدون سند و یا حتی با سند درست باشد! اما بر اساس این نگرش، چگونه اثبات میشود که خود ایشان و امثالهم از این قماش نیستند و دیر یا زود، بصورت واقعی یا جعلی و میان دوغ و دوشاب، پتهی خودشان روی آب ریخته نخواهد شد و یا خودشان قربانی نخواهند شد؟
چرا باید بهجای تحلیل راهکارها و روشهای رسیدن به هدف مشترک، گرد شخصیتها تلف شد؟ مگر مبارزین در حال رفتار تشکیلاتی در یک عملیات هدفمند هستند که شرح وظایف و مسئولیت سازمانیشان مهم باشد؟
اتفاقا در این شک نیست که آگاهانه یا ناخودآگاه، دامن زدن به چنین روشی که توان مردم را گرد شخصیتها تلف میکند، بسیار مشکوک است!
نکته اینجاست که بهجای ذوب شدن در ولایت شخصیتها و پرچمها، باید به روشهای معطوف به نتیجه و هدف مشترک توسط شخصیتها، پرداخت.
آنچه مهم است تسلیم شدن به یک شخصیت نیست!
آنچه مهم است، قدرت تحلیل و نقد برای یافتن روشهای مؤثر و معطوف به هدف مشترک توسط ایشان است!
براستی تا کی باید به روش سنتی بین شخصیتها تلف شد؟
به نظر میرسد تا زمانی که صاحبان تریبونها در رسانهها و ماهوارهها در دست کسانی است که چشم مخاطبین و مردم را بین نقاط ضعف و قوت شخصیتها تلف میکنند، عملا آب در آسیاب دشمن وحدت مردم و مام میهن میریزند!
این بازیگران و بازیچهها با فریفتن سادهدلان و #کودکان_سیاسی ، همواره تلاش میکنند تا بهجای فراهم آوردن بستر وحدتی تشکیلاتی و عام، برای تدوین یک نقشهی راه فراگیر و منطقی، مدام با جیغ و داد و هوچیگری و تشویق مردم به تبعیت از خویش، توان مردم را در دامچالههای نظام سلطه تلف کنند!
پرسش اساسی این است:
چرا اغلب صاحبان تریبون بازیگر چنین سناریو و تاکتیک ویرانگرند؟
مراقب باشیم و از یک سوراخ چند بار گزیده نشویم!
#خیام_ابراهیمی
23 مهر 1398
No comments:
Post a Comment