تخممرغ
با تاریخِفردا و نطفهی قانونِ فتنه:
4ویدئو+جمعجبری3اصلِ5+110+177
یعنی مستندا: حجت تمام! اپوزیسیون کش ندهد! نقشهراهت را طبق یک پروژه
علمی و عام رو کن! وگرنه چاهنمایِ اتلافِ توانِ مبارزات و آلت و کاسبِ خون و
قاتلِ مردمی! #دقت کن:
1. چماقدار میگه: پیرمرد مُخِ تَنِش بود و هرجا امنیت بود فتنه
میکرد!... به به!
2. پیرمرد میگه: سنگر گوشتی مؤمنوکافر را دَرهَم بکُشید! مؤمن
میرود به بهشت و کافر به جهنم.
3. چماقدار میگه: اگر قانون بد بود و حق شریک را رعایت نکرد؛
انقلاب کن و کشته بده! یعنی ما ایستادهایم تا گله گله مردم را بکشیم! وگرنه
قانونا برده بمان! مدنیتی در کار نیست! فقط بَدَویت!
4. پیرمرد میگه: دروغ و تجسس و تهمت و عرقخوری و زنا و تجاوز و
پروندهسازی جعلی و هر جنایت و فساد دیروزی به امرِ امروز و فردای من، واجب است!
همه ابزارند در راه هدفِ مقدس منی که بَدَلِ خدایم! لذا وکیلِ او در کل زمینم! به
حکم "لله ملک السموات والارض"یعنی: همهش واس ماست! بر این اساس، فتوای
امروز حرام بودن #بمب_اتمی هم،
چه بسی فردا باد هواست!
نتیجه: تنها کاربردِ مثبتِ
اعتراضات صنفی و انفرادی مردم، تاثیر بر فهم مسئولین درجه دوم و چالش اندیشه در
میانِ مردم است! و البته این هم دارای مزایاست و هم عوارض. مزایایش تابوشکنی و
چالش و آگاهی است! ضررش اما زخم برداشتن و سنگرسازی و دلخوشی به نخود و لوبیا و
امید واهی به تحولات بنیادی و تصادفی است! مبارازت فعلی در راه تغییر قانون، بدون
تهیه کننده و سناریو و اکسسوار و پشتیبانی، بدون نقشهی راه، به هیچ عنوان
سیمولیشن فیلم سینمایی بهمن 57 نیست! بنابراین سخن از انقلاب و #براندازی و
#سرنگونی با
جیب خالی و پزعالی و فرمان از بالایمنبر بدونِ راستیآزماییِ آگاهیِ راستین در
مخاطبین، و پروموتِ واکنشها به حساب انقلاب، توسط آگاهان و مدعیان پرچمداری در این
شرایط، یک چاهنمایی است که میتواند با صرف و تحمیل هزینههای جبران ناپذیر
بسیار، هرگز به ثمر نرسد!
.
اصلاحات؟/ انقلاب(براندازی/سرنگونی)؟... و یا آجمز و استحاله نرم تا تحول
بنیادی؟
از سویی
اصلاحاتِ قانون اساسی در سازوکار قانونی بدلیل اصل 177 که مبانی این قانون را تا
ابد لایتغیر کرده، قانونا ناممکن است! بنابراین تنها راه تحول در قانون اساسی، یا
انقلاب و براندزی و سرنگونی سخت است؛ و یا آچمز میدانی نظام با استحالهی نرم.
برخلافِ روش انقلاب ضربتی، روش استحالهی تدریجی مظرح است که مبتنی بر ادبیات
ایجابی/جذبی و اقناع راستین، و اخذ بازخورد آگاهی از سوی مردم و راستی آزمایی در
میدان است!
بر این اساس، درخواستِ انفرادی و صنفی حقوق ثانویه از حضرتِ نظام، بدونِ تضمین و
با دستاوردهای روبنایی و موقتی، عملا در حد بادی در هواست! در حَدّ یک نخود سیاه و
احیانا یک خودکشی احمقانه و ناپایدار!
بر این اساس مبارزه ی شخصیتهای حقیقی و حقوقی خاص، برای تحولات بنیادی، مبارزاتی
بی مسماست! من که تسلیمم! دنیا هم یا باید تسلیم شود و یا اگر شل کن سفت کن
دربیاورد شریکِ منافع و عقوبت الوهیِ این فرقهی زورمدارِ مدعی کبریاست! بر این
اساس یک راه باقی میماند: آچمز مسالمتآمیز اکثریت، گردِ اقلیت در میدان! با یک
فراخوان توسط یک شرکت سهامی عام(نه خاص).
.
قاقاجان...مَسئلتُن!
خرابتم! ولی
تخم مرغ تاریخ فردا در افق 1440، یعنی چه؟!
کرم ریختن از پیلهی دهلی تا بوئنوس آیرس، یعنی چه؟
تولیدِ زرِ مجاز با برق و خاموشی و فروش خانه و اهلش با زور و برای خواباندنِ
بـادِ تنبانِ اهلِ حجاز و آتش زدنِ آشپزخانهی #جبلعلی با
گاز و تخریبِ جهان به نیت جوشاندن کلهی سگ قفقاز، با تزویر یعنی چه؟!
خراب کرده شاخصِ تخریبِ هر خوارجی از تنبانِ مقدس، به حکم اشداء علی الکفار!
قربانِ آن تیمِ تخریبچیانِ وارداتی و صادراتی و رحمآء بینهم، هر گوسفندِ بساطِ
مردهخوری
جِنّ روسی افتاده به جانِ جانیاَت، مگر؟ ای مجنونِ لاعصبِ هُرهُری!
تِر زده این سؤال به بالا و پایینمان،... در #حماسهی #پرشکوه این تکخوری!
40 سال است که پاسخ این سؤال، روزمرگی در حاشیه، بیرونِ گودِ متنِ توست!
توی این هیر و ویر که از داخلِ گور، نباید جم بخوری
تا کارَت به کارتِ عابربانکِ مردهشویخانه نیفتد
ببین یک تکه نان و یک تخم مرغ ولایی در غروبِ 1400 با من چه کرد؟!
وقتی درونت خودی را میسوزاند و بیرونت غیرخودی را در دوپارهگی
میدانم این پاره پاره شدن و جرّرررخوردنِ قانونی، از تفضلِ اولیاءالملکه است!
نارنجکی طالبانی درون نارنج مهلکه است!
تضمینِ تجزیه، پیش از تجدیدِ ترکیب شدن، با شیتیل و هبه و تلکه است!
...
دژمن تبدار در پوستین آن #ایراندخت_گرگانی همچو
#یوتاب* گفت:
"ریدم
به این روسری!... ریدم به این زندگی..به این بردهگی!..."
... اوه!...
چه حرف بدی!
مونگل ساندیسی گفت: "منو باش! استفراغ بود؟ یا اسهال؟"
گفتم: به دل نگیر! این نیز بگذرد!... سورهای... آیه ای...
... ربودَنَش
و بردنش و کردنش در آب سرد... اوباش کرایهای!
دژمن مجتهد گفت: "با چشم هرمنوتیک نگاه کن به افق!
ببین چه میگوید! نبین که میگوید!"
به تاریخ روی تخم مرغ نگاه کردم
و نفهمیدم که تاریخِ فرداست
گیج بودم...خفته در بیخوابیِ دیشب و برزخِ امروز و آلتِ #ماه_نخشب بودم...
در بصیرتِ اوجبِ واجبات و #المقنع و
#المهدی آن
خلیفهیِ عباسی و هدایت نرم گوسفندان در دامچالهی چاهِ کوهِ سیام، با چای و رُطَب
بودم!
در شش و بش یک نان بربری دیگر برای پسران و دختران عزب بودم
... که
هر چه خورده بودم را بالا آوردم
این یعنی دور زدن #قطع_برق در
تنازع بقاء قاطرین!... دودَرِه کن!
این یعنی: و مکرو و مکرالله و الله خیرالماکرین!... رُخو بین و #مختار را
#حرمله کن!
وقتی یک بنده در ولایتِ بلا نمیخواهد برای بردهها مس را طلا و سیهنمایی کند!
ببین چه میگوید! نبین که یک زامبی چه میگوید!
پزشک دژمن گفت: تغییر دما میتواند رشدِ باکتریها را تسهیل کند!
گفت: مردن و زنده شدن را تجربه کن!
40 سال مردم و زنده شدم
این آخرین سکهها برای خریدن 2 عدد تخم مرغ بی نطفه بود!
وقتی تو "جان جانی" با جانِ آدمکها بازی میکردی
قاقاجان!
تو را گیر آوردهاند
روی تو سوار شدهاند...
وزنشان زیاد بوده و ریقی از هفت جای نه بدترت زده بیرون...
و تو هم چارنعل میتازی روی جنازهها
روی جسدهایی که در تغییر دما، رشد باکتریهایشان تسهیل یافته
توسعه یعنی این!
یعنی توی این هیر و ویر
خون فاسد مرا به گرجستان صادر کنی
برای شندر غاز صدور انقلاب مخ زنی و غارت اعتماد زورچپانی
در آخرین لگدهای احتضار
درست عین مشنگها هی زور بزنی و هی زور بزنی
و اسهال باشی
چون تغییر دما وقتِ "قطع برق" توسعهی باکتریها را تسهیل کرده!
لابد وقت بیرون آمدن جوجه از تخم
خروسی به مرغش به جوجهاش نگفته باشد که وقت بیرون آمدن از تخم و ورود به دنیای
دون بگو: بسم الله!
و شیطان گولش زده باشد... دست به فلانش زده باشد و گفته باشد: قندلی!
و بر تخم خرابش، تاریخِ فردا زده باشد!
گفت: به حرزتعباس، ریدم به این زندگی!
به حرزتعباس...یعنی چه؟...قاقاجان!
خبر آمد: غصه نخور فرزندم!
تخریبِ هر غیرخودی در خواب و بیداری از اصولی کانونی است!
حالِ خرابِ همه از غدهای قانونی است!
این غده مرزِ بین بیرونیان و اهلِ بیتِ اندرونی است!
اصل 5 باشد تنه، اصل 110 شاخهها
یکصد و هفتاد و هفت اصلی است، تا آن منتها...
تا تو بیعت کرده باشی با مدارِ این قطار
بی من و با من، همه مردار و... یک تن "مردهخوار"
من تو را یـــاوه نگویم که کهای،
تو همانی که زِ "قـــانـون" مُردهای!
بندِ یک، "اصلِ صد و ده" را ببین،
سرنوشتِ خود، از آن بـوته بچین!
فتنه در نطفهی این تخم خرابِ اولی است
با چنین خشت کجی، تخریبتان حکمِ ولی است!
تا تو بیعت میکنی، قانون همین است، نکته خوان:
توبه از قانون نه کارِ من، که کارِ خود بدان!
خیام ابراهیمی
18 تیر 40 سال پس از افق 1400
پ.ن:
1. یوتاب* = خواهرِ #آریوبرزن در
جنگ با اسکندر
پروژهی استحالهی بنیادی(نه با خشونت شعار براندازی گیج و سرنگونی سنگرساز) با
تضمین در عرض سه ماه(از تئوری تا عمل؛ از حاشیه تا متن):
2. درستی استدلال این متن، مستند به جمع جبری تئوریکِ 3 اصل لایتغیر 5+110+177 در
قانون اساسی است و ویدئوهای پیوست در میدان!
3. با این استدلال، اپوزیسیون اگر با روش مسبوق(سنتی) کشش بدهد، اثبات
کرده است که شریک تئوریک دزد و رفیق میدانی جنایتی!
4. طرحی نو درانداز! جزوه آزاد است و تقلب از روی #مرامنامه_استقلال_آزادی مجاز.
5. نکتهی حیاتی:
آنچه مهم است: رعایت گام به گامِ #الگوریتم تاسیس
موقت یک #شرکت_سهامی_عام(نه
خاص؛ و نه ائتلافی از خواص) با یک #هیئت_مدیره و
یک #سخنگوی_دارای_کاریزما(نه
#رهبر مطلقه)
طبق مراتبِ قانون تجارت و مبانی یاد شده در #مرامنامه است!
جز ادبیات ایجابی/جذبی(به جای ادبیات سلبی/حذفی)، و جز شیفت از تضاد منافع
ایدئولوژیک(ژن برتر) به منافع مشترک مادی راهی مبتنی بر اقناع عمومی و معرفتبار
نیست!
No comments:
Post a Comment