Monday, July 26, 2021

زندگی سگی

زندگی سگی



بزن و در رو... نمان و هم بمان!
لای ابریشم و یـــادِ پیله‌های جوانمرگ
...
در لابلایِ شـــــــوقِ بــالِ پروانه‌هــا
خـــاک که
#کیمیا شد در برزخِ زمین
کـــــوه لرزید و آشیـانه لرزید و سقــــــوط کرد جوجه عقابی
از اوجِ صخره‌هــا... بر بال‌هــــایِ مرغِ آمین
!
غلت خورد و چرخید در آسمان و... افتاد بر ساحلِ ماسه‌ها
و در خــــوابِ نوازش‌های کف‌آلـــــودِ مــوجی خیس شد
...
نخشکید... اما خشک شد
...!
و پر زد تا شاخسار درختی
...
ده سال بود که از قــار غار کلاغی افتاده بود پایین
کافی بود یکی یک قار نشنود... وَ نفهمد
بشنود... و بَد بفهمد
سرد می‌شد و تب می‌کرد و می‌خفت با چشمانِ باز
خوابش نمی‌برد و هی خواب می‌دید
که با کفش پاره
با کت و شلوار نخ‌نمای 8 ساله
می‌شد کراواتی را اُتو زد و گذاشت در جیب راست
یک مشت خمیر و یک باطری را جا داد در جیبِ چپ
چپ چپ نگاه نکرد و کاغذها را لغزاند در جیبِ قلبِ بغل
و رفت... اما نرفت در مراسمِ خوک‌ها
...
رفت در خلوت خانه‌ی یک شغال‌
...
و تُف کرد در امنیتِ ابلیس و شیطانک‌ها
باطری را کارگذاشت در گوشیِ خاموش
یک شماره‌ گرفت و جواب نداده
خمیر را انداخت توی تنـــورِ نزار
و پخش شد در خاطراتِ یک خانوار زیر آوار
همین
.
.
پرسید
:
اما اون کراوات و کاغذا چی شد استاد
!
گفت: کراوات بچسبه تویِ قابِ عکس روی دیوار
کاغذها هم بسوزن توی تنورِ اون غـــار
تا نون بشه... اما نسوزه
تا تو ریز ریزش کنی
بریزی توی ساحلی
تا خاکش بشه کیمیا
بی قارقاری و
بی کلاغی
...
بی جوجه‌ی عقابِ گمکرده باغی
...
والسلام...نامه تمام
.
خیام ابراهیمی
3مرداد 1400

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...