Monday, October 1, 2018

قانون گرگ و توسعه‌ی فرهنگِ دریدگی


قانون گرگ و توسعه‌یِ فرهنگِ دریدگی
معمار قانونِ گرگ، بی هیچ احساسی از ابتدا با فحش و چماق و بالارفتن از دیوار و تجاوز و صدور خویش به غیرخودی آغاز کرد! سال نو از بهارش پیدا بود!
دیربجنبی تمام ایران در کام قانون گرگ دریده خواهد شد و نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان! مدنیت بدون قانون ناممکن است، اما نه قانونِ گرگ و شبان رمه‌گی
بدون تغییر این قانون، امنیت ملی، و مردمسالاری، خیالی بیش نیست!
وقتی رهبرِ سرخ‌رویِ جامعه‌ای ادعای قانونمداری دارد و اقلیتش چون او سرخ‌گونه‌اند و اکثریتش روی‌زردند؛ عقل حکم می‌کند که سراغ ساختار قانونی رفت که محصولش در فقدان نظارت‌ملی اکثریتِ محرومانِ غیرخودی، انحصار است و شکاف طبقاتی و زاینده‌یِ فساد و بیماری‌!
آنان که 40 سال بر طبلِ قانونِ غیرمدنیِ گرگ و نمایشِ انتصخابات او زده‌اند، همچون خاتمی که گونه‌هایش از قانونِ گرگ سرخ است و به اقرار خودش منظورش از مردمسالاری، دموکراسی نیست! بلکه مردمسواری ولایی است؛ چون باور دارد که اکثریت مردم رضایت داده‌اند سرنوشتشان را یک سالار (ولایت مطلقه فقیه) که یک انسان زوال‌پذیر است و تا حدِ دیوانه‌گی و جنون قادر است منابع طبیعی یک ملت را با تدارکاتچیان و ملتزمینِ خود در راه صدور خویش به دیارقدس و جهان حمایت کند، تعیین کند! آنگاه باید به فکر تغییر قانون بود! نه انتقاد به قانونمداران قانونِ گرگ‌صفت.
چرا قانون اساسی ج.ا گرگ‌صفت است؟
چون در پوستین میش، ملت واحدی را به مؤمن‌وکافر و خودی‌وغیرخودی تقسیم کرده و دریده و پاره پاره کرده است؛ و اساسا نمی‌تواند حافظ منافع تمام ملت باشد! چنین قانونی نزد مردمی که آلوده به دزدیِ امتِ یک نفر، از جیبِ یک ملتِ عقیم نیستند، نمی‌تواند محترم باشد!
تمام تاخت‌وتاز نظام قانونی ناشی از رأی مشکوک 98/2% مردمِ ساده‌دل به چنین قانونِ خونخواری در پوستین میش است، که 40 سال اراده‌ملی را آنچنان دریده که از دریده‌گان زنجیره‌ای جز خشم فروخورده و خلقیات دریده‌گی باقی نمانده است! اینک پس از 40 سال کسبِ خلق‌وخوی آتش‌به‌احتیاری و اسیدپاشی و چماقداری و قتلهای زنجیره‌ای پنهان و پیدا و حذف غیرخودی، از آن باصطلاح ادعایِ حکومتیِ 98/2% که هیچگاه نظارت‌ ملت مستقل، برآن حکمفرما نبود، بیشتر از چند درصدی باقی نمانده که شامل چوپان‌ها و دلالان و پیمانکاران خونفروش و وابستگانِ آلوده به خون ملتند و درافتادن با این قومِ ویژه‌خوار که بر منابع ملی چنگ انداخته‌اند، جز از دو راه نرم و سخت ممکن نیست! راه نرم #نافرمانی_مدنی تا تغییر قانون است و راه سخت همان است که استراتژیستهای نظام برای قلع و قمع مخالفین، خواستار آنند!
در چنین موقعیتی #ازغدی که یکی از مست‌های قدرت غصبی و مدعی وارثتِ خون جانباختگان است، می‌گوید: ما شهید دادیم و انقلاب کردیم! مخالفین هم شهید بدهند و انقلاب کنند! در بن‌بستِ احقاقِ اراده ملی، اکنون این گزمه‌ی نظامِ گرگ‌صفت، تشویق به خشونت می‌کند! به‌همین دلیل، نه باید فریب این تشویق خونریزانه را خورد و نه به دروغ‌های تدارکاتچیانی چون خاتمی و روحانی امید بست که باز می‌توان به صندوق سوراخ هشتادوهشتی امید بست!
خصوصی‌سازی اما از دید مفسرِ قانون‌اساسی، انتقال منابع ملی به خواصی در حیاط خلوت نظام سلطه است که اگر خودی نباشند نابودند و اگر خودی باشند از رانتهای ولایی در قطار صدور جنگ به دیار قدس بهره خواهند برد!
این یعنی ویرانی کامل ایران بصورتِ کاملا قانونی: قانونی که قانون گرگ است و ملت واحد را به مؤمن‌وکافر و خودی‌وغیرخودی دریده و پاره پاره کرده است!
خیام ابراهیمی
14 خرداد 1397


آلترناتیو


#آلترناتیو

رهبرانِ زورگیرِ فعلی جهان، چه قانونا پاسخگو به نظارت‌ملی باشند، و چه قانونا سلطانِ نظام بنده‌پروری و غیرپاسخگو، جملگی از خون ملت‌های غیرخودی در کامِ امتِ خودی می‌نوشند! در این بلبشوی ویرانگرِ آزادی و استقلال نوع انسان، چه باید کرد؟
در چنین روزگار سیاهی، که هر واکنشی از سوی برده‌ها و بنده‌ها، در دام شعارهای عوامفریبانه و تنش‌زا و چاه‌نمایی‌های استثماری و استعماری در پوستینِ آزادیخواهی و مطالبات روبنایی، در کام صاحبان قدرت لقمه می‌شود، کنش‌ها و واکنش‌های مردمی باید بر یک فلسفه‌ی هم‌افزایی‌انسانی متکی باشد، تا هیچ شهروند جهانی در سازوکار آن، قربانی و حذف نشود!
#هم_افزایی_انسانی ماهیتی زنده و امروزی دارد، نه مرده و دیروزی و مطابق با مناسبات حقوقی عصرحجری!
در سه روشِ مدیریت جامعه با ساختارِ ایدئولوژیِ مدرن (شبهه‌علمی) و ایدئولوژی سنتی (شبهه دینی)، و قدرت سرمایه و تکنولوژی (کاپیتالیسم)، در مسابقه‌ی سرعت صاحبان قدرت و ژن‌برترِ ایدئولوژیک، تکنولوژیک، سرمایه، تملک و نژاد و...، رقابت آزاد برای حفظ قدرت، و برای بردگی تکنولوژیک و بندگی ایدئولوژیک، بر اساس تقسیم جهان به خودی‌وغیرخودی (مؤمن و کافر)، نهایتا به قربانی‌شدن انسانی منجر می‌شود که قربانیِ مکانیسمِ نفیِ هم‌افزایی‌انسانی و همزیستی مسالمت‌آمیز در نبردی نابرابر برای پیروزی و برتری است!
در این بلبشوی فلسفی، ساختارهایِ موروثی تحتِ عنوانِ تمدن‌هایِ تاریخی، مانعی جدی برای زنده‌بودن و بالندگی نوع انسان امروزی، فارغ از کلیشه‌های مرده و سنتی هستند!
گویا در مدنیت گورستانیِ شهر مردگان، با هر گرایش مدرن و سنتی، همه فراموش کرده‌اند که انسان زنده است؛ و بدون اکسیژنِ #هم_افزایی و پرداخت هزینه‌های آن، قادر به حیات بالنده نیست و ناگزیر از کم کردن نرخ سرعت رقابت برای حفظِ بقاست!
جهان برای حفظ بالندگی نوع انسان، ناگزیر است در این رقابت نابرابر و سوء‌تفاهم برانگیز، از نرخ سرعت خود به نفع همراهی با معلولینِ جامانده از رقابتی کشنده ناشی از #جبرجغرافیایی بکاهد!
"اصل رقابت" در اجتماعیات و مدنیت، به‌عنوان عنصر انگیزشی برای حرکت و رشد و توسعه، اگر مهم است، ناگزیر است به‌جای حذف غیرخودی، وابسته به رشدِ #هم_افزایی_انسانی و #همزیستی_مسالمت_آمیز، باشد!
مانیفستِ ماهوی اپوزیسیون‌ها و هر حزب و گروهی، و قانون‌اساسی هر کشوری اگر بر چنین سنگ بنای زاینده و اولیه استوار نباشد، اعضاء خود را لقمه‌ای در کام سلطه‌یِ اربابانِ قدرتِ برترِ محیطی خواهد کرد!
بدیهی‌است که در چنبره‌ی مناسباتِ قدرتِ موروثی و کلیشه‌های مدیریتی، که ناقضِ استقلال و آزادی نوع انسان امروزی از سلطه‌ی گذشته است، و نیز در دروانِ پیشاآزادی، جامعه‌ی بشری نیازمند زبان مشترک حقوقیِ روزآمد برایِ ارتباطی انسانی، زاینده و زنده‌اند! و این زبان مشترک بر اساس حداقل منافع مشترکِ انسانی، باید بر اولویتِ حقِ آب‌وگل طبیعی و اولیه بر هر حقِ ثانویه و حصولیِ ژن برتر از قبیل ایدئولوژی و تکنولوژی، مالکیت و سرمایه و نژاد و ...باشد!
پس سزاست که نظام و زبان حقوقی و قوانینِ حاکمه در هر مناسبات گروهی را با این اصلِ بنیادی محک زد! تا بر نسلِ نیامده که قربانیِ زورگیری قدرت ایدئولوژیک و مالکیت برای سلب اختیارِ انتخاب و آزادی اراده و استقلال رأی مردم زنده است، باری تحمیل نشود! بدیهی است که #زبان_پیشاآزادی با#زبان_پساآزادی متفاوت است و کاربرد آن پیش از تثبیت استقلال و آزادی، جز تنش و جنگ به‌نام توده‌ها و به کام سلاطین قدرت، ثمری ندارد!
بنابراین هر نوع فعالیتِ معنادارِ اپوزیسیون در صورتی که رویکردی بدون خشونت را طالب باشد، بدون تغییر قوانین حاکمه به نفع هم‌افزایی‌انسانی و همزیستی‌مسالمت‌آمیز، ناممکن است! این تغییر، به معنای #براندازی نیست! بلکه به معنای استرداد #اراده_ملی_براندازی_شده در قوانینِ جاری‌است!
خیام ابراهیمی
13 خرداد 1397



رنگ بازی

رنگ‌بـــازی
======
رویِ بوم‌رنگِ روزمرگی
با نگاهی به چـــوب‌خط‌هایِ زردِ شکسته
خطِ سُرخی می‌کِـشَــم
بر چــــند مثلثِ سوخته‌یِ باقی
بینِ آشپزخانه تا اتاق‌خواب و مَبــال
پیش از آن‌که
بیش‌تر از پیــش
سـیـــاه و
خط‌خطی شوم.
...
این روزها
هر شب میان خواب‌هایم
در کنجِ آزادِ زیرِ تختخواب‌هایم
"
نقاشِ صحنه" کم کم مجابم می‌کند
که من
نارنجکِ سبزِ کوچکی را
همواره میانِ دست‌های بزرگم
در جیبِ کوچک‌ترم خواهم‌فِشُرد
تا در جشنِ ختنه‌سورانِ فرزندانِ ایراندُخت
متلاشی شود در کامِ نقش...
شاید زندگی
نارنجی شود
در آغوشِ برگ‌هایِ سبز!
................
خیام ابراهیمی
10
خرداد 1394
عکس: (اتوبان کرج- بهار 1389

دولت آبادی: به رأی خود احترام میگذارم


بصیرتِ فرهیخته‌گان و هنرمندانِ بیهوش با دودِ سیگار و کراوات، تفی سربالاست برای دلخوش‌کنک یک بام و دو هوای خویش، با جفت پا تویِ تغار خون ملت!
تغاری بشکند ماستی بریزد...جهان گردد به کام کاسه لیسان!
آبادگرانِ دولتِ حکومت سلطان بر مردم ولایت:
دولت آبادی: برای احترام به رأی خودم، دعوت روحانی را به مراسم افطار پذیرفتم!
(باید به بصیرت و درایتِ کسی که بدون در دست داشتنِ مکانیسم راستی آزمایی، به صندوقِ سوراخِ مصلحتِ اربابی باور دارد، شک کرد!)
وای بر جماعت شبهه فرهیخته‌ای که نداند از کوزه‌ی قانون اساسی و قانونمداران ملتزم به اختیارات مطلقه ی سرنوشت نویسی تک نفره تا دیار قدس، جز تدارکاتچی منابع ملی در کام یک نفر و در قطار صدور انقلاب به جهان بیرون نمی‌آید، و رأیی که به خوانشِ ارباب مطلقه رنگ میبازد، تخم امید کاذب در دل ملت مالباخته ای است که خونشان نان مفتگویان عوامفریبی را تر کرده است که سراب را چشمه القاء میکنند و نمی‌فهمند که از کوزه همان برون تراود که دراوست!
ساده جان!
رأی تو تنها حکم عدد بیعت با قادر مطلقه را دارد، بینوا دارا! چون هیچ مکانیسم راستی آزمایی در دست مستقل خود نداری که اثبات کنی رأی‌ات به یکی از گزمه‌های ذوب در ولایتِ سناریوی اربابی، اساسا خوانده شده است؟ یا نه؟!
----- 
محمود دولت آبادی: «به رای خود احترام می گذارم و در مراسم افطاری شرکت می کنم»
محمود دولت‌آبادی - نویسنده - در یادداشتی که در روزنامه «اعتماد» منتشر کرد، اعلام کرد که در مراسم افطاری حسن روحانی شرکت می‌کند.
پس از دعوت دفتر ریاست جمهوری از هنرمندان برای شرکت در مراسم افطاری حسن روحانی جمعی از بازیگران سینما و تلویزیون با بیان انتقادات خود نسبت به حسن روحانی اعلام کردند که در این مراسم شرکت نخواهند کرد.
اما محمود دولت آبادی، در یادداشت خود نوشته است: «برخي از هنرمندان اعلام كرده‌اند كه در ميهماني افطار رييس‌جمهور شركت نخواهند كرد. من عملكرد هيچ شخصيتي را تعيين نمي‌كنم و معمولا هم در هيچ گروه و دسته‌اي نبوده و نيستم.
من به حسن روحاني راي داده‌ام و به همين راي كه دادم، احترام مي‌گذارم. بنابراين من دعوت ايشان را براي افطار پاسخ خواهم داد. ديگران هم هر كاري مي‌خواهند انجام دهند به خودشان مربوط است چرا كه معتقدم هر شخصيتي يك ديد مختص به خود دارد.
به نظر من حسن روحاني تا آنجا كه توانسته براي پيشبرد اهداف و برنامه‌هايش كوشش كرده است. شايد در رسيدن به برخي از اين هدف‌ها موفق نشده باشد كه البته موفق هم نبوده اما من ضمن آنكه با بستانكاري‌هاي خودم از اين سيستم باقي مي‌مانم در عين حال به راي خود نيز احترام مي‌گذارم و در اين مهماني حضور خواهم يافت و اميدوارم كه شرايط بهتر شود».

گریه کن، ای وطن



گریه کن، ای وطن!
ای تن‌ات پاره پاره و تشنه‌یِ تیمار
زِ قانونِ بیدادِ تیــــغِ یک "من" بیمار و
تیزیِ خنجرِ گزمه‌هایِ ویژه‌خوار و
هنربندانِ پاانداز و نشئه‌یِ خون‌خوار.
چو پرد‌ه‌دار به شمشیر می‌زند همه را ... کسی مقیمِ حریمِ حَرَم نخواهد ماند!
ششم خرداد 97 و ... ملغمه‌ی اشک و گازِ اشک‌آور، در مراسمِ خاکسپاریِ #ناصر_ملک_مطیعی
وقتی بیماریِ روح و روان و خودشیفتگیِ بتِ بزرگِ نادار، محبوبیتِ هیچ قدرتِ غیرخودی را بر نمی‌تابد
آن‌گـــاه یک چشم، تر از اشکِ درد و غمِ محرومیت و حبس باور... و چشم دیگرِ تر از گـــازِ اشک‌آور...
خیام ابراهیمی
6 خردادِ لعنتی
بهروز وثوقی: "من برعکس فیلم‌هایم که همیشه درآنها خیلی بزن بهادر بودم و کافه بهم می‌ریختم، خودم در زندگی بسیار انسان آرام، دلرحم و احساساتی بوده و هستم؛ مخصوصاً حالا که سنم بالا رفته حساس‌تر هم شده‌ام... به‌قول معروف اشکم درآستینم هست و اختیارش را ندارم.
البته این‌روزها مدتی‌است وقتی اشکم سرازیر می‌شود، دیگرخودم نمی‌دانم اشکِ شوق است یا ناراحتی! حالِ غریبی دارم... وقتی این‌همه عشق و محبت را از مردم می‌بینم، فوراً اشک شوقم سرازیر می‌شود؛ ولی درهمان لحظه به‌یاد چهل سال فرصتی که به‌ناحق ازمن به‌جرم محبوبیت گرفته و نامردمی‌هایی که دراین‌مدت در حقم روا شد می‌افتم و اشک شادیم تبدیل به هق‌هق می‌شود. (سالارمردان ناصرملک مطیعی)"


کلید سواری شاگرد قفل ساز اکبر


یادآوری فیس‌بوک و برآوردِ بی‌معنا، در بلبشوی تفکرات دیمی و تعقلاتِ هیئتی!
1)
دو سال پیش در چنین روزی: "کلید‌سواریِ شاگردِ قفل‌سازِ اکبر"...(پیوست)
2)
یکسال پیش، شب پیش (در شب پیش از انتصخاباتِ روحِ بنفش): "سناریویِ بنفش" در اولین کامنت!
کلیدسواریِ شاگردِ قفل‌سازِ اَکبر
به مَـــــرگ گرفته‌ای جهان را، تــــا به‌تب راضی‌اَم کنی
به‌جـنگِ زرگری دُچــــــــــــارِ خـرس‌وسط بازی‌اَم کنی؛
بهانه‌ کرده‌ای از آغـــــــاز، دشمن‌و جنگ‌و دین‌ونفـــــوذ
که آچـمَـزَم کـنی دَمـــادَم‌و، مَــسـخِ لال‌بـــــازی‌اَم کنی!
تو تاخته زِ کینِ شهسواران، براَسبِ کـورِ شهوتِ خویش
به حق‌ّوباطلی تو قـفـل‌و... قُـفـل مَرا در کلیدســـازی‌اَم کنی!
ربوده‌ای تو حقِ نَفَس، به اصلِ دَم و بـــازدَمِ نَفسِ خـویش
حَـرام‌خوری زِ اَنفُس و آفاق و مَچَل به قانون‌بازی‌اَم کنی!
قرار نبـــــود از آغـاز رَوَد سگِ زرد و بَـــعد شغـال آیَد
قرار نبود که رعیت و ذوب در ارباب‌ و شاه‌بازی‌اَم کنی!
خشونت و زورگیریِ نگـاه، مَــرامِ چشمِ سنگِ تـــو بـــــود
که خــاکِ خانه‌‌یِ مشترک فدایِ باوَر و عقیده‌سازی‌اَم کنی!
کجا تو دیده‌ای که شریکِ ‌وطن به‌جُرمِ نـابــــاوَری به تو
زِ حقِ مالکــانه شَوَد تُهی، تا تـــو "بَــد" راضی‌اَم کنی؟
بنا نهاده‌ای زِ ازَل وهم خویش، به‌ضربِ چُـمــاقِ سلطه‌گری
چگـونه با تخاصم و جنگ، به صُلحِ مَردگان راضی‌اَم کُنی؟
تو با اَدَب نبوده‌ای از اول، در آداب و حُرمتِ نُفُـــــوس
چگـــونه با گمـــــان و فضلِ خیمه‌‌ها، مدینه‌سازی‌اَم کنی؟
که گفته تو فاضِل و عالِم به آیتِ خــدایِ زنده در قلبی؟
به جز آن گنگِ خوابدیده، که مسخِ یقین‌پردازی‌اَم کنی!
میـــانِ راست و چپِ معرکه ، مَنَم مَـنـتـَرِ بَد و بَدتـر
تو لوطیِ اربابِ لوطیان و مرا خرجِ اَنتربازی‌اَم کنی!
نه‌جایِ دوســــت بر سَرَم سبز و نه‌جایِ دشمنم به قلبِ سُـــرخ
میانِ این‌همه جاسوسِ خودسرِ نَهان، چگــونه جاسازی‌ام کنی؟
"
ولاتجسسو" لَقلَقه‌یِ زبـــــــان و تو جاسوس و دون‌پَروَری
چگونه با حِرصِ هفت‌هزار جنّیِ نهان، تو پاکسازی‌اَم کنی؟
گهی دهی تو تریاکِ نوحه مرا، گه شــــرابِ طهورایِ رَجَز
مرا مُـــدام عروسکِ داستانِ گُنگِ خیمه‌شب‌بازی‌اَم کنی!
مرا نموده‌ای تو لُقمه، در کامِ اژدهایِ هفت‌سرِ داعـــــــش
اسـیــر و بنده و اجـیــرِ طاعت و انتحــــار و سربازی‌اَم کنی
یکی زنی به گوشِ چپ ما، بدستِ راستِ سرخودانِ خودَت
رفیقِ چَپَت فرستی از پَس و بَعــد به‌اعتدال نازنازی‌اَم کنی؟
مرا که بی‌خودی تو غیرِخودی خوانده‌ای به مُلکِ مُشـاع
ببین چگونه مرا روانه به نخجیرِ نخودسیاه‌بازی‌اَم کنی؟
تو داده‌ای پرچم سه رنگ، به‌دستِ سیاهِ نفوذیِ نِفــــــاق
چگونه میانِ دو قُـلدُرِ سَروَری، چَکُشِ حُکمِ قاضی‌اَم کنی؟
مرا نه راه به مجلسِ ملتزمینِ کـور و نه راه به بیتِ عنکبوتِ کَران
تبـــــــــــــــــاه تو کرده‌ای همه روز را، تا به شب راضی‌ام کنی!
تو صد بهانه‌یِ شرعیِ گمان، در آستیــنِ حُــکم و یقین داری
به تقیه و مکر و مباهته چگونه دچارِ وَهم و رَأی‌بازی‌اَم کنی؟
"
تو" چــــاهِ ویل در اَتُمِ مِیـــل کنده‌ای و پُر کُنی‌ش زِ چنته‌یِ فَـقـــر
هوایِ جاه به ریشِ امنیت بندی، که چـال در مصلحت‌بازی‌اَم کنی
تو یک‌ذره‌ای به‌قصدِ ‌ غصبِ خدا، نامطمئن زِ قدرتِ اصغرِ خویش
چنان در اُفتاده‌ای با جهـــان، که به‌شیطانِ اکبر راضی‌اَم کنی!
رها کرده‌ای تو خلق را گردِ مارِ هفت‌سرِ چاهِ ویلِ بیت‌ِ خویش
که‌پایِ بُرجِ فرعون و کاخِ قارون، پلّه‌یِ "مار و پلّه بازی‌اَم" کنی!
"
تو" مــوش دوانده‌ای به تُنبانِ گربه‌یِ وطن زِ وَحشتِ سُقـوطِ خود
برایِ حفظِ امنیتِ تختِ خویش، آلوده‌یِ "موش‌وگربه‌بازی‌اَم" کنی!
خلاصه: اِی ابوبکرِ بغـــدادیِ ثانی، تو در ولایتِ داعشی دیـگــــر
زِ چاله‌یِ شیطانِ نَفس به چاهِ مَکرِ ابلیس، قرینه‌سازی‌اَم کنی!
هزار قفلِ شیطانِ‌دیــــن به دستِ هـــــــــزار خلیفه‌یِ جهنم است
بِدِه کلیـــد به‌دستِ خلیفه‌ها که"مردمند"! مگر که راضی‌اَم کنی!
خیام ابراهیمی
دوم خرداد 1395



مشتی نمونه خروار


مشتی نمونه‌ی خروار
وقتی سرنوشتِ هشتاد میلیون شهروند، به‌جایِ رقم‌خوردن از برآیندِ خردجمعی، قانونا توسط عملکردِ محدودِ مغزِ یک‌ قادر‌مطلقه تعیین‌ شود، آنگاه مسئولین حکومتی، مکلف به ادایِ حکم حکومتی‌، اصولا از خود اختیاری ندارند که بتوانی با امیدی سبز و بنفش، در وعده‌های بدون تضمین‌شان، مچل نشوی! مکانیسم اعتماد سنتی به تار سیبیل دایی‌جان و قسم حضرتعباس خانعمو، به‌کار جامعه‌ای مدنی نمی‌آید، که باید خود تصمیم‌ساز سرنوشت خود باشد! و نه قانونا موش‌آزمایشگاهیِ یک‌نفر تا دیار قدس.
مشکل از قانونمدار نیست! مشکل از قانون است و آنان‌که با امید به فرآیند این سرنوشت به آن دل بسته‌ و با حضور در انتخابات، با قدرت فراملی درونش بیعت می‌کنند! با بیعتِ امیدواران، براستی چرا باید به قانونمداران مکلف، گیر داد؟ از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری؟
مصداقی از سیاست‌های کلی نظامِ قانونی و تک‌نفره:
آزمون بصیرت از حضرتِ آیت‌الله جناب آقای دکتر محمد حسینی قزوینی، رئیس شبکه تلویزیونی ولایت(؟!)
1- آقای دکتر بین 1000 تا 1100 عددی انتصاب بفرمائید:
آقای دکتر حضرتِ آیت‌الله قزوینی: 1330
2- نه، آقای دکتر! لطفا بین 1000 تا 1100 عددی انتصاب بفرمائید:
آقای دکتر حضرت آیت‌الله قزوینی: عددی بین 1000 تا 1100؟ می‌شود 1111 سال وفات حضرت....
3- نه، نه! آقای دکتر، استدعا دارد بین 1000 تا 1100 عددی انتصاب بفرمائید! مثلا: یک کمی پایین‌تر، مثل 1045
آقای دکتر حضرت آیت‌الله قزوینی: 1555 
https://static.xx.fbcdn.net/images/emoji.php/v9/fcb/1/16/1f641.png:(
نتیجه:
1- خشت اول چون نهاد #معمار_تفخیذ کج... تا ثریا می‌رود #دیوار_تنفیذِ کج!
2- از کوزه‌ی قدرت مطلقه‌ی انتصابِ خودی بر سرنوشت ملتِ غیرخودی، که بموجبِ اختیاراتِ بند یک اصل 110 قانون اساسی، اراده ملی را پیشاپیش #براندازی کرده، همان برون تراود که دراوست! مقصدِ فداشدن یک ملت در راه صدور خودی به دیار قدس را چه کسی تعیین کرده؟ و چرا یک ملت باید در آن راه هلاک شود؟
3- ذات نایافته از هستی بخش... کی تواند که شود هستی بخش؟
#درخواست_تغییر_قانون_اساسی به نفع حضور تمام ملت:
درخواست اعاده اراده ملی براندازی‌شده در قانون اساسی، تنها به‌معنای درخواستی است نرم، برای خریدن اعتبار ملی بالای 50 درصدی؛ و نه اقدام سخت برای براندازی! براندازی واقعی اراده ملی، پیشتر توسط اهالی خدعه حادث و در قانون اساسی نهادینه شده است!
از انتخاب تدارکاتچی قطار صدور انقلاب به دیار قدس، تره‌ای هم برای ملت مستقل خرد نخواهد شد! گیریم صندوق انتخاب، بر اساس بصیرتِ مولا، هشتادوهشتی نباشد! اما کو تضمین‌؟ ای هوشیار؟
خریدن اعتبار برای تغییرات بنیادی، از متنِ معرکه‌های امنِ اربابی، که دامگهِ حکم حکومتی است، نمی‌گذرد! بلکه در حاشیه و با عدم بیعت با قانون سلطه، و با #نافرمانی_مدنی بصورت نرم (و نه خشونت و انقلاب) به‌دست می‌آید! سلطانِ صاحبکران خارجی و بومی، همواره مشتاق بهانه برای به خشونت کشیدن و سرکوب و دلسرد کردن تو در آب گل‌آلود و جنگ‌های زرگری ملتزمین به خویش است!
باید با درایت و هوشمندی و به روش نرم، در حاشیه‌ی هر میدان رسمی، تهدید را به فرصتِ خریدن اعتبار‌ملی، با اثبات تعداد اکثریت ملتی که با قانون سلطه بیعت نمی‌کند، برای از اعتبار انداختن قانون سلطه و ضرورت تغییر آن، تبدیل کرد!
بدون فهم این راهکار و روش نرم معرفتبار، چون عبرتِ 110 سال پس از مشروطیت، همواره باید قربانی نخود‌سیاهِ گزمه‌های ارباب داخلی و خارجی بود! اعتبار در گام‌های معرفتبار توست! نه در وعده‌های بدون تضمین از این ستون تا ستون بعدی، و نه در فک‌ِ جنبان این و آن گزمه و گروگان قدرت. تا کی گیج گیج زدن؟
خیام ابراهیمی
30 اردیبهشت 97
#نافرمانی_مدنی اکثریت ملت، تنها راه نرمِ خریدن اعتبار ملی است!


کازرون، غزه، و تکرار سناریوی بنفش در عراق


#کازرون
 ، #غزه و #تکرار سناریوی بنفش در عراق
سینه‌چاکانِ ویژه‌خوارِ پاتکِ غزه به نتانیاهو، آیا #کازرون_یتیم، را می‌شناسند؟
تمام منابع ملی، قربانیِ بهانه‌یِ دیار قدس و به‌کام خودفروشانِ خاورمیانه! تنها به حکمِ امید و بیعتِ دلدادگانِ ویژه‌خوار با قانونِ فراملی و اختیاراتِ قادرمطلقه!
آیا انتخابات عراق، از خون ملتِ ایران آبیاری شده؟
خیمه‌شب‌باز، از جیب ملت، جهان را علیهِ اراده‌ملی می‌خرد و می‌فروشد:
زِ خونِ مردم غزه و کازرون و وطن، حراج شده‌ خونِ آدم در آدمکسازی!
سه آدمک‌ در عراق زِ خون تو سیراب به جنگِ زرگری و خیمه‌شب‌بازی
نفوذ مقتدی صدر به سپاهِ دشمن و عبادی و عامری تنور داغ‌کن خمیرسازی
به یادِ تنورداغ‌کنِ برجام محمود و شاطرِ بنفش و نانوایِ خرس‌وسط‌بازی
در این میانه اعتماد‌ملی به‌دام صندوق 88 تا 96 و 1400، به خیالپردازی
28اردیبهشت97
فرازی از #سناریوی_بنفش:
هِله اِی یارِ دبستانیِ من ... با تو گویم راز رأیِ این وطن
داستانِ تو به‌دستِ گزمه‌هاست ... پَرچَمَت در دستِ گرگِ رمه‌هاست
داســتانِ ناخدایِ بی‌کسان ... ماجرایِ فرعون و خار و خَسان
می‌کند محمود را دشنامِ خویش ... تا تو را باور شود برجامِ خویش
مـــوج می‌سازد به حرف و صد شعار ... حرفِ مفت از او و کار از بهرِ یار
می‌دهد پرچم به‌دستِ یارِ غار ... تا که بیعت را کند او اعتبار
باز هم "بیعت" شده درمانِ بُت ... انتخابات است و قانون جانِ بُت
سنگرِ داعش شده سبزِ مجاز ... در تلگرام، فیس‌بوک، نبضِ حجاز
چون "حَسَن" تهدید را فرصت نمود ... باز هم در این سفر رخصت نمود
وَر نه صندوق را همان پیمانه بود ... میرِتان توبه نکرد، در خانه بود!
ماجرایِ میرِتان چون شاخ شد ... لرزه بر سلطانیِ یک کــــاخ شد
گفت سلطان چاکران را: چُوُن کنم؟ ... با بصیرت این وطن افسون کنم!
شیخِ دانا و حقوقدانِ اَمین ... گفت: سلطانا، منم چاره‌یِ کین!
جنگِ میدان را میانِ خود بریم ... مردمان را گر ربائیم سروَریم
از میانِ تیر خلاص‌زن‌هایِ خود ... چند نفر را می‌کنی غوغایِ خود
یک نفر "سُرنــــــای" با مردُم زَنَد ... یک نفر طبلِ سَرانِ قُم زَنَد
یک نفر قصدِ دیــــارِ رُم کند ... یک نفر مقصودِ او را گُم کند
جمله‌یِ یارانِ تو در حکمِ تو ... هر یکی بازیگرِ یک حکمِ تو
رأیِ مردم سرشماری می‌کنیم ... جمله‌گی را بنده‌یِ رِی می‌کنیم
با زبانِ خود زنیم حرفِ عَدو ... سیلی و تدبیرِ کـــــار را تا بگو
گفت سلطان: مرحبا بر تو حَسَن! ... راهکارِ تو بُوَد خیلی خَفَن
عقلِ جِنِّ مصلحت سربارِ ما ... جِنّ تویی، مجنون تویی در کارِ ما
پس سَرِ آن جِنّ پیر در زیرِ آب ... هر که "جز ما را" بگو: راحت بخواب!
گفت سلطان: رأیِ ما رأیِ خداست ... مکر با کفار و ملت با شماست
عبرتِ هشتادوهشت این شد پسر ... بی‌شکستن موج را ساحل ببر!
سبز و زرد و سرخِ این ملّت بخر ... پرچمی برساز و اُمّت را نِگر
رویشی افسرده را در خون بِزَن ... تا بنفش زایَد تو را با ما "حَسَن!"
چون‌که قانون کرده ملّت را دو شَقّ ... باطلان را دربیامیزیم به حقّ
گر شود موجی بسازیم از طلَب ... بی‌خودی‌ها را سواریم تا حلَب
پرچمِ غیرخودی را با شعار ... می دهیم در دستِ استــــادِ هَـوار
تا توانی وعده‌یِ بیهوده دِه! ... تو هویج و من چماق، در ابر و مِه
گیج سازیم دشمنان را بین خویش ... تا که چرب سازیم سیبیل را همچو ریش
یک نفر را می‌کنیم دشنامِ تو ... یک نفر دلداده‌یِ ناکامِ تو
در میانِ دامِ تو بـــا دامِ ما ... مردمند با بیعتی در کــامِ ما
بعد از این رأیِ من و مَکرِ شما ... با وضو، یا بی وضو، خانیم ما!
خیام ابراهیمی
شب انتخابات 96


معجزه کن

معجزه کن!
تبدیل جنگ به صلح خیلی هم سخت نیست، ارباب! کافی است در ملت حل شوی و در صلح باشی و فرمانبرشان شوی، نه فرمانده!
در دامِ شل‌کن‌سفت‌کنِ استراتژیِ بحران‌‌زای زنجیره‌ای استثمارِ سبزوبنفش داخلی و استعمار سرخ‌وسیاه خارجی، دیگر خونی در رگِ رعیتِ مردنی به‌دامنِ یکی نمانده! لازم‌است که ملت بخواهد که قانون به نفع شراکتِ اراده‌ملی در نظام تصمیم‌سازی و صلح جهانی، تغییر کند! که بزرگترین سلاح هر ملتی صلح و وحدت ملت‌با‌ملت و با جهان است! به‌همین سادگی.
فندکِ آتش‌به‌اختیارانِ بندگی، دیر درمی‌گیرد به رای ملتی، آقاخان، تو معجزه کن!
دوزاریِ قهرمانِ نرمش‌وبازنده‌گی، دیـر می‌افتد از ماوراء به صندوقمان، تو معجزه کن!
آن فجرِ برزخی که خدعه نمود و وعده داد و عهد شکست یک روحِ پیر با مردمِ صغیر
چون پاره کرد بکارتِ اعتماد و وفای به‌‌عهد را به فتحِ جهانمان، تو معجزه کن!
چون با دو تیغِ شمشیر پرده‌دار به‌ سیلی و فحش و گروگان، خرید و فروخت و درید
تحریم و جنگ و لابی و عهد و جرزنی و فساد شد روحِ سامانمان، تو معجزه کن!
در لایِ *همبرگرِ اربابِ سلطه، خیارشورِ سبز اصلاح‌ناپذیر و گوجه‌ی سرخِ ارگانیکِ اصولگرا
بر گوشتِ ریشِ ملتِ عقیم، سُسِ سپیدِ اعتدال بنفش هم نکرد خوشمزه انقلابشان، تو معجزه کن!
آن شوکران که معمارِ #تفخیذ از آن جام گرفت و به قانونِ فتانه، بچه آهو کرد!
دیدی چگونه مـورِ گـورِ سلیمان گرفت جانِ معمار و شد سرِ دارِ بلندتان؟ تو معجزه کن!
اَسرارِ صدورِ پنهانیِ همبرگرِ مسموم به دیار قدس، فنــا داد ملتی، به زورگیریِ باور
رودل گرفته امت‌ِ داعش‌مسلک از نشخــــوارِ خام خامِ ملتِ خسته‌مان، تو معجزه کن!
گر معجزه نکنی به حکم حکومتی! به عجز خواهد افتاد اساسِ دودمــانتان، دیـــر یا زود
دستورِ پختِ #کالای_داخلی، به ملتِ گرسنه واگذار به نرمشی، اِی قهرمان! تو معجزه کن!
دانم که ز بیعتِ مردم، پــایِ صندوقِ سحرآمیز، مامور و معذوری، به مکر با غیرخودی
آن چـــاه نفتِ مفت واگذار به صاحبش اِی خیرالماکرین و این آخرِ عمرمان، تو معجزه کن!
پس‌دادنِ قدرتِ مطلقِ سرنوشت به مردمی که ســـالار تواَند، کـــارِ بس سختی نیست!
پس چاهِ فتنه‌ی مؤمن و کافری، پُر کن از آبِ وحدتِ ملی و کن راحتمان، تو معجزه کن!
خیام ابراهیمی
21 اردیبهشت 97
پ.ن:
1) همبرگر: برای پذیرایی، مراجعه به استاتوس قبلی اختیاری است.
2) راه نجات از جنگ و ویرانی:
از دام ترس از جنگ ویرانگر باید به دامن کدام ارباب پناه برد؟ جز ملت که در قانون اساسی رعیت است!
داستان گروگانگیری و تنش و جنگ و توافق و جرزنی در پاره کردن قرارداد و باز تحریم و لابی و توافق و جرزنی، داستانی زنجیره‌ای است که باز هم باید بین دو ارباب ضد اراده‌ملی، طرفِ یکی را گرفت، نه ملت را؛ همچو داستان هشت سال جنگ ویرانگر به دلیل مشکل ذهنی یک نفر.
بزرگواران ویژه خوار!
کافی است قادر‌مطلقه‌ی زمینی، قدرت را به ملت واگذارد!
وحدت‌ملی بر اساس اولویتِ حق آب‌وگل طبیعی و اولیه، بر حق ایدئولوژی حصولی و ثانویه، یک حق مسلم در خاک مشترک است! راهی نیست جز شریک کردن تمامِ ملت در نظام تصمیم سازی سیاستهای کلان.
این #براندازی نیست!
مگر می‌شود به خاطر تمامیتخواهی با نبض مغزِ یک نفر، یک ملت بر باد رود؟
به‌جای مترادف دانستن ایران با حکومتِ سلطان، تلاش کنیم قدرت‌مطلقه را مجاب کنیم که به بزرگترین قدرت فراتر از اسلحه متوسل شود و مملکت را به صاحبانش بسپارد و دست از صدور انقلاب به جهان و نابودی دیار قدس و حضور در سوریه و تقدیم کردن کشور به روسیه در کام امریکا و اروپا بردارد. به همین سادگی.

همبرگر نشو

همبرگر نشو!
چگونه ملتی می‌تواند، قانونا محتویات همبرگری در کام اربابان مطلقه‌ی عالم نشود؟
"قانون اساسی ج.ا" دستورالعمل آشپزی و تهیه‌ی همبرگری مخصوص با روشِ زورگیری عقیدتی در کام قدرت مطلقه و اربابان خارجی و داخلی است. در بن‌بستِ مقاومتیِ محصولاتِ مسمومِ 40 ساله‌ی قانون اساسی و حاکمیتی قانونمدار، که بموجب بند یک اصل 110 و اختیارات مطلقه‌ی تنها یک سرآشپز، برای قدرتمداران عالم تنها یک نوع غذا تهیه دیده است، می‌توانی لقمه نشوی! سرآشپزی که به عنوان تنها تصمیم‌ساز سیاستهای کلی نظام برای صدور انقلاب به دیار قدس بر اساس رفتار غیردیپلماتیک و غیرمدنیِ زورگیری عقیدتی و فحش و مشت و چماق و سیلی و بالارفتن از دیوار سفارت و گروگانگیری و گروگان‌فروشی با عقوبت 40 ساله‌ی تحریم و لابی و توافق و جرزنی و تحریم و توافق و لابی و ... با حماسه‌ی #تکرار و اتلاف زنجیره‌ای منابع ملی، تنها موجب مسمومیت جسم و روح و دل آشوبی یک ملت شده‌است!
بدیهی است که صدور چنین همبرگر انقلابی، بموجب دستورالعمل آشپزیِ قانون اساسی، تکلیف قانونمداران است و بر اساس بیعت مردم با ایشان در انتخابات، بر ایشان حرجی نیست! اگر این همبرگر موجب تهوع و منقلب‌شدنِ جهاز هاضمه است و باید توسط قطار انقلاب به دیار قدس صادر شود؛ اگر لکوکوتیوران و تدارکاتچی و مسئولین خدمات این قطار، همچون قوای سه گانه‌ در اختیارِ مقصد یک سوزنبان فراملی‌اند و جز تنش‌آفرینی و جنگ و بحرانسازی ثمری ندارند؛ لذا، تنها تغییر قانون به نفع حضور تمام ملت با استقرار اراده ملی، راهگشای اعمالِ خواستِ ملت است!
مشکلی اگر هست از دستورالعمل آشپزی است، نه سرآشپز و پیمانکاران و کادر آشپزخانه! اما برای خریدن همت‌ِ‌عالی و اعتبارملی در راه تغییر این دستورالعمل کشنده با چاشنی مکر و خدعه و تقلب با غیرخودی، در بن‌بست قانونی و ویرانی تدریجیِ منابع ملی در محتویاتِ همبرگری به کام اربابان مطلقه‌ی عالم و بومی، که خیار و گوجه‌اش اصلاح طلبان و اصولگرایانند و سسش اعتدالگرایان و گوشتش مردم و نانش قادر مطلقه، تنها سه راه پیش روی است:
1- انقلاب خونین و یا جنگ و حمله نظامی و ویرانی تاسیسات نظامی و ساختارهای حیاتی آب و برق و گاز و نفت و راه و...
2- معجزه‌ی پا پس‌کشیدن سرآشپز برای تغییر قانون به نفعِ حضور و مشارکتِ تمام مردم در نظام مدیریت وطن، که با مشارکت و بیعت مردم در متنِ انتصخابات قانونی، رخ نخواهد داد.
3- اثبات بی‌اعتباری قانون اساسی و قانونمداران با روش نرمِ #نافرمانی_مدنی معنادار و عدم بیعت در معرکه‌های رسمی، مثل حضور در حاشیه و نه در متنِ همایش‌های دارای مجوز و حکم حکومتی، از قبیل نمازجمعه‌ها و راهپیمائی‌های مناسبتی و انتصخابات، تا تغییر قانون‌اساسی به نفع حضور تمام ملت.
ملت اگر بفهمد که خود صاحبِ خاک مشترک است، هیچگاه افسار خود را به یک قدرت قانونی و گزمه‌هایش واگذار نخواهد کرد تا انگشتِ حسرت و اعتراض به دندان گیر! لذا برای حق مشارکت خود در نوشتن سرنوشت خود، خواسته‌اش را در هر فرصتی ثبت خواهد کرد! این به معنای #براندازی نیست! این به معنای سهم‌خواهی تمام ملت در جزئیات نوشتن سرنوشتی است که بموجب امید و بیعت با این قانون اساسی فعلی، تنها توسط یک قدرت مطلقه نوشته می‌شود!
خریدن اعتبار ملی، یعنی اکثریت مطلق بالای 50 درصد و یا اکثریت قاطع بالای 75 درصد مردم، خواستار تغییر قانون اساسی برای مشارکت تمام ملت باشند! آن هم با رویکردِ اولویتِ حق آب و گل مشترک و طبیعی و اولیه، بر حق ثانویه و حصولی ایدئولوژی در قانون و در نظام تصمیم‌سازیِ سیاستهای کلان نظام (سرنوشت ملی)!
برای خریدن این اعتبار وقتی نخواهی به خشونت متوسل شوی و انقلاب کنی، وقتی نخواهی شاهد دخالت نیروهای استعمارگر ضد اراده ملی خارجی باشی، باید در دام صندوقی که به اختیار و خوانش ارباب و منصوبین قانونی و ملتزم به حکم حکومتی است و نه نظارت ملی، درنیافتی و در حاشیه بایستی و مطالبه کنی تا همواره گوشت همبرگرِ اربابان نباشی.
آقایان ‌اصلاح‌جلب، خاتمی، موسوی، روحانی و ...! لطفا خود و ملت را همبرگر ارباب نخواهید و از قانون اساسیِ همبرگرسازی ملت ایران، توبه کنید!
وگرنه به علت اشتهای سیری ناپذیر گرگها و گرسنگی مزمن بره‌ها، در آینده نزدیک، نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان!
خیام ابراهیمی
21 اردیبهشت 97

عوض گله نداره


عوض گله نداره!
مطالبه‌ی #تضمین واقعی از سویِ حضرت قادر مطلقه از اروپا، مرا یاد مطالباتِ ملت ساده‌دل و قانونا مالباخته و خاکباز می‌اندازد، که هیچ تضمینی از "حسن‌جقجقه" و "مموشی" و "ممد تکرار" نگرفتند و قانونا اهرمی در دست نداشتند اما به ایشان بصورت سنتی دل سپردند و با اعتمادِ دیمی به سیاه‌بازی‌هایِ کلامی ایشان، تنها بصورت عددی در عمل با قدرتِ مطلقه‌یِ یک شخص و قانون اساسی‌اش بیعت کردند، تا حضرتش برای صدور فحش و سیلی و مرگ و تنش و آتش به اختیاری با قطارِ جنگِ انقلابی به دیارقدس و عقوبتِ تحریمش، با یاریِ تدارکچیانِ رنگارنگِ ملتزم به خویش، هر بلایی خواست بر سر خاک مشترک و ملت قانونا عقیم بیاورد، و مختار باشد!
نظام حاکم بر ایران، به معنای ایران نیست!
این روزها توسط گزمه‌های چپ و راستِ نظام، ادبیات ساده لوحانه‌ای باب شده است که:
1) حالا می فهمیم که روحانی و "مصدقِ ظریفِ زمان" در نوشداروی #برجام حضرت، چه گلی کاشتند!
2) خاتمی: باید از روحانی حلالیت بطلبیم!
3) ایران در برجام گل کاشت! ترامپ آن را پر پر کرد!... قدر اوباما را ندانستیم. تبریک به اصولگرایان و دلالان تحریم و تیم شریعتمداری که برادر تنی ترامپ است!
واقعا خنده‌دار است این بده بستان کلامی بین ویژه‌خواران چپ و راست ارباب که تنها قصد داغ کردن تنور سلطه را دارد و این حقنه که در نظام استقلال رای وجود دارد!
ایران مترادف با بده بستانِ روبهان و کفتاران سلطه، در موش و گربه بازی قدرت مطلقه‌ی دو حزب دموکرات و جمهوریخواه بر ملتهای غیرخودی نیست! که برای اوباما با ترامپ تمایزی ماهوی قائل میشوید!
گویا شما هم باور کرده اید این بازی شوم و اتلاف توان ملی را در شل کن سفت‌کنِ لوطی و عنترهایش.... آیا بین قدرت امریکا و اروپا در واکنش به ملت ایران فرقی است؟
اینها بازیگران یک سیاست کلانند.
همچنانکه بموجب قانون اساسی، جناح چپ و راست ایران بازیگران یک سیاست کلی نظامند و استقلال رایی ندارند!
واقعا بر اساس کدام مکانیسم راستی‌آزمایی تشکیلاتی و سیستماتیک پاسخگو به اراده‌ی ملت مستقل از قدرت ایدئولوژیک و سرسپردگی و تبعیت و فرمانبری مطلقه، شما بین تنور داغ کن برجام (مموشی)، و مجری آن (حسن جقجقه) فرقی ماهوی می‌گذارید؟ جز ادبیات و شخصیتی که مناسب سکانس یک سناریست است!
تمایز این جناح‌های کاذب، ربطی به شعارهای روبنایی و عوامفریبانه‌ی بدون تضمین و غیرپاسخگویِ ایشان ندارد!
نمونه: "مموشی" و "حسن‌جقجقه" که تنها تمایزشان در تاخت‌وتاز و خالی‌بندی امنیتی، برخوردای از منابع ملی ملتِ عقیم، توسط تیم اجرایی تنورداغ کنی پیشابرجامیِ ارباب، و چسباندن خمیرِ برجامِ ارباب به تنور در وقت مقتضی است.
گیریم در این هیر و ویر، برای سیاه کردن ملت، ارباب تیم سومی هم در آستین داشته باشد! این چه ربطی به ملت قانونا عقیم دارد که از حالا به فکر مخ‌زدن مردم برای بیعتی دیگر با قانون ویرانگر اراده ملی و ویژه‌خواران غیرپاسخگویش به ملت هستید؟
کار ملت، خارج از گودِ خوانشِ رأی خویش، در معرکه‌های کش‌دارِ نظام سلطه و ارباب قانونی، تنها بیعت عددی، با قانون اساسی است! آن‌هم برای هزینه شدن در قطار صدور انقلاب به دیار قدس، بواسطه‌ی تدارکچیان چپ و راست است؛ نه بیشتر.
از دل‌بستگان به ویژه‌خواری بین‌الجناحین معرکه‌بازِ معرکه‌گردان اصلی، که دل در قانون اساسی و قدرت مطلقه‌ی حاکم بر خویش بسته‌اند، خواهش دارم بفرمایند اگر جناح‌های درون نظام خارج از سیاست‌های کلی قادر مطلقه، استقلال رایی دارند، لطفا بقیه را هم ارشاد فرمایند!
خیام ابراهیمی
20 اردیبهشت 97


کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...