معجزه کن!
تبدیل جنگ به صلح خیلی هم سخت نیست، ارباب! کافی است در ملت حل شوی و در صلح باشی و فرمانبرشان شوی، نه فرمانده!
در دامِ شلکنسفتکنِ استراتژیِ بحرانزای زنجیرهای استثمارِ سبزوبنفش داخلی و استعمار سرخوسیاه خارجی، دیگر خونی در رگِ رعیتِ مردنی بهدامنِ یکی نمانده! لازماست که ملت بخواهد که قانون به نفع شراکتِ ارادهملی در نظام تصمیمسازی و صلح جهانی، تغییر کند! که بزرگترین سلاح هر ملتی صلح و وحدت ملتباملت و با جهان است! بههمین سادگی.
فندکِ آتشبهاختیارانِ بندگی، دیر درمیگیرد به رای ملتی، آقاخان، تو معجزه کن!
دوزاریِ قهرمانِ نرمشوبازندهگی، دیـر میافتد از ماوراء به صندوقمان، تو معجزه کن!
آن فجرِ برزخی که خدعه نمود و وعده داد و عهد شکست یک روحِ پیر با مردمِ صغیر
چون پاره کرد بکارتِ اعتماد و وفای بهعهد را به فتحِ جهانمان، تو معجزه کن!
چون با دو تیغِ شمشیر پردهدار به سیلی و فحش و گروگان، خرید و فروخت و درید
تحریم و جنگ و لابی و عهد و جرزنی و فساد شد روحِ سامانمان، تو معجزه کن!
در لایِ *همبرگرِ اربابِ سلطه، خیارشورِ سبز اصلاحناپذیر و گوجهی سرخِ ارگانیکِ اصولگرا
بر گوشتِ ریشِ ملتِ عقیم، سُسِ سپیدِ اعتدال بنفش هم نکرد خوشمزه انقلابشان، تو معجزه کن!
آن شوکران که معمارِ #تفخیذ از آن جام گرفت و به قانونِ فتانه، بچه آهو کرد!
دیدی چگونه مـورِ گـورِ سلیمان گرفت جانِ معمار و شد سرِ دارِ بلندتان؟ تو معجزه کن!
اَسرارِ صدورِ پنهانیِ همبرگرِ مسموم به دیار قدس، فنــا داد ملتی، به زورگیریِ باور
رودل گرفته امتِ داعشمسلک از نشخــــوارِ خام خامِ ملتِ خستهمان، تو معجزه کن!
گر معجزه نکنی به حکم حکومتی! به عجز خواهد افتاد اساسِ دودمــانتان، دیـــر یا زود
دستورِ پختِ #کالای_داخلی، به ملتِ گرسنه واگذار به نرمشی، اِی قهرمان! تو معجزه کن!
دانم که ز بیعتِ مردم، پــایِ صندوقِ سحرآمیز، مامور و معذوری، به مکر با غیرخودی
آن چـــاه نفتِ مفت واگذار به صاحبش اِی خیرالماکرین و این آخرِ عمرمان، تو معجزه کن!
پسدادنِ قدرتِ مطلقِ سرنوشت به مردمی که ســـالار تواَند، کـــارِ بس سختی نیست!
پس چاهِ فتنهی مؤمن و کافری، پُر کن از آبِ وحدتِ ملی و کن راحتمان، تو معجزه کن!
خیام ابراهیمی
21 اردیبهشت 97
پ.ن:
1) همبرگر: برای پذیرایی، مراجعه به استاتوس قبلی اختیاری است.
2) راه نجات از جنگ و ویرانی:
از دام ترس از جنگ ویرانگر باید به دامن کدام ارباب پناه برد؟ جز ملت که در قانون اساسی رعیت است!
داستان گروگانگیری و تنش و جنگ و توافق و جرزنی در پاره کردن قرارداد و باز تحریم و لابی و توافق و جرزنی، داستانی زنجیرهای است که باز هم باید بین دو ارباب ضد ارادهملی، طرفِ یکی را گرفت، نه ملت را؛ همچو داستان هشت سال جنگ ویرانگر به دلیل مشکل ذهنی یک نفر.
بزرگواران ویژه خوار!
کافی است قادرمطلقهی زمینی، قدرت را به ملت واگذارد!
وحدتملی بر اساس اولویتِ حق آبوگل طبیعی و اولیه، بر حق ایدئولوژی حصولی و ثانویه، یک حق مسلم در خاک مشترک است! راهی نیست جز شریک کردن تمامِ ملت در نظام تصمیم سازی سیاستهای کلان.
این #براندازی نیست!
مگر میشود به خاطر تمامیتخواهی با نبض مغزِ یک نفر، یک ملت بر باد رود؟
بهجای مترادف دانستن ایران با حکومتِ سلطان، تلاش کنیم قدرتمطلقه را مجاب کنیم که به بزرگترین قدرت فراتر از اسلحه متوسل شود و مملکت را به صاحبانش بسپارد و دست از صدور انقلاب به جهان و نابودی دیار قدس و حضور در سوریه و تقدیم کردن کشور به روسیه در کام امریکا و اروپا بردارد. به همین سادگی.
تبدیل جنگ به صلح خیلی هم سخت نیست، ارباب! کافی است در ملت حل شوی و در صلح باشی و فرمانبرشان شوی، نه فرمانده!
در دامِ شلکنسفتکنِ استراتژیِ بحرانزای زنجیرهای استثمارِ سبزوبنفش داخلی و استعمار سرخوسیاه خارجی، دیگر خونی در رگِ رعیتِ مردنی بهدامنِ یکی نمانده! لازماست که ملت بخواهد که قانون به نفع شراکتِ ارادهملی در نظام تصمیمسازی و صلح جهانی، تغییر کند! که بزرگترین سلاح هر ملتی صلح و وحدت ملتباملت و با جهان است! بههمین سادگی.
فندکِ آتشبهاختیارانِ بندگی، دیر درمیگیرد به رای ملتی، آقاخان، تو معجزه کن!
دوزاریِ قهرمانِ نرمشوبازندهگی، دیـر میافتد از ماوراء به صندوقمان، تو معجزه کن!
آن فجرِ برزخی که خدعه نمود و وعده داد و عهد شکست یک روحِ پیر با مردمِ صغیر
چون پاره کرد بکارتِ اعتماد و وفای بهعهد را به فتحِ جهانمان، تو معجزه کن!
چون با دو تیغِ شمشیر پردهدار به سیلی و فحش و گروگان، خرید و فروخت و درید
تحریم و جنگ و لابی و عهد و جرزنی و فساد شد روحِ سامانمان، تو معجزه کن!
در لایِ *همبرگرِ اربابِ سلطه، خیارشورِ سبز اصلاحناپذیر و گوجهی سرخِ ارگانیکِ اصولگرا
بر گوشتِ ریشِ ملتِ عقیم، سُسِ سپیدِ اعتدال بنفش هم نکرد خوشمزه انقلابشان، تو معجزه کن!
آن شوکران که معمارِ #تفخیذ از آن جام گرفت و به قانونِ فتانه، بچه آهو کرد!
دیدی چگونه مـورِ گـورِ سلیمان گرفت جانِ معمار و شد سرِ دارِ بلندتان؟ تو معجزه کن!
اَسرارِ صدورِ پنهانیِ همبرگرِ مسموم به دیار قدس، فنــا داد ملتی، به زورگیریِ باور
رودل گرفته امتِ داعشمسلک از نشخــــوارِ خام خامِ ملتِ خستهمان، تو معجزه کن!
گر معجزه نکنی به حکم حکومتی! به عجز خواهد افتاد اساسِ دودمــانتان، دیـــر یا زود
دستورِ پختِ #کالای_داخلی، به ملتِ گرسنه واگذار به نرمشی، اِی قهرمان! تو معجزه کن!
دانم که ز بیعتِ مردم، پــایِ صندوقِ سحرآمیز، مامور و معذوری، به مکر با غیرخودی
آن چـــاه نفتِ مفت واگذار به صاحبش اِی خیرالماکرین و این آخرِ عمرمان، تو معجزه کن!
پسدادنِ قدرتِ مطلقِ سرنوشت به مردمی که ســـالار تواَند، کـــارِ بس سختی نیست!
پس چاهِ فتنهی مؤمن و کافری، پُر کن از آبِ وحدتِ ملی و کن راحتمان، تو معجزه کن!
خیام ابراهیمی
21 اردیبهشت 97
پ.ن:
1) همبرگر: برای پذیرایی، مراجعه به استاتوس قبلی اختیاری است.
2) راه نجات از جنگ و ویرانی:
از دام ترس از جنگ ویرانگر باید به دامن کدام ارباب پناه برد؟ جز ملت که در قانون اساسی رعیت است!
داستان گروگانگیری و تنش و جنگ و توافق و جرزنی در پاره کردن قرارداد و باز تحریم و لابی و توافق و جرزنی، داستانی زنجیرهای است که باز هم باید بین دو ارباب ضد ارادهملی، طرفِ یکی را گرفت، نه ملت را؛ همچو داستان هشت سال جنگ ویرانگر به دلیل مشکل ذهنی یک نفر.
بزرگواران ویژه خوار!
کافی است قادرمطلقهی زمینی، قدرت را به ملت واگذارد!
وحدتملی بر اساس اولویتِ حق آبوگل طبیعی و اولیه، بر حق ایدئولوژی حصولی و ثانویه، یک حق مسلم در خاک مشترک است! راهی نیست جز شریک کردن تمامِ ملت در نظام تصمیم سازی سیاستهای کلان.
این #براندازی نیست!
مگر میشود به خاطر تمامیتخواهی با نبض مغزِ یک نفر، یک ملت بر باد رود؟
بهجای مترادف دانستن ایران با حکومتِ سلطان، تلاش کنیم قدرتمطلقه را مجاب کنیم که به بزرگترین قدرت فراتر از اسلحه متوسل شود و مملکت را به صاحبانش بسپارد و دست از صدور انقلاب به جهان و نابودی دیار قدس و حضور در سوریه و تقدیم کردن کشور به روسیه در کام امریکا و اروپا بردارد. به همین سادگی.
No comments:
Post a Comment