خطر! از خواب
برخیزیم! پیش از نشستِ #ورشو
چرا در غیاب اراده ملی، #ایرانستان زادهی طبیعی و یا سزارینیِ "استعمار نوین" است؟ چرا اربابان بومیوجهانی، با بقایای ایدئولوژیک داعش در سوریه، مدارا میکنند؟ چرا اروپا بهعنوان یک تیغهی قیچی استعماری، علیرغم اهدافِ نمایشی کنفرانس ورشو توسط تیغهی دوم امریکا، سازوکار مالی خود را با نظام ایدئولوژیک ایران، امروز راهاندازی کرد؟ چرا کلاه (نه مکلا) و عمامه (نه معمم) از دانشگاه تا حوزه، هردو به دلالان خائن و لمپنپرور نیازمندند؟ پاسخم این است: چون اربابان جهانیوبومی برای تداوم سلطهی خود، بصورت کژدارومریز همواره به یک بهانهی ایدئولوژیکِ تنشآفرین و بنیادی توسط اربابان بومی نیازمندند!
تاکید بر رویکرد میدانی مشترک، پیش از نشست ورشو نه بهخاطر ترس از عقوبت مصوباتِ آن است؛ بلکه بهدلیل تبدیل تهدید به فرصتی تاریخی، با استخدام توجه و نگاه بینالمللی (از داخل تا خارج) جهت آزادکردن پتانسیل ملی توسط نخبگانِ ملتی است که میتوانند برای بهمیدان کشیدن تمام مردم گرد حداقل منافع مشترک ملی، به زبان مشترکی دست یابند تا ثابت کنند لیاقت استقلال و آزادی را دارند! ما باید برای خودباوری ملی هم که شده بتوانیم این وحدت دموکراتیک را با تاسیس #ستدا_مشترک_اپوزیسیون و پوزیسیون (گیریم که برخی آن را تحریم کنند) برای اتخاذ یک #زبان_مشترک_حقوقی_فراگیر اثبات کنیم!
.
نگاهی بالینی به "اختلال شخصیت مرزی" و "اختلال شخصیت دوقطبی" جامعهی ایران میتواند ما را به ضرورت اتخاذ راهکاری #فوری_فوتی و وحدت آفرین بر اساس منافع مشترک ملی ترغیب کند! که دیر بجنبی #ایران #ایرانستان خواهد شد!
هیچ روشنفکری بدون شناخت "زیست بوم فلات ایران" و بدون شناخت هنجارها و عوارض و ناهنجاریهای ناشی از جبرجغرافیایی-تاریخی تودههای ایرانی در یک واحد سیاسی-جغرافیایی نمیتواند برای چنین بافتی، نسخهی درمان و تعادل و سلامت برای وحدت ملی فرزندان مام میهنی به نام "ایران" بنویسد.
به همین دلیل بدون شناخت و اولویتبندی پارامترهای بنیادی و حیاتی، و فهم مشترک یک#زبان_مشترک_حقوقی بر اساس حروف الفبای مشترک ایران (بعنوان یک واحد سیاسی-جغرافیایی)، ما بازیچهای بیش در دست باهوشِ استعمارگران جهانی بواسطهی دستان بیهوش و نااهلِ استثمار بومی و وطنفروشان و خائنین و جناحهای درندهی قدرت در درون نظام دوقطبی و امنیتی، نخواهیم بود!
ظاهرا سیاستنداران حکومتی و سیاسیون و روشنفکرنماهای مبارز ایرانی از اهمیت شناخت اولویتبندی مبانی حیاتی برای درمان ناهنجاریها بر اساس هنجارهای مشترک غافلند؛ اما اتاق فکر "استعمار نوین" کاملا از این هنجارها و ناهنجاریها آگاه است!
خشونت نهادینه در گفتگوی مابین روشنفکران چپ و راست جامعه، در دو قطبی "یا با منی" و "یا بر من" ریشه دارد! چون در هر همسفری موضوع کشف حقیقت و همافزایی نیست! موضوع هر حرکت اجتماعی، زور برتر است، که برنده باید رهبر باشد، و بازنده پیرو! چون رابطهای که موضوعیت دارد، تنها در مناسبات لوطی و نوچهها معنادار است!
به همین دلیل است که، در صورت پدید آمدن فضایی بی در و دروازه و در صورت عدم مهار این ویژگی در گسترهی قومیتها، همین تودههای مردمی تحت تاثیر نفوذیها و لابیها و لوطیها، قادرند ایران را در آیندهای نه چندان دور، در خطر تبدیل به #ایرانستان قرار دهند!
آنوقت بینواترین قشر بازمانده از جامعهی سنتی، همین آخوندها خواهند شد که در قالب یک ایران روشنفکرنمای دارای تاریخ کهن و اهل نرمش قهرمانانه و پیچش ناجوانمردانه و ناگزیر و سادهانگار و دارای خشمی فروخورده از زورگیران عرب، قدرت یافتند و در صورت انفجار نارنجکهای درون نارنجهای اقوام غربنشین و تبدیل ایران به ایرانستان، این بینوا روحانیون و ارواح کادوپیچ در لباس سلاطین صفوی، تنها جایشان پیوستن به طالبان در شرق ایران و افغانستان است! چون خوشبختتر از اقوام غربی و بینواتر از اقوام شرقی در ایران نیست و مرکزیها در برزخی مزمن، بیشتر شبیه سوسک مسخ شدهی کافکایند!
در ایران هر چه به سمت غرب میرویم، انگیزه و شوری درونی برای تبدیل پتانسیلهای درونی به استقلال و آزادی بیشتر است.
وسط دعوی نرخ تعیین کردم تا بدانیم که: ای رفیق دیروز و امروز من! با جیب خالی و پز عالی نمیشود که خلقهای پریشان وطن و کارگران خفتشدهی نظام خصولتی، در بستری نابالغ و کال، علیه امپریالیسم متحد شوند!
این مملکت آنقدر دارای #تضادهای_درونی است که تنها کارشناسان مغرضِ "استعمار نوین" از بیرون می فهمند و آنها که وارسته از عوارضِ مهرطلبی و سلطه، مهرورزانه بیغرض و مرضند...
حالا باز بخند که هنوز ما چون دایی جان ناپلئون در عهد بوقیم و میگوئیم: کار کارِ انگلیسهاست!
به همین دلیل است که اگر آخوندها به فکر بقای خودشان هم باشند باید هر چه زودتر به یک نظام ملی با حضور تمام ملت بر اساس اولویت حق مشترک آب و خاک طبیعی و اولیه بر هر حق ثانویه از قبیل ایدئولوژی، و برای تغیییر قانون اساسی و تشکیل شوراهای بومی تا ملی، تن دهند!
ما هنوز منگ و مستیم! در تهران خبری نیست! هر چه قدرت هست در پاره پارههای نیمهی غربی، از شمالغربی تا جنوبغربی کشور است!
اگر عرقی برای تبلور و شکوفایی شخصیت حقوقی ایران هست، باید تمام ایراندوستان که شخصیت حقیقیشان وابسته به این شخصیت حقوقی است، از خود مایه و دندان بر جگر بگذارند و بگذرند و بجنبند و تمام ملت را در یک #میدان_میلیونی_امن و برای یک خواستهی مشترک مسالمتآمیز بر اساس یک زبان حقوقیِ حداقلی، گرد هم جمع آورند و در آغوش مهرورزی، هر گونه سلطه و سلطان را خلع سلاح کرده و آچمز و تسلیم کنند!
که تلنگر بعدی نوشداروی پس از مرگ سهراب خواهد بود و نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان!
پیش از روز واقعه، از خواب برخیزیم!
خیام ابراهیمی
8 بهمن 1397
چرا در غیاب اراده ملی، #ایرانستان زادهی طبیعی و یا سزارینیِ "استعمار نوین" است؟ چرا اربابان بومیوجهانی، با بقایای ایدئولوژیک داعش در سوریه، مدارا میکنند؟ چرا اروپا بهعنوان یک تیغهی قیچی استعماری، علیرغم اهدافِ نمایشی کنفرانس ورشو توسط تیغهی دوم امریکا، سازوکار مالی خود را با نظام ایدئولوژیک ایران، امروز راهاندازی کرد؟ چرا کلاه (نه مکلا) و عمامه (نه معمم) از دانشگاه تا حوزه، هردو به دلالان خائن و لمپنپرور نیازمندند؟ پاسخم این است: چون اربابان جهانیوبومی برای تداوم سلطهی خود، بصورت کژدارومریز همواره به یک بهانهی ایدئولوژیکِ تنشآفرین و بنیادی توسط اربابان بومی نیازمندند!
تاکید بر رویکرد میدانی مشترک، پیش از نشست ورشو نه بهخاطر ترس از عقوبت مصوباتِ آن است؛ بلکه بهدلیل تبدیل تهدید به فرصتی تاریخی، با استخدام توجه و نگاه بینالمللی (از داخل تا خارج) جهت آزادکردن پتانسیل ملی توسط نخبگانِ ملتی است که میتوانند برای بهمیدان کشیدن تمام مردم گرد حداقل منافع مشترک ملی، به زبان مشترکی دست یابند تا ثابت کنند لیاقت استقلال و آزادی را دارند! ما باید برای خودباوری ملی هم که شده بتوانیم این وحدت دموکراتیک را با تاسیس #ستدا_مشترک_اپوزیسیون و پوزیسیون (گیریم که برخی آن را تحریم کنند) برای اتخاذ یک #زبان_مشترک_حقوقی_فراگیر اثبات کنیم!
.
نگاهی بالینی به "اختلال شخصیت مرزی" و "اختلال شخصیت دوقطبی" جامعهی ایران میتواند ما را به ضرورت اتخاذ راهکاری #فوری_فوتی و وحدت آفرین بر اساس منافع مشترک ملی ترغیب کند! که دیر بجنبی #ایران #ایرانستان خواهد شد!
هیچ روشنفکری بدون شناخت "زیست بوم فلات ایران" و بدون شناخت هنجارها و عوارض و ناهنجاریهای ناشی از جبرجغرافیایی-تاریخی تودههای ایرانی در یک واحد سیاسی-جغرافیایی نمیتواند برای چنین بافتی، نسخهی درمان و تعادل و سلامت برای وحدت ملی فرزندان مام میهنی به نام "ایران" بنویسد.
به همین دلیل بدون شناخت و اولویتبندی پارامترهای بنیادی و حیاتی، و فهم مشترک یک#زبان_مشترک_حقوقی بر اساس حروف الفبای مشترک ایران (بعنوان یک واحد سیاسی-جغرافیایی)، ما بازیچهای بیش در دست باهوشِ استعمارگران جهانی بواسطهی دستان بیهوش و نااهلِ استثمار بومی و وطنفروشان و خائنین و جناحهای درندهی قدرت در درون نظام دوقطبی و امنیتی، نخواهیم بود!
ظاهرا سیاستنداران حکومتی و سیاسیون و روشنفکرنماهای مبارز ایرانی از اهمیت شناخت اولویتبندی مبانی حیاتی برای درمان ناهنجاریها بر اساس هنجارهای مشترک غافلند؛ اما اتاق فکر "استعمار نوین" کاملا از این هنجارها و ناهنجاریها آگاه است!
خشونت نهادینه در گفتگوی مابین روشنفکران چپ و راست جامعه، در دو قطبی "یا با منی" و "یا بر من" ریشه دارد! چون در هر همسفری موضوع کشف حقیقت و همافزایی نیست! موضوع هر حرکت اجتماعی، زور برتر است، که برنده باید رهبر باشد، و بازنده پیرو! چون رابطهای که موضوعیت دارد، تنها در مناسبات لوطی و نوچهها معنادار است!
به همین دلیل است که، در صورت پدید آمدن فضایی بی در و دروازه و در صورت عدم مهار این ویژگی در گسترهی قومیتها، همین تودههای مردمی تحت تاثیر نفوذیها و لابیها و لوطیها، قادرند ایران را در آیندهای نه چندان دور، در خطر تبدیل به #ایرانستان قرار دهند!
آنوقت بینواترین قشر بازمانده از جامعهی سنتی، همین آخوندها خواهند شد که در قالب یک ایران روشنفکرنمای دارای تاریخ کهن و اهل نرمش قهرمانانه و پیچش ناجوانمردانه و ناگزیر و سادهانگار و دارای خشمی فروخورده از زورگیران عرب، قدرت یافتند و در صورت انفجار نارنجکهای درون نارنجهای اقوام غربنشین و تبدیل ایران به ایرانستان، این بینوا روحانیون و ارواح کادوپیچ در لباس سلاطین صفوی، تنها جایشان پیوستن به طالبان در شرق ایران و افغانستان است! چون خوشبختتر از اقوام غربی و بینواتر از اقوام شرقی در ایران نیست و مرکزیها در برزخی مزمن، بیشتر شبیه سوسک مسخ شدهی کافکایند!
در ایران هر چه به سمت غرب میرویم، انگیزه و شوری درونی برای تبدیل پتانسیلهای درونی به استقلال و آزادی بیشتر است.
وسط دعوی نرخ تعیین کردم تا بدانیم که: ای رفیق دیروز و امروز من! با جیب خالی و پز عالی نمیشود که خلقهای پریشان وطن و کارگران خفتشدهی نظام خصولتی، در بستری نابالغ و کال، علیه امپریالیسم متحد شوند!
این مملکت آنقدر دارای #تضادهای_درونی است که تنها کارشناسان مغرضِ "استعمار نوین" از بیرون می فهمند و آنها که وارسته از عوارضِ مهرطلبی و سلطه، مهرورزانه بیغرض و مرضند...
حالا باز بخند که هنوز ما چون دایی جان ناپلئون در عهد بوقیم و میگوئیم: کار کارِ انگلیسهاست!
به همین دلیل است که اگر آخوندها به فکر بقای خودشان هم باشند باید هر چه زودتر به یک نظام ملی با حضور تمام ملت بر اساس اولویت حق مشترک آب و خاک طبیعی و اولیه بر هر حق ثانویه از قبیل ایدئولوژی، و برای تغیییر قانون اساسی و تشکیل شوراهای بومی تا ملی، تن دهند!
ما هنوز منگ و مستیم! در تهران خبری نیست! هر چه قدرت هست در پاره پارههای نیمهی غربی، از شمالغربی تا جنوبغربی کشور است!
اگر عرقی برای تبلور و شکوفایی شخصیت حقوقی ایران هست، باید تمام ایراندوستان که شخصیت حقیقیشان وابسته به این شخصیت حقوقی است، از خود مایه و دندان بر جگر بگذارند و بگذرند و بجنبند و تمام ملت را در یک #میدان_میلیونی_امن و برای یک خواستهی مشترک مسالمتآمیز بر اساس یک زبان حقوقیِ حداقلی، گرد هم جمع آورند و در آغوش مهرورزی، هر گونه سلطه و سلطان را خلع سلاح کرده و آچمز و تسلیم کنند!
که تلنگر بعدی نوشداروی پس از مرگ سهراب خواهد بود و نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان!
پیش از روز واقعه، از خواب برخیزیم!
خیام ابراهیمی
8 بهمن 1397