Monday, March 25, 2019

جنگ یا صلح

جنگ یا صلح؟
فراخوانِ #میدان_میلیونی : فرمان از ملتِ پایدار، اطاعت از اربابِ خدمتگزار
دکتر صالحی (مرئوسِ سازمان انرژی‌اتمی): ما در #برجام آقا، به جهان رَکب زدیم! لوله‌ را که پر از بتن کردند، فقط حضرتِ‌بالا می‌دانست که من لوله‌ی یدک خریده‌ام؛ اما رو نکردم! بتن رآکتور اتمی، تقلبِ فتوشاپ بود! هه‌هه
اگر ترامپ با شمّ اقتصادی‌‌و "دروغ‌سنجی درآستین" و با معرفت به‌ذاتِ اقدسش، زیرِ برجامش زد؛ اما طرف با بصیرتِ سرمدی، برجامش را آتش نزد! چون آنجا ملت پشتِ آقاترامپه! اما اینجا آقا پشتِ ملتِ و ترامپه.
باری، چه اینجا و چه آنجا، اراده‌ی ملت آگاه به حقوق برابر شهروندی (نه ناآگاه) باید حرف اول و آخر را بزند! اما دقیق که به چارت سازمانی نظام اربابی بنگری، متوجه می‌شوی که این مردمِ لوطی‌مسلک و میهمان‌نواز و خاکباز، فقط با توکل به ویژه‌خواری، مالِ مفت مشاع را دو دستی به دیگری تقدیم می‌کنند و البته ککشان هم نمی‌گزد؛ تا با بیعتی در "انتخابات" فوری کنار بکشند و لم دهند تا یکی تصمیم بگیرد که 8 سال بجنگیم یا نجنگیم! آخرالامر هم باید جام شوکران را یکی دیگر سربکشد! او بدمستی کند و دیگران هی بمیرند! آخه، در دیزی بازه... حیای گربه کجاست؟! البته جای مردمِ خاکی، همچون بهشت است زیرِ پای اربابِ افلاکی.
براستی که مردمی دست‌ودل‌بازیم! دنیا را آب ببرد، ما را از سخاوت عمر بی ثمر، تنها خواب می‌برد تا سراب!
با این حساب، همین هفته باید جنبید! که بالاخره: جنگ؟ یا صلح؟ در افتادن با خونِ شاخش؟ و یا دریوزگی شیر از پستانش؟ و یا علف شدن در کامش؟ و یا تصرف حیاتبخش و سلول شدن در جانش؟ چگونه میتوان این گاو نه من شیرده غولتشن را به اندازه‌ی کل زمین بزرگ کرد و گوساله‌ی سامری نشد در دستانش؟!... و یا باز شلاق سرنوشت باید دست اربابان باشد و دلالانِ خون و فشنگ و نفت، در تدارک مردمسواری هیئتی و دیمی دیگری؟
"سرنوشت ملت" با اراده ملی و قانون مردمی تعیین می‌شود که بزرگتر از هر موشک و سلاح اتمی است! با زور انحصاری تک‌نفره، بار سرنوشت می‌افتد روی دوش یکی که باید آن را با خرجِ موشک جبران کند؛ وگرنه بدون نظارت‌ملی و طبق اعتماد سنتی و هیئتی و دیمی، یکهو دیدی از تحمل بار سنگین همه توسط یکی : نه از تاک مانده نشان و نه از تاکنشان!
ولایاتِ لت‌وپارِ اربابیِ مثلِ ونزوئلا و سوریه‌ی فعلی، و بقایای لیبی و عراق و افغانستان سابق، عقوبتِ سال‌ها جنگ تک‌نفره با غیرخودی‌اند! راز گرفتن ماهی از آب گل آلود، همین دوقطبی کردن تحمیلی جهان است! و نقطه‌ی عطف آن، دمیدن در ایدئولوژی‌های حق‌طلبانه مبتنی بر تقسیم جهان به دو نیروی حق و باطل، و جنگ بنیادی سرد و گرم، با امپریالیسم و شیطان بزرگ است. غافل از اینکه امپریالیسم و یا شیطان بزرگ، برای اصلاح و ترمیم و تعدیل نسل‌ها و برای بقاء کوره‌های آدمسوزی خود، از همه بیشتر، به این شعله‌ و بهانه‌ی بنیادی نیازمند است و آگاهانه "خود" در آن می‌دمند و "خود" بستر و زمینه‌های مساعد آن را فراهم می‌آورند (گیریم با پوششِ تئوریک اقناعی مبتنی بر منطق نظری وعلومِ جعلی). راز تداومِ خون‌آشامی استعمار نوین از ملتهای پیرامونی، همین حربه‌ی "دوقطبی مقدسِ بنیادی" است! چرا که در عصر مدرنیته و رسانه‌ها، در دهکده جهانی، دیگر برای جهانخواری و سلطه، دوران حمله با کشتی‌های توپدار برای تصرف سرزمینهای پیرامونی، گذشته است! قرار است که کدخدا گوشت هر کس را که مزاحم سفره‌ی اربابی است را بخورد و استخوانش را پرت کند برای سگ‌های نگهبان! این روح حاکم بر کالبد سرزمین‌های اربابی است! چه در سطح جهانی و چه در سطح جغرافیایی بومی.
منطق و مجوز این جدال بنیادی برای توجیه سگ‌های نگهبان این است که: ما در حال جنگ بین خیر و شرّیم و در این نبرد بنیادی نابرابر، راهی نیست جز گروگانگیری و گروگان‌فروشی و جرزنی و هر هدفی که وسیله را توجیه کند برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است و نجات دادن توده‌های صغیر مردمی به عنوان سپاه انتحاری. پس در این نبرد حیاتی، ممکن است برای حفظ امنیت و جان 80 میلیون شهروند بینوا، چند میلیون نفر احمق هم قربانی شوند... خب بشوند! غافل از اینکه در این نسل‌کُشی غیرخودیان در دو سوی میدان، قتلِ یک "نفر" به معنای قتل نوع انسان است! پس خشت اولیه‌ی نخبه‌کشی و نوچه پروری و مزدورسازی و خودفروشی تا آدمفروشی و غیرخودکشی سربازان انتحاری در این جنگ بنیادی، از پایه خطاست! چون انسان‌ها موش آزمایشگاهی و ابزاری در دست استادکار نیستند و به همین دلیل قتل یک نفر قتل بشریت است! و هیچکس احیاء نمی‌شود جز تبعیت از منطق طبیعت: مهرورزی بی دریغ و فراگیر و رایگان، همچو نور و آب و هوا...
و به همین دلیل است که باید فکری کرد تا بتوان به‌جای جنگ و آتش زدن دشمن، تمام سلول‌ها را با مهر تصرف کرد تا بن‌بستِ دشمنی تبدیل به درگاهِ دوستی شود!
رازِ امنیت و آبادانی، در اعمالِ قانونِ صلح مردم با مردم و با جهان است. اگر ویرانی برقرار است، حتما نیازی به انقلابی نرم در مبانیِ پندار است! انقلاب نرم یعنی، توبه از قانونِ بارگیری وزنِ ملتی 80 میلیونی بر دوش یکی، تا انتقال و توزیع این وزن بر دوش همه، یعنی فروگذاردن پرچم مردمسواری هیئتی، توسط ولی قهری، بواسطه‌ی اپوزیسیون جعلی! پس:
استحاله‌ی مبانیِ ایدئولوژیک در مبارزه، یعنی: صلح مردم دموکراتیک، با مردم دموکراتیک در داخل و خارج است.
ویروس ایدئولوژیک سنتی مبارزه، یعنی: جنگ ارباب با مردم دموکراتیک و غیردموکراتیک است! پس:
این جمعه و هر جمعه در هر شهر و در تمام کشورهای اربابی:
حضور همه در #میدان_میلیونی_امن، برای اعلام صلح ملت با ملت؛ تا یکصدا:
1) قانون اربابی، محو در قانونِ ملت شود! بار سنگینِ نوشتن سرنوشت ملتها، قانونا از دوش ارباب، کم و بر دوش همه تقسیم شود!
2) نه، به جنگِ اربابان از خونِ ملتها / آری به صلح ملتها (دنیا نشود آخرتِ آن هشت سالی که ارباب، یک‌تنه ارتش تکریتی را علیه صدام به مقابله تحریک کرد و هشت سال آزگار ملتی گیر نعماتِ جنگیِ یک دیوانه در هچل شد و خراب و ویرانِ رفاقت، مچل شد!
3) راهِ مرگ مردم در جیبِ زندگی اربابها یعنی: جنگ با غیرخودی در داخل و خارج
4) راهِ زندگی مردم با محو قانون اربابی یعنی: صلح با خودی و غیرخودی در داخل و خارج
5) هر نظام مردمی در صلح و آبادانی است و هر نظامِ اربابی در جنگ و ویرانی.
آیا نظام میهنت اربابی است؟ و یا مردمی؟
اگر نظام مردمی است، که ضروری است با حضور در میدان میلیونی، از صلح حمایت شود! و اگر اربابی است، که بی‌خیال، مسجد که جای کارگری نیست! بهشت مفتخوری است! بینوا ناخدا.
خیام ابراهیمی
6 بهمن 1397
پی نوشت:
و از این روست که کشور کره (جنوبی یا شمالی؟) در تهدید جنگ و فقر و ناامنی غرقه نیست! یا هست؟!


No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...