#ایرانستان زادهی طبیعی یا سزارین توسط "استعمار نوین"
نگاهی بالینی به "اختلال شخصیت مرزی" و "اختلال شخصیت دوقطبی" جامعهی ایران
هیچ روشنفکری بدون شناخت "زیست بوم فلات ایران" و بدون شناخت هنجارها و عوارض و ناهنجاریهای ناشی از جبرجغرافیایی-تاریخی تودههای ایرانی در یک واحد سیاسی-جغرافیایی نمیتوان برای چنین بافتی نسخهی درمان و تعادل و سلامت برای وحدت ملی فرزندان مام میهنی به نام "ایران" نوشت.
به همین دلیل بدون فهم مشترک یک #زبان_مشترک_حقوقی بر اساس حروف الفبای مشترک، ما بازیچهای بیش در دست باهوشِ استعمارگران جهانی بواسطهی دستان بیهوش و نااهلِ استثمار بومی نیستیم.
ظاهرا سیاستنداران حکومتی و سیاسیون و روشنفکرنماهای مبارز ایرانی از این مهم غافلند، اما اتاق فکر "استعمار نوین" کاملا از این هنجارها و ناهنجاریها آگاه است!
خشونت نهادینه در گفتگوی مابین روشفکران چپ و راست جامعه، ریشه در انعطاف پذیری و ساده دلی تاریخی مردم این وطن دارد که مدارا با آن زیر تیغ سلاطین منجر به چنین خشم فروخورده ای شده است که تنها زبانی است. چون روشنفکرند!
اما در واقعیت توده های مردمی، به باورم در صورت عدم مهار این ویژگی در گسترهی قومیتها، ایران در آیندهای نه چندان دور، ایرانستان خواهد شد!
آنوقت بینواترین قشر چامعه ی دیروزی، همین آخوندها خواهند شد که در قالب یک ایران روشنفکرنمای دارای تاریخ کهن و اهل مدارا و ساده دل و دارای خشم فروخورده قدرت یافتند و در صورت انفجار نارنجکهای درون نارنجهای اقوام غرب نشین و تبدیل ایران به ایرانستان، این بینوا روحانیون و ارواح کادوپیچ در لباس سلطان صفوی، تنها جایشان پیوستن به طالبان در شرق ایران و افغانستان است! چون خوشبخت تر از اقوام غربی و بینواتر از اقوام شرقی در ایران نیست.
در ایران هر چه به سمت غرب میرویم انگیزه و شوری درونی برای تبدیل پتانسیلهای درونی به استقلال و آزادی بیشتر است.
وسط دعوی نرخ تعیین کردم تا بدانیم که رفیق دیروز و امروز من! با جیب خالی و پز عالی نمیشود که خلقهای وطن و کارگران علیه امپریالیسم متحد شوند!
این مملکت آنقدر دارای تضادهای درونی است که تنها استعمار نوین می فهمد و بس.
حالا باز بخند که هنوز ما چون دایی جان ناپلئون در عهد بوقیم و میگوئیم: کار کار انگلیسهاست!
به همین دلیل است که اگر آخوندها به فکر بقای خودشان هم باشند باید هر چه زودتر به یک نظام ملی تن دهند! وگرنه:
نه از تاک ماند نشان و نه از تاک نشان.
ما هنوز مستیم. در تهران خبری نیست! هر چه قدرت هست در پاره پاره های نیمه ی غربی و شمالغربی تا جنوبغربی کشور است!
باگر عرقی برای شخصیت حقوقی ایران هست باید تمام ایراندوستان که شخصیت حقیقیشان وابسته به این شخصیت حقوقی است از خود بگذرند و بجنبند و تمام ملت را در یک #میدان_میلیونی_امنو برای یک خواستهی مشترک مسالمت آمیز بر اساس یک زبان حداقلی، گرد هم جمع آورند و در آغوش مهرورزی هر گونه سلطه و سلطان را خلع سلاح کرده و آچمز و تسلیم کنند!
که تلنگر بعدی نوشداروی پس از مرگ سهراب خواهد بود!
از خواب برخیزیم.
No comments:
Post a Comment