Saturday, October 26, 2019

فرقه تبهکار یا جامعه‌ی تبهکار


فرقه تبهکار؟ یا جامعه‌ی تبهکار؟

پینوشه؟ یا هیتلر؟
مهر نیوز: کثیف‌ترین پیرمرد ایران، سالم است!(تیم انگل‌شناسی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران)



1) برای احوالپرسی، عین آقازاده‌ها آمده به دخمه‌ی جذامیان در حلبی‌آباد، تا از سر مهر، مفت مفت حالم را بپرسد که آیا با این همه بدهی، آهی در بساط استقلالم مانده و یا مرده‌ام؟ می‌گوید: هنوز زنده‌ای، #ابلوموف؟! نمی‌خواهی کپه‌ی مرگت برخیزی؟
می‌گویم: زودتر وجدانت را خالی کن و برو سراغِ مرده‌خوری شرعی! من مزه‌ی عرَقِ نابِ جبینِ تو نیستم، #هانیبال! همه که شاه نمی‌شوند، تاج بر سر و زیر دست و پای مردم. یکی هم می‌شود شبیه #خمینی، زنده و مرده‌اش بر دوشِ مردم، و یا شبیه آن روانپزشک آدمخوار و روانپریشِ جنتلمن #هانیبال_لکتر، قهرمان فیلم #سکوت_بره‌ها که سوژه‌هایش را به جنایت وامی‌داشت و زنده و مرده‌‍شان را بین میز تشریح تا میز غذا با "وسواسی هنرمندانه در آشپزی" با لذت می‍خورد؛... و یکی هم شبیه #عمو_حاجی، زنده و مرد‌ه‌اش مایه‌‌ی امید و زندگی میکروب‌ها، پر از سندروم... یکی هم مثل من ساقه‌‌ای بین مرامِ خاک و خوشه‌ی گندم، از این‌جا مانده و از آنجا رانده‌‍‍‌‌ای که #مرامنامه‌ ی هم‌افزایی‌اش را به پر کاهی نمی‌خرند و پس از خوشه‌چینی توسط ازماه‌بهترانِ مقیم در بارگاه بیت و درباریان، چون پرِ کاهی به کار گاوان و خرانِ باربردار می‌آید(دور از جانِ مهربانتان).
.
2) عمو حاجی
راجع به پیرمرد، هر روز یک شایعه داغ می‌شود... امروز می‌میرد؟... فردا می‌میرد؟... اما او دهه‌هاست که میان توده‌های ویروس‌ و نحله‌های مختلف میکروب زیسته و نمرده! تمام میکروب‌ها را یکی یکی کشته اما خودش نمرده... تو گویی خدای میکروب‌هاست و میکروب‌ها بنده‌ی او.
می‌گویند: 60 سال است که تن به آب نزده! از حمام و تمیزی می‌ترسد؛ مبادا که بیمار شود و بمیرد!
خودش می‌گوید روزی در جوانی وقتی پس از حمام مریض شده، دیگر حمام نرفته و هرگز آب به سر و صورت و بدنش نزده.
82 سال دارد. نامش #عمو_حاجی است. زاده‌ی روستای #دژگاه شهرستان #فراشبند #شیراز.
با تیتر تهران‌تایمز انگلیسی، مشهور شده به: کثیف ترین مرد سالم ایران
در جوانی دچار شکست عشقی شده و 60 سال است که در بیابان و بیغوله و زیر سقف آسمان زندگی می‌کند! و با پوستی کبره‌بسته میان زباله‌ها، گوشت مُردار گندیده‌ی حیوانات را با لذت می‌خورد... مسئولِ کمیته امداد امام خمینی(ره) به مصلحت نظام به دروغ می‌گوید او گوشت گراز را چون در اسلام حرام است نمی‌خورد! اما او عاشق لاشه‌ی گراز گندیده است! گاهی که اهالی روستا برایش گوشت نذری می‌برند، آن را زیر خاک پنهان می‌کند تا حسابی بگندد و بعد آن را در یک پیت حلبی که لیوان آبش هم هست، نیم‌پز می‌کند و با پنج لیتر آب درونِ پیت و یا یک بطر نوشابه‌ی خانواده که می‌تواند یکنفس سربکشد، با دندان‌های یکی در میانش، جویده و نجویده می‌بلعد! او محشور با میکروب‌ها و ویروس‌ها به همزیستی مسالمت آمیز رسیده.
میکروب‌ها، بنده‌ی او
با پوستی کبره‌بسته چون پوستینی
با ریشی‌بلند و سری نیمه‌تاس
آن بنده‌ی خدای #خمینی
آن سالم‌ترین مرد کثیف جهان
که برای کوتاه کردن ریشش سلمانی نمی‌رود و آن را می‌سوزاند
نه هر آنکس که سر تراشد و ریش گذارد، قلندری داند
به میکروب‌ها دل داده و از کشت و زرعشان قلوه می‌چیند
او ثابت کرده که همواره یک بزِ گر نیست که هر گله‌ای را گر می‌کند!
بلکه یک گله بز گر می‌تواند چوپانی را بر خود مسلط و گر کند!
جوری که با میکروب‌ها کنار بیاید و میکروب‌ها با او
یک زندگی مسالمت‌آمیز میان مردار و مار و مور، با ویروس‌ها و میکروب‌ها از گهواره تا گور
در اجتماع انسانی، این میکروب دروغ است
دروغی که از گهواره تا گور منبع اعتبار و ارتزاق و تنازع بقاء مؤمن‌هاست.
بنابراین: تا می‌توانی میان گهواره تا گور، تسلیم باش و دروغ بجور!
می‌گوید:
در 20 سالگی شکست عشقی خورده و از آن وقت تا حالا سر به بیابان گذاشته و بالاخره به این نتیجه رسیده که اگر کسی حاضر باشد با او ازدواج کند، او مایل به زندگی مشترک است.
اهل صیغه کردن طفل 9 ساله نبوده. اصلا به عقلش هم نمی‌رسیده که لذت جنسی بردن از طفل شش ماهه به شرط و شروطها با یک راه شرعی و در دشتِ پربلا با میلیون‌ها میکروب حتی میان خلا و به قتوای علما، شرعا مقدور است. تنها کافی است با ولیِّ طفل بینوا یکجور معامله کند و ولیِّ دَم هم طفل شش ماهه‌اش را به عقد پیرمردی 182 ساله درآورد.
اما او فقط 82 سال دارد!
او یک تبهکار اجتماعی نیست! اما میان تبهکاران طبیعت، به همزیستی مسالمت‌آمیز رسیده است و پس از شکست عشقی، هنوز امیدوار است و ناتوان از مهرورزی در بن‌بست مهرطلبی هنوز سرش هوای مهر دارد.
خبرنگار مهر نیوز می‌گوید: با اینکه برخی از تماشاچیانِ غریبه با انسان، همیشه در صحنه به عمو حاجی سنگ می‌اندازند و به ریشش می‌خندند، اما او آزارش به کسی نمی‌رسد و بسیار مهربان است! از #انقلاب_فرانسه و #روسیه باخبر است و پیش از بازی بزرگ می‌دانسته که روحانی پیروز میدان است!
او عشق را در مهری دوجانبه می‌خواهد، نه زورگیری از کودک شش‌ماهه
شاید به همین دلیل، "بیگانه‌ای" از اجتماع بریده چون خود را ندیده
شاید به همین دلیل "دیوانه‌ای" فاضل و عالِم چون هانیبال و یا هیتلر و یا امثالهم، به ریش جامعه خندیده و به زندگی هر غیرخودی ریده!
راستی رابطه‌ی تو با میکروب‌ها و ویروس‌ها چگونه است؟
آیا شما هم سالمی؟
آیا در این 40 سال اخیر، هیچ حمام رفته‌ای؟
و یا با طبیعتِ کرم‌ها و زالوها، و در جامعه به یک همزیستی مسالمت‌آمیز رسیده‌ای؟
من که بیمارم...
.
3) پینوشه یا هیتلر؟
در یک نظام اجتماعی توتالیتر و تمامیتخواه، همواره یک #هیتلر بدتر از یک #پینوشه به حال مردم است. چون یک درنده‌ی فیزیکی هر گز نمی‌تواند با سفسطه، باور و سمبول‌ها و هویت و غرور و اراده و اختیار باطنی مردم را به‌هم بریزد و به فساد بکشاند و مانعی برای وسعت انتخاب و آزادی اراده به نسبت توانایی در انسان مختار باشد! یک پینوشه با زور غیرایدئولوژیکش، هویت، هستی و باور و روان و ذاتِ انسان‌ها را به فساد و نابودی نمی‌کشد و یک فرهنگ را بیمار و تبهکار نمی‌کند! اما یک استالین و یا هیتلر می‌تواند با زور مادی و القاء ایدئولوژیک و معنوی توأمان بر اساسِ ویژه‌خواری حقِ ژنِ برتر مالکیت، تکنولوژیک، ایدئولوژیک و یا نژادی و یا عقیدتی، و با تسری عواقبِ فراگیر دروغی ایدئولوژیک بر جسم و جان، با استحاله‌ی معنای واژگان، جامعه‌ای را به تباهی و فساد بکشد و تبهکار کند!
اما همواره یک خمینی از راه می‌رسد که روی موج ادبیات سلبی-حذفی با شقه کردن فرزندانِ مام میهن در یک دو قطبی بین مؤمنان خودی و کافران غیرخودی، در سازوکاری انسانسوز و آدمکساز، هم عامل کورس رقابت برای حذف غیرخودی می‌شود و هم مانع از تمرین جامعه برای شکوفایی پتانسیل‌های ذاتی و انسانی در یک سازوکار زایندگی و بالندگی بر اساس #هم_افزایی.
#خیام_ابراهیمی
27 مهر 1398

Wednesday, October 16, 2019

اطلاعیه مهم: عقوبت قوم حلال‌زاده

اطلاعیه مهم: عقوبت قوم حلال‌زاده
امروز چند تا از همین حلال زادهها در اداره برق منطقه، داشتند مرا می‌دریدند! چون نمی‌فهمیدند که ایمان به دروغ هم مثل موبایل است که ممکن است کسی نداشته باشد! مثل من در کلاس اول دبستان که وقتی معلم دینم را پرسید، گفتم: نمیدانم! و تمام عالمان و فضلا و اساتید کرسیهای فلسفه و سیاست و علم و صنعت بعدی در آینده‌ی کشور، آن روز به من جاهل خندیدند! از آن روز فهمیدم که دروغ و جهل مثل هواست و کک کسی هم در این قوم دروغگو نمیگزذ!
اصلا توی گوششان نمی‌رقت که چطور ممکن است یک کافر موبایل نداشته باشد! با این درندگی مشهود به یکدیگر لبخند هم میزدند! شاید هم به ریش من میخندیدند!
...
پس بشنوید اصل ماجرا را...
سفسطه برای زورگیری توسط کفتارانِ نظام شترگاوپلنگ
نه به قبض کاغذی!!! با ارسال شناسه به سامانه توسط موبایل
این منطق زیبا همان یک عبای شکلاتی است بر تن سلاخان خندان در دولت مشتری‌مدار حکومتِ شریعتمدار.
====
تن فروختن به برده‌داری سیستماتیک تا آنجا پیش رفته که در این ساختار شبان رمه‌گی، هر کسی پشم خود را سفت چسبیده که باد نبرد!
جلوی اداره برق خودشان اطلاعیه زده‌اند که: نه به قبض کاغذی!
یعنی مامور قطع برق وقتی آمده کنتور برق را به دلیل این رسالت اقتصاد مقاومتی و ندادن قبض و بی اطلاعی مشتری از صورتحساب قطع کند، مشتری می فهمد برای وصل باید به اداره برق برود و بعد با این اطلاعیه روبرو شود، که روش جدید ارسال شناسه توسط موبایل است. و برای اطلاع از محاسبات صورتحساب توسط کامپیوتر به سایت مراجعه و ثبت نام شود. حالا ما در نظر نمیگیریم که این شامورتی بازیها برای خفت کردن مردم با مصالح اطلاعاتی-امنیتی است!
اما شما در نظر بگیرید که یک پیرزن مستمری‌بگیر باید برای اطمینان ازاینکه آیا فرزندان برومند و دروغ پرور و زرنگ معمار بزرگ، آیا سهوا و بصورت تعاونی به اختلاس از کنتور برق مجانی جیب مردم آلوده نشده‌باشند، با پای لنگ و کمر شکسته، بصورت فیزیکی به دفاتر پیشخوان دولت مراجعه کند!
به متصدی می‌گویم، برای اطلاع از محاسبات برق مجانی به قیمت خون قربانیان سیستم دروغ‌پرور، چرا باید بهایش را محرومین و مستضعفین بدهند، در حالی که دادن قبض کاغذی از وظایف خدمتگزار خدومی است که از دریدن ملت لذتهای مشروعِ ایدئولوژیک می‌برد:
می‌گوید:حکم حکم حکومتی حکیمان امنیتی وزارت کشور و مدیران مدبر دولت اختلاس است که: از موبایل و سایت استفاده کنید!
می‌گویم: این حکم غیرقانونی است!
1- مگر داشتن موبایل، مثل شناسنامه قانونی است که چوپان چنین حکم کرده؟
2- مگر داشتن کامپیوتر و سواد استفاده از آن برای اولیاء گوربه گور شده‌ی کودکان خیابانخواب مجانی و قانونی است؟
می‌گوید: ایتز نات مای بیزنس! ایت ایز یور بیزنس!
توی چشمش با لبخند نگاه میکنم و با طمأنینه و ترتیل‌وار می‌گویم: لعنت بر پدربزرگ معنویتان که برای دریدن و زورگیری از گهواره تا گور و از مدرسه تا کرسی دانشگاه شما را شتر گاو پلنگی بارآورده که تولیداتتان به قیمت دلار است و حقوق قانونی‌ و شهروندیتان به قیمت صنار... و پشیزی هم منطق ندارد.
خاک بر سر بصیرتتان کنند که جز وعظ برای مناسک و روش‌های نوین قطاع الطریق وشارلاتان بازی به روش راهزنان صحرای حجاز، تخصصی ندارید و معرفتی به خدمتگزاران این سلاخ‌خانه نیاموخته‌اید!
براستی جز راهزنی در روز روشن، کجایتان به مدرنیته رفته که بر تجاوز به مالباختگان بدوی روی زمین، نام معاشقه با صغیران روی شتر در دوران مدنیت نام گذارده‌اید و برای قبولی طاعاتتان، روزی خداد تومان، صلوات مفت هم در آسمان دود می‌کنید؟!
خیام ابراهیمی
24 مهر 1398

زم شناسی؟/ یا زمزم شناسی

زم شناسی؟ یا زمزم شناسی؟
(الگویی برای مبارزات راستین، و تشخیص سره از ناسره میان دوغ و دوشاب)
شخصیت‌ محوری؟
یا شناخت نقشه‌ی راه مشترک توسط یک شورای عام در اپوزیسیون؟
چرا پیش از وحدت در اپوزیسیون، هر راهکار میدانی گرد شخصیت‌ها و سمبول‌های تاریخی از قبیل پرچم و زبان و قومیت و نوع حکومت، و هر جریان اختصاصی با شعارهای زیبا، یک دامچاله برای موجسواری منتهی به تفرقه و پریشانی و اتلاف توان مردمی در بن‌بست ویرانی است؟! چون روش مبارزه در دوران پیشاآزادی با پساآزادی یکی نیست!
چرا بدون نظارت عام در یک شورای عام در اپوزیسیون، فراخوان این و آن سازمان و جنبش‌های رنگارنگ گرد شخصیتهای خاص برای حضوری میدانی، یک دامچاله است؟ چون وحدت در دوران پیشاآزادی گرد حق مشترک ممکن است(نه تنوع اندیشه‌ها) و رقابت بین گروهها تنها در دوران پساآزادی مقدور است!
#زم یک شخصیت حقیقی است. مثل 80 میلیون ایرانی که دارای پتانسیل مزدوری و یا گروگان شدن در لباسِ یک مبارز کاذب و یا راستین هستند!
این روزها که اظهار نظر در مورد #زم داغ شده، متاسفانه باز هم همان تاکتیک تخریبگر، به تلف کردن توان مردم گرد شخصیت‌هایی عملیاتی شده، که هیچ فایده‌ی قابل ارزشی برای دستیابی به یک نقشه‌ی راه مؤثر در راستای رسیدن به هدف مشترک و قله ندارد!
مهم‌تر از هدف مشترک، تنها دستیابی به یک نقشه‌ی راه مشترک و مطمئن، مصوب توسط یک شورای عام(نه خاص) است! شورایی که به روشی شفاف و علنی و علمی تاسیس شده باشد و مورد وثوق و نظارت و پاسخگویی توسط برگزیدگان تمام اقشار و نحله‌ها و مردم باشد!
پرسش من از افرادی که راجع به شخصیت‌ها قضاوت می‌کنند این است که:
گیریم که استنباط ایشان در مورد مزدوری و یا مستقل بودن شخصیت‌ها، بصورت دیمی و هیئتی و حسی و بدون سند و یا حتی با سند درست باشد! اما بر اساس این نگرش، چگونه اثبات می‌شود که خود ایشان و امثالهم از این قماش نیستند و دیر یا زود، بصورت واقعی یا جعلی و میان دوغ و دوشاب، پته‌ی خودشان روی آب ریخته نخواهد شد و یا خودشان قربانی نخواهند شد؟
چرا باید به‌جای تحلیل راهکارها و روش‌های رسیدن به هدف مشترک، گرد شخصیت‌ها تلف شد؟ مگر مبارزین در حال رفتار تشکیلاتی در یک عملیات هدفمند هستند که شرح وظایف و مسئولیت سازمانی‌شان مهم باشد؟
اتفاقا در این شک نیست که آگاهانه یا ناخودآگاه، دامن زدن به چنین روشی که توان مردم را گرد شخصیت‌ها تلف می‌کند، بسیار مشکوک است!
نکته اینجاست که به‌جای ذوب شدن در ولایت شخصیت‌ها و پرچم‌ها، باید به روش‌های معطوف به نتیجه و هدف مشترک توسط شخصیت‌ها، پرداخت.
آنچه مهم است تسلیم شدن به یک شخصیت نیست!
آنچه مهم است، قدرت تحلیل و نقد برای یافتن روش‌های مؤثر و معطوف به هدف مشترک توسط ایشان است!
براستی تا کی باید به روش سنتی بین شخصیت‌ها تلف شد؟
به نظر می‌رسد تا زمانی که صاحبان تریبون‌ها در رسانه‌ها و ماهواره‌ها در دست کسانی است که چشم مخاطبین و مردم را بین نقاط ضعف و قوت شخصیت‌ها تلف می‌کنند، عملا آب در آسیاب دشمن وحدت مردم و مام میهن می‌ریزند!
این بازیگران و بازیچه‌ها با فریفتن ساده‌دلان و #کودکان_سیاسی ، همواره تلاش می‌کنند تا به‌جای فراهم آوردن بستر وحدتی تشکیلاتی و عام، برای تدوین یک نقشه‌ی راه فراگیر و منطقی، مدام با جیغ و داد و هوچیگری و تشویق مردم به تبعیت از خویش، توان مردم را در دامچاله‌های نظام سلطه تلف کنند!
پرسش اساسی این است:
چرا اغلب صاحبان تریبون بازیگر چنین سناریو و تاکتیک ویرانگرند؟
مراقب باشیم و از یک سوراخ چند بار گزیده نشویم!
#خیام_ابراهیمی
23 مهر 1398

ماهی مام میهن، در آبِ گل‌آلود جهل و توطئه

ماهی مام میهن، در آبِ گل‌آلود جهل و توطئه

ایران گوشتی است بین دو پرِ نان همبرگر  #دوگین ولایتمدار و #پوتین سکولار، که به آن سُس کره‌ای و خیارشور چینی و نمک عراقی و فلفل سوری افزوده‌اند و لای کاغذ ساندویچ قدس پیچیده‌اند، تا عموسام بدهد به‌دست فرزند لت‌وپار عثمانی تا در دهان اژدهای سه سر انگلیس و فرانسه و روسیه بگذارد!
نوشابه هم خون مردم ایران و افغان و کرد و ایزدی و ارمنی و مردم منطقه، با ملغمه‌ی داعش و حشدشعبی و این آخر هم با دوغ گازدار شورای گذار از وحدت مردم ایران با باجدهی به دزدان سرگردنه.
توی این هیر و ویر هم حضرت شورا(ع)، ویرش گرفته برای توجیه منطق باج دادن به راهزنان بصورت خودسرانه از جیب مردم ایران با برگزاری یک مناظره.
آقا جان! سر جدّت وا بده. دزد حاضر و بز حاضر. چرا اینقدر کشش می‌دهید این ائتلاف خودسرانه را با نمایشِ پرسش‌وپاسخ در بیت رهبری؟ پول مفتی بود و کشتی تجاری به گل نشست... فراموشش کنید و با حرکت‌های مذبوحانه، هزینه‌ها را بیشتر نکنید! پیچاندن موضوع، نه اقتصادی است و نه انسانی! دست بردارید از زور زدن برای توجیه این شامورتی‌بازی با پول‌های بادآورده از چشمه‌ی مفتِ نفت و امید پفکی چشم مردم بین #چشمه_صلح و #چشمه_خون .
دیوار حاشا بلند است و اگر پاسخی بود پرسش‌های مستدل و بنیادی و مکتوب پیشین، تاکنون شهید نمی‌شد! مشت نمونه‌ی خروار است و دَرِ انکار بر همان پاشنه‌ی سفسطه خواهد چرخید!
خمینی به ما آموخت که:
عشق پیری گر بجنبد... سر به رسوایی زند!
امان از بغض و کین کهن و سماجت پیرانه‌سرِ یک حرص دگم و ویرانگرِ سنتی، با مترسکِ رسالتِ تاریخی.
"شورای خاص" کجای تاریخ به کار "عام مردم" آمده که این دومی باشد؟! دوران سنتی ناجیان و سرداران خودانگیخته‌ی عصرحجری گذشته است! عصر عصر قدرتِ رسانه‌ها و ارتباطات عام است! عقل سنتی آیا این تغییر مناسبات قدرت و رابطه را می‌تواند درک کند؟!
سیمولیشنِ گفت‌وشنود ولایی و استصوابی به چه کار اقناعِ عمومی می‌آید؟ جز توجیه و فریب و لاپوشانیِ این خطای عقلانی و یا خیانت برای تشفی کیش شخصیت این و آن بولهوس؟
صداقت شما تنها با اقرار و توبه از خطای این نیت خیرتان برای اطفاء آتشِ شوری میهن‌پرستانه با روش نادرستِ باج دادن به شعله‌های آتشی سوزان ثابت می‌شود که وحدتبخش نیست!
چون خشت اولش کج است!
پیچاندن موضوع میان دوغ و دوشاب و گردوخاک در بیتِ خاص خود، نارنجک شورای خاص گذار را در نارنج استقلال و آزادی شریکان خاک مشترک، خنثی نخواهد کرد! تنها کافی بود که دلایلتان را برای عدم امکان تشکیل یک شورای عام بیان کنید، که بر اساس یک سفسطه بیان کردید. و سفسطه اینکه:
وقتی خشت کج سنتی تمام وحدتها بر سر ایدئولوژی و سمبولها بوده و هیچگاه بر سهم مشترک آب و خاک نبوده است، وحدت با چماق و زورگیری و باج و ائتلاف پنهانی پاسخ نمی‌دهد! مگر قرار است از یک سوراخ چند بار گزیده شد؟
چرا با ندیدن اصل وحدتبخش آب و خاک مشترک، می‌خواهید آن را از پیش، بین سمبول‌های تنش‌آفرین و ایدئولوژیک، در دوران پیشاآزادی مثله کنید؟ چرا بنا را بر زبان حقوقی مشترک مادی با اقدام برای تاسیس یک شرکت سهامی عام نگذاردید؟ کدام عاقل در نبردی نابرابر در میدان جنگ وقتی خانه‌ی مشترک در حال سوختن است، توانِ مردم را به سمت طرح عقاید مختلف بر سر طراحی و دیزاین مبلمانی معطوف می‌کند که نه به دار است و نه بار... که آیا سوخته باشد یا نباشد؟ وقتی نیاز به استرداد فورس ماژور خانه پیش از سوختن کامل است، چرا بی موقع و نابجا باید بر سر تقسیم اتاق‌ها تنش ایجاد کرد؟ یا شما چون میان آتش واقعی نیستید و درکی ناقص از موقعیت دارید؛ و یا خود را به دلایلی نامعلوم به جهل‌العارفین زده‌اید!
آیا گروگانید؟ و یا شیرینی یک رؤیا و باج خیالی را زیر دندانتان مزمزمه می‌کنید که به خود اجازه داده‌اید از سوی یک ملت با کرکس‌های آزاد برای آزادی کبوتران معامله کنید؟
میگویید: رسالت تاریخی داشتید؟!!
وقتی نه چنین حقی را از سوی مردم دارید و نه کسی رسالت تاریخی به شمایی داده که بنایتان بر تکه پاره کردن وحدت مادی است، این چه نوع فرافکنی موذیانه و معنوی است؟
فکر کردید در دوران عصر قجر، ملت هنوز همان شپشوهای ناآگاهند که ملای ده خدایشان بود؟!
رسالت تاریخی خودسرانه آن هم در عصر مدرن، رمز ویرانی است که هیتلر هم بر خشت کج ناسیونالیسم و نازیسم و ژن برتر، داعیه‌اش را داشت و عقوبتش را دیدیم.
اینهمانی با دیوانگان تاریخ هم باید یک هم‌قوارگی و ویژگی‌های مشترک و همخوان داشته باشد! همینطوری الکی و با جیب خالی و پز عالی و وعده‌ی سرخرمنِ "بزک نمیر بهار میاد" توسط راهزنان سرگردنه و گرگان گله که نمی‌شود!
این چه حرکت دون کیشوت‌وار بود که در لباس دایی‌جان ناپلئون، همه را شوخی شوخی به سخره گرفتید؟
گویا ول نمی‌کند جنبش این عشق پیری... تا وطن را لت و پار نکند!
عقوبت کردهای بینوا را نمی‌بینید که چگونه بین سردمداران بومی جهان، مغبون و لت و پار می‌شوند؟
اگر صادقید، از سرمایه‌گذاری روی "شرکت سهامی خاص از ما بهترانی" دست بردارید و در بصیرت تشکیل یک #شرکت_سهامی_عام_ایران_انسانی باشید! وگرنه با کتمان هوای زاینده‌ای که چشمتان نمی‌بیند، تنها شوق خود را برای بازی در میدان دشمن مردم، اثبات می‌کنید! اینکه هی راه طلب می‌کنید و گوش‌ها را بسته‌اید یعنی چه؟
نقشه‌ی راه بصورت گام به گام و معنادار در #مرامنامه آماده است و تنها باید چشمها را نبند‌ید!... که تاریخ بیدار است.
خیام ابراهیمی
21 مهر 1398

راه رهایی تمام گروگان‌ها و معلولان از سیستم مافیایی

راه رهایی تمام گروگان‌ها و معلولان از سیستم مافیایی
اگر معلولیت را پتانسیل و موهبتی طبیعی بدانیم برای هم‌افزایی و مهرورزی تا تعادل جامعه، آنگاه آنها که گروگان زورگیریِ صاحبان قدرتند، نیازمند یاری‌‌اند تا بر ناتوانی جسم و جان یاریگران افزوده‌شود! و گاه که رهبر جامعه در ساختار سلطه و ستم، گروگان قدرت برتر باشد، این تکلیف انسانی شهروندان است که او را از دامِ ستم به خود و غیرخود از سازوکار سلطه، بازدارند! معلولیت یک گروگان، تنها به ناتوانی کالبدش نیست! حافظ روان هر معلولِ مشهود و نامشهود جسم و روان، تنها در هم‌افزایی توان‌هاست! #مرامنامه راه دستیابی به چنین اقتداری است! سلامتی و تعادل یک جامعه در میزانِ وابستگی سیستماتیکِ معلولیت پیدا و پنهان شهروندان به یکدیگر در سازوکار هم‌افزایی و یا رقابت برای حذف ناتوان‌تر، رقم می‌خورد!
در ساختاری موروثی و سنتی و گروگانگیر، از صدر تا ذیل حکومت و گروهها و مردم، همه از گروگان شدن در سلطه‌ی قدرت مافوق و زورگیری از ناتوان‌تر از خود، از جهان تا وطن و خانه‌ در رنجند! اما اکثریت قلدران زرنگ، با کاسبکاری و سفسطه‌ی موشی با هوش موروثی مادی و معنوی برتر، تنها این بلا را بر خود نمی‌پسندند و با نیت شرّ در پوستین خیر، با دروغی موروثی، به بازتولید آن مشغولند! در چنین سازوکار زورگیری است که مدام شاهدِ بمباران چشم و گوش و جان فرزندان مام میهن، توسط نظام سلطه و آتشبیارانی در خدمتِ آتش‌به‌اختیارانیم، که هر "سیستم محیطی" بر مناسباتِ هر "سیستم محاطی" تحمیل می‌کند. در چنبره‌ی چنین سازوکار زنجیره‌ای چه باید کرد، تا رنگ خاکستری سمبول‌های گذشته، آتشی دیگر بر جان مام میهن نزند؟
استراتژی راهزنان متجاوز، میان دانش و اطلاعات و ضداطلاعات توسط ارتش سایبری و سیاهی لشکرها با #هدایت_نرم و سخت، یورش به جهل و هیجانات کورمردم، میانِ نیازهای ابتدایی و برای حفظ امنیت و بقاست! و در این بازی جانکاه، بدون نظارت مردمی، سره از ناسره نامشخص است و شریک قاتلِ شریک است! گیریم با عبای شکلاتی و یا سیبیل چخماقی و یا کلاه فرنگی و منطقِ کوچه باغی، با لبخند و پنبه‌های آغشته به خونِ سرهای بریده، میان پوزیسیون و اپوزیسیون و دلالان چپ و راست و قربانیانِ میانه.
این شعله‌های ضد وحدت و ضد منافع مشترک و انسانسوز، وقتی فزونی می‌گیرد که چنین رویکرد فسادآفرینی، ناخودآگاه توسط زخمیان این بازی ویرانگر، بازتولید ‌شود!
بازیگران جاهل و آلوده به بازی زورگیری تحمیلی، توسط هوشمندان غارتگر، خشنود از هوشِ موشی و تنهای خویش نزد قاضی، شبانه روز ملت غیرتشکیلاتی و پراکنده و آچمز و گرسنه و ناامن را، به نیت خیر، میان تهدید و تطمیع کاذب و اخبار دوغ و دوشابی، در میان‌پردهایی بین نمایش‌ها و حوادث طبیعی و یا برساخته، تهییج کرده و عین بادکنک باد و بمباران می‌کنند و از بیرون و درون می‌ترکانند، تا با انفجار پراکنده‌ی خشم فروخورده‌ی مردم در کوچه پس کوچه‌های پریشانی، ایشان را خسته و لمس و واداده کنند! تا در دامچاله‌ی یکی از این آوردگاههای مصنوعی، زمینه را برای یک حکومت نظامی و تدوام سلطه از این ستون تا ستون بعدی، فراهم آورند! و در جنون ناشی از چنین تکتازی غاصبانه، روز به روز آلوده تر و اسیرتر و گروگان‌تر بشوند، تا جایی که راهی باقی نماند جز اینکه ملت هم خود و هم ایشان را از این دام بلا نجات دهد!
آری در چنین موقعیت و جبر جغرافیا و دام تاریخی است که تنها راه نجات مام میهن، در آزاد کردن یکجای نظام و مردم از شخصیت مشترک و تباهی‌سازِ گروگان و گروگانگیر است! و این مقدور نمی‌شود جز با برانگیختن میدانی وحدت تمام فرزندان در یک شخصیت حقوقی نوبنیاد، توسط فرزندان برومند و فرهیختگان آزاده‌ی مام میهن؛ تا هر قدرت زورگیرِ گروگانگیرِ گروگانی، خواه ناخواه آچمز شود و از زندان این شخصیت سه بعدی آزاد گردد! چنین جان کندن و استحاله‌ای البته سخت، و نیز سهل و ممتنع است!
سهل است اگر خیلی ساده در آینه‌ی یک #مرامنامه‌ی فراگیر مبتنی بر حداقل منافع مشترک و بنیادی بنگریم و خود را بجای آوریم و در آن متحد شویم! و ممتنع است اگر نتوانیم در دوران پیشاآزادی، دست از #کیش_شخصیت برداریم و چپ و راست حقوق ثانویه را علم کنیم که بستر امن بروز و ظهورش دوران #پساآزادی است! نه اکنون.
ناتوانی در تشخیص این اولویت، خود یک معلولیت ناشی از هوش موروثی است، که تا برقرار باشد، همه گروگانند!
.
با این وصف، جان کندن از اعتیاد به قدرت زورگیر، سخت است و نظام سلطه و پیمانکاران مرفه و حرامخوارشان، بواسطه‌ی رسانه‌ها و سلبریتی‌ها و نواله خوران و دلالهایشان، با تشدید تضادهای درونی مردم، روی موج برانگیخته‌ی ناشی از هوش هیجانی نازل اقشار و دستجات و گروههای مختلف، در سکانس‌های متواتر سناریوهایی متنوع، موج‌سواری می‌کند! تا با پریشان کردن اپوزیسیون و مردم میان پرچمها و سمبولهای تنش‌آفرین، از وحدت مؤثر مردم بکاهند و بر قدرت خویش بیفزایند! و در این نبرد نابرابر، برای حفظ امنیت خویش؛ از هیچ دروغ و عوامفریبی و لاپوشانی و شامورتی‌بازی در لباس آزادیخواهی، نیز دریغ ندارند!
دلال‌ها و آلت‌های سناریوهای تجاوز به عنف، عبارتند از:
1- مستخدمین و مامورین سازمانی و مکلفین عقیدتیِ نفوذی در اپوزیسیون
2- پیمانکاران قدرت و وابستگان مالی به دلال‌ها
3- جاه‌طلبان متزلزل و بی شخصیت و مزدور و نادان و سلبریتی‌ها
4- گروگان‌های جانی و مالی و آبرو و دارای پرونده و آتو و پرچمداران دارای کیش شخصیت
5- راهزنان و زورگیران اقتدارگرایی، در پوستین ناجی
6- شاعران نالان و پریشانگوی و رؤیاپرداز و یا خشمگین و فحاش و دریده، با شعارهایی گزنده و سنگرساز و تکراری بدون نقشه‌ی راهی شفاف و گام به گام.
...
در چنین بحران و بلبشوی بی‌ثباتی، بدترین نسخه برای دستیابی به امنیت و ثبات، پاره پاره شدن و ائتلاف چند پرچم میان دهها پرچم است!
لازم نیست از هر گروه نام ببری! به مزدوریابی نیازی نیست! 80 میلیون نفر بالقوه دارای پتانسیل مهره شدن در دستان زر و زور و تزویرند!
میان رویش گروههای انقلابی چند نفره، و آرتشهای یک تا 8 نفره، و ائتلافهای دیمی و هیئتی بدون خشت بنیادی سازمانی و سازوکار و تشکیلاتی علمی، آن هم با ادبیات سلبی-حذفی و هیجانی، ضروری‌ترین نیاز مام میهن، متحد شدن فرزندانش با تکیه بر حداقل منافع مشترک مادی و بر اساس حق آب و خاک مشترک و حق تابعیت، بر اساس یک #مرامنامه وحدتبخش و امنیت‌بخش است که با تاسیس یک شخصیت حقوقی جدید و فراگیر برای تمام شریکان این سرزمین، از اقلیتِ دزد و راهزن و دلال تا اکثریت مالباخته‌گان پریشان و پراکنده، موقعیت گردهمایی برای یک تصمیم تاریخی فراهم آورد.
در چنین برهه‌ی خطیر تاریخی، هرگز از حضور نمایندگان اقلیت میان اکثریت نباید ترسید! با یک مرامنامه‌ی فراگیر که شرایط را برای تصمیم‌سازی در راستای رسیدن به یک هدف مشترک و یک قله فراهم می‌آورد، جا برای همه وجود دارد!
باید توجه داشت که: مهم تر از یک هدف مشترک در قله، مسیر و نقشه راه رسیدن به هدف و قله است؛ تا با انحراف مسیر به بن بست‌های منتهی به ته دره منجر نگردد!
آنچه دراین همایش عمومی و این گردهمایی عام مهم است، این است که هرگز در دوران پیشاآزادی این گردهمایی گردِ #حقوق_ثانویه به همایشی خاص مبدل نگردد!
حقوق ثانویه عبارت است از: هر گونه حقوق بشری و قومی و اتنیکی و زبانی و قبیله‌ای و ایدئولوژیک و سمبولیک که ریشه در نمادهای قراردادی دارد. که اولین هدف باید گردهمایی برای اتخاذ یک روش مسالمت آمیز برای تسلط بر سرنوشت عمومی گرد یک حق غیرقابل کتمان مادی باشد!
که بدون آب و خاک مشترک، هیچ باوری محقق نخواهد شد! پس اولویت با حق است، نه باور و سلایق.
پس از این گام اول گرد حق اولیه و ابتدایی تابعیت است که در بستری امن فرصت طرح حقوق ثانویه فرا خواهد رسید. بدیهی است که پس از این مرحله است که مطالبات تاریخی و حق‌طلبی‌ها، خونخواهی‌ها و احقاق حقوق بشری تلنبارشده‌ی شهروندی، و نیز تعیین مراتب بروکراتیک برای نوع حکومت و تقسیمات کشوری و مناسبات حقوقی، قابل طرح خواهد بود.
تا زمانی‌که چنین بستر امنی فراهم نیاید، طرح هر گونه حقوق ثانویه با اعمال قدرت صاحبان زر و زور و تزویر، موجب جرزنی و پریشانی تا اعمال زور خواص و استقرار امنیت میلی به نفع نظام سلطه خواهد شد!
بدیهی است که در این پروسه‌ی عام، که در مرامنامه بدان اشاره شده است، آنان که در این راه مردمی، قدرت کنترل اعتیاد به خلقیات و زبان سلبی-حذفی را ندارند، همواره آتشبیارانی برای آتش به اختیارانند و نباید در وابستگی سازمانی و یا بازیچه شدن ایشان توسط نظام سلطه شک کرد!
بنابراین سنگ محک اصلی، در تشخیص بین راستی و ناراستی در امر مبارزه، نه انگ و تهمت و مزدوریابی و سوزاندن مهره‌ها بر اساس اسناد فرضی و گمانی و یا واقعی است؛ بلکه روش مبارزه است!
راهکار تاسیس این شخصیت حقوقی حیاتی و جدید، که دارای سابقه و بار منفی و مثبت و چالش‌برانگیز و تنش آفرین نباشد، در دسترس است! برای تقرب به ذهن می‌توان از مراتب تاسیس یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی ، با دعوت و ثبت نام توسط یک هیات مؤسس مستقل و خوشنام و کارشناس و دارای اعتبار، طبق مراتبِ #قانون_تجارت نام برد!
جز این راه مدرن، هر راهی بروی، به کوره راهی سنتی و منجر به تداوم نظام سلطه در اشکال گوناگون در خواهی افتاد!
اگر براستی امنیت مام میهن و این خانه‌ی مشترک در حال سوختن در بحران، برای فرزندان و هر مدعی آزادی و استقلال وطن مهم باشد، راهی نیست جز نگاه شفابخش یک پزشک مهربان به بیماران در بیمارستانی که به جای نفرت از بیمار، باید به زخم‌ها و بیماری بیندیشند و مهر و روش درمان را جایگزین هر رویکرد هیجانی کنند. اگر چنین مهر و باور و تعادلی را در دل نداریم، شاید بهتر باشد که با دخالت خود به عنوان یک آتشبیار معرکه، موجب افزودن بر خوراک آتش برای آتش‌به‌اختیاران نباشیم! که در سازکار مافیایی چنان آتشی، دیر یا زود، خود نیز خواهیم سوخت و هیچ کجای جهان، جای امنی برای آتشبیاران و راهزنان مام میهن نخواهد بود!
که فرزندان مام میهن، بدون استخدام یک راهکار علمی و منطقی و مدرن، با تن دادن به روش‌های سنتی: این ره که می‌روند، به ترکستان است!
راه امنیتبخش و فراگیر پیداست؛ اما: رهروی مایه دار در میانه نیست!
پس بنشینیم در انتظار روزی که دیر یا زود، توسط سایه‌ی بالاسر خود در این سیستم مافیایی، لت و پار شویم. دیر یا زود دارد..اما سوخت و سوز ندارد!
اکنون آیا جز لذت بیهوشی از آلت شدن، چیزی از حیثیت انسانی فرزندان مام میهن باقی مانده؟
و جهان سوم یعنی غفلت از قدرت زنده و بالنده‌ی مردم و تکیه بر قدرت مطلقه‌ای که با تهدید نرم شیطان‌ها، گروگان است و کور از کیش شخصیت، به روی مبارک نمی‌آورد و پیروان گرگ در لباس میش را، شبیه خود می‌کند. شیطانک‌هایی مقدس در فریب ابلیسی که لباس خدایی مرده را پوشیده و باور ندارند که خدایی اگر زنده هست، جز در خردجمعی و وجدان جمعی مردمی حرمت‌شناس، با فرصت آزمون و خطایی معرفتبار به اختیاری مستقل و آزاد نیست!
چون هدف، آدمکسازی و آدمسوزی در بتخانه‌ی هیچ کارخانه‌ی خرافه‌سازی ایدئولوژیک و مرده نیست! چون راهی جز استقلال و آزادسازی انسان از بت دیروزی و مرده‌یِ مذاهب و ایدئولوژیهای زمانی-مکانی و سپردنش به وجدان زنده‌ی امروزی نیست! که: پیام مشترک و فرازمانی-مکانی تمام ادیان این بود و هست، تا هستی هست!
گیریم به قیمتِ ترک برداشتن بت‌های مردنی به دست خویش(نه دیگری).
و راه کسب معرفت هم‌افزایی، از تمرین در کارگاهها و شوراهای بومی-محلی تا ملی-میهنی میگذرد! راهی امیدبخش با حرکتی زاینده و توسعه‌ای پایدار و قدرت‌آفرین برای خوانش آن‌هایی که زیر بارِ جهلی موروثی، کر و کور و آلت نیستند!
چه بخواهی، چه نخواهی، راه استقلال و آزادگی از دشت سرسبزی می‌گذرد که مالکش و وکیلش تو نیستی! که تو یکی در میان جمعی، که مرده شور گورستان امنش، نیستی!
نهایتا تو مامور خودسری، به انذار(هشدار) و بشارتی(مژده‌ای)!... نه بیشتر!
بیش از این، تو شیطانکِ یکِ ابلیسی که مذهب مرده‌ی دیروز را دین تمام زمان‌ها و مکان‌ها می‌خواند و تمایزی بین پیامهای زمانی-مکانی و فرازمانی-مکانی بین آن دو نمی‌گذارد و یکی را به جای دیگری حقنه می‌کند تا بساط بت‌پرستی بازآفرینی شود و پرده دار و مریدانش، کاسبان بنگاه تجارت وجدان شوند در هر میدان!
خود دانی!
خواهی این #مرامنامه را به رایگان بخوان... خواهی نخوان!
خواهی اجرش را بده، خواهی به راهزنی مال خود کن!
این تویی که می‌گذری از انصاف خود و یا قدرِ دیگری.
شبِ قدرِ تو این است:
خواهی بخند!... خواهی خون گریه کن...در خواب و بیداری!
اگر مسخ و لمسی... بدان که حرامخواری و باید پاک کنی خویش را پنهان و عیان.
تلخ است؟...اما ارزشش را دارد!
وگرنه خیلی زود دیر می‌شود! میان پلک‌ها...
راستی! رقابت در کورس سرعت برای کسب قدرت از روی جنازه‌ی معلول‌ها با نفرت سخت‌تر است؟ یا رقابت برای مهرورزی، با هم‌افزایی در شوراهای انسانی؟
به هر ایده‌آلی که خندیدی، تو قربانی همانی!
خیام ابراهیمی
15 مهر 1398
پانوشت:
تنها راه مسالمت آمیز تحولات بنیادی:
شورایِ عام (نه خاص)، از دوران پیشاآزادی تا پساآزادی!
در دوران پیشاآزادی وقتی خانه‌ی مشترک در حال سوختن در دست غاصبان قانون بتخانه است، راه بازپسگیری این خانه و سپردنش به دست تمام صاحبان حق (مردم) تنها از وحدت تمام صاحبان حق(شامل دزد و مالباخته) می‌گذرد، نه از طریق تکثیر فرزندان مام میهن در گروههای 14 نفره و احیانا ائتلاف چند شخصیت خاص میان کل مردم عام؛ بلکه از طریق تشکیل یک #ستاد_مشترک_عام در اپوزیسیون بر اساس الگویِ تاسیس یک شخصیت حقوقی جدید و مستقل گرد منافع مشترک تمام ایرانیان و تشکیل #شرکت_سهامی_عام_انسانی و از روشی علمی مبتنی بر شناخت مناسبات قدرت و موقعیت.
مع‌الوصف به باورم اگر امید به حوادث و معجزه و لابی و تبانی با اجنبی نداریم، چنین عزمی نیازمند طی نمودن مراتب یادشده است و پیش از هر چیز نیازمند تدوین یک مرامنامه‌ی فلسفی گرد منافع مشترک مادی و استراتژیک با تاکتیکها، شعارها و روش و نقشه ی راهی مسالمت آمیز و واحد با یک شاخه گل در دست اکثریت، گرد اقلیت.
شخصا این #مرامنامه را پیش‌تر با اتکاء به توان محدود خود نوشته‌ام:
#مرامنامه:
1) لینک خوانش رایگان مرامنامه:
2) آگهی فروش مرامنامه:
3) لینک دانلود مرامنامه امید و نقشه راه تا استقرار اراده مردمی پس از خرید:

Friday, October 4, 2019

مقدمات کودتا یا حکومت نظامی

مقدمات کودتا یا حکومت نظامی؟
)
رمزگشایی از یک سناریو و پروژه‌ی روسی(

گام اول: ناامیدی مردم از وحدت در اپوزیسیون توسط جاه‌طلبان در شورای گذار خاص
گام دوم: کشاندن مردم پریشان به کف خیابان، بدون فلسفه، استراتژی و تاکتیک‌های مؤثر و نقشه‌ی راه مناسب و بدونِ هدایت توسط یک شورای عام و با تنش‌آفرینی سربازان گمنام و نفوذیان آتشبیار در اپوزیسیون.
یکی از ماموریت‌های اصلی ارتش سایبری در اپوزیسیون، نفوذ و دزدیدن و تصرف هر مخالف نظام با تقویت مالی و پروموت کردن و هدایت نرم ایشان، و مال خود کردن هر ایده‌ی وحدتبخش گرد حقوق بنیادی برای نابودی آن است، تا در شرایط بحرانی ضرورت یک کودتا و یا حکومت نظامی توجیه شود! و اینک با ابزارشدن جاه‌طلبان در دست سرداران و آتشبیاری برای آتش به اختیاران، مردم پریشان در آغاز قربانی شدن در گام دوم این پروژه‌ی روسی‌اند!
که 40 سال است: پرچم غیرخودی را با شعار... می‌دهند در دست استاد هوار
میان دوغ و دوشاب و راست و دروغ و پروپاگاندا تا دمیدن در آتش ترس رعایا، تا زمانی که تریبون رسانه‌ها در نظارتِ مردم و مبارزین مستقل نباشد، باید چشم ودل دلالانِ گروگان و بازیچه در زندانِ اپوزیسیون، روشن بماند!
برای نجاتِ اپوزیسیون خاص، از تداومِ آلوده‌گی به منابع مالی و اطلاعاتی تزریقی توسط نفوذیان نظام سلطه برای به گروگان گرفتن مجریان تریبون‌ها، چه میتوان کرد جز تاسیس یک شخصیت حقوقی عام با امکان ثبت نام و حضور تمام اپوزیسیون گرد یک فلسفه‌ی بنیادی مشترک و وحدتبخش، تا یکدیگر را به چالش بکشند و بصورت شفاف به مردم پاسخگو باشند؟
میان خطوط باید خواند که چه شخصیتهایی هستند که از وحدت طفره می‌روند و غیرشفافند و خودسرانه برای خود و به نام مردم رسالت تاریخی می‌تراشند و توان ملی را گرد حقوق ثانویه تلف می‌کنند؟ تا از این آب و گل آلود تنها نظام سلطه ماهی بگیرد! تا شاید در این دامچاله نواله‌ای به ایشان برسد یا نرسد! و یا ناگهان به دست مافیا حدف شوند و پرونده برای همیشه به نفع قاضی‌القضات زمان، مختومه شود!
پس از تمهیداتِ برجسته کردن ناموقع و ضد وحدتِ فدرالیسم قومی و آموزش به زبان مادری و تقسیمات کشوری خودسرانه (همچو نرخی وسط دعوی در دوران پیشاآزادی)، از ایالت عربستان در لرستان ایران تا تورکان آذرستان در فارستان... اینک شاهد ترساندن ملت ایران از خطر ایرانستانیم که توسط تاجِ سر روسیِ اربابان بومی (باجگیر رسمی دریای مازندران تا بحرِ عمان) هستیم. در این بلبشوی خبری، دیگر فرقی نمی‌کند که این خبر راست باشد یا دروغ! مهم این است که هر خبری تنها توسط یک اتاق فکر می‌تواند در فضای مجازی پروموت شود. و هر پروموتی بی‌حکمت نیست!
خبر این است:
"هشدار نایب رییس پارلمان روسیه:
میلیون‌ها ایرانی کشته و ایران به شش بخش تجزیه خواهد شد!"

البته باورپذیری این لولوی سرخرمن و مشکوک میان تاریکی و جهل، مقدمات و تمهیداتی هم می‌طلبد که باید با هدایت نرم بروز و ظهور یابد.
و ما تمهیدات این باورپذیری سیستماتیک را، در ماجرای دو نشست و یک ناظر آتش‌آفرین در ضیافتِ "همه با من" در لندن دیدیم!
میان خطوط می‌توان رد پای آنانکه 40 سال است در متن و حاشیه و پشت صحنه فعالند را مشاهده کرد! از نقششان در جبهه ملی ششم گرفته تا شورای پادشاهیخواهان و حزب مشروطه تا شورای گذار... اینجا...آنجا...همه جا از گذشته‌ی دور تا حال... حتی کیهان لندن و منو تو و اینترنشنال... تا مشاوران شاهزاده در غربتستان تعلل و علتِ شعارهای تکراری محال.
اینجا ایران است آیا؟ یا ایرانستان؟
چگونه می‌توان خون چشم امیدِ ملت پریشان را از زالوها بازستاند و به نوزاد پروانه‌ها رساند تا چون کرم‌ها در خود وول نزنند و در لجن نپوسند و نمیرند؟
چگونه می‌توان تمام گروگان‌ها را از صدر تا ذیل حکومت در چنبره‌ی روس و انگلیس و فرانسه و نواله خوران قدرت، از شر استعمار گروگانگیر روسی آزاد کرد؟ چگونه می‌توان خود را از بازی در میدان جنگ میان قواعد و تضادهای بنیادی القاء شده به دست خونین اربابان جهان، نجات داد؟ آیا جز ایجاد یک وحدت فراگیر مردمی با وحدت در #شرکت_سهامی_عام_ایران_انسانی بموجب #مرامنامه_امید تا آزادی و استقلال راهی هست؟
کجایند آن 5 نفر شخصیت حقیقی مستقل در هیات مؤسس این شخصیت حقوقی جدیدالتاسیس و نوپا که چشم امید ملتی را میان پرچم‌های سرخ و سیاه و خاکستری و رنگین، در یک طیف نور مشترک، وحدت بخشند؟
آیا اپوزیسیون با تاسیس فوری-فوتی یک شواری عام، بموجب یک مرامنامه‌ی حق‌مدار و غیرایدئولوژیک و غیرسمبولیک و فراگیر، خورشید تابان حیابتخشی بر فراز مام وطن خواهد شد؟ و یا همچنان سیه‌چاله باقی خواهد ماند و ستاره‌ها را یکی یکی خواهد بلعید و مثل گروگان‌ها با تکرار شعارهای بادکنکی و پفکی، همچون مترسکی نظاره‌گر تثبیت نظام سلطه باقی خواهد ماند، تا شاهد تداوم دریدنِ وطن و مردم باشد و کماکان نقش شریک دزد و رفیق قافله را بازی کند؟!
خیام ابراهیمی
12 مهر 1398

Wednesday, October 2, 2019

فورس ماژور و تاریخ یکسان دو نشست در لندن

فورس ماژور و تاریخ یکسان دو نشست باز در #لندن
در متن ذیل، به طرح ارتباطات و جای پای وابستگانِ سرمایه گذاران روسی در رسانه‌ی سلطنت طلب کیهان لندن و منوتو و اینترنشنال پرداخته می‌شود.
(اقدام سریع برای تاسیس یک شخصیت مستفل در اپوزیسیون پیش از کودتا)
#مرامنامه_امید دارای راهکاری است میدانی و علمی، برای مقابله با فعالیتهای تنش‌آفرین اپوزیسیون قلابی و کشف مناسبات قدرت نظام سلطه برای هدایت نرم اپوزیسیون تا کودتای ناگزیر.
چرا باید، پیش از برجسته شدن بهانه‌های تنش‌آفرین توسط اپوزیسیون وابسته‌ی فعلی به منابع مالی نظام سلطه، در راستای یک کودتای نظامی توسط سپاه با بهانه ی حفظ امنیت میلی زیر سایه‌ی آقا روسیه و آقازاده چین، سریعا برای تاسیس یک شخصیت حقوقی تازه بنیاد و جدید در اپوزیسیون با تاسیس یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی_ایران اقدام کرد؟
نظام در تمام نحله‌های فکری و مبارزین و مخالفین در اپوزیسیون نفوذ کرده است و داغ تر از کاسه‌ی آش مخالفین، چشم و گوش و هوش سمپات‌ها و مردم بینوای زخمی را می‌دزدد تا روی موج مطالبات روبنایی و یا بنیادی و معوقه‌ی مردم(از فقر اقتصادی گرفته تا حقوق شهروندی و تشدید احساسات قومیت‌گرایانه)، در بن‌بستهای خویش، قدرت متمرکز مردم را میان هزار پرچم سرکوب و پریشان و پراکنده و ناکار کند!
در چنین موقعیتی است که وطن‌دوستان و ایرانیان مستقل باید هر چه زودتر به جای تکثیر مطالبات متنوع در گروههای 14 نفره و احزاب هزار نفره و ارتش‌های یک تا هشت نفره‌ی کاذب، در فکر تاسیس یک تشکیلات مستقل با حضور اکثریت نمایندگان مردم بر اساس یک فلسفه‌ی مشترک‌المنافع، و یک استراتژی اقناعی و تاکتیک‌های مسالمت‌آمیز و نقشه‌ی راهی گام به گام، باشند! تا مرز میان پیروان کیش شخصیت خاص و عام تعیین گردد.
در این نوشته به جای پای شخصیت‌های وابسته و منابع مالی‌شان خواهیم پرداخت.
(حزب مشروطه و کیهان لندن و منوتو و اینترنشنال)
الف) لب مطلب ویدئوی پیوست:
1) نظام اپوزیسیون را هدایت نرم می‌کند! آیا دلالی بین ما و پشت تریبونهای ماست؟
2) کیهان لندن مستقل است! (تعیین نرخ وسط دعوی)
پرسش: رابطه‌ی‌ کیهان لندن و #ولادیمیر_پوتین چیست؟
آیا منابع مالی کیهان لندن توسط همسرِ حسابداری تامین می‌شود که بعد از بعد از آشنایی با آلیشر عثمانف (ثروتمندترین فرد روسی و دوست ولادمییر پوتین) یکی از 50 تازه میلیاردشده‌ی برتر بریتانیاست که مباشر و پیشکار وی فرهاد مشیری یک نوکیسه میلیارد و سهامدار باشگاه اورتون است که ضمنا همسر #نازنین_انصاری است که وی از مؤسسین و مجریان تلویزیون من و تو، و هم اکنون مدیرعامل و سردبیر کیهان لندن است؟
3) سخنگوی نشست حزب مشروطه: ما به یک مجمع شور(شورا) نیازمندیم که وظیفه‌اش دیالوگ دموکراتیک (یک اسمپلی= مجمع تشخیص مصلحت و یا مرکز تعیین استراتژی) است، نه مثل یک پارلمانی که تصمیماتش مطاع است! احزاب بالای این کنگره قرار می‌گیرند، تا احزاب و گروهها هر یک به میزان استعداد با همکاری یکدیگر پروژه‌ای را بپذیرند و اجرایی کنند، تا مشکلات را در بستری "پروژه محور" حل کنند، تا در صورت یک حرکت مستمر در میان مردم، شعارها و مطالبات مردمی بتواند موجب وزن کشی بین احزاب و نمایندگانشان در پارلمان باشد!
پرسش: مکانیسم برگزیدن شخصیتهای این پارلمان در تبعید چیست؟ آیا بدون مراتبی علمی میتوان با دست‌چین کردن عده ای متمول و صاحب تریبون مطمئن بود که هدف اپوزیسیون توسط صاحبان قدرت، هدایت نرم نمی‌شود؟ بدیهی است که یک هدف مقدس و زیبا و مکانیسم تصمیم سازی علمی، همواره میتواند توسط صاحبان قدرت به بن بستهای میدانی کشانده شود. آنچه مهم است اطمینان از مراتب تاسیس یک شورا و یا مشارکت فراگیر و مستقل است. وگرنه چه فایده اگر آب در دست میراب گروگان شود؟!
.
ب) کیهان لندن روسی
فرهاد مشیری(همسر نازنین انصاری، سردبیر کیهان لندن)، تا چند وقت پیش حسابدار ساده‌ی شرکت "ارنست اند یانگ" PKF و Deloittle بوده؛ که در سال 2007 برای خرید 14/65 درصد سهام باشگاه فوتبال ارسنال از طرف آلیشر عثمانف به نایب رئیس سابق باشگاه (دیوید دین) معرفی و سهام او را میخرد و در واقع به عنوان پیشگار برای عثمانف پولشویی می‌کند.
پرسش: براستی چرا باید دوست پوتین (شریک نظام ایران) در لندن سرمایه گذاری کند؟
مشیری در فوریه 2016 و در ادامه زدو بند و پولشویی برای عثمانف، پس از واگذاری سهامش به او، 49/9 درصد سهام باشگاه #اورتون را خریداری کرد.
آلیشر عثمانف، شریک و به یک معنا ارباب فرهاد مشیری(همسر نازنین انصاری سردبیر کیهان لندن و از مؤسسین شبکه ماهواره‌ای و مجری من و تو) کیست؟
او در سال 2014 با دارایی 19/4 میلیارد دلار، ثرومتمندترین فرد روسیه به شمار می آید. #عثمانف مالک شرکت‌های متالواینوست و مگافون بوده و دوست صمیمی ولادیمیر پوتین است.
پرسش ماهوی:
چرا روزنامه سلطنت طلب ضد پوتین کیهان لندن، مدام برای پیشکار دوست صمیمی پوتین رپورتاژ آگهی چاپ می‌کند؟
پرسش مهم، دلیل اصلی رابطه تنگاتنگ "شبکه من و تو" با کیهان لندن، یا به یک معنا رابطه ی منوتو با تشکیلات مشیری-عثمانف(دوست صمیمی پوتین) است.
آیا با توجه به نامشخص بودن منابع مالی منوتو، این احتمال وجود ندارد که در ازای پول یا حمایت مالی مدیرعامل و عضو هیات مدیریه کیهان لندن، ایشان مجری این شبکه شده باشد؟ ... و چرا؟
اطلاعات جسته گریخته در باب نقش نظام در رسانه‌های اپوزیسیون قلابی:
1) "فرحناز اسپد" مجری سابق منو تو و خبرنگار انتقالی به شبکه ی اینترنشنال عروس زیباکلام است!
2) "آیه دریس" مجری منوتو در اختلاس 18 میلیاردی سایپا( به تائید قوه قضائیه نظام) و افشاگری ایران وایر نقش داشته است.
3) نرگس کلباسی(پیمانکار بنیاد مسکن انقلاب اسلامی) و شیما کلباسی(برانداز عضور فرشگرد) و بهمن کلباسی( اصلاح طلب و خبرنگار بی.بی.سی در امریکا، از بستگان ظریف و نوادگان آیت‌الله کلباسی.
.
ج) آقای #شهرام_همایون و #کانال_یک و #ما_هستیم و #من_هستم
در باب هدایت نرم این رسانه و مجری آن باید به نقش درآمد ناشی از تبلیغاتی اشاره کرد، که توسط دلالان نظام سلطه موجب باد کردن قدرت این تلویزیون شد!
البته حق عوامل چنین درآمدهایی است که بتوانند در تکثیر مبارزات بین مخالفین در اپوزیسیون و تنش آلود کردن جو وحدت در اپوزیسیون اقدام نمایند تا #همه_با_هم به #همه_با_من و یا #همه_با_ما استحاله یابد!
دو شب پیش در شب نشینی اخیر اعضاء ما هستیم در لندن، آقای همایون به نقش آقای بادران در تبلیغات واگذاری به کانال یک در سالهای قبل اشاره کرد که موجب خسارات جدی شد.
پرسش: آیا همچنان بقایا و عناصر مربوطه در ساختار کانال یک حضور دارند؟ و آیا آنها این توانایی را دارند، که شخصیتی را به گروگان بگیرند تا با القاء تنش آفرینی و تاکید بر وحدت همه با یک نفر، از او برای هدایت نرم مخاطبین بهره ببرند؟
.
د) نتیجه:
وضعیت بلبشوی منابع مالی اپوزیسیون، این هشدار را میدهد، که اپوزیسیون باید هر چه زودتر در فکر ساختاری فراگیر با تکیه بر استقلال خویش باشد تا در دام‌های اطلاعاتی و سیاست‌های استراتژیک و تاکتیک‌های نظام سلطه، گروگان نشود و اذهان عمومی را منحرف و پریشان‌تر از پیش نکند!
ضروری است که در مسیر سنگ اندازی‌های صاحبان کیش شخصیت و گروگانهای سابقه‌دار در اپوزیسیون که برخلاف مسیر وحدت فراگیر "همه با هم" تنها برای وحدت همه گرد من یا مای خویش تلاش می‌کنند، این اقدام فورس ماژور، نوشداروی پس از مرگ سهراب نباشد!
آیا تنها یک شورای فراگیر عام، قادر نیست که از گروگانگیری شخصیتهای حقیقی و حقوقی خاص، پیشگیری کند؟
#خیام_ابراهیمی
9 مهر 1398
----
پانوشت:
اطلاعات مالی از پیج اینستاگرام #فتوره‌چی

حاشیه ای بر شوی دو نشست در دامن ملکه و تمهیدات کودتای روسی

ادبیات ناهنجار اپوزیسیون
(حاشیه‌ای بر شوی ویرانگر دو نشست در دامنِ ملکه، و تمهیدات کودتای روسی)
#راهکار: ذوب شدن نرم اقلیت در اکثریت (گلستان گرد گلوله) برای رهایی از گروگانگیری بنیادی و زنجیره‌ای و پیشگیری از #کودتا بر اساس مرامنامه‌ای وحدتبخش در اپوزیسیون با: #فرمان_مدنی مسالمت‌آمیز اکثریت، به‌جای #نافرمانی_مدنی تنش‌آفرین گروههای جدا از هم.
#همایون ، #صدیقی ، #شریعتمداری ، #نوری‌_علاء و #شاهزاده ، آیا گروگانند؟!
کسی نمی‌داند! اما هر شخصیت خاصی امکان گروگان شدن دارد تا با #گروگان شدن او ملتی متوقف و گروگان شوند! منطقا چنین قابلیت بالقوه‌ای برای هر رهبری با قدرت مطلقه وجود دارد! هر قدرت مطلقه‌ای چون خمینی، رضاخان نمی‌شود! و هر رضاشاهی به جزیره موریس تبعید نمی‌شود! بلکه تا کودتای شبهه-مردمی سال 57 کش داده می‌شود!
در نشستهای حزب مشروطه و شورای گذار با حضور جنبش ما هستیم در لندن شاهد بودیم که آشفتگی در ادبیات تنش آفرین و کیش شخصیت و تمامیتخواهی و سنگرسازی علیه دیگری، روح و روان و دامن اکثریت مشارکت کنندگان را فرا گرفته و با چنین رو حیه‌ای، ره به جایی نخواهند برد! چون ایشان دارای فلسفه ی بنیادی و استراتژی و تاکتیکهای مناسب و ادبیات و زبان حقوقی مناسب با هدف مشترک در راستای وحدتی فراگیر نیستند! فعالین در این گروهها از روش دیمی تبعیت میکند و متکی به روحیات انفرادی شخصیتهاست. و از جنین مبارزات دیمی و هیئتی، نتیجه‌ای جدی به نفع مردم نمیتوان داشت.
#رفراندوم میدانی، و رهایی از گروگانگیری
حال پرسش این است که آیا می‌توان در چنبره‌ی سلاطین، تهدید استعمار خارجی و استثمار داخلی را به فرصت تبدیل کرد تا همین مردم به یک #رفراندوم_میدانی رهنمون شوند و یکبار برای همیشه، کاری شود کارستان!
اپوزیسیون می‌تواند، اگر بر اساس یک #مرامنامه‌ی غیرایدئولوژیک و غیرسمبولیک(مثل پرچم)، تنها با یک شاخه گل طبیعی گردِ خاکی که در تصرف اقلیت است، با هم متحد شوند! بدیهی است که در این روش ممکن است بسیار از پرچمداران فعلی حذف شوند! و شاید به همین دلیل از آن استقبال نمی‌کنند! بنابراین آیا با چنین کتمانی، میتوان ایشان را گرد کیش شخصیت خود، خائن نامید؟
پاسخ این است که شاید ایشان گروگان باشند!
اما میتوان ماجرای گروگانگیری فرزندان مام میهن را تنها با یک روش میدانی و علمی در شورای عام با یک سخنگوی خاص و دارای کاریزما برای همیشه منتفی کرد! آیا گروگان‌ها حاضرند خود را از چنین دامچاله ی بنیادی رها کنند؟
میان مدعیان پرچمدار و هزار پرچم تنش‌آفرین و ملت غیرتشکیلاتیِ پریشان گرد این و آن با تقلیل امر مبارزات معرفتبار به ادبیات لاله‌زاری، با وحدت عام اپوزیسیون تا #رفراندوم_میدانی و سپس #رفراندوم_واقعی راهی نیست! چنین عزم سترگ و سهل و ممتنعی، تنها در عرض چند هفته مقدور است! اما به شرط طی نمودن مراتب بروکراتیک آن.
....
پشتِ فتنه‌ی دو کنفرانس در لندن همزمان با مانور نظام و اربابان عالم در سازمان ملل
نکته: آیا تهیه کننده‌ی هر دو کنفرانس، یکی بود؟! همانکه خوب میداند چگونه تضاد و تنش را در اپوزیسیون پروموت و هزارپاره کند!
همانکه میدانست باید این دو کنفرانس را همزمان با تاخت و تاز تیم روحانی و ظریف در سازمان ملل برگزار کند!
آقای همایون همچون غالب فعالین دنیای مجازی علاقه‌ی شدیدی به شومنی موج روانی و تهییج مخاطبین بر اساس تشدید تضادهای ناشی از هوش هیجانی نازل و روبنایی مردم دارد و به همین دلیل تنها حول وحدت مردم با خودی به نام ما تلاش میکند! بر این اساس شعار #ما_هستیم مورد نظر او در واقع #من_هستم است! او نیز خواستار وحدت همه با من یا مای مورد نظر خودش است نه "همه با هم". او با تمرکز بر پرچم شیروخورشید نشان و خاندان پهلوی، عملا پتانسیل مربوطه را مال خود کرده و هر که با آن پتانسیل نباشد را "بر خود" القاء میکند! هر چند به تمام صداها میدان دهد! اما عملا اغلب صداهای مورد نظر او دارای ادبیات سلبی-حذفی هستند نه ادبیات ایجابی-جذبی. همانطور که آقای شریعتمداری تیز با غصب خودسرانه‌ی مقام مدیریت دوران گذار، و با طرح ناموقع #فدرالیسم و زبان مادری، دو نارنجک ضامن کشیده را در دوران پیشاآزادی که نیازمند وحدتیم، در نارنج شعار آزادی و استقلال قومیتها کارگذاری کرده و از شاه تا شاهقلی را به بازی گرفت.
سخنان آقای همایون در نشست حزب مشروطه در لندن، ممکن است به کام ساواکی‌های خائن و درباریان و برخی از افسران گارد دوران شاهنشاهی خوش بیاید... که البته خوش می‌آید! آیا چنین رویکردی آگاهانه است و یا ایشان هدایت نرم شده است؟
هدایت نرم برای تخریب اپوزیسیون یعنی:
ابتدا آقای همایون در سخنرانی خود در ضیافت این حزب، فلسفه‌ی شادی را بدرستی به مبارزه پیوند بزند! و سپس برنامهریز آن را با ادبیات سکسیستی و فحاشی و درندگی شخصیتی مثل #سیدکریم در محضر #پرفسور_کنگرلو به ابتذال بکشاند!
یعنی اگر میشد که در چنین مراسمی یک گروه فولکلور برقصد و یا با برنامه ای شاد اما وزین به آن ارزشی مناسب با آرمانهای بیان شده بدهد، اما کارگردان صحنه را چون کافه‌های دوزاری و روحوضی درآورد تا برای مخاطبین خاص یادآور همان ابتذال لاله زاری باشد که مردم از آن بیزار بودند.
این یعتی نارنجکی درون نارنج استقلال و آزادی... این یعنی ترجمان پوچی شادی از دید مبارزین در اپوزیسیون در محضر پرفسور الهیار کنگرلوی مولانا شناس.
به همین دلیل است که تمام مشکل اپوزیسیون نه در هدف مشترک بازپسگیری وطن که در روش پس گرفتن مام میهن است.
مشکل در "روش حل مسئله" است! آقای همایون!
وگرنه "مسئه" برای همه معلوم است که چیست!
40 سال تکرار مسئله، بدون ارائه‌ی روش حل مسئله، تنها به معنای دمیدن در بادکنک امید کاذب برای تلف کردن توان ملی است!
چرا این را برخی نمی‌خواهند بفهمند؟
چرا برخی خود را به جهل‌العارفین زده‌اند؟
قله یعنی بازپسگیری وطن به دست تمام مردم... و این نقشه‌ی راه نادرست و روشهای سلیقه‌ای و دیمی و هیئتی است که می‌تواند به دره منتهی شود و یا به برزخ یک بن بست تا #ایرانستان منجر شود.
البته با دلالی شخصیتهای پشت صحنه‌ی ناصادق و یا گمراه و گروگانی که با ملت صادق نبوده‌اند، اما در پس هر حادثه و کنفرانس و جنبشی سری میان سرها دارند!
#مرامنامه به تمام پرسش‌های وحدتبخش و به نقشه‌ی راهی علمی بصورت گام به گام پاسخ داده است!
وحدت اکثریتی با یک شاخه گل گرد اقلیت در مید‌ان‌های امن در یک زمان و با یک زبان، برای درخواست #رفراندوم آری یا نه به جمهوری اسلامی با نظارت مردم و شورای عام اپوزیسیون. یعنی ابتدا باید بصورت منطقی و مسالمت‌آمیز، با خریدن اعتباری غیرقابل کتمان، آن مشروعیت مشکوک را از سکه انداخت!
شورای خاص اپوزیسیون چه از نوع شریعتمدارش و چه از نوع همه با من و ما(ماهستیم) پاسخگو نیست! و عقوبت هر دو یکی است.
آنها خواه ناخواه در میدان ارباب بازی می‌کنند چون دارای تاکتیک بازی مردمی بصورت علمی نیستند و بالاخره ملت را فدای کیش شخصیت خود و این و آن خواهند کرد! کیش شخصیتی که به راحتی با تهدید جان و مال و آبروی هر گروگان بالقوه‌ای آچمز خواهد شد و احیانا تاکنون گروگان شده است!
بنابراین برای ملت راهی نیست جز آچمز کردن تمام قدرتهای سلطه در یک میدان عام با روش مسالمت آمیز و وحدتبخش!
اگر نظری به ادبیات آقای همایون در نشست مشروطه خواهان بیندازیم، در این جلسه به جای نقدی سازنده، با تاکید بر آرم شیروخورشید پرچم، ما جز تشدید هیجانات کور در یک میدان نابرابر، شاهد نبودیم! یک آتشبیاری برای آتش به اختیاران نظام سلطه با تئوریسین‌هایی چون حجاریان و صدیقی‌های وابسته به تفکر استعماری روس‌ها و کا.گ.ب ظاهرا برای مقابله با استعمار انگلیس و فرانسه! غافل از اینکه به عبرت تاریخی، روسیه برای مثله کردن ایران، همواره شریک دزد و رفیق قافله بوده است!
راه استحاله ی وحدتبخش تنها بر اساس یک مرامنامه با نقشه‌ی گام به گام صلح آمیز و ضد خشونت، برای وحدت گرد حقوق اولیه بنیادی مادی و "حق مشترک آب و خاک" ممکن است نه تاکید بر سمبولها و ایدئولوژی و حقوق ثانویه.
هم حزب مشروطه و هم جنبش ما هستیم و هم مدیریت شورای گذار، بر یک طبل میکوبند: یا با ما...یا بر ما. در روش ایشان خبری از وحدت همه با هم نیست!
همه با هم یعنی یافتن نقاط اشتراک بین تمام ایرانیانی که دارای سهم برابر در یک شرکت سهامی عام انسانی به نام ایران هستند! اگر مبارزین به چنین راهی اشراف ندارند اما #مرامنامه و قانون تجارت روش تاسیس شرکت سهامی عام ایران انسانی را بیان کرده است!
تنها در چنین تشکیلاتی است که حتی شعارها و ادبیات مبارزین دارای یک هویت و شخصیت واحد و وحدتبخش دارای شخصیت میشود و هر مبارزی با روش خود موجب تنش و سنگرسازی نمیشود! اما در هر سه گروه و شرکت کنندگان در آن از آقای همایون تا آقای نوری زاده و شریعتمداری و نوری علاء مشاهده کردیم که ادبیات ایشان بر ضد غیرخودیها بود! و این یعنی افزودن بر آشفتگی به جای وحدت.
.
اکثریت با یک شاخه گل گرد اقلیت با گلوله
رفراندوم مردمی؟ یا براندازی؟
چرا روش رسیدن به هدف مشترک، مهم تر از هدف مشترک است!
یک روش نادرست میتواند هدف را نابود کند! بویژه که هدف آزادی و استقلال وطن باشد!
یک پرسش منطقی مطرح است:
اگر از میان 60 میلیون واجد شرایط رأی گیری، 29 میلیون نفر خواستار براندازی نظام و 31 میلیون خواستار بقای جمهوری اسلامی با اصلاحاتی باشند، آیا درست است پیش از معلوم شدن این تعداد برای #براندازی اقدام کرد؟
و چون به دلیل بن بست قانونی بمدت 40 سال نسل جدید(و حتی گذشته) فرصت اظهار نظر و یا تغییر دیدگاه نداشته‌اند و به علت انتصخابات گزینشی هرگز حتی در اولین رفراندوم، امکان نظارت مردمی و طرح دیدگاه مردم وجود نداشته و راجع به تعداد این آمار بصورت دقیق و عینی، بر هیچکس چیزی ثابت نشده است، و نیز با توجه به اینکه اعتمادی به آمارهای اعلام شده و خوانش نظام از صندوقها هم وجود ندارد، آیا منطقی نیست که خواسته‌ی آزادیخواهان به جای شعار براندازی و یا سرنگونی، درخواست #رفراندوم با نظارت مردم مستقل از حکومت باشد؟!
یعنی به جای هدف براندازی و یا سرنگونی و گذار از نظام توسط مردمی که معلوم نیست تعدادشان اقلیت است یا اکثریت، آیا منطقی نیست که مخالفان و معترضان به نظام، خواستار تجدید رفراندوم آری یا نه به جمهوری اسلامی باشند؟ تا با اثبات اکثریت در یک فراخوان عمومی در یک میدان امن گرد اقلیت، بر نظام و دنیا و تمام مردم هم ثابت شود که چون مشروعیت نظام زیر سؤال است، چنین رفراندومی با نظارت مردم ضروری است تا بصورت هر گونه خواست اکثریتی بصورت مسالمت آمیز و از طریق صندوق‌های امن با نظارت نمایندگان راستین مردم در شوراهای بومی-محلی و شورای عام اپوزیسیون و ارگانهای بین‌المللی صورت گیرد؟
چنین رویکردی موجب میشود که از هرگونه تنشی بر اساس ادعای نظامی که معتقد است اکثریت مردم در آخرین انتخابات به قانون اساسی اعتماد داشته اند، پیشگیری شود.
حتی افرادی چون آقای #همایون با تشویق مردم به مشارکت در انتخابات، عملا به مجریان قانون اعتماد کرده اند که ایشان به عنوان قانونمدار، درستکارند! و از لحاظ حقوقی این یعنی بیعت با قانون اساسی. چگونه است که کسی که در دور قبل به قانون اساسی و صندوق قانونمداران اعتماد داشته است بخواهد بدون یقین به خواست اکثریت مردم، ناگهان بر اساس گمان، خواستار براندازی باشد؟ مگر میتوان بدون اثبات خواست اکثریت خواستار براندازی بود؟
من شخصا خود خواستار یک حکومت سکولاردموکراتم! اما معتقدم روش رسیدن به این خواست نباید بر اساس گمان تنش آفرین باشد تا نظام بهانه ی سرکوب و یا کودتا داشته باشد.
به باورم آنچه مهمتر از هدف مشترک است روش رسیدن به آن است.
برای رسیدن به قله این مسیر دسترسی است که ما را موفق میکند تا در دره سقوط نکنیم.
هیچ سلطان داخلی و ارباب خارجی نمیتواند ملت را نجات دهد!
شورای خاص یا عام؟

در دوران پیشاآزادی وقتی خانه ی مشترک در دست دزدِ قانونی است و در حال سوختن، سخن از دیزاین مبلمان خانه، امری انحرافی است و ویرانگر است و راه بازپسگیری خانه و سپردنش به دست تمام صاحبان حق (مردم) تنها از وحدت تمام صاحبان حق می‌گذرد، نه از طریق تکثیر فرزندان مام میهن در گروههای 14 نفره و احزاب و صنوف متنوع و احیانا ائتلاف چند شخصیت خاص میان کل مردم عام؛ بلکه از طریق تشکیل یک #ستاد_مشترک در اپوزیسیون بر اساس الگوی تشکیل شرکت سهامی عام انسانی و از روشی علمی مبتنی بر شناخت موقعیت.
مع‌الوصف به باورم اگر امیدی به حوادث و معجزه و لابی و تبانی با اجنبی نداریم، چنین عزمی نیازمند طی نمودن مراتب یادشده است و پیش از هر چیزنیازمند تدوین یک مرامنامه‌ی فلسفی و استراتژیک با تاکتیکها، شعارها و روش و نقشه ی راهی واحد.
شخصا این #مرامنامه را پیش‌تر با اتکاء به توان محدود خود نوشته‌ام.
تنها تابش بی دریغ و فراگیر و حیابتخش نور بر تاریکی است که میتواند تاریکی را محو کند! هیچ تاریکی با ادبیات تنش آفرین #سلبی_حذفی و ابزار تاریکی محو نخواهد شد!
ادبیات #ایجابی_جذبی همان ادبیات طیف‌های رنگارنگ نور در تاریکی است!
خیام ابراهیمی
8 مهر 98
پانوشت:
1) لینک خوانش رایگان مرامنامه:
2) آگهی فروش مرامنامه:
3) لینک دانلود مرامنامه امید و نقشه راه تا استقرار اراده مردمی پس از خرید:


کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...