Tuesday, September 3, 2019

سرابی در خواب را خودت پاره کن

سرابی در خواب
وطن‌فروشی پرچمدارانی که همه را گردِ خویش می‌خواهند، نه گردِ همه
*****
فکر نکن که خنجر زدن به قلبِ پروانه‌های فروَهَر ساده است، وطنم!
من نـانِ تـو به خـونِ دلِ هــزار پرستوی مهاجر و گروگان می‌زنم!
سرباز مزدورِ گمنامی‌اَم حوالیِ تختِ سلطنت به‌یاری کفتـارِ پیر
موشی میان درفش کاویانی‌ام، که پنجول می‌کشد به حـالِ زارِ شیر
آنقـدر کشش دهند معرکه را، تا هدر شود خون، میانِ شبان و رمه
وحدت نکن به گردِ همه! حق آب‌وخاکِ مشترک، نباید شود به کـامِ همه
این حرف و فحش و شعار که می‌شنوی از فراز و فرودِ خشمِ رسـانه‌ها
این راه عشق که گام می‌نهی به گرد خود به سمت وطن، جدا جدا
با پرچم و شعار وحدتی بی وحدتِ تمامِ شریکان، به مسلخ جنازه‌ها
دریای آتش است که ریزی به جام میهنی در کویرِ تفرقه در خرابه‌ها
این لوطیان و عنترانِ لولی‌وشی که سرخوشند از بزه در مبارزه
از خونِ مام وطن ارتزاق می‌شوند، زِ مکرِ دلالِ حکمِ دزدِ قافله
از باطنِ سیاه و برزخی این جهنم رقصان و عقیم، ‌در جبرِ تاریـخ و جغرافیـا
همواره بزمِ مرده‌خواران زنده است بر جنازه‌ی خواهر و برادر از فقیران تا اغنیا
اینجا تمام قافله مرده‌خورند و اهل نوحه و رجز، وَ لفت و لیس از بَرِ شاه تا هر گدا
از شعر و داستان تا بیانیه مثله‌گرند گردِ خود، از شهید بسیجی تا خونِ هر ندا
زورم نمی‌رسد به این‌همه فرقه از چپ و راستِ دخمه‌های شه و شیخ تا حزبِ موش‌ها
هر کوسه به فکر ریشِ خویش است و مفت می‌طلبد خونِ دیگری بهرِ عیش و نوش‌ها
فرمان چه میدهی از کنامِ خود اِی مترسکِ زاغه‌های دورِ مجاز، بینِ کلاغ‌ها
پایین بیا زِ دارِ بلندِ عافیت، میانِ گرگ و بره و روبه و پنیرِ دهانِ زاغ‌ها
#خیام_ابراهیمی
5 شهریور 1398
پ.ن:
1) دزدان قافله
 بالاخره دزدان قافله، زیر چشمان مترسک‌های گروگان در اپوزیسیون (که خود ناتوان از وحدتند و از هزار سو به مردم پراکنده و چشم انتظار، فرمانِ وحدت پرتاب می‌کنند) وطن فروختند به گرگان استعمار انگلیس و فرانسه و صهیونیسم، با باج به کفتار روس، زیر چشمان حضرتِ شاه و حضراتِ ماهواره.
آنقدر متحد نشدند فراریان از وطن و باد کاشتند در صحرای وطن، تا که توفان درو کند ملت عقیم و همیشه زیر پای و لگدمال و پاره پاره را...
شاهی‌ طلبی؟ برو گـــدایِ همه باش!
بیگانه زِ خــویش و آشنایِ همه باش!
خواهی که تورا چو تاج، بر سر دارند؟
دستِ همه گیر و خاکِ پایِ همه باش!
ابوسعید ابوالخیر

2) خودت پاره کن!
وای به اپوزیسیون پاانداز و عقب‌مانده‌ای که نخواهد وحدت کند!
می‌گوید: انسجام این نظام به یک مو بند است! بگسل این بند و پاره کن، ای هموطن!
اگر ارتش تویی، پس خودت پاره کن، ای دزدِ چشم امید و ای دروغگوی بی‌شرفی که ملتی را بالای منبر مجازی مچل کرده‌ای و آلت سربازان گمنام مجازی!
نفوذیان سایبری بدون توپ و تانک و یک سر سوزن، زیر پرچم شاهزاده ارتش تشکیل داده‌اند! آن هم با جیب خالی و پُزِ عالی.
چرا؟
چون هر باد هوایی که بکارند، می‌توانند توفانی درو کنند!
آیا ارتش آزادیبخشی که نتواند این مو را پاره کند، به درد لای جرز نمی‌خورد؟
به دردِ درزِ شکافهای ملتِ پریشان که می‌خورد!
اما برای ارتشِ منسجمِ سربازانِ گمنام،... نه!
هم آب دارد هم نان.
هم دنیا و هم آخرت.
...
آیا "همه با هم" شریکانِ یک آب و خاکیم؟!
پس چرا برای بازپسگیری خانه‌ی مشترک و دلگرمی ملت برای حضوری فراگیر، "همه با هم" در یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی به نام ایران متحد نمی‌شوند؟
چون: سهمیه‌ی چاه‌نمایان خائنِ اپوزیسیون کم و کمتر و نهایتا قطع و این بساط دیرینه جمع می‌شود! مسئله این است!

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...