ارتش آزادیبخش
چرا اپوزیسیون سنتی با حرفهای مدرن و بدون نقشه ی راهی مدرن؛ در نقد قدرتها و اربابان جهانی همواره از راهکاری در مقابل ارباب بومی طفره میرود، چون همواره در همین خطای استراتژیک بنا را بر عمده کردن مبارزه میگذارد: "باید با یکی ائتلاف کرد و در دامنش افتاد تا علیه دیگری جنگید! این همان ادبیات نظام سلطه و اربابان بومی در مقابل امریکاست! غافل از اینکه زبان وحدت مردم چه میتواند باشد؟
چون اپوزیسیون سنتی همواره بنا را بر اساس ادبیات سلبی-حذفی بر تضاد منافع و جنگ و حذف گذارده است! اما هیچگاه به فهم مشترک میدانی مردم و قدرت وحدتبخش مردمی در امروز اشاره نمیکند! چون همواره با عقاید شخصی، منتظر بلوغ قدرتی در میان مردم است، که به دلیل محدود بودن قدرت و ذات سیال بودنش هیچگاه ممکن نخواهد شد!
ارتش آزادیبخش
میان اپوزیسیون صاحب تریبون، هر پرچمداری، با تکیه بر اولویت ایدئولوژی و تجربه ی خود و نهایتا لابی با قدرت، مردم را گرد خود میخواهد! و این داستان همواره میان پیر و جوان ادامه دارد و ره به جایی نمیبرد.
به همین دلیل چون با سیال بودن نسلها به چنین تجربهی فراگیر و همگنی دست نخواهیم یافت، چه بهتر که در دوران پیشاآزادی که امنیتی برای چالش عقاید و آزمون و خطای آن ممکن نیست، بنای وحدت را به جای ایدئولوژی بر حق مشترک بگذاریم تا با تصرف کل حق مشترک، فضایی امن برای چالش عبرتها و تجربیات فراهم آید.
شاید به همین دلیل باشد که مردم خفت شده میان منافعِ صاحبان تجربه که راهی بدان ندارند، چنین لطیفهی گزندهای را ساختهاند:
(در یک دورهمی اپوزیسیون پس از مبارزه از پشت مانیتور و کیبورد، با شرکت یک فرمانده و یک گروهبان و یک سرباز صفر در ارتش آزادیبخش سه نفره)
بچهها انقلابهاتون رو زود بکنین! میخوام پیک نیکی رو خاموش کنم!
چرا اپوزیسیون سنتی با حرفهای مدرن و بدون نقشه ی راهی مدرن؛ در نقد قدرتها و اربابان جهانی همواره از راهکاری در مقابل ارباب بومی طفره میرود، چون همواره در همین خطای استراتژیک بنا را بر عمده کردن مبارزه میگذارد: "باید با یکی ائتلاف کرد و در دامنش افتاد تا علیه دیگری جنگید! این همان ادبیات نظام سلطه و اربابان بومی در مقابل امریکاست! غافل از اینکه زبان وحدت مردم چه میتواند باشد؟
چون اپوزیسیون سنتی همواره بنا را بر اساس ادبیات سلبی-حذفی بر تضاد منافع و جنگ و حذف گذارده است! اما هیچگاه به فهم مشترک میدانی مردم و قدرت وحدتبخش مردمی در امروز اشاره نمیکند! چون همواره با عقاید شخصی، منتظر بلوغ قدرتی در میان مردم است، که به دلیل محدود بودن قدرت و ذات سیال بودنش هیچگاه ممکن نخواهد شد!
ارتش آزادیبخش
میان اپوزیسیون صاحب تریبون، هر پرچمداری، با تکیه بر اولویت ایدئولوژی و تجربه ی خود و نهایتا لابی با قدرت، مردم را گرد خود میخواهد! و این داستان همواره میان پیر و جوان ادامه دارد و ره به جایی نمیبرد.
به همین دلیل چون با سیال بودن نسلها به چنین تجربهی فراگیر و همگنی دست نخواهیم یافت، چه بهتر که در دوران پیشاآزادی که امنیتی برای چالش عقاید و آزمون و خطای آن ممکن نیست، بنای وحدت را به جای ایدئولوژی بر حق مشترک بگذاریم تا با تصرف کل حق مشترک، فضایی امن برای چالش عبرتها و تجربیات فراهم آید.
شاید به همین دلیل باشد که مردم خفت شده میان منافعِ صاحبان تجربه که راهی بدان ندارند، چنین لطیفهی گزندهای را ساختهاند:
(در یک دورهمی اپوزیسیون پس از مبارزه از پشت مانیتور و کیبورد، با شرکت یک فرمانده و یک گروهبان و یک سرباز صفر در ارتش آزادیبخش سه نفره)
بچهها انقلابهاتون رو زود بکنین! میخوام پیک نیکی رو خاموش کنم!
No comments:
Post a Comment