Friday, September 20, 2019

سرخابی


سرخابی

امروز در یک داروخانه، دقایقی به حال سحر #دختر_آبی درافتادم و تا مرز سکته رفتم و برگشتم. آتش گرفته بودم! تنها کسی نبود رویم بنزین بریزد و سپس بگوید خودسوزی کرده‌ام!
پماد 250 هزارتومانی با مواد قاچاق وارداتی در شرایط غیراستاندارد و فرآوری داخلی توسط دزدهای تحریمی، تا حد مرگ فاسد و حساسیت‌زا بود و علی‌رغم اثباتِ شرط بازپسگیری با عکسبرداری از موضع پس از استفاده در حضور پزشک و تائید حاد آلرژیک و اقدامات فوس‌ماژور و گزارش به شرکت پخش، و چند بار رفت و برگشت، نهایتا موضوع را به پزشک کاسبی در آنسوی شهر حواله دادند که یک سلاخ حرفه‌ای با حق ویزیت 150 هزارتومانی به‌عنوان شریک دزد آنجا در کمین نشسته تا احیانا با دستور آزمایش تائید بکند یا نکند. این یعنی با کتمان شرایط ضمانت اولیه در داروخانه، هنگام انداختن جنس به مشتری، هزینه‌های احقاق حق را بصورت دیمی آنقدر بالا می‌برند تا مشتری بینوا خسته شود و عطایش را به لقایش ببخشد. هزینه‌های ویرانگر این قالتاق‌بازی در روز روشن از سوی قوم ارتشاء، از شهرداری گرفته تا دامداری و آبخیزداری و وعده‌های مترسک‌های سرکاری، همه و همه از سرِ التزام به ولایتمداری هیئتی توسط باند مافیای خودی‌های هار و زرنگ، شده دم و باز دم شهروندان یتیم و عقیم و مشنگ.
امروز در داروخانه، یک چهره‌ی آبی، در آتش سرخ شده بود. #سرخابی
تجاوز به حقوق شهروندی مگر چیست جز آلت شدن زنجیره‌ای دانشمندانِ کاسب، در اقتصاد مقاومتی برای تنازع بقاء؟! در فقدان قانونی نظارت مردمی، از عملِ عالمانِ تثبیت چنین تجاوز مکرری است که انسان سالم به خودکشی و غیرخودکشی در می‌افتد!
قدرتِ زورگیری دیمی و هیئتی، 40 سال است که یکبار برای همیشه بصورت قانونی و مطلقه به‌دست تازه‌به‌دروان‌رسیده‌های گاوچران و غیرپاسخگو و لاشخور و لمپنی افتاده، تا خون ملت را بواسطه‌ی یک مشت مرده‌خوار در تمام شئونات زندگی، خارج از استانداردهای مدنی در شیشه کنند و به سلامتی هم بالا بکشند! حالا با این قانون راهزنان، گیریم که شغالی شود سگ هار...
در شهر بی کلانتر، هزینه‌های حق‌طلبی را در تمام شئونات زندگی، آنقدر گران و ناممکن کرده‌اند که یک عمر زندگی هم کم است تا از یک جفت کفش آهنی برای شکایت بردن در بروکراسی ولایی از راهزنان دزد سرگردنه‌ای به کارمندانِ دزد سرگردنه‌ای دیگر، کاری برآید کارستان!
اینجور وقتها در بازی حیثیتی با عمر و جانت بینِ دربانِ هر اداره تا رئیس و قاضی همه‌کاره، در بن‌بستی زنجیره‌ای، کارت به جنونی می‌کشد که هم آتش می‌گیری و هم ممکن است دیگری را هم با خود به آتش بکشی. دیوانه کردن یک گربه در کنج دخمه و زورخانه، هنر نیست، ای جانیِ درنده و عالمِ پتیاره! که دیر یا زود در این جنون بنیادی، به دودمانت پنجول می‌کشد!
این همان خفت‌گیری سیستماتیک و بنیادیِ کفتران بال‌بریده در کنج قفس، توسط کفتاران و غاصبان زر و زور و تزویر و پیمانکاران و سلبرتی‌های حوالی شکم تا اپوزیسیون عافیت‌طلبی است که هیچ حس انسانی برای درکِ سوختن گوشت بدن یک انسان ندارند و نهایتا برای خالی نبودن عریضه آهی 40 ساله می‌کشند و برای هزارمین بار پیامی در می‌کنند و شعاری مفت سرمی‌دهند: که ای ایرانی آریایی! علیه ظلم و ستم برخیز تا ما برای خوشه‌چینی به دادت برسیم!
غافل از اینکه 40 سال است که این مردم بینوا، تک تک و دسته دسته، در بن‌بست کوچه پس کوچه‌های این دریده‌سرا، روزی هزار بار برمی‌خیزند و بر خاک در می‌افتند و شما جدا جدا خود را به جهل‌العارفین زده‌اید که چرا ملت متحد نمی‌شود؟!
پرسش: وقتی شما 10 نفر نمی‌توانید با هم متحد شوید، پس چرا از تریبون‌های پراکنده به پشتیبانی مالی و معنوی نظام سلطه، خون چشمان ملت ناامید را می‌نوشید، ای دلالانِ پوزیسیون در لباس اپوزیسیون؟!
زر زدن و شعار پراکنده ول دادن، میان ملت لت و پار و غیرتشکیلاتی هم شد مبارزه؟
خیلی مبارزید با هم متحد شوید و یکصدا، مردم را دلگرم و یکدله و یکصدا کنید!
وگرنه از چریک آواره گرفته تا شاه بیچاره و لات‌های جیره‌بگیر و مجازی بیکاره‌تان، جملگی اهل باد و شریک دزد و رفیق قاتلِ قافله‌اید و از یک سفره می‌خورید!
سیاه‌بازی بس است ای مبارزانِ لاشه‌خوار مجازی!
که این ملت واقعی با دل دریایی و رؤیای آسمانی؛ هر روزه هزار بار زیرپرچم‌های پراکنده‌ی شما هزارپاره می‌شود و می‌سوزد و سرخابی به خاک درمی‌افتد و شمایان ککتان نمی‌گزد، جز شعارهای مفت برای قلقلک وجدان‌های کر و کورتان!
کانال مبارزات خود را از پشت کیبورد و مانیتور، پس از صرفِ کباب و شراب عوض کنید! که بوی سوخته‌ی گوشت تن جوانان مام میهن را نمی‌توان با چشم و گوش مجازی میان لایوها بوئید.
که امید آسمانی و آبی این مردم ساده‌دل هر روزه در آتش جهنم شمایان حصر و آتشین و سرخ می‌شود و شما جدا جدا در سوراخ موش خود، شعار وحدت سرمی‌دهید! شما که راز وحدت را می‌دانید اما به حکم #کیش_شخصیت و بقای تریبون‌هایتان در مکان امن، به آن تن نمی‌دهید! براستی تف سربالائید؟ یا نقض غرض؟
لعنت بر برزخِ شما کاسبانِ خون مردم در آتش جهنم وطن، که جملگی دلالانِ سانتیمنتالِ #اقتصاد_مقاومتی و هیئتی قدرتی تمامیتخواه هستید و گنگ و کور و کر و پراکنده بدون نقشه‌ی راهی واحد، آن شعارهای مرده‌بادتان با جیب خالی و پز عالی، تنها آتشبیاری برای آتش به اختیارن است.
پفیوزها این 250 هزار تومان، بهای ده جلد کتاب فروخته شده به قیمت مفت بود، وقتی در بن‌بستِ اقتصادی راهزنان حرامخوار، سالهاست که سنگ به شکم بسته‌ایم برای یافتن راهی مسالمت آمیز و فراگیر و وحدتبخش، که شما با مغزهای پوکیده و عقب‌مانده و دهان‌های بازتان با پراکنده کردن مردم، آن را سد کرده‌اید!
خانه‌ی مشترک در حصر و در غصب راهزنان قانونی است و شما شریکانِ برابر، در اختلاف دیزاین مبلمانی وحدت نمی‌کنید که نه به دار است و نه به بار؟!
لعنت به شما عوامفریبان عافیت‌نشینی که بر جای نرم تکیه زده‌اید و با آن سفسطه‌های مجازیتان وحدت نمی‌کنید و دستهای‌ جدا و سرد دور از آتشتان، به سوختن جان‌های واقعی گرم است و اوجِ مبارزاتتان در بازیهای کامپیوتری و ماهواره‌ای است و با وقت کشی تنها با جان پاره پاره و سوخته‌ی فرزندانِ پریشانِ مام میهن بازی می‌کنید!
#خیام_ابراهیمی
25 شهریور 1398

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...