شاهزاده رضا پهلوی، و کاری کارستان در #شرکت_سهامی_عام_ایران
میگویند: برای استرداد اراده ملی،
هنوز میوه نرسیده است! آیا این یعنی هنوز مردم آمادهی قیام نیستند، اما باید قیام
کنند؟! آیا قیام یعنی تصرف قلعه با بالا رفتن از دیوارها؟ آیا باید به روش سنتی به
#نافرمانی_مدنی منتهی به سرکوب تن داد و یا به روش مدرن با #فرمان_مدنی مسالمتآمیز؟
و یا نرسیدن میوه یعنی هنوز نظام نمرده است؟ و یا هنوز مقدمات کودتا جور نیست؟ و
یا همچنان مردم برای وحدت مؤثر باید میان 14 تنها تجزیه شوند؟ معلوم نیست! ظاهرا
باید منتظر و تسلیم و سرسپرده، هم جان بگیرد و هم جان بکند و هم جان دهد، تا فصل
دولتش بدمد و خوشهچینان برای چیدن میوه از راه برسند!
رفع اینهمه ابهام برای حذف مدعیان
کاذب از فضای مجازی و حضور وطن دوستان واقعی در میدان عمل، بهعنوان مهمترین موانع
آزادی و استقلال، تنها در یک آزمون توسط 5 شخصیت مستقل و آزادیخواه و معتبر و
کارشناس دارای کاریزما، ممکن میشود. آن 5 نفر کجایند؟ دیگر وقت آن است که استخوانها
را از لای زخم درآورد! وگرنه خیلی زود دیر میشود!
بدونِ شناختِ مناسبات قدرت و میراثداران
این خاک مشترک، نمیتوان به نجات و سلامتِ فرزندان مام میهنی در حال احتضار، یاری
رساند! مردم باید در #شوراهای بومی و محلی تا ملی-میهنی احساس مالکیت کنند، نه با
حواس رعایایی چشم به فرمان ارباب. چنین احساسی میتواند از دوران پیشاآزادی و در
شورای دوران گذار آغاز شود!
براستی چرا بر اساس یک روش سنتی، پرچمداران
به مردم احساس رعایای بدبخت را القاء میکنند؟
پرچمداران و مدعیان سنتی سیاست، همواره
بنای اهداف مردمی خویش را معامله با غاصبان و میراثخواران قدرت و لابیگری در سطح
اربابان اقتصادی با نوید نواله دادن به رعایا(مردم) قرار میدهند. احوال و معنای
مردم برای ایشان بصورت واقعی قابل درک نیست و مردم از دید ایشان بیشتر ابزارند و
یا نهایتا واژهای که برای نیکنامی باید با آن شعارها را زیبا نوشت. یعنی وقتی
خانوادهها و مردان و زنان و کودکان یکی یکی نفله و نابود میشوند، ایشان شب راحت
خوابشان میبرد، تا فصلش بدمد!
.
یکی از این میراثداران که رویکردش با
تمام میراثداران سابق، متمایز است #شاهزاده #رضا_پهلوی است که بر خلاف روش سنتی
مبارزان ایدئولوژیک، ادعای رویکردی فراایدئولوژیک و مردمی را دارد! چنین ادعایی میتواند
بر عمق دامچاله و فلسفهی انتظار و دوران تعلیق در برزخ بیفزاید! ایشان در بنبست
بهشت خیالی مطالبات روبنایی مردم بینوا، هم دارای ثروت است و هم دارای کاریزما.
اما این مردم پریشان و خفتشده، در حال نفله شدنند و در آغوش خونین مام میهن،
فرصتی برای زنده ماندن بیشتر در چنبرهی صنوف امنیتی ندارند که بخواهند بفرموده،
دارای رفتارهایی مستقل و واحد در راستای قیامی ملی اما بدون نقشه گردند.
پس سزاست که بهجای لابی با قدرتهای
پشت پرده، با زبان مشترک غیرقابل سوءتفاهم برای همین مردم که صاحبان مالباخته و
مغبون ثروت ملیاند، کاری کرد کارستان. که قدرت واقعی در وحدت مردم گرد منافع
مشترک مادی با هدایت از سوی #ستاد_مشترک_اپوزیسیون، فهمیدنی و ممکن است. که تفسیر
معنویات میان سوء تفاهمات، همواره جز تنش و گل آلودهکردن آب و خاک و گرفتن ماهی
دلخواه اربابان از آب گل آلود ثمری نداشته است.
سزاست که شاهزاده رضا پهلوی که دارای
دو ویژگی بارز قدرت در ثروت و کاریزماست، در این برههی خطیر، با خرج کردن این دو
امانت در راه وحدت اپوزیسیون و برای نجات مام میهن و تمام فرزندانش، دست به کاری
زند کارستان. این پنداری است نیک، و پندار از جنس مجاز است نه واقعیت.
بدیهی است که احقاق این خواست
ملی-میهنی و تعبیر میدانی پندار نیک، بدون همخوانی با گفتار و رفتار نیک، و بدون
در دست داشتن نقشهی راه و تعریف مکانیسم تصمیمسازی قابل چالش و مطمئن، و تدوین
مکانیسم راستی آزمایی، و نیز تعریف #دستگاه_مختصات_حقوقی_مشترک، ناممکن است.
احقاق چنین امری نیازمند یک #موتور_محرک
است که حرکتی زاینده و فراگیر را ناگزیر و محقق کند.
خواستهها و مطالبات بنیادی نیک، تنها
وقتی میدانی میشوند که آن موتور محرکه در مسیری درست به حرکت درآید و هدایت شود.
نه با آروز و انتظار و امید به فرضیات دلخواه، بلکه با به فعل درآوردن پتانسیل
موجود. نفس حرکت و جنبش مهم نیست! بلکه سمت و سو و روش مبارزه مهم است! مسلم است
که این روش با فرمان فردی، محقق نخواهد شد! پس کش دادنِ داستان امید از سوی ایشان
از چه روست؟!
.
بدیهی است که دعوت من و شما و این و آن
شخصیت حقیقی و حقوقی #خاص، بدون رعایت پروتکلی معنادار و #عام و قابل لمس در ایجاد
انگیزشی فراگیر توسط مردم، قادر به چنین حرکتی نیست. هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی #سکولار_دموکرات
حق ندارد سایر شریکان آب و خاک را از نظام تصمیم سازی برای رهایی وطن و خانه مشترک
از دست دزدان قانونی حذف کند! بدیهی است که هر رویکرد تحولخواه ملی-میهنی و مردمی
نیازمند کاری تشکیلاتی بر اساس تنها حق تابعیت است. و کار تشکیلاتی گرد شخصیتهای
خاص، و بدون حضور مردم، ذاتا مردمی نیست! همانطور که نظام پهلوی نتوانست علی رغم
تمام خدمات اقتصادی و فرهنگی، مردم را قدرشناس و دارای انگیزهی هم افزایی و کار
تشکیلاتی و گروهی بار آورد. مردم در نظام پهلوی یک مصرف کننده بودند! رعایایی در
دستان پرسخاوت اربابی به نام #شاهنشاه.
به همین دلیل امروزه شاهد گورخوابان و
خیابانخوابان و آوارگان و تجاوز به زنان و کودکان کاریم و جز "آه و دیگر
هیچ"، کک هیچکسی به طور جدی نمیگزد که شب خوابش نبرد و کاری کند کارستان!
تشکیلات مردمی یک شعار مجازی نیست! یک
اکت و عمل انقلابی است که باید از امروز آغاز شود. آن هم نه با شعار و توقع از راه
دور از مردم پریشان و غیرتشکیلاتی؛ بلکه از خود: اینکه من همه را گرد خویش نخواهم.
بلکه همه را گرد همه بخواهم و مقدماتش را از امروز که نقد است فراهم کنم، نه از
فردایی که نسیه است. این یعنی اقدام برای وحدت اپوزیسیون. اپوزیسیونی که به دلیل
منافع مشترک (نه سلایق شخصی و اختلافات ایدئولوژیک) دچار تنش و تفرقه نشود.
.
اما آنچه میتواند از بروز تنش و
هرگونه اخلال در آینده پیشگیری کند، خشت ابتدایی این تشکیلات است که کج بالا نرود
و خشتی مشترک و ابتدایی برای دلگرمی و سرپناه هر ایرانی باشد. دیگر مکانیسمِ سنتیِ
اعتماد به تار سیبیل داییجان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دونکیشوت پاسخ نمیدهد!
دیگر اقدام انحصاری حزب سکولار دموکرات و شورای دوران گذار اختصاصی ضد گروهکهای
بدنامِ شریعتمداریها پاسخگو نیست! آنها اگر فاقد سمپاتهایی مؤثرند، بگذاریم با
حضورشان در شورا رأی نیاورند، تا بهانههای آتی برای جرزنی از ایشان ساقط گردد!
بدیهی است که سمت و سوی چنین تشکیلاتی
برای احقاق وحدت مؤثر نباید قابل سوء تفاهم و همراه با چالشهای تنشآفرین باشد.
یعنی باید از سوءتفاهمات ناشی از تعریف سمبولهای تاریخی و ایدئولوژیک دست
برداشت. بدیهی است که وحدت گرد #پرچم و افتخارات موروثی و نظام ایدئولوژیک تفرقهآمیز
و ناممکن است! چون عصر عصرِ سنتی شبکههای محدود شهری نیست که بتوان با یک هجوم به
شیوه ی آغامحمدخان یک قلعه را فتح کرد! عصر عصرِ وسعت حضور فراگیر مردمی به دلیل
فعالیت رسانههای بینالمللی از مرکز شهرها تا حواشیِ دورافتادهترین روستاهاست!
مردم اما معنای سهم برابر از آب و خاک مشترک را خوب میفهمند! عامل وحدت همچنین
نباید گرد خشونت و #نفرت از نظام و یا غیرخودی و این گروه چپ و راست، #سنگرساز
باشد! آن هم با جیب خالی و پز عالی و بدون نقشهی راهی شفاف. عامل وحدت زاینده
باید با امنیت ناشی از مهرورزی به تمام شریکان برابر باشد! تنها در امنیت چنین
رویکردی است که مردم برای یک حضور تعیین کننده و فراگیر در مکانی امن، دلگرم میشوند!
اما چنین رویکردی برای اجرایی شدن نیازمند تشکیلاتی با حضور نسبی اکثریت نمایندگان
مردمی از تمام اقشار است. چرا که هیچ ایرانی از حق تصمیم سازی نسبت به سرنوشت
مشترک قابل حذف نیست! از رعیت گرفته تا گزمه و ارباب و مخالفین و زندانیان و تمام
ساحلنشینان و آوارهگانش.
هر سمبول و ایده و باوری که در گذشته
ریشه دارد، به عنوان یک پتانسیل بالقوه قابلیت بالفعلشدن و تنش و اختلال را توسط
هر شریکی در این آب و خاک دارد. چرا که ما دارای 80 میلیون گروگان بالقوهایم که
قابلیت مزدوری و خیانت دارند. وای به اینکه مورد سوء استفادهی انیران باشد.
باید بتوان این تهدید را به فرصت تبدیل
کرد! و این ممکن نیست جز بر اساس یک #فلسفهی حق بنیاد(غیرایدئولوژیک)، یک #استراتژی
مبتنی بر ادبیات ایجابی-جذبی( نه سلبی-حذفی) و تاکتیکهای مناسب با موقعیت و
قابلیت مردم در ساختار نظام سلطه، بر اساس یک #نقشه_راه گام به گام و اقعبینانه.
بنابراین ایجاد چنین تشکیلاتی نیازمند
فهم مبانیِ غیرقابل کتمان حقوق شهروندی و نیز یک روش علمی حول یک #مرامنامه است که
بتواند آن را از پندار به گفتار و رفتار درآورد.
پس از این مقدمات است که نیازمند
اقدامیم.
به باورم آن شاکلهی حقوقی میتواند از
مدل و الگوی یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی تبعیت کند که سهامدارانش 80 میلیون ایرانی
با سهم برابر هستند!
باقی داستان اجرایی و بروکراتیک را #قانون_تجارت
تبیین کرده است!
یعنی یک #هیات_مؤسس دارای اعتبار علمی
و کاریزماتیک که با امضاء آن مرامنامه آغاز به پذیره نویسی از نمایندگان و مدعیان
آزادیخواهی و استقلال ایران از تمام اقشار مبارز کند.
#ثبت_نام ابتدایی میتواند به گزینش یک
#پارلمان_مجازی و یا واقعی در تبعید منتهی شود تا نسبت به انتخاب یک هیات مدیره
(شورای دوران گذار) اقدام کند. این شورا نیازمند یک سخنگوست که دارای بالاترین
کاریزما بین ایرانیان باشد. من بر این گمانم که اگر همچنان بر اساس اظهارات پیشین،
قصد رهبری نداشته باشید، آن سخنگو شما خواهید بود! البته اگر همین امروز به مردم اعتماد
کنید، که فردا دیر است!
آنگاه از ماموریتهای اساسی این شورا
میتوان چنین نام برد:
1- تصویب فلسفهی وجودی این شرکت سهامی
عام، بر اساس یک سهم از حق بنیادی آب و خاک مشترک با امکان حضور تمام شهروندان
بموجب حق تابعیت (نه ایدئولوژی و یا حق برتر ژن و مالکیت و ...)
2- تصویب مرامنامهی ملی-میهنی برای
تبیین و تعیین و تدوین ماموریتهای ذیل:
استراتژی، تاکتیکهای مناسب با توانایی
و موقعیت واقعی مردم در ساختار فعلی حاکمیت، تدوین نقشهی راه گام به گام از دوران
#پیشاآزادی تا دوران #گذار و دوران #پساآزادی .
3- تعریف زبان و ادبیات مشترک حقوقی و
سیاسی و فرهنگی و ادبی در شعارهای مشترک، با رویکرد ماهوی: ادبیات ایجابی-جذبی به
جای ادبیات سلبی-حذفی.
مثال: در این بخش در گام اول بین دو
عبارت "استرداد اراده مردمی" با روش مسالمت آمیز، و عبارت #سرنگونی و #براندازی
و #انقلاب (از طریق خشونتبار) به عنوان یک هدف وحدتبخش و بلامنازع، باید تصمیم
سازی شود.
و یا روش حضور میدانی بصورت مسالمت
آمیز در حواشی مکانی امن گرد اقلیتی به منظور خرید اعتبار اکثریتی و از سکه
انداختن مشروعیت اقلیت در مقابل چشم تاریخ و جهان و نظام که در فقدان روش
انتخاباتی از طریق بروکراتیک بتواند برای تحولات بنیادی به نفع حضور تمام مردم در
نظام تصمیم سازی سرنوشت، حجت را بر همه تمام و احقاق آن را غیرقابل کتمان کند. این
مرحله به عنوان یک رفراندوم میدانی، تازه آغاز راه پس از رفع توهم مشروعیت نظام
بموجب مشارکت اکثریت مردم در آخرین انتخابات بواسطهی خوانشِ انحصاری ارباب سلطه،
از صندوقهای سوراخ است.
4- از اهداف اصلی #پارلمان_موقت_در_تبعید
میتوان تعیین #آلترناتیو در دوران گذار و روش و سازوکار تامین امنیت ملی در مرزها
و در درون شهرها و شکل انتقال قدرت نام برد.
این بحث قابل گسترش است که حقیر هم به
سهم خود تلاش کردهام مبانی افتاعی روش اجرایی آن را در یک #مرامنامه تدوین کنم که
پیشتر تهیه شده است.
***
اما پیش از هر چیز باید گشت و کاوید که
آیا آن 5 نفر هیات مؤسس مستقل و دارای دانش و کاریزما و اعتبار اجتماعی، که
خواستار اقدامی ملی-میهنی باشند، یافت میشوند یا نه؟
بدیهی است که آن 5 تن، نیازمند
پشتیبانی و منابع مالی و معنوی جدی هستند، که به باورم چنین موقعیتی در این دوران
وانفسا، تنها در دست شاهزاده رضا پهلوی بهعنوان شخصیتی ثروتمند و دارای
کاریزماست. آیا ایشان حاضر است به شعارهای نیک خویش پیش از روز موعود در دوران
پساآزادی که همانا تن دادن به خواست مردم است، عمل کند و مردم را گرد مردم بخواهد،
نه خویش؟
خیام ابراهیمی
3 شهریور 1398
پ.ن:
الف) بزرگترین مانع در راه وحدت
اپوزیسیون دو عنصر ثروت است:
1- منابع مالی و تشکیلات علمی و مردمی
2- کاریزمای اعضاء آن.
راست یا دروغ، شنیدم که این روزها یک
زمین شاهزاده در امریکا به یک میلیارد دلار فروش رفت. آیا وقت آن نرسیده این ثروت
خرج وحدت مردم برای تحولات بنیادی بر اساس یک روش علمی شود؟
راهکار اجرایی آن با تدوین یک #مرامنامه
بر اساس الگوی تاسیس #شرکت_سهامی_عام_ایران_انسانی مهیاست. تنها مانده اجرای آن.
شاهزادهی گرامی: بسم الله! امروز و در
دوران پیشاآزادی، وقت آن است که دینتان را با خرج کردن این ثروت (بویژه کاریزما)
در حق مام میهن بپردازید و حق مردم را به مردم بازگردانید! آیا شما آن شاهزادهای
که مینمائید هستید؟
.
ب)در دوران پیشاآزادی وقتی خانه ی
مشترک در دست دزد قانونی است، راه بازپسگیری خانه و سپردنش به دست تمام صاحبان حق
(مردم) از وحدت تمام صاحبان حق میگذرد، نه از طریق تکثیر فرزندان مام میهن در
گروههای 14 نفره و احزاب و صنوف متنوع... بلکه از طریق تشکیل یک شورا و یا ستاد
مشترک در اپوزیسیون و از روشی علمی مبتنی بر شناخت موقعیت.
معالوصف به باورم اگر امید به حوادث و
معجزه و لابی و تبانی با اجنبی نداریم، چنین عزمی نیازمند طی نمودن مراتب یادشده
است و پیش از هر چیزنیازمند تدوین یک مرامنامهی فلسفی و استراتژیک.
شخصا این #مرامنامه را پیشتر با اتکاء
به توان محدود خود نوشتهام:
#مرامنامه:
1) لینک خوانش رایگان مرامنامه:
2) آگهی فروش مرامنامه:
3) لینک دانلود مرامنامه امید و نقشه
راه تا استقرار اراده مردمی پس از خرید:
No comments:
Post a Comment