غسل تعمیدی در جهانِ بیل گیتس
اینسایدر شدم
من امشب، در اندرونی... در معبدِ بیل گیتس
در بارگاه او، هر چه میخواهد دل تنگت بپرس!
او پاسخ خواهد داد!... اما چرا؟!
چرا او مایل است به ما پاسخ دهد؟
از دیدگاهِ یک زندگیباخته در جهانِ انسانهای مجازی
شاید بیل میگوید:
بازخورد شما مهم است تا چاره کنیم دردمان را
تا جهان آوار نشود یکهو... و برای ما پرهزینهتر نشود...
ژن برتر جهان لایق یک زندگی پاک و مرفه است!
از زمین تا مریخ و هفت آسمان...
پس وارد معبد شوید، ای پیروانِ عزیز!
تا مجابتان کنم!
تا وقتی که مارک رفته جزایر مالدیو بازی کند
برایم بیل بزنید ای موشهای پیدا و پنهان آزمایشگاهی
در سرزمینِ "گیتز نوت" ( #Gates_Notes
) از من
بپرسید تا پاسختان دهم/
Ask
Me Anything
AMA
میدانید که
این روزها
مارک دیگر نمایشتان نمیدهد در منظر انتظار یکدیگر
و حالا که هر یک در تنهایی
اتمیزه شدهاید در آغوش بزرگ ما، اما... در کنار یکدیگر تنهایید!
من هستم اما...
هر چه میخواهد دل تنگت بگوی!
ادعونی استجب لکم!
Ask Me Anything
از درگاه من
وارد شوید، چند صباحی ای نخودیها
تا مؤمن و خودی شوید از قبیلهی کفار و غیرخودیها...
***
از دیدگاه یک انسان واقعا مالباخته در دنیای مجازی، روایت چنین است!
اما:
رفتم...
چهار دست و پا رفتم... سر به زیر رفتم...
و با شرم از زیر پاگذاشتن قانون کپیرایت توسط زندانبانم
به جبران مافات رفتم و
من هم برایش بیل زدم، رایگان
از غروب کامروایی تا طلوعِ فجر ناکامی...
تا نرم نرم ذوب شوم همچنان در نور ولایتی برتر
که در بصیرت آب و هوای پاک است
در جهانی در حال ویرانی از گازهای گلخانهای...
که بی مایه گان و فقیران، کمترین نقش را در آلودنش دارند!
و بیشترین هزینه را میپردازند!
از پنجرهی غصبیِ ویندوزِ یک نوتبوک رفتم... از کتاب سرنوشت فیسبوک رفتم
به گیتزنوتِ پرودگار هر چه بوک رفتم.
تا گزارش دهم از اعمال نیک و بد این جهان فانی...
نوتی بنویسم در مقابل نوتش
تا ابدیتی سازم برایش
تا او نوتی بگذارد مقابل نوتم
که بخوان!... اقراء... بنام پرودگاری که آفرید انسان مجازی را از بیتها.
اقرأ باسم ربك الذى خلق، خلق الإنسان من علق،
بخوان و اعتبار بده به من! آنکه آموخت به تو: نوشتن با کیبورد را
اقرأ و ربك الأكرم، الذى علم بالقلم،
علم الإنسان ما لم يعلم.
و آموخت به انسان مجازی آنچه را نمیدانست!
تا بخوانم کتاب مقدس بندگی را
برای آنانکه جهان را و آب و هوا و طبیعت را پاک از آلودگی میخواهند!
که در آغاز کلمه بود و بیل خدا شد و مارک پیامبر
و ما قربانیان راهزنانِ ایدئولوژی بومیِ دزدان تکنولوژیِ ویندوزِ و مسنجر پیامبران
آلوده به بازیهای شل کن سفت کنِ جنگی در دوقطبی جعلی جهان
بین ژن برتر تکنولوژی و ژن برتر ایدئولوژی
با شیشههایی که قطره قطره پر شده از خونِ ژن عقبماندهی ما...
و الیزابت برایم قطره اشکی بریزد در اقیانوس بلا
در این شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
تا بهنود و ظریف در کلاب هاوس، خیلی حرفهای
بر سَرِ تصاحب اسناد موثقِ لواسان، نخودی بخندند به ریش اهل بیعت با جنون
و ایلان ماسک به فکر تصاحب مریخ برای 6 فرزندش رؤیا ببافد از دریای خون
6 فرزندی
که محرومند از دنیای مجازی و گوشی و اینترنت بر ایشان حرام شده
تا در جزایر مالدیو واقعا بازی کنند با مارک و اهل بیت،... حلالوار...!
مثل بازی با موی سپید در فضای خانوادههای مجازی در موبایلها
بین پیرپسران و پیردخترانی که در چنبرهی اربابان زر و زور و تزویر
هرگز نه امنیت و نه زندگی و نه فرزندی... هیچ نداشتهاند!
و وقتی شریکانِ "زاکر برگ" عرصه را تنگ میکنند بر ایشان و نمایششان نمیدهند،
آنها یکی یکی در قحطی نان و ناامنی جان در سوراخهای موش
زیر چشم و گوش سربازان گمنام اربابان آلوده به ویروس زامبی
در جهانی که به دوربینهای مدار بسته مسلح است،
هی خود را بخورند و بجوند... تا بمیرند!.. و خلاص!... مرسی!
تا مگر موش کثیفی از جهان آلوده، پالوده شود و علی بماند و حوض سلطانش.
و حقوقِ #الیز لذیذ
را نپردازد در بی.بی.سی
تا چشمانی خون بگریند از دامچالهها تا تصاحب مثلث برمودای دریاهای شمال و جنوب
از جنگهای شمال و جنوبِ اتازونی، تا کشتار نیابتی کرمبچههای دمشقی
در پیلههای سپید عشقی که کفن شد در رؤیای امریکایی پروانهها
منتهی به پرواز و آزادی و استقلال لینکلن با تیر یک تپانچه در هوا
تا زفاف شرق و غرب در یک پادگان خاورمیانهای
از پوتین روسی روی دیوار چین تا حمام فین
در صف نان و آب و مرغ و کباب پرستو و سوپ لنگ و کله پاچهی خفاشها
تا برای "بیل" بیلی بزنم اینک در دخمهای دو متری
که بابای آقای بیمارش آیفون ندارد؛ اما
قاقازادههایش خونمایه دارند در گوشیهای فانی...
خون باید گریست در جنون جنیان گمنام جان جانی
آه. ای خوابهای مفعول بهشت...
ای کلاب هاوس سرنوشت
روح فلیپ را با کالبد آن امام راحل در ناکجا محشور بفرمای
در شب اول قبر...
که من امشب اینسایدری خودی شدم
تا برای بیل بیل بزنم از دل و جان
در خاکی که، گور من بوده از گهواره
و حیاط خلوتِ حیاتِ خلوتِ ایشان در ماهواره
آمین...! یا رب الفاعلین دنیای دون مجاز
ای همه کاره.
خیام
ابراهیمی
23 فروردین 1400
No comments:
Post a Comment