Wednesday, April 21, 2021

کلاب هاوس و مرگ سردار حجازی

 

به کلاب‌هاوسیان و اپوزیسیون (نه مردم(:
سلیمانی از مرگ خود باخبر بود!... شما چه؟

#حجازی (سردار فدایی رهبری) و معاون سلیمانی، (که دیروز مرد) سال پیش گفته‌بود:
"سلیمانی یک روز پیش از ترک لبنان به دختر مغنیه گفت:... امروز به مَقتل میروم!"


امروز ویدئویی دیدم از محمد حجازی، سرداری که بنا بر شنیده‌های القاء شده، در پی توبیخ رهبر، ده روز خانه نشین بود و دیروز مرد! در میان خطوط این ویدئو، نکات قابل توجهی به چشم می‌خورد:

در مبارزات سنتی و ایدئولوژیک مخفی چریکها با رژیم حاکمه و نظامهای سلطه، اعضاء گروه همواره یک سیانور همراه خود داشتند، تا در صورت دستگیری از آن استفاده کرده و بسرعت بمیرند تا بدست دشمن اسیر نشوند!

#فتاپور (از رهبران سازمان چریکهای فدایی خلق) در یادآوری خاطرات خود می‌گوید: برای گذر از خیابان همواره یک سیانور زیر زبانش می‌گذاشت تا به محضِ دستگیری با یک فشار آن را زیر دندان بترکاند و زنده نماند، تا زیر شکنجه ناگزیر به همکاری و لو دادنِ دیگران نشود و ضمنا موجب بهره‌برداری تبلیغاتی رژیم حاکمه برای تخریب روحیه‌ی سایر مبارزین نشود. مرگ یک چریک، میتواند موجب برانگیختن حس انتقام و ارتقاء روحیه‌ی یاران مبارز شود. در واقع برای یک چریک مبارز، "سیانور" سمبولی همراه و رفیق اول و آخر اوست!
اما دستگیری و اسیر شدن فرماندهان چریکها، دقیقا نتیجه‌ای معکوس در تضعیف روحیه‌ی همسنگران و تقویت روحیه‌ی دشمن دارد
!
این رسم برخی از چریکهای جوان دیروزی بود، که در عملیات تیمی و یا مسلحانه‌ی مخفی، به یک ایدئولوژی ایمان راسخ داشتند
.

#قاسم_سلیمانی در عملیات مسلحانه‌ی برون مرزی، یکی از این چریکها بود! البته در نقش یک فرمانده در صف مقدمی که مجری سناریوهای یک کارگردانِ مسلط بر اتاق فکر ستادی است! او فرمانده‌ای صاحب اختیار نبود! اما در اذهان عمومی اینگونه القاء میشد؛ تا بار حقوقی رفتار او متوجه کل نظام نباشد! ماهیت نقش او به عنوان یک بازیگر شبیه نقش #احمدی‌نژاد و #روحانی بود! هر چند در لباسی متمایز.
بر این اساس، او هرگز نباید به دست دشمن دستگیر می‌شد! همچون سردار حجازی که دیروز مرد
:

محمد حسین زاده حجازی از فرماندهان خشن و تند رو علیه تظاهرات خیابانی درون مرزی و عملیات برون مرزی در راستای صدور فیزیکی انقلاب به جهان بوده است!
در عناوین مسئولیتهای حجازی
#پدر_موشکی_حزب_الله می‌خوانیم:

1. مسئول پروژه ی موشکی در #لبنان برای #حزب_الله علیه #اسراییل
2. پدرخوانده جنگهای گروههای نیابتی و شبهه نظامی سپاه در منطقه و گروههای تروریستی حزب الله علیه اسراییل.
3. از عوامل بمب‌گذاری کانون همیاری
#یهودیان در #آرژانتین در سال 1994 منجر به کشته شدن 84 نفر و صدها زخمی.
4. سرکوب احزاب کرد در زمان جنگ عراق، چون
#حزب_دموکرات_کردستان ایران و #کومله .
5.  #
فرمانده_بسیج
و جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران .
6. جانشین فرماندهی
#سپاه_قدس در پروژه های درون مرزی و برون مرزی در منطقه تا لبنان.
7. فعال در زمان سرکوب تظاهرات دانشجویان در سال 78 و تظاهرات مردم در سال 88 و سالهای بعد.
8.
معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران.
9.
معاونت فرماندهی آمادگی و پشتیبانی تحقیقات صنعتی ستاد کل نیروهای مسلح ایران.
10. جانشین قرارگاه
#ثارالله .
.
بازیگران
#انتحاری :
"مسئولین انتحاری" عنوانی است که چند سالی میشود از آن استفاده می‌کنم! بویژه در حد مدیران ارشد نظام. بر مسئولین درجه چندم و بر بازیچه‌های جاهل و ناآگاه، شاید بتوان بعنوان اکسسوار صحنه و قربانیان معرکه نام نهاد!
این یعنی در یک نظام مافیایی، نقش پذیری در مسیر فعالیتها و پروژه‌های سناریوها و سکانسهایش، یکطرفه است! عمودی وارد میشوی اما این باید یک اصل از پیش توافق شده باشد که در صورت خیانت و یا مصلحت و ضرورت، باید افقی بیرون بروی
!
در واقع این عهد نوشته یا نانوشته و این تعهد، از ابتدا منعقد میشود! چون سربازان نظام امنیتی اطلاعاتی، مسیرشان یکطرفه است
!
.
همین موضوع باعث میشود که هر کس که توان ورود به سازوکارِ چنین سیستم مافیایی را ندارد، از ابتدا وارد نشود. چون بدلیل حجم اطلاعات محرمانه در نزد یک سرباز گمنام امنیتی، وجود او تنها با حضور مسئولانه در سناریوهای اتاق فکر مرکزی آن سیستم معنادار است و بدون وجود سیستم، او مهره‌ای است سوخته. البته منطقا هم چنین رویکردی در یک نظام بسته و غیرمردمی (شبیه مافیا) امری است بدیهی و طبیعی که به هویت و ماهیت بنیادی آن برمیگردد
.
از میان خطوط، اینگونه خوانده میشود که: مدیران ارشد یک نظام مافیایی، منطقا باید از ابتدا هم قسم شده باشند، که جهت اجرای سناریوهای احتمالی در راستای حفظ مصلحت نظام، با یک سناریو حذف شوند، تا در مناسبات جدید قدرت، مصلحتِ امنیت و بقایِ نظام، حفظ شود
!
.
اما پیرو مرگ سردار حجازی(معاونِ بظاهر توبیخ شده توسط رهبری در جریان انفجار مرکز هسته‌ای نطنز) از دیروز تا حالا، از مبادی مختلف، ادبیات متنوعی را در مورد نوع مرگ وی شنیده‌‌ایم
:
شهید؟(ترور توسط دشمن)؛ مرحوم؟(با مرگ طبیعی)؛ معدوم؟(پس از توبیخ و خانه نشینی)؛ و این آخری توسط فرزند
#شهید_همت: "فدایی رهبر" در روز تولد رهبر؟
.
بمباران و تخریبِ اذهان عمومی(اتمیزه کردن):
بمباران نرم و سخت، راهی است برای پراکنده کردن قدرت همبستگی، به قصد اتمیزه کردن مردم در سلولهای و انگاره‌هایی جدا جدا، به منظور شکل دادن مجدد به ایشان در تنگناهای غریزی و مادی و معنوی.

شاید به‌نظر برسد که در میان پیروان نظام، انگار هنوز بدنه‌ی نظام تصمیم قطعی خود را یکدله نکرده است و دارد گیج میزند... اما به باورم اینگونه نیست!... چرا که همواره بمباران اذهان عمومی و دشمن، به قصد گیج و پریشان کردن و گل آلود کردن آب و گرفتن ماهی دلخواه در جنگی چریکی است! چون از ابتدای تغییر حکومت نظامی در بهمن سال 57 ، ادبیات نظام سلطه، "سلبی حذفی" بوده و نیز هر گونه مبادلات انسانی با شهروندان غیرخودی را، مصداق
#جنگ_نرم تلقی کرده، که آن را هم مترادف با #جنگ_سخت دانسته است! حذف فیزیکی اندیشمندان در #قتلهای_زنجیره ای مشتی از خروار است.
و نیز عناوینی چون
#ارتش_سایبری و گردانهای #تخریبچی #نفوذی در میان اپوزیسیون برای به هم ریختن آرایش غیرخودیان که نهایتا منتهی به حذف فیزیکی میشود: نمونه بسیار است! مصداق آخرینش: #روح‌_الله_زم .
... و نیز ماجرای واجبی خوران
#سعید_امامی پیمانکار حکومتی قتلهای زنجیره ای در جنگهای ترکیبی سرد و گرم(ولرم) که مامور #اسراییل #حقنه شد!

.

مع الوصف و به هر دلیل، حجازی این سرباز انتحاری در میدان جنگهای چریکی ولرم، دیروز مُرد!
هر چند رهبر امروز مرگ او را طبیعی القاء کرد
!

ابتدا سخنگوی سپاه پاسداران(رمضانی شریف) و سپس فرزند شهید همت از او بعنوان شهید نام بردند. اما سخنگوی سپاه چند ساعت بعد سخن خود را اصلاح کرد که سردار حجازی، سکته کرده است و بعدا افزود که چون به تشخیص پزشکان از عوارض شیمیایی در دوران جنگ رنج میبرد، لذا مرگش #شهادت تدریجی یک جانباز قدیمی تشخیص داده شده است!
.
در جدال با جبهه‌ی مشترکِ مردم و #اسراییل :
از سویی
#حجازی در تولید موشک‌های نقطه زن در لبنان نیز فعالیت میکرد و در لیست ترور اسراییل بوده است. بنابراین با اینهمه سابقه، بسیار غیرمعقول و سخت است اگر همچون #سعید_امامی انگ نفوذی به او بزنند!
اساسا هم مهم نیست که آن #شهید_تدریجی #جاسوس #نفوذی باشد یا #سرباز_انتحاری نظام... آنچه مهم است تعداد قربانیان و مقتولینِ قانونیِ او، در طول و عرضِ فعالیتهای مدنیِ مردم و دشمن فرضی و وضعی، در درونِ مرزها تا برون مرزهاست.
نمیدانم آیا حجازی در ماموریتهای #فرنگی_کاران هم دخیل بوده است، یا نه؟
مع الوصف: سکته؟ شیمیایی؟ شهید؟... یا مرگ غیرطبیعی؟ مثل ترور توسط اسراییل و یا انفجار در نطنز، و یا حذف بدست حضرت دوست و یا حادثه و یا عناصر دشمن... دیگر اهمیت ندارد! چون او دیگر در لبنان نیست تا شاهد نابودی #اسراییل باشد!
بدیهی است که معنای هر یک از قیود و صفات و عناوین و عبارات یاشده، از تئوری خاص خود برخوردار است! اما علاوه بر آن وصله‌های با مسما یا بی مسما، یک عنوان دیگر برای مرگ سرداران وجود دارد، که هنوز بیان نشده است:
مرگ خود خواسته‌ی یک #سرباز_انتحاری
...
عملیات انتحاری، به معنای خودکشی از سر ناتوانی نیست! بلکه پذیرش ماموریتی سازمانی و یا حکم حکومتی است! گیریم با بستن مواد منفجره درمکانی عمومی نباشد! حتی شائبه‌ی عملیات تروریستی می‌تواند در یک سناریو، برای القاء نیت حکم حکومتی، مؤثر باشد.
.
موشکپرانی قانونی به هواپیمای اوکراینی، از جان و مال مردم:
مثلا همین نقل قول از زبان آقای #شمخانی که اخیرا از سوی آن مسئول اکراینی مطرح شده است: هواپیمای مساقربری توسط بخشی از سپاهیان خودسر به این دلیل ساقط شده، تا تحت جو احساسی جهان ناشی از کشته شدن صدها مسافر بیگناه که ظاهرا واکنشی اشتباه به حمله‌ی احتمالی امریکا بوده است، و پس از موشکپرانی به پایگاه امریکایی در انتقام از ترور شهید سلیمانی، مورد واکنش نظامی و عملیات انتقامی امریکا قرار نگیرد
!

در واقع لحظاتی پس از شلیک موشک، 3 هواپیما در امارات آماده‌ی پرواز بودند، اما ترامپ بدلیل سقوط هواپیمای مسافربری از ماموریت آنها پیشگیری کرد! بر اساس آن فرض مقدمانی در واقع سناریو موفق شده است که تیری در کند بدون عقوبتی هزینه بار تر علیه نظام. مردم فدای سرِ مالک قانونی. مگر مردم نسل پیش، در یک مبایعه‌نامه(بنام قانون اساسی بنا بر اصل 110 و مخلفات و نیز اصل 177) حق خود و نسل بعدی را در آب و خاک مشترک(ملک مشاع) به یک خریدار (قادر مطلقه( پیشفروش نکرده‌اند؟ بنابراین جان برده چه اعتباری دارد؟ اساسا نیازی نیست او از فحوای سناریوها مطلع باشد! چون قانونا حق بر سرنوشت خود را نظارت ندارد!... این از عقوبت هشتاد و چند میلیون برده‌ی جاهل و صغیر و مغبون با سرنوشتی محتوم. اما سرنوشت مسئولینِ آگاه چه میشود؟
.
آیا سردار سلیمانی از ترور خود مطلع بود؟
در ویدئوی پیوست، سردار حجازی(جانشین فرمانده #سپاه_قدس در لبنان) از آخرین دیدارش با حاج قاسم در لبنان روایت میکند! شبی که حاج قاسم خواست از لبنان به سوریه برود و از آنجا به عراق پرواز کند، او به دفتر ایشان رفت و دو رفتار و گفتار عجیب از خود بروز داد:
1. رفتار
عجیب اول:
دستوارتی داد راجع به چگونگی رفتار در سه ماهه آخر سال 98 تا دو ماه اول سال 99
.
حجازی میگوید: خیلی عجیب بود که با توجه به تردد پیوسته و امکان تماس مجازی، برای دو ماهه ی آخر دستوراتی داد.( انگار آگاهانه وصیت میکرد
!)

2. عجیب دوم: حجازی میگوید موقع ترک دفتر، تماسی از سویِ دخترِ مغنیه با او برقرار شد که در پاسخ به این پرسش که حاج آقا، با این عجله کجا می‌روید؟ سلیمانی گفته بود: به مقتلم میروم!

3. وداع نرم با تصویر یاران:
قابل توضیح است که چند روز پیشتر، #قاسم_قاسمی در آخرین حضور و وداع خود از محل کارش در سپاه قدس در تهران، پیش از عزیمت به لبنان، با تمام عکس‌های شهیدان روی دیوار روبوسی می‌کند! گویا قرار بوده است دیگر به این مکان بازنگردد و البته بزودی با ایشان دیدار کند
!

نکته: محمد حجازی در ویدئوی مربوطه، خیلی بیمورد تاکید میکند که از آخرین حضور سلیمانی، فیلمبرداری نشده است! بلکه فیلم یادشده مربوط به دوربین‌های مداربسته است!
اما حجازی چرا این توضیح غیرضروری را می‌دهد؟
چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است؟!

انگار می‌خواهد وسط دعوی نرخ تعیین کند که: در تهران تصمیمی گرفته نشده بود، که ایشان قرار است دیگر بازنگردد! وگرنه از آخرین حضور او فیلمبرداری می‌شد!
.
پیام به کلاب هاوسیان:
اینها را گفتم تا به ازمابهتران کلاب هاوسی ( با گوشی‌های گران فرامردمی) که تب و تاب جدیدشان، برخاسته از عزم اتاق فکر نظام، برای موجسازی پیش از نمایش انتصخابات پیش‌روی است، بگویم
:
"جز روش استحاله برای استقرار نظامی مردمی، برای دستیابی به یک مکانیسم تصمیم سازی مورد اعتماد فراگیر مردم، جز الگوی یک #شرکت_سهامی_عام_ایران_انسانی ، الگویی مطمئن برای نظام مردمسالاری وجود ندارد! چرا که اصلاحات در ساختار قانون اساسی فعلی با وجود دو اصل 110 و اصل 177 و مخلفاتش، مچل کردن خود و اتلاف توان مردم است و در یک جمله: "سرسره بازی روی خونِ مردم مغبون است! و این یعنی: شریک دزد و رفیق قافله بودن!
و  اما چیست اصل 177؟
و ما ادراکَ قانون اساسی؟
.
اصل 177 قانون اساسی:
"... محتوای اصول مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای(بنای) کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و پایه‌‌های ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و "ولایت امر" و "امامت امت" و نیز اداره امور کشور با اتکاء به آراء عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است!" ... عجبا... براستی معنای اصلاح چه باشد؟ جز لایی‌کشیدن و ماستمالی و ماله‌کشی مردمسالاری(تو بخوان برده داری شبهه مدرن) در جیب مالکِ قانونی مردم؟
چرا که:
اصل 177 قانون صراحتا می‌گوید: اصول بنیادی برده‌داری، تا ابد تغییر ناپذیر است!
و جالب است که بدانیم این اصل برده داری، در سال 68 با تبانی اکبرشاه و سلطان صاحبکران به قانون اساسی تزریق شد.

.
این جمله را صد بار با هم بخوانیم:
قانونا، هر گونه اصلاح اصول بنیادی برای دوپارگی ملتی واحد گرد آب و خاک مشترک(ملک مشاع)، بین مومن برخوردار و کافر مطرود، تا ابد تغییر ناپذیر است
!
بر این اساس حالا معنای این آیه ی دلخواه آقای قانونی جناحین نظام را بهتر متوجه میشویم! که بموجب سیاستهای کلان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی تکنفره، بر روی دو ریل موازی تا دیار قدس و هر کجای عالم از جمله روس و چین و حزایر قناری، و بمنظور صدور انقلاب در قطاری اختصاصی که خدمه‌اش را تنها مالک قانونی(ولایت مطلق فقیه و اربابش) تعیین و منصوب میکند؛ و نقش بردگان فقط بیعت با آن است، بهتر متوجه می‌شویم!
آیه‌ی تضمین ویژه‌خواری این است:
"رحمائهم بینهم و اشداء مع الکفار"
یعنی چه؟
یعنی اصلاح طلبان خوب میدانند که از قُم تا رُم، برای اینکه جزو رحماء باشند، تنها یک راه دارند! تن دادن به حکم حکومتی قانون برده داری. والسلام.
پرسش:
مگر بر اساس استخدام همین یک آیه که صدبار در صفحه ی رهبر نظام میخوانیمش و اصل و اساس ویژه خواری مومنین به قدرت مطلقه است، این فساد فراگیر گسترش نیافته و موجب تعمیق شکافی بنیادی نشده است؟... بنابراین #تکرار این بازی چه معنا دارد؟

اینجاست که اصرار اصلاح طلبان حکومتی و تیم #نایاک را بر مشارکت در قالب قانون اساسی، بهتر می‌توان درک کرد! حفظ منافع مادی که از اوجب واجبات است و بهره‌مندی از قدرتی که تمام مردم غیرتشکیلاتی(بعنوان برده‌های قانونی) بموجب فقدان حق مشترک آب و خاک مشترک در ملک مشاع، قانونا بعنوان یک سهامدار برابر مطرح نبوده و از شوراهای محلی بومی تا مرکزی جز سربازان بلشویکی یک پادگان نقشی ندارند! پس از مواهب سهم برابر برخوردار نخواهند بود! چون قانونا سهم برابری وجود ندارد! چون لله ملک السموات و الارض و کلا ارض و سماوات در ید قدرت مطلقه است! که آیا به بردگان نواله‌ای بدهد یا ندهد؟ و آیا به کارگزارن اصولگرا و اصلاح جلب خود عنایت کند یا نکند؟ و کی آن سربازان انتحاری را حذف کند یا نکند؟
بنابراین مردم غیر تشکیلاتی که هیچ، حتی تشکیلات در چنین سازوکاری عملا در حد گروهانهای یک پادگانند! نه بیشتر!
و البته چون بر اساس اصل تنازع بقاء، همواره برخی از مردم به این ایدئولوژی برده‌داری مؤمنند، و برخی کافر، لذا همواره وحدتی مردمی گرد منافع مشترک رخ نخواهد داد! و این یعنی: تفرقه و شکاف طبقاتی... یعنی همان فتنه‌ی اصلی سلطه‌گری که سردمدارانش، بصورت قانونی سرنوشت مردم را از اتاقهای فکر پشت دخمه‌های کلاب هاوسی از ما بهتران، و از ایران تا ایرانستان هدایتی نرم میکنند! و از آن دلشادند!
.
با این حساب، آیا در غیبت نظارت تمام مردم بر سرنوشت خود و با وجود سربازان انتحاری در نظام سلطه، اساسا از درون صندوقهای رآی مارگیری نظام ایدئولوژیک، جز بیعت حداکثری بردگان، با مصلحت حفظ نظام که از اوجب واجبات است، نتیجه‌ای حاصل میشود یا خیر؟
و اساسا از کجا مطمئنید بدیلّ موسوی، در یک معرکه‌ی دیگر، باز هم مچل نشود؟
این حقیتی نویافته نیست!
4 سال پیش هم در سناریوی بنفش، از قول قادر مطلقه ی قانونی، بر این تاکید کردم که:
فقط یک حاکم در این قانون متصور است:
حسن و محمود و ابراهیم منم...جمله حرفند، من سَرَم؛ من بدنم!

یعنی آقای موسوی و خاتمی که سهل است! اگر حتی حضرت گاندی(ر ه) هم در چارچوب این قانون رأی آورد، بنا بر چنین اصلی، ملتزم است که ایمان گنگ و غبن نسل انقلابی را در حلقوم نسل بعدی فرو کند! وگرنه ممکن است به عقوبت پسته‌ی رفسنجان در استخر فرح محکوم شود! و یا تناول #واجبی در زندان شوهر فرح.
چون بر اساس اصل 177 این نظام قانونا تا ابد... تا ابد... تا ابد، تغییر ناپذیر است!
حالا تفهیم اتهام شد؟ کلاب‌هاوسی اصلاح‌جلبِ عزیز و لذیذ!
.
منظور روحانی از توصیه به ارتش(یا فرمانده‌ی سپاه در حکومت نظامی آتی):
و در چنین پادگانی که اصل بنیادی‌اش "ارتش چرا ندارد" است، هیچ تحولی جز روشی کتمان‌ناپذیر در مقابل چشم همگان، برای اثبات مقبولیت خواسته‌ی اکثریت گلستان در میدان (گرد اقلیت گلوله داران) آن هم با روشی اجماعی و فراگیر و بصورت مسالمت آمیز، مقدور نیست!
و اینجاست که در تداوم نقش امنیتی اطلاعاتی سرباز انتحاری نظام(یعنی روحانی)، ماهیت برگ آخر و رمز سخنان اخیرش را در تذکر به ارتش در رعایت حق قانونی مردم، در می‌یابیم!
هوای برده‌های قانونی را داشته باشید! و به ایشان به اندازه‌ی بخور و نمیر نواله دهید! تا یکدیگر را به نفع نظام بدرند! چون قانونا قرار است خودیها باقی بمانند!
.
و چیست استحاله‌ی نرم؟
چهار سال پیش، و البته سالها پیشتر، از عقوبت برگ اول او در مثنوی سناریوی بنفش رونمایی شد!
راهکار تغییر مسالمت
آمیز مناسبات قدرت قانونی هم با ذکر فلسفه و استراتژی و تاکتیکهای مناسب با مبانی حق برابر و مشترک مادی در ملک مشاع، با هم‌افزایی از حاشیه تا متن، در یک مرامنامه بیان شد.
و نیز چگونگی و مراتب تاسیس یک شرکت سهامی عام... که در یک حرکت معرفتبار و آگاهیبخش و فراگیر، ما به جز معجزه، برای تخولات بنیادی تنها یک راه داریم:
تحولی بنیادی که میتواند با یک نقشه‌ی راه میدانی در یک فصل سال، با استحاله‌ای نرم (نه با شعار سنگرساز و تنش آفرین انقلاب چکشی و خونین) میوه دهد
!
وگرنه با چنین پرچمدارانی، وقتی فرماندهان تک تیراندازان، به قرصهای سیانور زیر زبان مسلحند، از قربانی کردن گله‌های پریشان و جدا جدا، که نقشه‌ی راهی واحد در دست ندارند، باکی ندارند
!
چون این حکم قطعی اصل 177 ذیل صاحب اختیار اصل 110 و جانشینان اوست:

اصل 177  یعنی ایمان نسل بدنیا نیامده از پیش تعیین شده است! و توسط نسل مرده به ولی امر و امام امت پیشفروش شده است. و جنین حقی تا ابد غیرقابل کتمان و غیر قابل بازگشت است!
آیا تفهیم اتهام شد؟

پرسش:
بنابراین با وجود دلبستگان به چنین قانونی، به نظر شما و کل پرچمداران پیشرو در #کلاب_هاوس و نواله خوران ملتزم به نظام قانونی، این مردم اسیر در زیر عبای ولی امر و امام کبیرِ امتی صغیر، اساسا چه کاره حسنند؟
جز آنکه سوار بر قطار صدور انقلاب روی دو ریل ثابت جناح چپ و راست به مقصد جنگ در دیار قدس تا ظهور آقا امام زمان، و به لکوموتیورانی اپراتوری ملتزم به حکم حکومتی(گیریم برآمده از صندوق کدخدایی سال 88)، تنها چون بردگانی‌اند که تنها به کار بیعت با قانون ناخدای زمینی در سیاهی لشکر صفها میخورند، تا بندگی و بیعت خویش را در دوری باطل ثابت کنند! وگرنه در صورت هر گونه اقدامی برای تغییر سازوکار بنده‌پروری و برده‌داری نوین در قانون اساسی و استرداد حق شهروندی در آب و خاک مشترک، بصورت مستقیم و غیرمستقیم، مشمول حکم حکومتی حذفند
!
.
پرسش:
آیا شما بعنوان صاحب یک تریبون اختصاصی در اپوزیسیون که در کنار سایر تریبونها مردم را هزارپاره میکنید، قصد سلاخی بره‌ها را در سلاخ‌خانه‌ی قانونی(از بن بست کوچه پس کوچه‌ها تا سرنوشت گورستان کرونا) دارید؟

اگر نه!... پس...
پرسش بعدی: چرا در دوراهی اصلاحاتی ناممکن در چارچوب قانون سلطه، و مبارزات سنگرساز و رادیکال در جنگی ناگزیر با شعار براندازی و انقلاب، چرا در دوگانه‌ی پرهیز از مشارکت و بیعت در دور باطل صندوق رای، و یا روش انقلابی براندازی کور و خشونتبار و بدون نقشه‌ی راه با شعارهای پراکنده، به یک روش علمی و عملی مسالمت‌آمیز و غیرقابل کتمان، که در یک فصل سال به استقرار اراده مردم منجر می‌شود، عنایت نمی‌کنید؟

مگر وحدت اکثریتی بر اساس مکانیسم تصمیم سازی اعتمادساز در مقابل چشم تمام مردم، طبق مراتب مرامنامه استقلال آزادی، در چارچوب یک #شرکت_سهامی_عام-ایران_انسانی از دوران پیشاآزادی تا دوران گذار و پساآزادی چه ایرادی دارد؟
آیا جز حذف ویژه‌خواریِ خوشه‌چینان؟
آیا به همین دلیل است که شما خوشه‌چین قرارداد پیشفروش اراده‌ی یک رهبر، توسط چینید؟
رهبری که در ملک مشاع متعلق به مردم، اجازه ندارد، بفرموده فحوای آن قرارداد میلی را برای صاحبان حق رو کند!
نتیجه: وقتی اراده ی یک ملت در یک قدرت متمرکز، قانونا حبس باشد، آنگاه وقتی آن قدرت متمرکز غیرپاسخگو، توسط قدرت مافوق جهانی گروگان گرفته شود، آنگاه ملتی در گروگان گروگانگیرانند!
و استعمار نوین یعنی این! یعنی گذر از کشتیهای توپدار قرن هیجدهمی، و بمباران قانونی.
یعنی:
استثمارگران بومی را در کشورشان قانونی کن!
آنگاه ایشان را به گروگان بگیر و ملتی را و کشوری را استعمار کن!

خیام ابراهیمی
30 فروردین 1400

پ.ن:
برای شادی روح سردار حجاری و سردار سلیمانی و شرکاء قانونی، تا کی تلفات؟

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...