Saturday, September 11, 2021

یازده سپتامبر و نعمت جنگ

منافع یازده سپتامبر 2001 آیا از جنس آبان 98 است؟
"خمینی: جنگ یک نعمت است!" (اما برای که؟!)


این حرفِ دلِ پیروانِ  علیاحضرت #ملکه_الیزابت_اول است! وقتی با پشتیبانی بانکداران لندنی در کمپانی هندشرقی و با کشتی‌های توپدار در کارِ فتحِ منابع طبیعی و انسانی هندوستان و سرزمینهای غنی جهان بودند و بازماندگان او نیز در همان سودایند؛ اما این روزها با همان #منافع_مشترک بین خود و شریکان تجاری، و با ابزاری نرم و با برجسته کردن و نهادینه کردن #تضاد_منافع در قواعد و قوانین عرفی و یا رسمی سرزمین‌های مستعمره!

چرا جنگ برای امنیتِ قدرت‌های تمامیتخواه بومی و جهانی همواره یک نعمت است؟
چون آنان با اطمینان از قدرتِ درنده و سازماندهی شده و شبکه‌ای و مُدَوّنِ خود در اتاق‌های فکر حرفه‌ای، همواره دشمن غیرخودند؟ و اگر غیرخودیان اهل استقلال و صلح باشند، گرگان عالم همواره در فکر کشف تضادهای درونی صید خود و تولید دشمنی برای یک جنگ موجهند! تا سیلی اول را کسی بزند که قرار است در جنگی نابرابر دریده شود! سالهاست که ملکه با توسل به روش‌های نوین و مدرن، این طعمه ها را شناسایی و آنها را تا کسب قدرت در سرزمینهای دلخواه حمایت می‌کند! آنگاه با تشدید تضادها در دامچاله‌ها آنها را به نبردی نابرابر می‌کشاند و خونِ رگ‌های مردمشان را در کامِ خود می‌چلاند! بویژه پس از جنگ جهانی اوّل
.
.
جنایتِ یازده سپتامبر
در بیستمین سالروز جنایتِ یازده سپتامبر در سال 2001، ما همچنان شاهد تجارتِ پرسودِ جدال بین دوقطبی خودی و غیرخودی در جهانیم. هر چند در آن روز شوم، ده سالی میشد که از فروپاشی قطب دوم رسمی یعنی کمونیسم در کودتای اوت 1991 گذشته بود! اما کماکان در دوسوی این تجارت صنعتی، هنوز شاهد دو بازیگر جنگنده در دو جناحیم که قادرند با لطایف الحیل تنور جنگهای درنده را داغ نگاه دارند. (شبیه دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب در نظام سلطه و دوقطبی مؤمن/کافر در ایران.)
یک قدرت حاکمه در متن، و یک قدرت محکوم در حاشیه
...
صرف نظر از گرایشات ایدئولوژیک و نیتِ بازیگران اصلی جنایت یازده سپتامبر، در این دو جناح همواره شاهد القاء احساس گناه به بخشی از جامعه بوده‌ایم! بی‌آنکه بدانیم چه بخشی از این دوگانه، واقعی و کدام بخش ساختگی و جعلی بوده است! آنچه انکار ناپذیر است اما موجسواری هر دو جناح بر گرایشات واقعی و البته شبهه‌ناک و سوء تفاهم‌برانگیز باورهای معمول و موروثی مردم بوده است! دو جناحی که عموما یکسوی آن گرایشات دموکراتیک و سوی دیگر آن گرایشات تروریستی و ایدئولوژیک و شبهه‌دینی بوده است! گرایشاتی که پیشتر بصورت سازماندهی شده از سوی قدرت حاکم بر جهان، عمدا و با روکش ایدئولوژیِ بومی و حکومتی تشدید شده بود! تقویت و تجهیز صهیونیسم، قوم گرایی، حزب الله، القاعده و طالبان و بوکوحرام و... تا داعش... و البته در رأس آنها حکومتِ خمینی یا نظام ناجمهوری اسلامی
.

پس از پایان جنگ سرد، بتدریج دو بلوک چپ و راست حاکم بر جهان با شراکتی ضمنی، عملا جنگهای نظامی/تجاری را به حوزه‌های تحت نفوذ خویش سوق دادند، تا با به بازی گرفتن و آلوده کردن حکام مستبد کشورهای پیرامونی، قربانیان را از مردم جهان عقب‌مانده برگزینند! در واقع پس از پایان جنگ سرد ما شاهد تقسیم غنایم بین سهامداران یک شرکت سهامی خاص در شورای امنیت سازمان دُوَل(ملل) بودیم و هستیم. یعنی: بلوک شرق و غرب در هدف مشترکِ تقسیم منابع جهان سوم(کشورهای در حال توسعه و عقب مانده و پیرامونی) متحد شدند! این در حالی بود که در رسانه‌ها هنوز بدر بوقِ تضاد منافع بین این دو بلوک سنتی دمیده می‌شد! حال آنکه این القاء کاذب، طعمه‌ای بود برای فریب وابستگان سنتی به این دو بلوک متخاصم! غرب در صنایع چین بیشتر و بیشتر سرمایه‌گذاری کرد و منافعشان در هم تنید و روسیه با حفظ حق آب و گل، واسطه و دلالی شد برای به دام انداختن پیروان سنتی خود! و این آغاز جنگ‌های نیابتی در خاورمیانه بود! البته پس از تقسیم شرح وظایف بین اعضاء شورای امنیت با قدرت تعدیل کننده‌ای بنام حق وتو که پس از فروپاشی شوروی، در دستِ آلتِ فروپاشی، یعنی دولت روسیه باقی ماند! آیا این میراث بدلیل بمب اتم بود و یا دستخوشی برای یک توافق در یک ماموریت؟ هیچ نامحرمی نمی‌داند!

یعنی پس از دو جنگ جهانی اول و دوم و دوران جنگ سرد بین قدرتهای تمامیتخواه و سلطه‌جو در جهان، جنگ‌های بزرگ تبدیل به خرده جنگ‌های منطقه‌ای در آوردگاهِ کشورهای جهان سومی(بویژه خاورمیانه) شد!
.
دیوید لئونارد از نیویورک تایمز، در مقاله‌ای که در اواسط این متن آورده‌ام می‌گوید که دستاوردهای امریکا از جنگ‌های داخلی شمال و جنوب، و جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد، پس از ایجاد بحران‌های اجتماعی چه بوده است
!
پرسش ماهوی اما این است: چرا جنگ برای امنیت صاحبان قدرت منفعت دارد و مایه‌ی حیات و تثبیت ایشان پس از بحران‌های اجتماعی است؟ و آیا در امر توسعه‌ی اهداف مافیای قدرت، این بحران‌ها ناگزیرند و یا تصنعی و دست‌ساز؟ و وقتی جنگ روی جنازه‌ی مردم بینوا، مایه‌ی حیات صاحبان قدرت است، آیا می‌توان میان تضادهای فرهنگی گردِ حقوق ثانویه، به یک صلح فراگیر مردمی گردِ حق اولیه و منافع مشترک دست یافت یا خیر؟
و چگونه می‌توان قدرت صلح فراگیر مردمی را در سازوکار ژن‌برتر مافیای جهانی و بومی ناگزیر کرد؟
این پرسش یک پاسخ دارد: تغییر شیفت از عنصر تفرقه و سوء‌تفاهمات تنش آفرین و بحرانزای معنوی(حقوق ثانویه)، به منافع مشترک و تفاهم مادی(حق اولیه)، برای برخورداری تمام سهامداران برابر جهان در یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی
!

این یعنی: حذف عنصر تفرقه و تنش برای تضمین حقوق بشر بصورت عملی! یعنی آغاز امنیت برای حفظ حرمت انسانی و زایش معرفتبار معنویتی مدنی!
.
احساس گناه در چنبره قدرت سنتی
اخیرا شاهد بودیم که در تداوم بازیهای جنایی/امنیتی/اطلاعاتی نظام قانونی سلطه در ایران، پاتکِ اتاق‌فکر نظام‌ به ترند توئیتری #مادری_بدون_فیلتر، هشتک #مادران_صورتی بود
!
هشتک
#مادری_بدون_فیلتر از دروغ بودنِ لبخندِ سنتی روی لبِ کنیزان و بردگان جنسی مدرن پرده برداشت که چگونه زنان خانه‌دار سنتی را در مناسبات مدرن، از عصبی بودن و ناشاد بودن و خستگی از تکالیفِ ماشینی همزمان اجتماعی و خانه‌داری و بچه‌داری و همسرداری مستمر، دچار گناهی عاطفی می‌کند! القاء چنین احساس گناهی به زنان(به عنوان انسان)، یک تاکتیک کثیف اسثتماری از سوی پرچمداران مافیای نرسالاران سنتی است که ذیل پرچم دروغین دینی(در پوستین مذهب مرده و عرف موروثی)، به نواله‌خوری از قدرت غصب شده‌ی مردمی، به خودفروشی و آدمفروشی و ضعیف‌کشی مشغولند، تا اعتیادِ زورمدارانه‌شان در امنیتی حکومتی بگذرد!

قدرت سنتی وقتی مشاهده‌کرد که امنیت و سامان و تعادلِ نرسالاری و برده‌داریِ غیرانسانی‌اش به هم ریخته، سناریوی #مادران_صورتی را طراحی کرد و توسط بازیگران و سلبریتی‌های برگزیده‌ی خود در فضای سایبری به اکران گذارد! آن هم با استخدام بازیگران و زنانی رانتخوار و با نمایش زنانِ خوشتراش و باربی و شاد(ساعت شنی) که با 5 فرزند ولایتمدار، به تمام کارهای خانه و شوهرداری و فان‌های خصوصی و تمایلات لاکجری و وظایف اجتماعی خود می‌رسند و کم نمی‌آورند! بی‌آنکه از قدرت متمایز پشت پرده بگویند: که ایشان دارای قدرت و درآمد سرشار و خدمتکار و رانت‌های حکومتیِ همسرانِ پیمانکار و چهارزنه‌شان هستند، که زوج‌های معمولی فاقد آنند!

این همان بلایی است که مافیای قدرت استعمار جهانی بر سر شهروندان غیرخودی در کشورهای پیرامونی می‌آورد! اگر می‌خواهید برخوردار باشید، باید آلتِ الگوهایِ قدرت و سیاست‌های کلان ما باشید! و البته آنها هرگز نمی‌گویند که این قشر سلبریتی و برگزیده، آلت‌های اجرایی و سربازان حرفه‌ای تجارت استعماری ایشانند و این یک لایف استایل عمومی و مردمی در تمام بسترها و زیست‌بوم‌های محروم نیست!
.
دوقطبی سلطه متکی بر حقوق ثانویه
در ادبیات سلطه، ما شاهد دوگانه‌ی خودی و غیرخودی هستیم که متعاقبا امنیت ملی و منطقه‌ای از دید قدرت قانونی برتر، امنیت مافیای خودی‌ها و شریکانِ خودشان است، نه تمام مردم! چون توزیع قدرت عادلانه بین تمام مردم، عملا فرصت تاخت و تاز بالهوسانه را در مهلت زندگی دو روزه، از ایشان می‌گیرد
!
لذا چه بصورت قانونی و چه در عرف و قانونی نانوشته، عملا اولویت حقوق ثانویه از قبیل حق تکنولوژی و سرمایه و ابزار تولید و هر ژن برتر ایدئولوژیک و قومیت و زبان و ملیت، بر حق اولیه مادی، خشت ابتدایی کسب قدرت می‌شود و از سوی مافیای قدرت حمایت می‌شود! و امنیتی اگر متصور باشد، تنها در سازوکار مناسبات چنان قدرت نابرابری، معنادار می‌شود
.
دوقطبی سلطه به نسبت دامنه و حوزه‌ی قدرت، جهان را بین خودی و غیرخودی(دوست و دشمن/ و مؤمن وکافر) تقسیم می‌کند! و عدم رعایت آن یعنی گناهی نابخشودنی
.
احساس گناه
القاء احساس گناه به شهروندان محروم و انسان آزاده و مستقل و مدرن در مناسبات سنتی، همواره تاکتیکی بوده در دست سران همین مافیاهای بومی و جهانی... القاء احساس گناه به قربانیان خارج از مناسبات قدرت، چه در مناسبات بظاهر دموکراتیک و چه در مناسبات علنا غیردموکراتیک... القاء احساس گناه به شهروندانی که از کورس رقابت بین ژن برتر تکنولوژیک و سرمایه، با ژن معلول و ناتوان جامانده‌اند! و البته القاء احساس گناه به مردم دینمدار که پرچمدارانشان با تکیه بر جعلیات و مذهب تاریخ منقضی، آلوده به تجاوزند
!

گزاره این است: تو هرگز نظم قدرت حاکمه را نمی‌توانی بر هم بزنی! و اگر فردیت و هویتی چون یک زن داری، پس برای برخورداری از امنیتِ اجتماعی، مجبوری به مرد سنتی در پناه قدرت حاکمه پناهنده شوی! و اگر در هیئتِ یک جماعتی، ناگزیری به قدرت سنتی مافیای جهانی پناهنده شوی! امنیت یعنی در پناه قدرت حاکمه، مبدل به یک آلتِ مفید شدن در دست صاحب و مالکِ قدرتِ موروثی.
.
امنیت یعنی پناهندگی و آویزان شدن به قدرت برتر حاکمه
:
در پی هر جنگی موج پناهندگی به نقاط امن‌تر جهان آغاز می‌شود!
و بدینگونه بچه زرنگ‌های بومی به کارخانه‌های ادمکسازی مافیای قدرت جهانی می‌جهند
!
در مناسبات قدرت نئولیبرالیسم، امروزه ما شاهد همین تاکتیکِ غیرمفید بودن و احساسِ  گناه دادن به شهروندان درجه دو و مردم مستقل و آزاده، در سازوکارهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی هستیم! امنیت می‌خواهی باید به مالک قدرت پناهنده شوی! وگرنه گناهکاری و مستحق مجازات و محرومیت تا حذف از زندگی عادی و نابودی
.

در چنبره‌ی قدرت مافیاهای متمرکز سازماندهی‌شده که علیه قدرت مردم غیرتشکیلاتی و تک افتاده و بی‌پناه، دهها سناریو روی میز دارند، راه نجات مردم پریشان و بینوا و بردگانِ تنهای جهان، چیست؟ مستعمره شدن و آویزانی به شرق و غرب؟ سوسیالیسم ایدئولوژیک (با الگوی سانترالیسم دموکراتیک از بالا به پایین)؟ سرمایه‌داری وابسته(کمپرادور) توسط تمامیتخواهان لیبرال ایدئولوژیک و قومگرا و مذهبی(ژن برتر)؟ و یا قدرت برآمده از شوراهای بومی به هم پیوسته از محلات تا مرکز در سازوکار یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی (برای جذب سرمایه و تکنولوژی و تولید ارزش افزوده بر اساس هم افزایی در شرکتهای تعاونی/مردمی)؟ راه اخیر راهی است که تاکنون اربابان بومی و جهانی به یاری رسانه‌های وابسته به منابع قدرت، به آن میدان بروز و ظهور نداده‌اند! چون این تنها راهی است که تمام سناریوهای استعماری جهانی و استثمار بومی را به هم می‌ریزد!
.
مزایای جنگ و یک مدل استعمار:
در ادامه با یک مقدمه و نیز ترجمه‌ی یک مقاله در سالگرد یازده سپتامبر از نیویورک تایمز، به فوائد جنگهای داخلی و جهانی و جنگ سرد برای مافیای قدرت پشتیبان امپریالیسم امریکا و شریکانش در اهداف گام به گامِ گلوبالیسم ذیلِ شعارهای چشمگیرِ بظاهر انسانی (تنها برای حیاط خلوت نواله‌خوران برگزیده‌ی خود نه تمام مردم) و برای اتمیزه کردن شهروندان جهان در استراتژی نئولیبرالیسم می‌پردازیم. همچنین نگاهی می‌
‌اندازیم به گزارش خبرگزاری فرانسه در واشنگتن، از اظهارات "جانت یلن" وزیر خزانه‌داری ایالات متحده امریکا در بابِ چگونگی مالیات بر شرکت‌های بین‌المللی در راستای پروژه‌ها و برنامه‌ها و منافع مردم امریکا و شریکانش.
یک روز از خواب برمی‌خیزی و می‌بینی که دیگر متاعت را هیچکس نمی‌خرد و تو محتاج نان شب میشوی و ناگزیری تمام منابع طبیعی و هستی‌ات را در ازای لقمه‌ای نان و امنیت بدهی!
مدل قدیمی استعمار: در کرمان ابتدا تریاک را رایگان توزیع کردند و به نیت اهداف تولید دارو، شیره‌اش را به قیمت گران خریدند! بعد که تمام مردم شهر معتاد شدند، تریاک را قطع کردند و آن را به قیمتی گران‌تر از شیره فروختند! آنگاه مردمی چرتی جیب یکدیگر را خالی میکردند تا بتوانند سرپا بمانند!
آلوده شدن به کسب درآمد بر اساس تضاد منافع در نبردی نابرابر، و بهره از از  ابزار جنگی مدرن و مدرن‌تر توسط حکومتهای مستبد نیز، با ملت‌ها چنین می‌کند!
و ملکه و دستیاران مجربش در این بازی استعماری با ملتهای پریشان و عقب‌مانده و بیشعور و احمق، استادند!
.
عناصر بحران‌زا مثل منابع طبیعی، مثل آلودگی هوا، مثل کرونا:
چرا بحرانهای جهانی از قبیل پاندمی
#کرونا نیز همان شرایط جنگی را برای قدرت گرفتن حکومتهای سلطه در جهان پدید می‌آورند؟ جنگ نیازمند سوخت شدن منابع طبیعی و انسانی است! این منابع از کجا و چگونه و طبق چه برنامه‌های بلند مدت و میان مدت و کوتاه مدت، تامین می‌شوند؟ روزگاری با قراردادهای استعماری برای تثبیت قدرت یک شاه و سلطان فرمانبر( مثل قرارداد دارسی در زمان قجر)، و روزگاری با قراردادهای دوپهلوی پنهانی(همزمان با عراق و ایران در زمان جنگ /ایران کنترا و یا دامچاله‌ی فعالیت اتمی پنهانی و مچگیری و تحریم و آچمز کردن حرکت زاینده و سازنده‌ی مردمی) بمنظور ایجاد تنش بیشتر و داغ کردن تنور جنگ و ایجاد تفرقه و بی‌ثباتی و سپس معاملات پشت پرده (شبیه قرارداد 20 ساله با روسیه و قرارداد 25 ساله با چین) برای دوشیدن منابع طبیعی سرزمین‌های عقب مانده، همچون چاههای نفت و گاز(در خاورمیانه) و معادن مس، آهن، تالک و لیتیوم(در افغانستان) و...
مثلا پس از خبر قرارداد 20 ساله با روسیه می‌فهمیم که منابع بزرگی از گاز در منطقه
#چالوس وجود دارد که مدتها پیش با همکاری روسیه کشف شده است.
و یا پس از روشدن بهره‌وری داعش از معادن تالک در افغانستان، می‌فهمیم که سالها پیش این معادن توسط روسیه کشف شده بوده است
.
.
پیروزی(نه شکست)
#امریکا در #افغانستان:
این روزها در یک فرافکنی موذیانه، اینگونه القاء میشود که امریکای همیشه زرنگ، پس از 20 سال هزینه در افغانستان پس از توافق با طالبان(چه توافق بدون تضمینی؟) با خروج از افغانستان، متحمل شکست شده است! حال آنکه امریکا هرگز در صد سال اخیر جز سرمایه گذاری کاری نکرده است! سرمایه‌گذاری دارای یک سناریو و پلن اقتصادی است! آیا ما از سکانسهای بعدی مطلعیم؟ عبرت تاریخی می‌گوید بویش بعدا در می‌آید! هرچند قاب ادکلنهایش همین امروز طراحی شده و آماده است
!

در 20 سالی که امریکا در افغانستان حضور داشت، داعش با بهره‌گیری از تکنولوژی غربی و نیروهای مفت کارگران افغان، ظرفیت معادن تالک را به ارزانترین قیمت از طریق پاکستان به اروپا و امریکا رساندند و خود را تجهیز کردند! در واقع امریکا برای نهادینه کردن فرهنگ دموکراسی در قوانین افغانستان از تئوری تا عمل، هیچ تلاش بنیادی نکرد و تنها نگهبان منافع خود بود! کار او رفتاری روبنایی و عوامفریبانه بود تا لحظه ی مقتضی. تا وقتی که طالبان و داعش و القاعده و نیروهای حقانی بتوانند خود را از لحاظ سازمانی و نظامی و ثروت، بازیابی و قدرتمند کنند! این یعنی اقدام امریکا علیه مردم افغانستان!

در واقع علی رغم القاء دروغینی که از طریق رسانه‌های وابسته به مافیایی قدرت در جهان میشود، امریکا در افغانستان شکست نخورد! امریکا به پشتیبانی بانکداران لندنی و تکنولوژی کشورهایی چون آلمان و فرانسه و متحدانش در G7 ، با دو بازو و دو تیغه‌ی تکنوکراتهای دموکرات و جمهوریخواه در گازانبر استعماری و به یاری شریکان خود در کارخانه‌های چینی و مافیای سران کا.گ.ب روسی، همواره در حال اجرای سکانس به سکانس یک سناریوی از پیش طراحی شده بوده است!

هنوز نقشه‌های معادن افغانستان توسط مهندسان شوروی در بایگانی ادارات افغانستان در دست امریکاییها موجود است! اما کسی از روابط امریکائیها با سران داعش برای بهره برداری از معادن شناسایی شده‌ی تالک نمی‌گوید! البته سهم روسیه که این روزها لامانی گرفته باید محفوظ باشد!
.
اما نقاط مشترک اربابان بومی و جهانی چیست؟
وقتی مافیای قدرت جهانی از پدید آوردن عوامل جنگ برای تقویت منابع سرمایه و تکنولوژی و رفاه مردم خود بهره می‌برد، قدرتهای بومی از آن برای مرده‌خواری از منابع طبیعی مردم خود به نفع تثبیت خود، ذیل سایه‌ی قدرت‌های محیطی و جهانی بهره می‌برند! این یعنی در جنگها و بحرانهای منطقه‌ای همواره خون مردم بینوای جهان پیرامونی نهایتا موجب تثبیت قدرت حاکم بر جهان می‌شود! و این قدرت کدام است جز قدرت اعضاء شرکت سهامی خاص شورای امنیت سازمان دول(نه ملل) که منابع طبیعی و انسانی جهان پیرامونی و عقب مانده را که بین اقوام و ایدئولوژیهای برساخته، فاقد قدرت قانونی فراگیر مردمی‌اند بین خود تقسیم کرده‌اند؟

فوائد جنگ برای امریکا:
و اینک نظری بیندازیم به یک مقاله‌ی داغ از نیویورک تایمز
موضوع: دستاورد سه جنگ داخلی+جنگ جهانی دوم+جنگ سرد برای نئولیبرالیسم امریکایی
(برگردان یک مقاله‌ از دیوید لئونارد از نیویورک تایمز در امروز جمعه 19 شهریور 1400 برابر با 10 سپتامبر2021 در سالگرد یازده سپتامبر):
گزاره‌های درون پرانتز از صاحب این قلم است(نه نویسنده مقاله).
.
مقاله اول: میراث مفقوده
بحران‌های بزرگ در تاریخ ایالات متحده اغلب این کشور را به دستاوردهای بزرگی ترغیب کرده است
.
1. جنگ داخلی: منجر به رهایی سیاهان آمریکایی و برنامه گسترده سرمایه‌گذاری داخلی در راه آهن، کالج ها و موارد دیگر شد
.
2. جنگ جهانی دوم: به جرقه‌ی ایجاد طبقه متوسط مدرن کمک کرد و به اصطلاح قرن آمریکایی را تقویت کرد
.
3. جنگ سرد: باعث رونق سرمایه‌گذاری خود در برنامه فضایی، فناوری کامپیوتر و آموزش علوم شد
.

(فراموش نکنیم که انقلاب اطلاعات و اینترنت و شبکه‌های دیجیتال، با اینکه سالها برای عرضه به جهان آماده بود، اما بلافاصله پس از فروپاشی شوروی رونمایی و جهانی شد!/یادآوری)

یازده سپتامبر 2001
حملات 11 سپتامبر، که در صبح درخشان تابستان 20 سال پیش، در همچو فردایی رخ داد، توانست میراث خوبی به جای بگذارد! در اندوه و عصبانیت ، آمریکایی‌ها در هفته های پس از حملات بیشتر از سال های گذشته متحد شدند! و محبوبیت رئیس جمهور "جورج دبلیو بوش" از 85 درصد فراتر رفت
.

(این یعنی جامعه‌ی لمس امریکایی، گرد سیاستهای کلان حاکمان خود، متحد و برپا شد! درست مثل جامعه‌ی ایرانی که پس از آغاز جنگ عراق، گرد سیاستهای کلان خمینی و نظام سلطه‌ی قانون اساسی، متحد شد!)

تصور اینکه بوش چگونه ممکن است به 11 سپتامبر با نوع بسیج داخلی جنگهای قبلی پاسخ داده باشد، دشوار نیست. او می‌توانست این کشور را برای متوقف ساختن وابستگی به نفت خاورمیانه متقاعد کند، اتکایی که هم از طریق تأمین مالی دشمنان رادیکال آمریکا(البته روی استیج برساخته) و هم از دست دادن آمریکا در منطقه جلوگیری کرد. بوش در حالی که به القاعده حمله نظامی می کرد، می توانست سرمایه گذاری عظیمی در زمینه انرژی خورشیدی، انرژی باد، انرژی هسته‌ای و گاز طبیعی انجام دهد؛ تا بتواند برای اقتصاد ، آب و هوا و موقعیت تاریخی بوش دگرگون کننده باشد.
بوش راه متفاوتی را انتخاب کرد، راهی که در نوع خود جاه طلبانه بود: "دستور کار آزادی
".
(اما آیا بفرموده، این هدف بوش راستین بود؟ و یا سرکاری و  تنور داغکنی برای چسباندن نان توسط دولت بعدی؟!)
وی ابراز امیدواری کرد که سرنگونی طالبان در افغانستان و صدام حسین در عراق، باعث الهام مردم در سراسر جهان شود، تا برای دموکراسی قیام کنند و خودکامگی را شکست دهند! (و البته) برای مدت کوتاهی "بهار عربی" که از سال 2010 شروع شد؛ به نظر می‌رسید دیدگاه او تقریباً در حال اجرا است.
هرچند امروز می‌دانیم که چنین نبود
!
(در دروغین بودن اهداف بوش همین بس که برای نمونه از عقوبت لیبی و عراق یاد کنیم:
1. در سرنگونی قذافی و استقرار اولین قانون اساسی لیبی پس از 40 سال مبتنی بر تضاد منافع و دو قطبی مومن و کافر... آیا در قانون اساسی دموکراتیک خودشان، عنصر تضاد منافع نهادینه شده است یا منافع مشترک بین تمام شهروندان؟
2. و یا در ماجرای برساختن #داعش و میدان دادن به این گروهک تکفیری و ویرانگر در عراق، آیا پس از سرنگونی صدام به استقرار دموکراسی منجر شد؟)

بوش و تیمش بازسازی عراق را پس از جنگ با مشکل مواجه کردند. در افغانستان، ایالات متحده پیشنهاد تسلیم طالبان را رد کرد و قدرت طالبان برای پیروزی در جنگ بهبود یافت و در مصر و سوریه، اربابان بومی، همچنان در قدرت هستند!
برخی از جنگ‌ها میراث روشنی از پیشرفت به سمت آزادی به جا گذاشته‌اند؛ مانند جنبش ضد استعمار و شکوفایی دموکراسی اروپایی، که پس از جنگ جهانی دوم رخ داد. (اما) جنگ‌های پس از 11 سپتامبر چنین نبوده است! اگر بخواهیم درست بگوییم: جهان در سال‌های اخیر بدون دموکراسی‌تر شده است
.
(براستی در همین فجایع افغانستان، براستی توافق امریکا با طالبان چه بود؟ اجازه برای تصاحب افغانستان با زور اسلحه؟! براستی اگر هدف امریکا افغانستانی دموکراتیک بود، آیا نمیتوانست پس از خلع سلاح کردن طالبان و حضور برای برگزاری انتخاباتی دموکراتیک، آنجا را ترک کند؟!)

بیست سال پس از 11 سپتامبر، به‌نظر می‌رسد این حملات به عنوان یک تراژدی دوگانه به یاد می‌آید. (در این دوران) وحشت‌های ملموسی وجود داشت: حملات آن روز تقریباً 3000 نفر را کشت! و جنگ‌های بعدی صدها هزار نفر دیگر را کشت! و (همواره) این سؤال دلهره‌آور وجود دارد و باقی مانده: آیا صرف نظر از آسیب‌ها، کشور (امریکا) موفق به ایجاد آینده‌ای بهتر شده است؟
(نگاهی به فجایع ناشی از سازماندهی به گروههای تکفیری حقانی در پاکستانی که متحد امریکاست از القاعده تا طالبان و داعش و ...):
یک افسر پلیس پس از ریزش اولین ساختمان در مرکز تجارت جهانی خاکستر شد
.
روت فریمسون/نیویورک تایمز
کارلوس لوزادا از روزنامه واشنگتن پست، با بررسی کتابهایی در مورد این حملات و پیامدهای آن ، می‌نویسد: "11 سپتامبر یک آزمایش بود. کتابهای دو دهه گذشته نشان می‌دهد که چگونه آمریکا شکست خورد." (آیا براستی شکست خورد؟!)
دیوید ایگناتیوس می‌گوید: "بدبینی رادیکال یک اشتباه است! در این دو دهه شاهد اشتباهات آمریکایی زیادی بودیم! اما درس‌هایی نیز آموختیم!" (اشتباه از دید چه کسی؟ بدیهی است که قدرتهای مافیایی برای تامین منافع کلان و استراتژیک باند خود، همواره تعدادی از خودیها را قربانی می‌کنند!)
"بیست سال گذشت": جنیفر ارشد آتلانتیک در مورد از دست‌دادن کانون یک خانواده و تلاش برای ادامه زندگی(هنوز سلامت روانی خود را بازیابی نکرده است!).
.
لیلا للامی ،داستان نویس، برای "تایمز" دیدگاهی را می‌نویسد: "این واقعیت که ایالات متحده خود حمله کرد و خشونت‌های بیشتری را علیه غیرنظامیان بی‌گناه در سراسر جهان اعمال کرد، عمدتا از روایت‌های رسمی حذف شد! (چرا حذف شد؟! آیا با مبانی دموکراتیک منافات داشت؟ و یا پای مصلحتی بزرگتر در میان بود؟ که مقامات قدرت توانایی پاسخگویی نداشتند؟!)

"برج‌های دوقلو" هنوز پابرجایند؛ زیرا ما آنها را دیدیم، که چگونه از سایه‌های بلند آنها بیرون آمده و خارج شدیم، و به‌‌اندازه کافی خوش‌شانس بوده‌ایم که آنها را برای مدتی بشناسیم."
کلسون وایتهد، این مقاله را بلافاصله پس از حملات 11 سپتامبر نوشت. بسیاری از مردم دوباره آن را مرور می‌کنند
.(هنوز پرسشهای بی پاسخ از ذهن جامعه پاک نشده است!)
"میشل دیفازیو" در 11 سپتامبر، پوستری از همسر گمشده خود، "جیسون دیفازیو" را که در مرکز تجارت جهانی کار می‌کرد، در دست داشت! (کریستا نایلز/نیویورک تایمز).
دن بری می‌پرسد: با توجه به نقص ناپذیری حافظه انسان، "هرگز فراموش نکن" به چه معناست؟
!

(این روزها از چپ و راست این جملات را زیاد می‌شنویم: نه می‌بخشیم! و نه فراموش می‌کنیم!... این یعنی نباید فراموش کرد! اما تا کجا؟ آیا ماجرا تا همیشه ادامه دارد؟... چون این سکه‌ی بنیادی تجارت مافیای جهانی و بومی است! تخم فاجعه را بکار! به بروز فاجعه میدان بده! فاجعه بیافرین! تا زخم‌ها و دردها و روش‌های رنگارنگ درمان، همچنان ادامه یابد!... شهروند درگیر دیگر برای ادای وظایف شهروندی مسئول، سالم و توانا نیست!)

جنیفر اشتاینهاور با جانبازان دو جنگ پس از حملات صحبت می‌کند. یکی از آنها می‌گوید: "من هنوز هم کمی از آن جنگ را در درون خویش می‌جنگم." (این یعنی تداوم یک نگرانی از امنیت که پیوسته باید در ترسهای باطنی شخصیت شهروندان باقی بماند، تا با حفظ بهانه‌ی آتشی زیر خاکستر با یک فوت شعله‌ور شود! و به سادگی تجارتی از نو رونق بگیرد.)
"الیزابت دیاس" گزارش می‌دهد که سیل نفرت ضد مسلمانان در پی این حملات باعث ایجاد نسل جدیدی از مسلمانان آمریکایی شده است که مصمم به تعیین جایگاه خود در این کشور هستند. (باز هم تداوم نگرانی برای امنیت و ...)

"مایکل کیملمن" منتقد معماری تایمز، می‌نویسد: سایت مرکز تجارت جهانی "هنوز مانند یک منطقه بیگانه است". اما بقیه منهتن پایین، شکوفا شده است. (این یعنی: زخمها و ترسها هنوز وجود دارند و مؤثرند! و برای دردها باید پیوسته مسکن تولید کرد!)
بقایای بیش از 1100 قربانی هرگز شناسایی نشده است. اما کری کیلگانون می‌نویسد که شهر نیویورک به جستجوی مطابقت
DNA (برای شناسایی جانباختگان)ادامه می‌دهد! وظیفه‌ای که پزشکی آن را "یک وظیفه مقدس" نامید.
پایان مقاله نیویورک تایمز
به پایان آمد آن داستان... حکایت همچنان باقی است
!
.
نتیجه: می‌بینیم که دغدغه‌های شهروندان و عوارض عملیات تروریستی و جنگ، و حفظ نطفه‌ی آن برای  جنگهای نیابتی مورد دلخواه مافیای نظام سلطه‌ی جهانی، توسط گروهکهای جعلی، چگونه توانسته عقوبت و بقایای آن را همواره برای رونق تجارت مافیای قدرت جهانی، مهیا و زنده نگاه دارد!
.
مقاله دوم: سیاستهای مالیاتی
سیاستهای مالیاتی گلوبالیسم به نفع سلطه سرمایه گذاران تکنوکرات امریکا و
G7
خبرگزاری فرانسه در واشنگتن: "جانت یلن" وزیر خزانه‌داری ایالات متحده، روز پنجشنبه از کشورهای گروه ثروتمند گروه
G7 خواست تا به سرعت اصلاحات مالیاتی جهانی را با هدف جلوگیری از فرار مالیاتی اجرا کنند.
این پیشنهاد که در ماه ژوئن اعلام شد ، حداقل 15 درصد مالیات بر شرکت‌ها را در سطح جهانی وضع می‌کند و با هدف جلوگیری از انتقال شرکت‌ها به سود خود، به حوزه‌های قضایی با نرخ مالیات پایین‌تر ارجاع می‌شود
.
به گفته خزانه‌داری امریکا، وزیران دارایی گروه 20 در ژوئیه از این توافقنامه حمایت کردند و پس از آن 134 کشور عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی که بیش از 90 درصد تولید ناخالص داخلی جهان را تشکیل می‌دهند به حمایت از آن پیوستند
.
"خزانه‌داری" در بیانیه‌ای که پس از نشست وزرای دارایی گروه 7 به صورت مجازی برگزار شد، اظهار داشت: "وزیر امور خارجه "یلن" امروز از تلاش‌های مستمر برای بهبود سیستم مالیاتی بین‌المللی و اهمیت اجرای سریع سیستم جدید حمایت کرد.
با این حال ایرلند با این اصلاحات مخالف است! زیرا بخشی از
G7 نیست و مقر اصلی شرکت‌ها، به ویژه غول‌های فناوری و دارویی ایالات متحده است که نرخ مالیات پایین تر آنها را 12.5 درصد ترجیح می‌دهند.
ایالات متحده همچنین در حال کار بر روی اصلاحاتی است که شرکت‌هایی را که از بهشت مالیاتی سود می‌برند، هدف قرار داده، تا این شرکت‌ها را ملزم به پرداخت حداقل 21 درصد مالیات بدون در نظر گرفتن نرخ در کشور اعلام شده، کند
.
وی افزود: "این توافقنامه همراه با توافق جهانی ، بودجه‌ای برای افزایش مداوم سرمایه‌گذاری‌های مهم در آموزش، تحقیقات و انرژی پاک ایجاد می‌کند، که زندگی شهروندان آمریکایی را بهبود می‌بخشد و به ایالات متحده کمک می‌کند تا بهترین مکان برای انجام تجارت در جهان باقی بماند.( باز هم مدیریت شرکتهای چند ملیتی برای پروژه‌های انرژی پاک و بهبود زندگی شهروندان امریکایی... شهروندان امریکایی نه شهروندهای ملل دیگر... اما توسط شرکتهای چند ملیتی!)
.
نتیجه
:
تنش بین قدرت سنتی و مدرن، با زنده نگاه داشتن مبانی تضاد منافع و تنش و جنگ بعنوان آخرین راه، برای از هم پاشیدن و تضعیف امنیت قدرت انسان در یک سازوکار سنتی در مقابل قدرتهای محیطی است! چه در شکل سلبی و دفاع مقدس برای زنده ماندن، و چه در شکل تهاجمی و ایجابی برای توسعه‌ی بیشتر با ترفند و زور و قدرت متکی بر ژن برتر ایدئولوژیک و تکنولوژیک
!
هر جنگ و بحرانی دارای عوارض و پس‌لرزه‌هایی است که تا سالها ادامه دارد! مافیای تجارت جهانی برای تمام این پس لرزه ها دارای سناریوهای اقتصادی متنوعی است
!
ما اخیرا شاهد سرمایه گذاری فرانسه در عراق هستیم. یک نمونه تولید انرژی پاک برق با بهره گیری از نیروی خورشیدی. برای استقلال از منابع فسیلی(ذغال سنگ و نفت و گاز)

این یعنی بریدن دست ایران از عراق توسط جناح غربی شورای امنیت(فرانسه) با آنهمه هزینه. همانگونه که با اعمال قدرت روسیه، دست ایران از سوریه قطع شد! از سویی در همین روزها روسیه اعلام کرد که مقابل هرگونه تهدید امنیت اسرائیل خواهد ایستاد! این یعنی، همان پوتینی که به خامنه ای قرآن هدیه داد، علاوه بر اینکه واکسن تحویل نداد، صراحتا اعلام میکند که: ایران غلط میکند اسرائیل را تهدید کند! این یعنی چرت بودن رجزخوانیهای نظام ایران برای عوافریبی و ترعیب مردم.

حال محاسبه کنیم که با چنین دوستان و متحدانی که تنها به فکر قدرت خویشند، از قرارداد 20 ساله با ایران چه بیرون خواهد آمد؟ آنهم با طمع به بهره برداری در #میدان_گازی_چالوس.

لذا با وجود قدرتهای هم پیمان در شورای امنیت سازمان ملل، امروزه قدرت یک سلطان صاحبکران پوچ و هیچ است! و خطر اصلی برای مردم در همین علیل بودن نظام ایران است که قانونا نه به فکر مردم عقیم خود است و نه در شعارها و اهداف رؤیایی‌اش اصالتی و ضمانتی وجود دارد! این یعنی منابع طبیعی و انسانی گروگان در تکدست قانونی یک سلطان بینوا که چون آلتی در دست مافیای قدرت جهانی است؛
که اگر بصورت فورس ماژور برای استقرار قدرت مردمی چاره ای نشود، معلوم نیست بر سر وطن و شهروندانش چه خواهد آمد!

در چنین موقعیت بحرانزا، که قانون دست و پای مردم را در تکدست یک سلطان علیل زنجیر کرده و بسته است، تنها قدرتی که می‌تواند در مقابل هر قدرت مافیایی در سازوکار سنتی و مدرن، به استقلال و آزادی انسان منجر شود، قانونی کردن قدرت انسانی سهامدارانی برابر در یک سازوکار شفاف و مادی برای نوشتن سرنوشت عمومی است! این یعنی ضرورت اقدام برای رهایی کالبد وطن از چنبره‌ی معنویات سوء تفاهم برانگیز و احیانا جعلی که در مقابل حربه‌های استعماری قدرتهای مافیایی جهان، قانونا روحی ویرانگر را چون خوره بر جامعه حاکم کرده است!
چنین آرمانی محقق نخواهد شد جز با تاسیس یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی گرد #منافع_مشترک_ مادی تمام سهامداران برای ذوب کردن اقلیت مافیای سنتی که بر اساس #تضاد_منافع خاص بین فرقه‌ی خود و سایر صاحبان حق و مردم، قدرت عام را غصب کرده است
!
بدون چنین سازوکاری، تا هستی هست باید شاهد قربانی شدن مردم بینوا در دست گروهکهای تکفیری و طالبانی و داعشی برساخته توسط مافیای قدرت جهانی و بومی بود و اوضاعمان همین آش است و همین کاسه
.
برای آغاز چنین استقلالی، می‌توان این ایده‌ی بومی و حتی جهانی را توسط روشن ضمیران مستقل و آزاده‌ی ایرانی کلید زد
!
و چنین آرمانی محقق نخواهد شد جز با تمرکز بر سازوکار
#هم_افزایی بین شریکان برابر در اب و  خاک مشترک، برای تجمیع قدرت مادی همه در قانون.
وگرنه میان پریشانگویی و سرگرمی تریبونهای عوامفریب کلاب‌هاوسی و اپوزیسیونهای داخل و خارج، دیر یا زود سرنوشت ایران، همچون افغانستان و
#پنجشیر خواهد شد!

چون این نظام سلطه است که بازیگران تریبونهای اپوزیسیون کاذب و بازیگران کلاب هاوسی را با پول و تهدیدو تطمیع، تامین می‌کند تا به هر قیمتی (حتی نابودی تمام ملت و سرزمین مشترک مادری) خود باقی بماند! و بدیهی است که در صورت تداوم این نبرد نابرابر، مردم غیرتشکیلاتی و بینوا، بازنده‌اند!

و حرف آخر اینکه: راه استقرار قدرت مردمی، با تاکتیک جنگ در نبردی نابرابر نمی‌گذرد!
همانطور که همواره جنگ برای نظام مافیای جهانی سودآور بوده است! برای نظام سلطه در ایران هم سودآور است
!
آری جنگ یک نعمت است! اما نه برای مردم! بلکه برای سلاطین
!
راه یکی است: ساختن یک تریبون عام برای صلح در شرکت سهامی عام انسانی، از تئوری تا عمل
.
آنگاه با تدوین الگوریتم یک نقشه راه علمی و عملی(که در یک مرامنامه مهیاست) در عرض مدت کوتاهی: چون که صد آمد نَوَد هم نزد ماست
!

وگرنه باید در عقوبت 11 سپتامبری که از جنس آبان 98 است، تا تکه تکه شدن در ایرانستانی که معلوم نیست بفرمان ملکه سهم کدام لاشخور است، هر روز لاجان‌تر، منزوی‌تر و ویران‌تر شویم!
البته از کوزه‌ی قانون اساسی حاکم با تقسیم ملتی واحد بین مومن  کافر، و خودی و غیرخودی، جز این ویرانی برنمی‌آید! چرا که مبانی چنین شکاف قدرتی قانونی است!
چرا که بنای تداوم قدرتِ سلطان تمامیتخواه این است: اشداء علی الکفار و رحماء بیهنم.

خیام ابراهیمی
20شهریور 1400 اُمَوی


No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...