Wednesday, February 26, 2020

نامه به خاتمی

نامه به سیدنا #خاتمی

زنده‌ای سید؟ ای ختم روزگار!
فصلِ خوشه‌چینی کی از راه میرسه؟ ای استاد هوار!
از برکتِ خون نوزادِ یخ زده، آیا حقوقِ رگهایِ اهل بیت کنار شومینه، برقراره؟ جات گرمه، نرمه؟ دردی نداری؟
تو که زدی زیرش و گفتی: حق آب و خاک چِخِه! دموکراسی اَخِه! صاحبِ مردمسواری دیمی و هیئتی، بصیرتش اِندِ مُخه! گفتگوی تمدنها بدونِ ایمان به‌من، پُخِه!
کجایی فتانه جان، کجایی؟ چرا پیشِ ما نیایی؟
اونا که واسه تف‌شون خمس می‌گرفتن و شفا می‌دادن کجان؟
اونا که بودجه‌ی چادرهای زلزله رو به خیمه‌شب‌باز تف‌ها میدادن کجان؟
اونا که گریه رو عرّ می‌زدن تا دِلا رو غم‌مالی کنن
و حرَم‌ها رو از دُلارِ نذورات خالی کنن، کجان؟
می‌گه: تف به این بندگی و لعنت به یه‌دنده‌گی
که آفت زدی به درخت زندگی
تف نکن توی فصل برگریزون و لقاء الله
فوت نکن به آتیش زیر خاکستر زندگی ما
کرونا می‌باره از آسمون بخت‌ تو، روی تخت ما
یا کرام الکرونا
آفت‌الله اسپره‌ی #کرونا می‌گه:
یه ذکری بخون و توی صورت طرف فوت کن! خوب میشی! باور کن!
توی آب تف کن! بده دستِ مؤمنین برای شفا. خوب میشی! باور کن!
به حصر درون پیله مثل کرم اکتفاء کن! خوب میشی! باور کن!
تو گفتی اما: خوب شدن تنها وول زدن توی پیله نیست!
پیله رو باید بدری و پروانه شی و پرواز کنی! خوب میشی. باور کن!
ویزیتِ خمس رو بریزی توی صندوق مارگیری. انگشت بزنی توی دفتر ثبت هاراگیری! قبضش رو قاب کنی و جای بلیط پرواز ببری فرودگاه امام لاکچری. لازم نیست به بال‌های شهروندیت زحمت بدی، مگه خری؟! خودم عروجت میدم به آسمونِ آخری. تا دو تا فوت کنه آقابالاسری و بال بال بزنی و هبوط کنی توی گور اولی
و لابد: انا لله و انا الیه راجعون.
که ما از خاکیم و به خاک باز می‌گردیم!... آره؟
تا کرمها و مار و مورها هم به نوایی برسن!... آره؟
همون نواله خوران زالوهایی که مست از خون داغ و زنده‌ان و بزرگترین هنرشون فوت کردن و پاره کردنه... آره؟
تا برگهای پاییزی جدا بشن از دستان لاغر و خشکیده‌ و سربزیرِ درختی که میوه‌ش، اشکه وقت غیبت و وقت حضور آجرپاره... آره؟
چون ناامیدن از خریدنِ معجزه‌ی هر چی تف مقدس توی زندگیشونه
آره!
درختی که با تفِ تو، میوه‌ش اشک بشه
حقشه بسوزه و بسازه!
و با رعد و برقی، آتیش بگیره، بره توی تنور نونِ اونی که هی فوت می‌کنه بین رقص شعله‌ها روی شاخه‌ها...باور کن!
باور کن و ایمان بیاور به معجزه‌یِ تف‌ها و فوت‌ها!
ختم کن آیاتِ نشسته بر شاخه‌های لنگ در هوا را!
سیدنا، مولانا!
ای ختمِ روزگار و ای قفلِ کلیدها و تف‌ها و فوت‌ها!
خاتمی! ای امید چپیده در سوراخِ موش‌ها و آدم‌ها!
ای کوچک‌زاده‌ی مجلسِ ماقبلِ آخرین، لمیده در مدینة‌الکافرین!
ای رؤیای امیدِ مؤمنین در لی‌لی‌پوت‌ها.
بیا و بالاغیرتن، توبه کن از قانون قمه و شبان و رمه
و کاوِرِ اعتبار کاذبت را از تن کاخت بر کن و
کاوِرِ بالای سردرِ این کوخ را با سه استاتوس آخرم بخوان!
اقراء به‌اسمِ ذکرالشفایِ یاس‌ها بر رجزِ داس‌ها میان سوت‌ها!
و برای باز شدن عقده‌‌ی شکوفه‌ها
دعوت کن، به محفلِ انسِ تمام نمازِ جمعه‌ها با قیام و قعود و قنوت‌ها
از حذف غیرخودی به جذبِ تمام خودها در آغوشِ نخودها
شاید باز بشه این گره‌ی کور از عقوبتِ قوم لوط‌ها
کرونا چه خریه؟! سیدنا!
ای سالارِ کورسِ مردمسواری رویِ موجِ جنگِ تف‌ها و فوت‌ها
برخیز و توبه کن و کش نده این قانون رَمّالی را و
با گل بیا و تنها از آب و خاک و نور و هوای مشترک بگو!
تا جوانه زند جایِ اشک بر شاخسار وطن‌
لبخندی بر تن لاجانِ مام میهن!
تا بنشینیم گردش به مهر و
برنخیزیم تا شفا.
تو بی‌هزینه می‌تونی
و اگه نکنی، تا همیشه مدیونی!
خیام ابراهیمی
6 اسفند 98


Tuesday, February 25, 2020

حکومت نظامی ژله‌ای

حکومت نظامی ژله‌ای(قرنطینه، با توطئه‌ کرونا)؟ یا توهُمِ توطئه؟
کرونا، فرشته نجات؟ یا مرگ؟

دهها سال پیش "دین کونتز" نویسنده امریکایی رمان"چشمان تاریکی" از سلاحِ بیولوژیک "ووان400" نام برد که ویروسی مرگبار است درشهر ووان چین در حوالی سال 2020.(تحقیق و توضیح در بخش پیام‌ها)
#برزخ جایی است بین بهشت و جهنم، که تو آچمزی و قدرت تعیین موقعیت خود را از دست داده‌ای! و این همان وضعیت کنونی مردم ما میان دروغ‌های زنجیره‌ای است، آن‌هم وقتی بدون امکان نظارت مستقل، دارای مکانیسم راستی آزمایی نیستی! تا تو نتوانی وزن و موقعیت هر معنای در حال حرکت را میان ابر و مه و دوغ و دوشاب، درست درک و فهم کنی و روی جدول مختصات ترسیم نمایی و امنیت خویش را بسازی و به آن مطمئن شوی!
سالهاست که میان بحران‌های پی‌درپی و تحمیلی، ما از فردای خود بی‌خبریم! ما خسته شده‌ایم؛ و این بسیار طبیعی است که مردم بینوا و خسته، در میان سایه روشن‌ها، به هر دست‌آویزی برای تعادل چنگ بزنند تا به اطمینان از موقعیت خویش برسند! و این همان راز موفقیتِ موجسواران روی هیجانات و نیازهای مردم است! مردم در این تب دنباله‌دار نمی‌خواهند و نمی‌توانند باور کنند که در میان توهماتشان، امیدی نیست! پس تشنه‌تر از هر و قت، به هر چه که به سراب و توهمات القایی به ایشان لطمه زند، انگِ توهم می‌زنند! اتاق فکر نظام سلطه، این را خوب می‌داند!
بنابراین تا وقتی در مناسبات قانونی قدرت حاکم، #مکانیسم_راستی_آزمایی در دست تو نباشد، قانونا دم و بازدمت می‌تواند هر دو جرم تعبیر شده و هر کنش و واکنش‌اَت بهانه‌ای برای محکومیت و قربانی شدنت توسط #فرشته_مرگ باشد!
#کرونا اما توانست #فرشته‌_نجات نظام سلطه باشد: از توجیه عدم استقبال مردم در همایش #22_بهمن، تا خوانشِ آمار42/5(؟!)درصدِ مشکوکی که به عنوان نرخ وسط دعوی، مکانیسم راستی‌آزمایی‌اش در دست تو نیست! و چون علت عدم حضور اکثریت مردم در یک عزم ایجابی واحد ثبت نشده و بعلت قصور اپوزیسیونی پریشان، نتیجه‌ی اکت سازمانی و یک #فراخوان_فراگیر برای #تغییر_قانون_اساسی نبوده، لذا نمی‌تواند موجب #عدم_مشروعیت نظام شود! چرا که حکم شد آن کسری 8 درصدی مشروعیت، نتیجه‌ی طبیعی فتنه‌ی دشمن بوده! و لابد کماکان در شک میان ادعای اکثریت و اقلیت، باز باید بادکنک #براندازی را توی هوا تاب و کش داد، تا همچنان چون 41 سال گذشته، توان ملت غیرتشکیلاتی و پراکنده، قربانی و لاغرتر شود و منابع مالی تریبون‌های اپوزیسیون، روز به روز چاق‌تر.
#کرونا ویروسی است که در شهری بدنیا آمده که بزرگترین آزمایشگاه ویروس شناسی ابرقدرتِ #چین در آن فعال است! و چین کشوری است همجوار کره شمالی که در کنار روسیه و در 3قطبی کاذب جهان(بین پرچمدار نئولیبراالیسم امریکا و اروپا)، رقیب اقتصادی امریکایی شده که منطقا یکسوی ثابت معاملاتی است که در شورای امنیت سازمان ملل متحد، بین 5 کشور صورت می‌گیرد! با مستعمره‌ها چگونه رفتار کنیم تا در تقسیم قدرت جهان، کلاهک‌های اتمی‌مان توی هم نرود، جوری که با یک تیر چند نشان بزنیم؟! و هم وضعیت امنیت خود را تثبیت کنیم و هم از ثباتِ نظامِ مستعمرات وهم‌پیمانانِ آویزانِ خود مطمئن باشیم؟
می‌بینیم همانطور که روش‌های استعمار سنتی مدرن شده، روش‌های استثمار سنتی هم مدرن شده! بنابراین طبیعی است که منابع مالی، آن تریبونهایی را در اپوزیسون‌ بو بکشند و تقویت کنند، که هنوز با روش سنتی اندیشیده و گرد کیش شخصیت فردسالارانه مبارزه می‌کنند و حتی ممکن است به دلیل معلولیتِ زبان اِدراکی، مخالفین واقعی را به جرم مزدوری قربانی کنند! بنابراین خواه ناخواه، با عوامل اصلی توطئه، همنوا شده و با تقدس واقعگرایی حرفه‌ای که سندش نزد ارباب است نه رعایا، حقیقت را با انگ تئوری توطئه، سَر ببرند!
اما شرایط حکومت نظامی چیست؟
1- مرگ اختیار و اراده پس از هشدار و دستگیری و شلیک، در صورت عدم رعایتِ مقررات حکومت نظامی.
2- محدودیت تردد و عدم ارتباطات جمعی
3- هدایت شهروندان به ماندن در خانه برای حفظ امنیت جان خود و امنیت جامعه(تو بخوان حکومت).
پرسش: آیا شرایط فعلی چنین است؟!
فرق #حکومت_نظامی و #بمباران_شیمیایی با #سلاح‌_بیولوژیک، و بلایای طبیعی در این است که در حکومت نظامی، مدیریت تعداد کشتگان با حاکم است! اما در بلایای طبیعی با حکومت نیست! اما سلاح بیولوژیک و شیمیایی قابلیت کنترل قربانیان را در صورت کنترل دارد؛ چرا که تنها با خدماتی که می‌توان ارائه داد و یا دریغ‌ کرد، پیچ رگلاژ شیوعِ کشتار در دستِ عامل کشتار است!
بنابراین اگر حاکمیت بتواند #کنترل بر تعداد کشتگان را از بن بست خیابان که وابسته به واکنش مردم است به هوای غیرقابل کنترل منتقل کند، خواهد توانست به شهروندان القاء کند که حکومت نظامی ژله‌ای، امری سازماندهی شده نیست! و با این تاکتیک، طبیعی بودن یک خطر اپیدمیک و کشنده را با برگزیدن قربانیان خود در نزد اذهان عمومی باورپذیر کند!
هدایت نرم و سخت، پس از کشتار آبان 98، بمبارانِ "توهم کرونای واقعی" در هوایِ حلبچه‌ی ایران.
آیا می‌توان به ادعاهای متنوع نظام سلطه اعتناء کرد؟ آیا تنوع آراء در مسئولین نظام سازماندهی شده است، یا تصادفی و ناشی از بی بند ‌و باری؟ ما زیر بمبارانِ اخبار گیج و بی‌پناهیم و دست‌به‌دست می‌شویم.
تاکتیک دوغ و دوشاب
این تاکتیک با تعبیه‌ی یک یا چند نارنجک درون نارنج خوشبوی و خوش آب و رنگ یک هدف، می‌تواند نارنج خود را به مشتریان بفروشد! با همین تاکتیک است که سربازان سایبری نفوذی در اپوزیسیون سال‌ها توانسته‌اند، متاعِ خود را به مخاطبین بفروشند، تا با هدایتِ نرم، اذهان عمومی را به سمتِ اهداف از پیش تعیین‌شده توسطِ اتاق فکری بکشانند که برای هر واکنش شما، سناریوهای متنوعی روی میز دارد!
او برای موقعیتهای متنوع آماده است! و تنها در حیاط خلوت خود #آچمز خواهد شد!
با این حساب زیر بمباران اخبار دوغ و دوشابی، اگر به هر ادعایِ #حکومت_نظامی_ژله‌ای شک کنی و یا آن را دربست بپذیری، یک اسپره به خودی و غیرخودی، کافی است تا باور کنی که خطر مرگ میانِ همین اخبار و اهداف دوغ و دوشابی واقعی و طبیعی است و باید جدی‌اش گرفت!
جنایتکار می‌گوید: با مرگ انسان‌ها شوخی نکن! اذهان عمومی را مشوش نکن! تشویش اذهان عمومی و شوخی با جان انسان‌ها، قانونا حق من است!
یک اسپره و حشره کش، تمام مگس‌ها را نمی‌کشد! بسیاری را فراری می‌دهد از گرد شیرینی به میان زباله‌ها!
ایضا سمپاشی شهر با مرگِ‌موش، موش‌ها را از جوی‌ها به سوراخ موش‌ها گسیل می‌دهد!... از این بحران تا بحران بعدی.
14 روز در خانه بمان! دید و بازدیدِ عید تعطیل! بقالی‌ها لقمه‌ی فروشگاههای زنجیره‌ای نظام... محصولاتِ ارگانیک فدای ژنوم تراریخته‌... از قدرت زندگی مستقل تحریمی اگر با ما نیایی! چون تو موی دماغ مایی!
این همان کاری است که نئولیبرالیسم در نظم نوین خویش با غیرخودیان روا می‌دارد!
روس و چین هم می‌تواند آن را انجام دهد... و البته مستعمره‌هایش با مردم خویش و با جهان! اما آنکه چوب دوسر سوخته و بازنده‌ی نهایی است، مردم مستعمره‌ها هستند! مرغ عزا و عروسی روی سفره‌ی اربابان جهانی تا بومی.
.
از شهر #ووهان چین، تا شهر سوهان #قم تا شهر #رُم در ایتالیا با یکی دو اسپره‌ که می‌تواند تصادفی نباشد و موی دماغی باشد که باید کنده شود تا این بلای ساختگی با درد، کاملا تصادفی و باورپذیر شود! هر جایی که مافیای پشت پرده حضوری جدی دارد تا هر شهروند، در نظم نوین جهانی یک بنده شود!
ما راهی جز وحدت و هم افزایی گروهی در یک نقشه‌ی راه شفاف، گرد حق مشترک آب و خاک نداریم!
ما حق نداریم که افسار خود را به قدرتی پیوند بزنیم که مکانیسم راستی آزمایی‌اش در دست ما نیست!
حکومت نظامی ژله‌ای، چنین قدرتی است! و راه تصاحب آن جنگ در نبردی نابرابر نیست!
پیشتر از راه و چاه در #مرامنامه_استقلال_آزادی گفته‌ام.
مافیای جهانی در مقابل قدرت وحدتبخش مردمی، گرد منافع مادی مشترک، بازنده است!
مردم پریشان اما در چنبره‌ی بازوان بومی و و خارجی مافیای جهانی، گرد تضاد منافع ایدئولوژیک، بازنده‌اند!
ما می‌توانیم برنده باشیم... اگر لابی‌ها و دلالان و صاحبان تریبون و رسانه‌های وابسته به قدرت، بگذارند!
خیام ابراهیمی
6 اسفند 98

برزخ

 برزخی بین توهم بهشت و واقعیت جهنم

ماهیت کرونا از جنس تاکتیک آبانماه و مکانیسم انتخابات است و ریشه در حیات ویروس اصلی در بحرانهای زنجیره ای در #برزخِ بدن ناامن را دارد!
راز برزخ آمار 42/5 درصد چیست؟
تاکتیک ضدوحدت "برزخ" و تقسیم جهان بین سران با سمبول #کرونا
در استاتوس بعدی از راز آمار حقنه شده توسط نظام خواهم نوشت!
ارباب فکر میکند با کش دادن اوضاع از این ستون تا ستون دیگر مفری باز میشود و بالاخره با جابجایی ترامپ و یا قرار گرفتن در بلوک چین و روسیه، با دو تا کشمش و سه نخود، قال قضیه را میکند... مردم هم همه چیز را فراموش میکنند!
این رقم آمار 42/5 درصد هم حکایتها دارد... چرا اندکی زیر 50 درصد که میتواند مرز مشروعیت نظام باشد اگر به شرطی که بتوان اثبات کرد که تحریم کنندگان خواستار تغییر قانون اساسی بوده اند اما کسی آنها را گرد این خواسته متحد نکرد...پس علت اصلی میتواند چپیدن توی سوراخ موش از شر فرشته ی نجاتی مثل #کرونا باشد!
دنبال ریشه ها که برویم می رسیم به تاکتیکهای مافیای پشت رهبران جهان ...ما قربانی آن موش و گربه بازی بزرگ هستیم که اربابان عالم با سلاطین بومی و نظامهای سلطه ی نخودی راه می اندازند تا به بهانه ی تیکهای عصبی ایشان ملتهای منطقه را بدوشند... آنها با اینها بازی میکنند.... و اینها با مردم خود... توی این هیر و ویر یک برجساز میگفت کارگرانم زیاد غر میزنند...این روزها...من هم دقیقا همین رفتار اربابان را با ایشان بازی میکنم... یعنی آنها را در بن بست قرار داده به جان هم می اندازم و گاهی هم به یک لبخند مفت و دو تا بستی و یک دستکش و لباس کار شارژشان میکنم... پس: همواره یک بهانه ی وحشت مثل اسپره ی کرونا در دست بگیر ...میروند داخل سوراخ موش خود و دیگر دم نمیزنند و به جان هم می‌افتند و در بن بست باد یکدیگر را خالی میکنند!
نکته این است که از این بحران تا بحران بعدی، این شادی و غم، نه نان میشود و نه آب!
غروب هم که شد جمعشان کن و شروع کن با معمار و سرکارگر خرس وسط بازی کردن و نقالی بر سر داستان تعداد کشته شدگان آبان و قصه ی حسین کرد شبستری راه بینداز... او بگوید آمار را به تو داده تو بگو آمار دست اوست...او هم بگوید من موظف نیستم...تو هم بگو آمار آنقدرها زیاد نیست...کمتر است... اما سعی کن داستان را عین شهرزاد هزار و یکشب کش بدهی تا شب بعد... تا یک شب بیشتر زنده بمانی!
بدینگونه چشم کارگران هم بین تو و او آنقدر عین تماشاچیان زمین تنیس این ور و آنور میشود تا بازی تمام شود و خوابشان بگیرد... بعد برو خانه تخت بخواب تا فردا و روز از نو و روزی از نو... صبح که برخاستند می فهمند جا تر است و بچه نیست و چه کلاهی بر سرشان رفته... آنوقت دق و دلی غبن شب پیش خویش را بر سر هم خالی میکنند...
نتیجه:؟... هر روز مچاله شدن به دلیل امید واهی و خیالی در شب پیش... آن چه مهم است آن اتحاد مؤثر است که بتواند به یکباره خیمه شب باز و عروسکهایش را آچمز کند و صحنه را بازپسگیرد و کاری کند کارستان، که البته مجالی نیافته تا رخ دهد... بدیهی است که آن کار بزرگ اعمال خشونت در نبردی نابرابر نیست که عینا بازی با قواعد صحنه گردان است... باید با همان پنبه و با لبخند سر دزد سرگردنه را برید... با یک شاخه گل در میهمانی امن خودش... که بنشینی و برنخیزی و تا از خر مراد پیاده شود... تا تاک و تاکستان بر باد نرفته...
خیام ابراهیمی
5 اسفند 98

Monday, February 24, 2020

نئولیبرالیسم و حلّالش

نئولیبرالیسم و حلّالش


گروگانِ گورِ قانونِ روبه و گرگانم
لقمه‌ای در سور و سات مار و مور و کفتار و شغالانم
لایِ دست و پای عنکبوت‌ها
در بندِ تارهای تنیده از دهانِ هشت‌پای جهانم
میان بازوان خردکننده‌ به طمعِ طعمه‌‌ی امام‌بن عموسام و قطبِ زمان
بی نان و آب و نوشدارو... ناامیدی به هم‌افزایی انسانم
و در جنگی نابرابر
در چنگِ گورکنان و خوشه‌چینان و دلالان این سوی و آن سوی سنگرها
هیزمِ آتشِ باربیکیویِ مزدورانم؛
و همواره فرزندِ ناخلفِ پدرخوانده‌ی پشت دو‌قطبی کاذبِ از مابهترانم.
و میان صندوق‌های مارگیری بین لوطی و عنتران
خرمگسِ معرکه‌‌ها، گردِ شیرینی چسبیده به پشه‌کش‌هایم
و حالا درد و درمانی برای سودِ کارخانه‌ی اسپره‌ی جمهوریِ کرونایم
...
من پریشانم... بین بود و نبود
و در سایه‌روشنِ آخرین تقّلایِ برگ‌های پاییزی زیر درخت
بی تو با این مای پاره پاره در غارتِ توفان
که به‌دستِ تن‌‌فروشانِ چارفصل
از درختِ وطن‌ فرو می‌ریزند تک تک...بی صدا
نم نم بخار می‌شوم بر خاک مرگ از تنِ برگ
بینِ مرزها و آوندها...
و خشک می‌شویم در زهدانِ زاهدانِ جنگل تا مغزِ استخوان
و آتش می‌گیریم مثل چوبِ خشک در تنور یک لقمه نان
و خاکستر می‌شویم پیوسته در آتشدانِ زیر کرسی مهرویان در هر زمستان...
و باز بهار می‌آید و
نسیمی می‌وزد...
و دیگر هیچ.
در آن روز، اما
آیا تو زنده می‌مانی، در بساطِ کفن‌فروشان؟
یا در مهرِ نور و آب و هوا در هم می‌آمیزی
تا حل کنی خاک را
در آوندِ گیاه و درختان...
خیام ابراهیمی
5 اسفند 98

ایران موش آزمایشگانی

 ایران موش آزمایشگاهی اربابان استثمار بومی و استعمار جهانی

آیا امریکا،روسیه،آلمان،انگلیس و فرانسه می‌دانند چرا بین چین‌ و ایران، یک هندوستان 72ملیتی و افغانستان طالبانی، و پاکستان القاعده‌ای، از #کرونا در امانند؟
پس از حکومت نظامی روبهان به دلخواه اربابان جهان
نقشه‌ی راه اثباتی و میدانی چیست؟
تا خوانش صندوق در دست مردم نیست، نتیجه‌ی مشارکت با تحریم یکی است!
===
درس اخلاقی از نمایش و سناریوی 40 ساله‌ی حکومت نظامی رنگین:
"
انتخابات" صحنه‌یِ یک صنعت است ... پوستینی در هوایِ خلعت است!
این که سلطان را چه باشد احتیاج ... رأیِ تو شیری شود روبَه مزاج
این سَفَر از ابتدا مقصود بود ... "راه" مقصد بــــود و رأی مَـردود بود!
انتخابات صحنه‌ی تعدیلِ ماست ... امنیت در چینشِ قندیلِ ماست!
صندوق است و الکن است و گنگ و کور ... حکمِ اربابِ قضا را تو بجور!
حکمِ اربابِ قضــــا پوشیده بــاد ... "کدخدایی" داند آن‌را چون جهــــاد.
هست هشتاد و دو ده "ترکیبتان" ... می‌کنَد شصت و چهل، تعدیلتان!
با تو کردم من بنفش را تجزیه ... تا بخوانی متن را در حاشیه
آن‌چه پنداشتی: بنفش و سبز نیست ... مشکی است و رمز آن دانی که چیست؟
تـــا بگــــوید: "من گرفتم بیعتی" ... آن‌که پیروز شد مَنَم، نه ملتی!
نتیجه: تا صندوق مارگیری در دست روباه بنفش است نتیجه و خوانش آن هم به دست اوست و بدون مکانیسم راستی آزمایی و بدون نظارت مردمی نتیجه همواره به نفع مردم نیست!
تنها با وحدت اپوزیسیون و فراخوان و اقبال اکثریت بصورت میدانی و با رعایت مراتب علمی یاد شده در #مرامنامه_استقلال_آزادی برای تاسیس یک #شرکت_سهامی_عام (نه بر اساس #ائتلاف_خاص) می‌توان #مشروعیت اقلیت را از سکه انداخت و برای خواست اکثریت، در یک هجمه‌ی قابل ثبت در منظر تاریخ و چشم جهان، مقبولیت و اعتباری غیرقابل کتمان خرید و سندی ساخت قطعی(نه گمانی)! و با توجه به عدم امکان حضور میدانی بدون مجوز، تنها راه باقی‌مانده این است که با یک حلقه گل و با لبخند به میهمانی امنِ این روباه پیر در حیاط خلوت خودش رفت و نشست و برنخاست تا با #تجدید_رفراندوم مرده‌ی 58 با نظارت مردم زنده‌ی 98، آن جعبه مارگیری را برای گام بعدی که تعیین آلترناتیو و قانون اساسی جدید است پس گرفت!
ابتدا اثبات خواست واحد اکثریت گرد اقلیت بصورت مسالمت‌آمیز، سپس گام‌های بعدی برای تصمیم سازی توسط تمام مردم. البته شورای همان شرکت سهامی عام همواره باید در تعیین استراتژی و تاکتیکها و نقشه ی راه گام به گام در میدان و در کار تمرکز و هدایت کل مردم ایران باشد و تا استقرار کامل قوای سه گانه بر اساس قانون اساسی جدید از پای ننشیند!
تنها آرمان واقعی و قابل مفاهمه و وحدتبخش، برای تمام سهامداران مام میهن، امید برای مشارکت در شرکت سهامی عام ایران بر اساس امری مادی و عینی از شوراهای محلی و بومی تا ملی-میهنی و مردمی است!
خیام ابراهیمی
4
اسفند 98

سخن شب


سخن شب:
خر و خرما
هیجدهم بهمن 98
سخن شب:
نه هر که سر تراشد قلندری داند
نوزدهم بهمن 98


سخن شب:
کنش واکنشی
مال بد بیخ ریش صاحبش
ریش و قیچی را از سلمان پس بگیر!


سخن شب:
کوری شود عصاکشِ کوری دگر


سخن شب:
کافر همه را به کیش خود پندارد


Thursday, February 20, 2020

کرونا یا کرونا

یا کرام الکرونا!
ای حربه‌‌ی جدید مولانا

ای آبله‌مرغانِ نهفته در عصَبِ تاجِ خروسانِ جنگی، ای کابوسِ زونا!
ای که ندانی راز حلقه‌ی گل‌ها را
و تمایزِ زبانِ بیماری و دیوانگان را
ای که در اتاقِ فکرِ حکیمانِ شرّ و مرض‌هایِ نیمه‌شبی
بر سَردَرِ حجره‌ی طبیبانِ خیر نوشته‌ای: هذا مِن فضلِ ربّی!
ای شمشیرِ دوتیغِ برّان‌تر از هر سلاحِ هسته‌ای
ای که حماسه‌یِ تبِ بیعت را به تهدید خفاشِ خونخوار شب زِ پیش‌وپس خریده‌ای
و دوغ‌ودوشاب را در هم آمیخته‌، در کارِ تشویش اذهانِ مرده‌ای
ای که اعتماد را با پا کشیده پیش و با دست پَس‌زده‌ای
و راه نجاتِ ماهیان آب‌هایِ آزاد را در مردابِ گل‌آلود حضور و تحریم، یکی در میان باز کرده و بسته‌ای
ای میانِ دو قطبِ چپ‌وراستِ عالمِ فانی، در کمینِ رنجِ قربانی!
ای بازی و بازیگر و بازیچه در معاشقه بینِ اربابانِ تکنولوژی و ایدئولوژی و علم لَدُنی
ای عَشَقه!
اِی پیچکِ بسته به دست‌وپایِ هر مور و اِی همیشه همراهِ اول‌وآخر زِ گهواره تا گور
ای تطمیعِ دلالانِ محبتِ روس‌وچین از عقدِ خانمِ دو عالمِ لندنی با حضرتِ آقای اتازونی!
#کرونا!
ای حل‌المسائلِ مصائبِ نرینگی در جهان
ای صاحبُ‌القدرتِ زمان و مکان!
ای برتر از هر چه موشکِ کروزِ هار و سربازانِ گمنام انتحار، در کمینِ لامکان!
ای هوشِ برترِ قفسی، که دو هفته از پی هوسی در کوچه‌باغ‌های بهمنِ بی‌کسی، در غیبتِ صغری غنوده‌ای
و ناگاه به حکمِ "حَوّل حالِنا‌اِلی‌اَحسنِ‌الحالِ این قوم سرگردان"، در شب زفاف رُخ نمود‌ه‌ای
اکنون که زِ پسِ پرده از دَر درآمده‌ای
تا من از خود به دَر شوم در ترسِ آچمزِ معمارکبیر
در آغوش پُرگلِ این ملت اسیر، گردِ امتِ صغیر
در میهمانی امنِ کاخ دارا و کوخِ فقیر،
تا به خوانشِ دلخواهِ تو از این مقاربت، با سقط جنین، هدَر شوم
تا چه در خانه‌ی‌تحریم لمیده ابتر و، چه در صفِ مشارکت پرثمر شوم
تا تو باشی که باز حجّتِ بساطِ هر دغل شوی و به حکمی علِت‌العلل شوی
و از همایش نکبتِ حضور تا نمایش غیبتِ اهلِ قبور، هم علم و هم عمل شوی!
و حالیا که از بیمارستانی در تیمارستانِ حوض‌سلطان، قیام کرده‌ای و عذابی مُقدّر بر قومِ لوط شده‌ای
اکنون که با جهادِ سربازانِ ملکوتِ مجاز، روی ایر و زمین و آسمان پروموت شده‌ای
باید آیا بترسم همچنان از این ستون تا ستونِ دگر؟!
تا به کی زِ تیغ شمشیرت، بلرزم در نهان؟
از پایِ صندوقِ رأیِ مارگیری، تا درونِ متنِ قانونِ گروگان
که اگر در حواشیِ تحریم، نهالِ مهری بکاری در خاک
جای هر مرد سیاسی، درختی سبز شود بی‌جنس و پاک
تا هوا تازه‌تر شود!
دریغا که در سایه‌روشنِ ماه‌گرفتگی در پس ابرها
از بلندگویِ هر ماهواره‌ به حکمِ باج روبل و یورو از ید مطلقِ دلارها
پیوسته هشدار می‌رسد: "در خانه بمان اِی بینوا رَمِه از ترسِ سلاخ‌ها
ای هماره بی‌شبان در شبان و در پیِ روزیِ قصاب‌ها و ‌سالارها!
که وحدتی میان چوپان‌ها نیست!
تا پریشان و منتر بمانی برای کشمشی از ید مطلقِ لوطی همچون عنترها
تا به دشت‌های امن بچرند نواله‌خور و خوشه‌چینِ این‌سوی و آن‌سوی سنگرها
تا به کارِ نبرد در معرکه‌های نابرابر بیایی به پَرِ کاهی و نه هم‌افزایی
پس بخواب در خانه منتظر و بترس از جانِ محتضر
تا به میدانِ رجز و کرکری
جانت بگیرم در اجلِ مقتضی، سرسری
در دو سوی سنگرِ آتشِ زبان... یکی عیان و دو تا نهان!
و همچنان یله چُرت بزن و لنگ در هوا بمان!
و 1400 بار این ذکر را بخوان:
#کرونا ! یا کرام الکرونا!
ای که ندانی راز حلقه‌ی گل‌ها را
بهر زایشِ مهر و ماهی، نزد ما بیا.
خیام ابراهیمی
یک روز پیش از #2_اسفند_98
پیوست: #مرامنامه_استقلال_آزادی


Tuesday, February 18, 2020

بزغاله‌های مهربان

الگوریتم کرم
=======

ته مانده‌‌های غذایِ قاضیان
چشمک می‌زنند در سطل‌های زباله
در نیمه‌های شب زیر نور ماه... چون کرم‌های شبتاب که می‌لولند به خاکِ کوره راه
بوی عفونت و عید باستانی... می‌پیچد در هوای سرد خانه!
بزغاله‌های مهربان!
در فراموشی هم‌افزایی گردِ منافع مشترک
قربانیِ تنازعِ بقاء شدن، یعنی:
"قدرتِ مرگ در متنِ"معرکه" از زایندگی بیشتر است!"
که در این نبردِ نابرابر
بُز هم کتابم را نمی‌خورَد
چه رسد که به بهایِ علفی بخرد!
با این همه
عمرم پای سطل‌های زباله
در جستجوی ته‌مانده‌ی غذای قاضیان
هدر نشد!
هر چند یک نفس در میان گذشت...
این روزها
شیرتان با خوردن شاخ و برگ درختان این باغ
به کامم تلخ است!
که روزها می‌خوابم پای درخت
و شبها بیدارم تا خواب به خواب نشوید
تا پایان بازی‌هایتان
پیش از جویدن ریشه‌ها...
لقمه‌ی کرم شبتاب نشوید!
می‌دانم که در آغل‌ها علوفه‌ای نیست
و باید گرد درخت چرید
تا میوه‌ها...
و بست نشست و به آغل‌ها پناه نبرد
و شاخ و برگ و ریشه‌ی درختان را نخورد!
اینجا کتابی هست قطور
که می‌توان ورق ورق کاغذهایش را
جوید و خورد و نمُرد!
...
گفتی: خودت را به رؤیای پروانه‌گی مچل نکن
زنده زنده در پیله بمیر و ما را در هچل نکن!
تا آخرین برگ یک شاخه‌، شیر بز را امید هست
از ریشه‌ نشخوار کن و امید کرم را کچل نکن!
ورنه پیله‌ات را خواهند درید بهرِ ابریشم!
...
من اما، انتظار می‌کشم
یک نفس در میان...
شاید کسی کتابم را بخرد
شاید کسی کتابم را بخورد!
تو اما از مترسک بترس و
دل به خوشه‌چین ببند!
تا آخرین برگ و آخرین نفس چیزی نمانده!
خیام ابراهیمی
29 بهمن 1398



Saturday, February 15, 2020

گل و گلوله

گل یا گلوله؟ انتخاب #طبقه با توست!
(نظری بر دو نگاه و دو تصویر)

1) شیرین کاجانی(تصویر عروسک‌های بوتاکسی و قربانیان چروکیده):
🔹بدن، ویترین طبقاتی است! راز جوان ماندن، واکنش بدن است به پول. فقدان استرس، تغذیه‌ی خوب، ورزش و... همه اینها تابعی هستند از پول. پول همان چیزی است که موتور جوانی و زیبایی را روشن نگاه می‌دارد.
🔸پول وارد ژنتیک شده و درون رگ‌ها به حرکت می‌افتد. سلول می‌سازد، بافت‌های زیبا تولید می‌کند و در نهایت از روی پوست خود را نشان می‌دهد. این است که با گذر زمان جذاب تر می‌شوی. پول همان بقای زیبایی و جوانی است.
🔹پازولینی درست می‌گفت: «ما که انسان های فقیری هستیم زمان اندکی داریم، برای جوانی و زیبایی.»
🔸دختران «زیلایی بویراحمد» را ببینید. وقتی پول در رگ جریان ندارد بدن چروکیده می‌شود. این دختران هم زیبا بوده‌اند، شاید زیباتر از "نیکی کریمی" و "طناز طباطبایی" اما زیبایی‌اشان به‌سان جرقه‌ای بوده که زود خاموش و مشمول گذر زمان شده است. ‌
🔹زیبایی و جوانی عرصه‌ی نبرد طبقاتی‌اند. برندگان و بازندگان مشخص‌اند.
.
2) مهدی استعدادی شاد ( تصویر میمون‌های مقلد):
چهل سال از ناکامی و شکست جنبش معترض به دیکتاتوری شاه، پهلوی دوم، گذشت؛ و شکستِ خود را در دولتمداری عریان ساخت که در رأسش خلیفه‌ی خودکامه نشست و تمام هم و غمش در این بود که شرایط کشورداری زمانه قاجار را دوباره احیاء کند.
امروزه اگر خرده‌ای واقع‌بینی داشته باشیم در خواهیم یافت که شعار "نه‌شرقی و نه‌غربی" مدیریت سیاسی مملکت، مردمان را به خاک سیاه نشانده و سرگذشت چند نسل را به تباهی کشانده است. زیرا آن "نه‌شرقی گفتنش" مصرف کننده تولیدات بنجل چینی و همدستی با جهانخواری روسی شده؛ و "نه‌غربی گفتنش" چنان بهشت خیالی از اتازونی و کانادا ساخته که هر جوان نخبه و تحصیلکرده در اولین فرصت می‌خواهد بدانجا بگریزد.
...
3) چه باید کرد؟
به باورم، شعار مرگبار حذفیِ "نه‌شرقی نه‌غربی"، مبتنی بر ادبیات سلبی-حذفی، همان نارنجک کارگذاری شده در نارنج استقلال و آزادی، در راستای استراتژی نوین استعمار در عصر معاصر است!
دوقطبی تضاد منافع در برگزیدن و نفی این یا آن، در نبردی نابرابر و در تنازع بقاء تحمیلی به‌جای #هم_افزایی، براستی که انسان را به بوزینه‌های دو لوطی قلدر جهانی و بومی، تبدیل کرده است! و در این معرکه، میدان دادن به اربابان بومی که مسلح به این دوقطبی جنگی هستند و آلتهای استعمار نوینند، از تاکتیک‌های مدرنِ #هدایت_نرم است به‌جای یورش سخت و سنتی به مستعمره‌ها.
در عصر جدید، دیگر به کشتی‌های توپدار قرن هیجدهمی نیازی نیست!
مبانی ارزشی نظام سرمایه در این تنازع بقاء کادوپیچ، روی امواج غریزه، دل می‌برد!
حکم حکومتی دوقطبی راز بقاء تحمیلی بر جهان با ابزار رسانه‌های وابسته به صاحبان قدرت، در کورس سرعت برای حذف رقیب تا کسب قدرت، از معلولین و انسان محروم و غیرخودی، قربانیانی ساخته که حق حیات مشترکشان از منابع طبیعی و آب و خاک مشترک در رگِ بازیگران و بازیچه‌ها و دلالان و لابی‌ها، با جنونی سیستماتیک و تهییج‌شده می دَوَد، روی جنازه و جوانی و هویت انسان.
آیا می‌توان این معادله‌ی بقاء جعلی و ناعادلانه را در طبقات نوین عصر استعمار پنهان، تغییر داد؟...بر این گمانم که می‌شود، اگر بتوانیم انگیزه‌های سوء‌تفاهم برانگیز معنوی را به انگیزش مادی تبدیل کنیم!
مردم زبان عدالت در مادیات را بهتر می‌فهمند، تا زبان سوء تفاهم‌برانگیز و وعده‌های پوشالی معنویات را که هر معنایی را در پوستین و در چنبره‌ی خویش آچمز می‌کند! به باورم می‌توان بدون ادبیات سلبی-حذف و تهییج با حمله به ویروسِ معنویات موروثی، آن موتور وحدتبخش را که قدرتی است تعیین‌کننده، تنها با تکیه بر منافع مشترک و با ادبیات ایجابی-جذبی بیدار کرد!
می‌توان، اگر محرومین، سرمایه‌ها‌ی ناچیزشان را روی هم بگذارند و صاحب تریبونی وحدتبخش شوند در عصر رسانه. در این راه وحدتبخش اما اینک، نواله خوران تریبونِ قدرت در اپوزیسیون، بزرگترین مانعند! چون همه را گرد محفل خاصِ خویش می‌خواهند، نه گردِ همه.
#مرامنامه_استقلال_آزادی (در کامنت) از چنین مکانیسم حیاتبخشی سخن می‌گوید!
خیام ابراهیمی
24 بهمن 1398
پی نوشت:
این نوشته بنای توهین به سلبریتی‌های سیاسی و اقتصادی را ندارد! آنها خود قربانیان و آلتهای گروگان و اجاره‌ای این معرکه‌اند! مشکل از چاقو نیست! مشکل در مشروعیتِ سلاخی و قانون چاقو تیزکنانِ یک قصابی ایدئولوژیک است و #بیعت قربانیان و نواله‌خوران در یک قراردادِ اجتماعی غبن‌انگیر(که باطل است) در دور باطلِ صدها #انتخابات_نمایشی که تنها برای استمرارِ سلاخ‌خانه‌ی سلاطین مشروعیت می‌خرد!

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...