یا کرام الکرونا!
ای حربهی جدید مولانا
ای آبلهمرغانِ نهفته در عصَبِ تاجِ
خروسانِ جنگی، ای کابوسِ زونا!
ای که ندانی راز حلقهی گلها را
و تمایزِ زبانِ بیماری و دیوانگان را
ای که در اتاقِ فکرِ حکیمانِ شرّ و مرضهایِ
نیمهشبی
بر سَردَرِ حجرهی طبیبانِ خیر نوشتهای:
هذا مِن فضلِ ربّی!
ای شمشیرِ دوتیغِ برّانتر از هر سلاحِ
هستهای
ای که حماسهیِ تبِ بیعت را به تهدید
خفاشِ خونخوار شب زِ پیشوپس خریدهای
و دوغودوشاب را در هم آمیخته، در
کارِ تشویش اذهانِ مردهای
ای که اعتماد را با پا کشیده پیش و با
دست پَسزدهای
و راه نجاتِ ماهیان آبهایِ آزاد را در
مردابِ گلآلود حضور و تحریم، یکی در میان باز کرده و بستهای
ای میانِ دو قطبِ چپوراستِ عالمِ
فانی، در کمینِ رنجِ قربانی!
ای بازی و بازیگر و بازیچه در معاشقه
بینِ اربابانِ تکنولوژی و ایدئولوژی و علم لَدُنی
ای عَشَقه!
اِی پیچکِ بسته به دستوپایِ هر مور و
اِی همیشه همراهِ اولوآخر زِ گهواره تا گور
ای تطمیعِ دلالانِ محبتِ روسوچین از
عقدِ خانمِ دو عالمِ لندنی با حضرتِ آقای اتازونی!
#کرونا!
ای حلالمسائلِ مصائبِ نرینگی در جهان
ای صاحبُالقدرتِ زمان و مکان!
ای برتر از هر چه موشکِ کروزِ هار و
سربازانِ گمنام انتحار، در کمینِ لامکان!
ای هوشِ برترِ قفسی، که دو هفته از پی
هوسی در کوچهباغهای بهمنِ بیکسی، در غیبتِ صغری غنودهای
و ناگاه به حکمِ "حَوّل حالِنااِلیاَحسنِالحالِ
این قوم سرگردان"، در شب زفاف رُخ نمودهای
اکنون که زِ پسِ پرده از دَر درآمدهای
تا من از خود به دَر شوم در ترسِ آچمزِ
معمارکبیر
در آغوش پُرگلِ این ملت اسیر، گردِ
امتِ صغیر
در میهمانی امنِ کاخ دارا و کوخِ فقیر،
تا به خوانشِ دلخواهِ تو از این
مقاربت، با سقط جنین، هدَر شوم
تا چه در خانهیتحریم لمیده ابتر و،
چه در صفِ مشارکت پرثمر شوم
تا تو باشی که باز حجّتِ بساطِ هر دغل
شوی و به حکمی علِتالعلل شوی
و از همایش نکبتِ حضور تا نمایش غیبتِ
اهلِ قبور، هم علم و هم عمل شوی!
و حالیا که از بیمارستانی در
تیمارستانِ حوضسلطان، قیام کردهای و عذابی مُقدّر بر قومِ لوط شدهای
اکنون که با جهادِ سربازانِ ملکوتِ
مجاز، روی ایر و زمین و آسمان پروموت شدهای
باید آیا بترسم همچنان از این ستون تا
ستونِ دگر؟!
تا به کی زِ تیغ شمشیرت، بلرزم در نهان؟
از پایِ صندوقِ رأیِ مارگیری، تا درونِ
متنِ قانونِ گروگان
که اگر در حواشیِ تحریم، نهالِ مهری
بکاری در خاک
جای هر مرد سیاسی، درختی سبز شود بیجنس
و پاک
تا هوا تازهتر شود!
دریغا که در سایهروشنِ ماهگرفتگی در
پس ابرها
از بلندگویِ هر ماهواره به حکمِ باج
روبل و یورو از ید مطلقِ دلارها
پیوسته هشدار میرسد: "در خانه
بمان اِی بینوا رَمِه از ترسِ سلاخها
ای هماره بیشبان در شبان و در پیِ
روزیِ قصابها و سالارها!
که وحدتی میان چوپانها نیست!
تا پریشان و منتر بمانی برای کشمشی از
ید مطلقِ لوطی همچون عنترها
تا به دشتهای امن بچرند نوالهخور و
خوشهچینِ اینسوی و آنسوی سنگرها
تا به کارِ نبرد در معرکههای نابرابر
بیایی به پَرِ کاهی و نه همافزایی
پس بخواب در خانه منتظر و بترس از جانِ
محتضر
تا به میدانِ رجز و کرکری
جانت بگیرم در اجلِ مقتضی، سرسری
در دو سوی سنگرِ آتشِ زبان... یکی عیان
و دو تا نهان!
و همچنان یله چُرت بزن و لنگ در هوا
بمان!
و 1400 بار این ذکر را بخوان:
#کرونا ! یا کرام الکرونا!
ای که ندانی راز حلقهی گلها را
بهر زایشِ مهر و ماهی، نزد ما بیا.
خیام ابراهیمی
یک روز پیش از #2_اسفند_98
پیوست: #مرامنامه_استقلال_آزادی
No comments:
Post a Comment