Wednesday, February 26, 2020

نامه به خاتمی

نامه به سیدنا #خاتمی

زنده‌ای سید؟ ای ختم روزگار!
فصلِ خوشه‌چینی کی از راه میرسه؟ ای استاد هوار!
از برکتِ خون نوزادِ یخ زده، آیا حقوقِ رگهایِ اهل بیت کنار شومینه، برقراره؟ جات گرمه، نرمه؟ دردی نداری؟
تو که زدی زیرش و گفتی: حق آب و خاک چِخِه! دموکراسی اَخِه! صاحبِ مردمسواری دیمی و هیئتی، بصیرتش اِندِ مُخه! گفتگوی تمدنها بدونِ ایمان به‌من، پُخِه!
کجایی فتانه جان، کجایی؟ چرا پیشِ ما نیایی؟
اونا که واسه تف‌شون خمس می‌گرفتن و شفا می‌دادن کجان؟
اونا که بودجه‌ی چادرهای زلزله رو به خیمه‌شب‌باز تف‌ها میدادن کجان؟
اونا که گریه رو عرّ می‌زدن تا دِلا رو غم‌مالی کنن
و حرَم‌ها رو از دُلارِ نذورات خالی کنن، کجان؟
می‌گه: تف به این بندگی و لعنت به یه‌دنده‌گی
که آفت زدی به درخت زندگی
تف نکن توی فصل برگریزون و لقاء الله
فوت نکن به آتیش زیر خاکستر زندگی ما
کرونا می‌باره از آسمون بخت‌ تو، روی تخت ما
یا کرام الکرونا
آفت‌الله اسپره‌ی #کرونا می‌گه:
یه ذکری بخون و توی صورت طرف فوت کن! خوب میشی! باور کن!
توی آب تف کن! بده دستِ مؤمنین برای شفا. خوب میشی! باور کن!
به حصر درون پیله مثل کرم اکتفاء کن! خوب میشی! باور کن!
تو گفتی اما: خوب شدن تنها وول زدن توی پیله نیست!
پیله رو باید بدری و پروانه شی و پرواز کنی! خوب میشی. باور کن!
ویزیتِ خمس رو بریزی توی صندوق مارگیری. انگشت بزنی توی دفتر ثبت هاراگیری! قبضش رو قاب کنی و جای بلیط پرواز ببری فرودگاه امام لاکچری. لازم نیست به بال‌های شهروندیت زحمت بدی، مگه خری؟! خودم عروجت میدم به آسمونِ آخری. تا دو تا فوت کنه آقابالاسری و بال بال بزنی و هبوط کنی توی گور اولی
و لابد: انا لله و انا الیه راجعون.
که ما از خاکیم و به خاک باز می‌گردیم!... آره؟
تا کرمها و مار و مورها هم به نوایی برسن!... آره؟
همون نواله خوران زالوهایی که مست از خون داغ و زنده‌ان و بزرگترین هنرشون فوت کردن و پاره کردنه... آره؟
تا برگهای پاییزی جدا بشن از دستان لاغر و خشکیده‌ و سربزیرِ درختی که میوه‌ش، اشکه وقت غیبت و وقت حضور آجرپاره... آره؟
چون ناامیدن از خریدنِ معجزه‌ی هر چی تف مقدس توی زندگیشونه
آره!
درختی که با تفِ تو، میوه‌ش اشک بشه
حقشه بسوزه و بسازه!
و با رعد و برقی، آتیش بگیره، بره توی تنور نونِ اونی که هی فوت می‌کنه بین رقص شعله‌ها روی شاخه‌ها...باور کن!
باور کن و ایمان بیاور به معجزه‌یِ تف‌ها و فوت‌ها!
ختم کن آیاتِ نشسته بر شاخه‌های لنگ در هوا را!
سیدنا، مولانا!
ای ختمِ روزگار و ای قفلِ کلیدها و تف‌ها و فوت‌ها!
خاتمی! ای امید چپیده در سوراخِ موش‌ها و آدم‌ها!
ای کوچک‌زاده‌ی مجلسِ ماقبلِ آخرین، لمیده در مدینة‌الکافرین!
ای رؤیای امیدِ مؤمنین در لی‌لی‌پوت‌ها.
بیا و بالاغیرتن، توبه کن از قانون قمه و شبان و رمه
و کاوِرِ اعتبار کاذبت را از تن کاخت بر کن و
کاوِرِ بالای سردرِ این کوخ را با سه استاتوس آخرم بخوان!
اقراء به‌اسمِ ذکرالشفایِ یاس‌ها بر رجزِ داس‌ها میان سوت‌ها!
و برای باز شدن عقده‌‌ی شکوفه‌ها
دعوت کن، به محفلِ انسِ تمام نمازِ جمعه‌ها با قیام و قعود و قنوت‌ها
از حذف غیرخودی به جذبِ تمام خودها در آغوشِ نخودها
شاید باز بشه این گره‌ی کور از عقوبتِ قوم لوط‌ها
کرونا چه خریه؟! سیدنا!
ای سالارِ کورسِ مردمسواری رویِ موجِ جنگِ تف‌ها و فوت‌ها
برخیز و توبه کن و کش نده این قانون رَمّالی را و
با گل بیا و تنها از آب و خاک و نور و هوای مشترک بگو!
تا جوانه زند جایِ اشک بر شاخسار وطن‌
لبخندی بر تن لاجانِ مام میهن!
تا بنشینیم گردش به مهر و
برنخیزیم تا شفا.
تو بی‌هزینه می‌تونی
و اگه نکنی، تا همیشه مدیونی!
خیام ابراهیمی
6 اسفند 98


No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...