گل یا گلوله؟ انتخاب #طبقه با توست!
(نظری
بر دو نگاه و دو تصویر)
1) شیرین کاجانی(تصویر عروسکهای
بوتاکسی و قربانیان چروکیده):
🔹بدن،
ویترین طبقاتی است! راز جوان ماندن، واکنش بدن است به پول. فقدان استرس، تغذیهی
خوب، ورزش و... همه اینها تابعی هستند از پول. پول همان چیزی است که موتور جوانی و
زیبایی را روشن نگاه میدارد.
🔸پول
وارد ژنتیک شده و درون رگها به حرکت میافتد. سلول میسازد، بافتهای زیبا تولید
میکند و در نهایت از روی پوست خود را نشان میدهد. این است که با گذر زمان جذاب
تر میشوی. پول همان بقای زیبایی و جوانی است.
🔹پازولینی
درست میگفت: «ما که انسان های فقیری هستیم زمان اندکی داریم، برای جوانی و
زیبایی.»
🔸دختران
«زیلایی بویراحمد» را ببینید. وقتی پول در رگ جریان ندارد بدن چروکیده میشود. این
دختران هم زیبا بودهاند، شاید زیباتر از "نیکی کریمی" و "طناز
طباطبایی" اما زیباییاشان بهسان جرقهای بوده که زود خاموش و مشمول گذر
زمان شده است.
🔹زیبایی
و جوانی عرصهی نبرد طبقاتیاند. برندگان و بازندگان مشخصاند.
.
2) مهدی استعدادی شاد ( تصویر میمونهای
مقلد):
چهل سال از ناکامی و شکست جنبش معترض
به دیکتاتوری شاه، پهلوی دوم، گذشت؛ و شکستِ خود را در دولتمداری عریان ساخت که در
رأسش خلیفهی خودکامه نشست و تمام هم و غمش در این بود که شرایط کشورداری زمانه
قاجار را دوباره احیاء کند.
امروزه اگر خردهای واقعبینی داشته
باشیم در خواهیم یافت که شعار "نهشرقی و نهغربی" مدیریت سیاسی مملکت،
مردمان را به خاک سیاه نشانده و سرگذشت چند نسل را به تباهی کشانده است. زیرا آن
"نهشرقی گفتنش" مصرف کننده تولیدات بنجل چینی و همدستی با جهانخواری
روسی شده؛ و "نهغربی گفتنش" چنان بهشت خیالی از اتازونی و کانادا ساخته
که هر جوان نخبه و تحصیلکرده در اولین فرصت میخواهد بدانجا بگریزد.
...
3) چه باید کرد؟
به باورم، شعار مرگبار حذفیِ "نهشرقی
نهغربی"، مبتنی بر ادبیات سلبی-حذفی، همان نارنجک کارگذاری شده در نارنج
استقلال و آزادی، در راستای استراتژی نوین استعمار در عصر معاصر است!
دوقطبی تضاد منافع در برگزیدن و نفی
این یا آن، در نبردی نابرابر و در تنازع بقاء تحمیلی بهجای #هم_افزایی، براستی که
انسان را به بوزینههای دو لوطی قلدر جهانی و بومی، تبدیل کرده است! و در این معرکه،
میدان دادن به اربابان بومی که مسلح به این دوقطبی جنگی هستند و آلتهای استعمار
نوینند، از تاکتیکهای مدرنِ #هدایت_نرم است بهجای یورش سخت و سنتی به مستعمرهها.
در عصر جدید، دیگر به کشتیهای توپدار
قرن هیجدهمی نیازی نیست!
مبانی ارزشی نظام سرمایه در این تنازع
بقاء کادوپیچ، روی امواج غریزه، دل میبرد!
حکم حکومتی دوقطبی راز بقاء تحمیلی بر
جهان با ابزار رسانههای وابسته به صاحبان قدرت، در کورس سرعت برای حذف رقیب تا
کسب قدرت، از معلولین و انسان محروم و غیرخودی، قربانیانی ساخته که حق حیات
مشترکشان از منابع طبیعی و آب و خاک مشترک در رگِ بازیگران و بازیچهها و دلالان و
لابیها، با جنونی سیستماتیک و تهییجشده می دَوَد، روی جنازه و جوانی و هویت
انسان.
آیا میتوان این معادلهی بقاء جعلی و
ناعادلانه را در طبقات نوین عصر استعمار پنهان، تغییر داد؟...بر این گمانم که میشود،
اگر بتوانیم انگیزههای سوءتفاهم برانگیز معنوی را به انگیزش مادی تبدیل کنیم!
مردم زبان عدالت در مادیات را بهتر میفهمند،
تا زبان سوء تفاهمبرانگیز و وعدههای پوشالی معنویات را که هر معنایی را در
پوستین و در چنبرهی خویش آچمز میکند! به باورم میتوان بدون ادبیات سلبی-حذف و
تهییج با حمله به ویروسِ معنویات موروثی، آن موتور وحدتبخش را که قدرتی است تعیینکننده،
تنها با تکیه بر منافع مشترک و با ادبیات ایجابی-جذبی بیدار کرد!
میتوان، اگر محرومین، سرمایههای
ناچیزشان را روی هم بگذارند و صاحب تریبونی وحدتبخش شوند در عصر رسانه. در این راه
وحدتبخش اما اینک، نواله خوران تریبونِ قدرت در اپوزیسیون، بزرگترین مانعند! چون
همه را گرد محفل خاصِ خویش میخواهند، نه گردِ همه.
#مرامنامه_استقلال_آزادی (در کامنت) از
چنین مکانیسم حیاتبخشی سخن میگوید!
خیام ابراهیمی
24 بهمن 1398
پی نوشت:
این نوشته بنای توهین به سلبریتیهای
سیاسی و اقتصادی را ندارد! آنها خود قربانیان و آلتهای گروگان و اجارهای این
معرکهاند! مشکل از چاقو نیست! مشکل در مشروعیتِ سلاخی و قانون چاقو تیزکنانِ یک
قصابی ایدئولوژیک است و #بیعت قربانیان و نوالهخوران در یک قراردادِ اجتماعی غبنانگیر(که
باطل است) در دور باطلِ صدها #انتخابات_نمایشی که تنها برای استمرارِ سلاخخانهی
سلاطین مشروعیت میخرد!
No comments:
Post a Comment