به پایان آمد این دفتر ...حکایت همچنان باقی است.
و حکایت،
تدوین نقشهی راه علمی و میدانی در راستای مکانیسم تصمیم سازی تمام سهامداران
برابر(شهروندان آگاه) در یک شرکت سهامی عام(آب و خاک مشترک) به نام وطن است.
4 ماه
پیش، مستاصل در چنبرهی مادیات و معنویات، قصد خاموشی داشتم.
تعلل کردم.
اینک وقت آن فرارسیده.
از تمام مهربانان و دوستان جان برای مدارا با این درازه گو سپاسگزارم.
مهرشان را نمیتوانم فراموش کنم چون در جان جای دارند.
برای صاحبان تریبون و قدرت، و برای مبارزین راستین و دروغین هم همین بس که:
در شهر اگر کس است...یک حرف بس است:
"راه
ما از مراتب تاسیس شرکت سهامی عام(نه خاص) میگذرد!"
خیام ابراهیمی
19 اردیبهشت 99
اینهم نوشتهی
4ماه پیش:
....
مکانیسم
ماشه و اتاق فکر
چه کنیم؟
چه نکنیم؟
نخست وزیر
بریتانیا: طرح ترامپ جایگزین برجام شود!
رویترز: امروز سهشنبه، اروپاییها(انگلیس،فرانسه،آلمان) #مکانیسم_ماشه
را علیه ایران
فعال میکنند!
مکانیسم ماشه (Snapback)، با بازگشت سریع
تحریمهای برجامی، تا صدور قطعنامهی شورای امنیت بدون حق وتو، 65 روز به نظام
سلطه در ایران فرصت میدهد که از مانورِ نمایشی 22 بهمن (چهلم سردار ولایی سلیمانی)
رَد شود تا با هر رویکرد اپوزیسیون(چه تحریم در سوراخ موش و چه مشارکت) به نمایشِ #انتخابات_بیعت برسد
و با خوانشِ ولایی و کدخدایی ناخدا، باز با خریدن مشروعیت جعلی اکثریتی، خود را
چون بادکنکی باد کند! پس از ترکیدن بادکنک سرخ و سیاه و سبز و بنفش، اینک نوبت
بادکنکِ زرد است! از این ستون تا ستون بعدی فرج است! راه نجات همچنان در تمام
میادین امن و در میهمانی ارباب به دعوت حضور مردم است! آنهم با یک فراخوان فراگیر
به دعوتِ سخنگوی اپوزیسیون متحد: #فرمان_مدنی
(نه #نافرمانی_مدنی قابل
سرکوب) و عدم بیعت میدانی با قانون اساسی سلطه، بصورت مسالمت آمیز و با میلیونها
گل سرخ توسط اکثریت گرد اقلیت با یک خواسته نوشته روی یک کاغذ سپید در دست هر
شهروند:
" #تجدید_رفراندوم_58 با
نظارت ملی و بینالمللی " برای از سکه انداختن مشروعیتِ جعلیِ اقلیت و خریدن
اعتبار و مقبولیت برای اکثریتِ خلع ید شده بموجب قانون اساسی سلطه، با نظارت
توأمانِ تمام مردم و نمایندگان در ستاد مشترک اپوزیسیون و مجامع بینالمللی تا
تدوین قانون اساسی جدید توسط هیأت مؤسسان مردمی.
در صفحه شطرنج
استعمار جهانی و بر تن لت و پار مام میهن، بازیگران اصلی، با تحمیل استراتژی جنگ
سخت و نرم مبتنی بر ادبیات سلبی-حذفی و #تضاد_منافع (نه
ادبیات ایجابی-جذبی و هم افزایی مبتنی بر #منافع_مشترک)، با حرکت دادن مهرههای گروگان و
لابیها و سرداران ولایی از قبیل سربازان انتحاری نظام سلطه همچون قاسم سلیمانیها،
و با به واکنش کشاندن آلتهای استثمار بومی (بهعنوان یار تمرینی)، سرنوشتی را بر
فرزندان مام میهن رقم میزنند! و امید و ناامیدی طالبان قدرت، با سیخ زدن به خر
عصاری برای تهییج احساسات ملی-میهنی-ایدئولوژیک و حرکت به سمت جلو (اما گرد خویش)
برای روغن گرفتن از جان مردم، سناریوهای خود را اعمال و قربانیان را هدایت نرم میکنند!
هر دم از این باغ بری میرسد! تاکتیک امنیتی نظام سلطه کماکان این است: بادکردن
بادکنکهای دروغین و ترکاندن آنها در وقت مقتضی میان چشم امید مردم بینوا. این
تاکتیک در میان تمام آلتهای اپوزیسیون و پوزیسیون که از #ما_هستیم تعبیر
#من_هستم دارند
یکی است: همه گرد من متحد شوید به مقصد دیار قدس یا هر دامچالهی زنجیرهای دیگر.
این همان الگوی دلخواه و مشترک نظام سلطه ی جهانی و بومی است برای تقسیم خون مردم
بین خود. که همواره بقایشان به هم وابسته است!
پرسش: در قرن
بیست و یکم و در عصر قدرت رسانهها برای تهییج مردم گیج، کدام کشور با بهانهی
امنیت ملی، بدون اذن مردمش، در کشوری دیگر حضور نظامی خود را تحمیل میکند؟ مگر
عصر ناپلئون است که دون کیشوتوار، باید ادای دایی جان ناپلئون را در آورد و خود
را مسخرهی عالم و شهرهی عام و خاص کرد؟ قرنهاست که استعمار با برانگیختنِ خشم
انتقامی فروخورده و موروثی، تضادهای درونی و روانی تودهها را شناسایی میکند و
بواسطهی آلتهای خود با تهییج شعلههای بومی، بر آن میدمد! یکی از این سیهچالهها
و ویژگیهای بومی، جاهطلبی قوم تازه به دوران رسیده است که یک پا در گلِ سنت دارد و
یک پا بر آسانسور مدرنیته. این جاهطلبی پوشالی البته از ویژگیهای تازه به دوران
رسیدههاست و ربطی به مدنیت ندارند! ویژگیهایی که به عبرت تاریخی همواره مورد بهره
برداری اربابان استعمار جهانی(با تقسیم شرح وظیفه بین انگلیس و فرانسه و روسیه و
امریکا و مافیای صهیونیسم) قرار گرفته و قانون اساسی بموجب بند یک اصل 110، این
جاه طلبی عصرحجری را با استثمار ایدئولوژیک رعایا و مردمسواری هیئتی و دیمی تامین
میکند! قانونی که #نظارت_مردمی و
پاسخگویی سیستماتیک سهامدارانی مشترک المنافع را بر نمیتابد و شهروندان را به دو
پاره بین مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی تقسیم کرده و رحماء را می نوازد و غیررحماء
را بعنوان کافر با شدیدترین روشها و با لطایف الحیل میدَرَد و از حق برابر تصرف
بر سرنوشت مشترک در آب و خاک مشترک و در ملک مشاع حذف میکند! و این یعنی بازی کردن
با قواعد دشمن ارادهی مردم آگاه، که همان اصل طلایی در شطرنج جهانی اربابان
استعمار با ارباب بومی به عنوان استثمارگر مردم خویش است. کدخدای ده و ارباب بومی
را با قواعد مافیایی خود به گروگان بگیر، ملتی را بچاپ!
2) سینه مالامال درد است و در
این سورچرانی صاحبان قدرت، بر جنازههای مردم بینوا در آغوش خونین مام میهن، نمیتوان
دست روی دست گذارد و کاری نکرد! لااقل باید یک نقشهی راه علمی در دست داشت که نه
سیخ بسوزد نه کباب. که بتواند احساس شهروند برابر را به تمام مردم القاء کند! تا
سرنوشت خویش را از صاحبان قدرت و کاریزما گدایی نکنند! امید واقعی از چنین روزنه
ای راهگشا خواهد بود! موضوع اینجاست که دیگر دوران واسپردن سرنوشت با مکانیسم
اعتماد سنتی به تار سیبیل دایی جان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون کیشوتها
سرآمده است! اگر پوزیسیون "دون کیشوت" باشد اما اپوزیسیون "داییجان
ناپلئون" است! و هر یک دارای راهکارهایی ابتر در اتاق ذکر خویشند!
مام میهن اما
هنوز فاقد یک اتاق فکر مشترک است! اتاق فکری که هر راهکار مؤثر را وابسته به
مکانیسم ضمانتبار نظارت ملی بسنجد! نه در شعار... نه فقط در گفتار و پندار... بلکه
با تعهد به یک پیمان و مرامنامه و قانون، گام به گام در عمل و رفتاری دو جانبه بین
مردم و اتاق فکر.
به باورم، در
این برهه خطیر تاریخی، هنوز که هنوز است #مرامنامه_استقلال_آزادی حرف
اول و آخر را در مشارکت مردمی میزند! که با تشریح مراتب تشکیل و تاسیس یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی برای
شهروند مدنی ایرانی، به عنوان تنها راهکار علمی رهایی از دامچالههای استعماری و
استثماری، از یک نقشه راه مشترک و عام(نه خاص) سخن میگوید! باید توانست با یک
مکانیسم تصمیم سازی علمی برای تبدیل تهدید به فرصت، امر تنش آفرین و سوءتفاهم
برانگیز معنوی را به امر وحدتبخش و مؤثرِ منافع مشترک #مادی تبدیل
کرد!
وگرنه باید به معجزه ایمان آورد و چپ و راست، همه با هم یکصدا بگویند: "هل من
ناصرا ینصرنا"؟ و یا به حکم بخت و اقبال، بصورت هیئتی بزنیم به دل صحرا!...
شاید پاسخی شنیدید و کسی گفت: ادعونی استجب لکم! اما گذشته از امیدی مه آلود به
انداختن سنگ خشم و فحش در تاریکی و امید به ظهور یک ناجی بر اسب سپید از پشت کوه
بلند در ناکجا، و رفتارهای پریشان و پراکنده از هزار سو گرد این و آن مدعی، میتوان
به یک مکانیسم تصمیم سازی علمی با امکان حضور تمام صاحبان حق فکر کرد! و چنین هدفی
محقق نخواهد شد جز در یک سازوکار حقوقی مبتنی بر حداقل منافع مشترک مادی در یک
شرکت سهامی عام.
اما اگر برای
تاسیس این شرکت سهامی عام(نه خاص) دیر بجنبیم و بر روشهای خاص مبتنی بر عزم
شخصیتهای حقیقی و خصوصی دل بسته شود، شک نباید کرد که دیر یا زود: نه از تاک ماند
نشان و نه از تاکنشان.
آنگاه جرم اپوزیسیون در قربانی کردن مردم سنگینتر از پوزیسیون است.
که راه از تاکتیکِ #بیعت مردم
با پرچمداران نمیگذرد! راه از مشارکت مؤثر مردم آگاه در مکانیسم تصمیمسازی زنده
در سرنوشت عمومی میگذرد! و آگاهی جز این نیست که: مردم آگاه، صاحبان حقند و
فرمانده، و "کارگزاران" امانتدار و پیمانکار و فرمانبر. و قانونی که با
بهانه ی اولویت توسعهی اقتصادی بر سیاسی و یا بالعکس، مردم را صغیر نگاه دارد،
قانون جنایت و زایندهی جنایتکار است.
که با توجه به عبرت تاریخی و شکستهای راههای هزاربار پیموده، راه از روش توسعهی
متوازن، و راه فتح قلههای مشترک و از مکانیسم تصمیمسازی مشارکتی طبق یک نقشهی
راه علمی از شوراهای بومی و محلی تا میهنی، متکی بر اصل همافزایی آگاهیبخش میگذرد!
خیام ابراهیمی
24 دی
1398
No comments:
Post a Comment