Sunday, January 9, 2022

تا چند بکتاش آبتین

تا چندمین بکتاش؟
تک تک به مرگ می‌کشانند؛ دست‌جمعی می‌میریم!


تا چندمین بکتاش؟
تک تک به مرگ می‌کشانند؛ دست‌جمعی می‌میریم!
پایان جنایات سلطان و سلیطه‌ها تا کی؟
عزاداری زنجیره‌ای هیئت شاعران و آنالیز جنایات تا کی؟
!
تا فصل گل نی؟!... تا کجا؟!... تا آنجا که عرب نی انداخت؟
تا چندمین
#بکتاش_آبتین توان شعر و شعار و زاری داریم؟ که او رهید و شیون کنید آی مسلمونا!... تا کی؟ چه فخری از بازنشر این شعار که تکرار کنی: از فرط عزاداری ما وقتِ زاری نداریم! این هم شد چاره؟
مراتبِ
#الگوریتم گام‌به‌گام یک #نقشه‌راه تا #آخرین_سکانس نباید زندانِ فراگیر میهنی گروگان باشد از گور خانه تا رهایی در گورستان همگانی! چقدر از قلّه بگوئیم در کوره‌راه یک یـال کوهستانی به درّه و شهید و گم و گور شویم و راه فتحش را ندانیم؟
چقدر در باب یک معجزه و شعبده شعر باید بسراید شاعر و در اولین گام‌ها غیب شود؟

1. بکتاش گفت: چرا منابع طبیعی عام، توسط خواص غارت می‌شود؟ اما از ضرورتِ نظارت خود نگفت، که فرمانده اوست! تنها گفت: چرا انقلاب نمی‌شود؟ و بر دار شد
!
گفت
: #مرگ_بر_مرگ و ایکاش می‌گفت: #زنده_باد_زندگی.

2. روز اول شاعری در همین صفحه گفت تا این #کرونا اسپره دارد، راه نجاتی نیست و به جرم #توهم_توطئه توسط شاعران ساحل نشین، #سنگسار شد!
حالا دو سال پس از مرگ سهراب، صاحب آن سنگ‌قلاب آمده بالای جنازه‌ی شاعر یک
#کاریکاتور کشیده که از لوله‌ی تفنگش #ویروس شلیک می‌شود! اما به چه قیمت؟
این را باید از ضامنِ امنیتِ هنرِ آیدین‌های نقاش پرسید! معما چون شود حل، گردد آسان
!
نوشداروی پیش از مرگ سهرابت کو، غلمان؟
!

3. مارکس گفت: الان وقت #انقلاب نیست! باید صبر کرد تا میوه برسد! چون هر کس به قدر بزرگیِ حقارت خویش می‌بلعد و متعاقبا در میان راه خود در گوری #فقیر چال شد! رفیق و حامی مالی‌اش #انگلس اما زنده ماند!

4.
#لنین چون یک جواد موجسوارِ انقلابی گفت: نه! همین الان وقتِ انقلاب(تو بخوان #کودتا) روی مطالبات کـــال و نارسِ صنوفی از اقلیت است!

5.
#استالین اما آن زقومِ کــال را مقدس کرد در #شجره_طیبه و بت و مجسمه‌ای شد بالای گـــورِ شاعر و شاعری دگر انکارش کرد با منطقِ شمشیر!

6.
#جان_لاک گفت: باید حدود آزادی شهروندان برابر باشد. اما از حداقل ثروت یک شاعر در یک گور و از حداکثر ثروت یک سلطان تا کارخانه #توالت_سازی_چینی #بیل_گیتس و از آپارتمان سازی در مریخ کهکشان‌های #ایلان_ماسک نگفت! و نگفت که چگونه میتوان در مدتِ 20 سال #طالبان و #داعش را آلت صدور #قاچاق #معادن_تالک از #افعانستان کرد به اروپا و امریکا و بعد دو دستی ملتی بینوا و امیدوار را تحویل داد به همان طالبان و داعش مسلح و بازسازی شده؟ و معادن را سپرد به کنتراتِ #شرکتهای_چند_ملیتی چین که سهامدارش اهل بیت ترامپ است و بایدن مشترکا در دو سوی یک گازانبر استراتژیک؟!
یکی شخم زند به کاشت و داشت و یکی درو کند به خوشه چینی، هر دو به زور و ضرب
#ژن_برتر تکنولوژیک و #مالکیت_ابزار_تولید و رُبات‌ها و آدمک‌های انسان‌نمایشان در #راه_شیری.
7.
#کانت گفت: آزادی یعنی استقلال پتانسیل هر شهروند برای تولید قانونِ امنیت همه با همه! اما نگفت در چه کارگاه میدانی این آگاهی تضمین می‌شود و توسط یک ویروس غول‌پیکر و آزاد، بلعیده و در هیروشیما تا یوهان و قم تا رُم متلاشی نمی‌شود.

8. اما هیچکس بین گور و راه شیری از حدود حداقل‌ها و حداکثرها نگفت!... تا کجا؟

9. همه گفتند: برابری و برادری مردم و عدالت... چون گروگانِ امنیتِ نافِ گور شکم خویش بودند و افق دیدشان کهکشانی نبود! اندازه‌ی دماغه پرچمشان بود!... نشان به نشان ترور #رزم_آراء توسط همه(از #مصدق و #فاطمی و #کاشانی و #فدائیان_اسلام و #حزب_توده تا #شاه ، همه جز #هیئت_مؤتلفه که اعتبارش را از ملکه گرفته، به ترتیب قاتلِ همه).
آنها نمی‌دانستند که آگاهی از تلنبار کردن چند گزاره در بحث‌های کارشناسان الیت جامعه و تدوین قانون و بافتن و نشتر به زخم و رقابت و جنگیدن گرد #تضاد_منافع در نبردی نابرابر بین یک گور و یک سیه‌چاله در کهکشان راه شیری نمی‌گذرد
!

10.
شوراهای آلوده؟ یا واقعی؟
جهان توسعه یافته‌ی غیرانسانی با قدرت مطلقه و سلطه، با شوراهای بانکداران و سناتورها در سنا و مجلس ملی و شوراهای محلات در ایالات ولایات مدیریت میشود و برخی لرزه بر اندامشان می‌افتد از سرزمین شوراهای واقعی(نه گروهانهای بلشویکی)... چرا؟ چون به واژه‌ی شورا بصورت کور #آلرژی دارد! لذا تریبون را برای امنیتِ جهل خویش می‌بندد
!
آنها نمی‌دانستند که آگاهی شهروندان یک عنوان کلاسیک با پاس کردن 120 واحد دانشگاهی محقق نمیشود و وابسته به تمرین مستمر و ملتزم میدانی و زایشِ هم افزایی در حدود اقتصادی/سیاسی است و زاده میشود و با #توسعه_متوازان تضمین می‌شود! نه اولویت یکی بر دیگری. و نیز با #فرمان_مدنی(مسالمت آمیز پایدار) نه #نافرمانی_مدنی جسته گسیخته منتهی به سرکوب، و تولید #ارزش_افزوده و #هم_افزایی در شوراهای محلی تا مرکزی (نه فرمانبری سربازان برابر در گروهان‌های بلشویکی) گرد منافع مشترک (نه نافرمانی مدنی از فرمان نخبگان شورای قدرت طبقه‌ی اشراف یونان باستانی) در یک شرکت سهامی عام(نه خاص) بالغ می‌شود؛ تا سرعت آنقدر تند نشود که یک #مارکس و یا یک
#بکتاش_آبتین پیوسته در گوری تک افتاده و فقیر، شهید شود! و آنقدر کند نشود که استالین و فرخ نگهداری شاهد و شاعر عیشی مدام بر گورِ شهیدانِ انسان شود!
.
11.
پایان جنایات سلطان و سلیطه تا کی؟
عزاداری زنجیره‌ای و آنالیز جنایات تا کی؟
!
تا فصل گل نی؟!... تا کجا؟ تا آنجا که عرب نی انداخت؟
تا اینکه زرتی هنربندی از ساحلی باز تکرار کند : آنقدر عزا بر سرمان ریخته‌اند که فرصت زاری نداریم! و بعد لبخندی بزنند که این بار این اول ما بودیم که آن جمله‌ی تاریخی #هوشنگ_گلشیری را دکلمه کردیم
!
چگونه می‌توان با شعار حذفی، آن آتشی را که در خانه مشترک گُر گرفته، فقط بـــاد نَزَد؟... خاموشی‌اش پیشکش
!
مگر می‌توان به خانواده‌های مسافران هواپیمای اُکراینی 527 و پویا و ندا و پیام و فریدون و #بکتاش_آبتین گفت که در عزای خویش نسوزند؟ یعنی آیا کــارِ تمام اندیشمندان، سوزن‌دوزیِ کفن و مرده‌شوری و نوحه و شعر و شکلات و پخش خرما و حلوا و شعاری در بلندگو بر سَرِ مزار است؟
!

12. مخاطبم مردم بینوا و آچمز و مجنونی چون #اکبر_خرمدین و یا #اکبر_خوشکوشک نیست که یکی بابکش را تکه تکه کرد و دیگری فریدونمان را
!
مخاطبم حتی مدعوینِ گلریزان در مجلسِ رونمایی از آخرین کتاب شعر مدرن فلان رجزخوانِ سنتی و ولایی هم نیست
!

13. دریغ از پزشکان فرهیخته‌ی این خانه‌ی مشترک که یا به ساحل اَمن و غاری نا اَمن گریخته‌اند و یا در گورند و یا برای حل مسئله به حذف مسئله و مرگ بیماران و دیوانه‌های زنجیری می‌اندیشند! پس چرا از سَرِ فرزانه‌گی به یک نسخه‌ی درمان نمی‌اندیشند و بازیگر قواعد آتشین کسب و کار آن جانیان و مجانینِ فرزانه در نبردی نابرابرند؟

14. هنوز هم اکثریت صاحبان تریبون و گروههای چپ و راست، آلوده به قواعد بازی آتشین در نبردی کور و نابرابر و بدون سکانس آخر، در حال فرصت‌سوزی در راستای سیاست‌های کلانِ کشورسوزی‌اند!

15. در هیر و ویر این جنایت‌های زنجیره‌ای میان شعله‌ها، یکی آمده برای دوهزاروپانصدمین بار از جنایات رضاشاه می‌گوید و یکی برای هزاروچهارصدمین بار از خدماتش... و یکی با لبخندی ملیح از سبک مینیاتور فلان کسَک و خط نستعلیق با مگسَک ... یکی از ریزه کاری‌های آثار هنری و فلسفی #هابرماس و جنایات فرنگی‌کاران خوشگوشت در #کلاب_هاوس...
.
16. هابرماس!... آااااخ
... هابرماس!
پروژه‌ی شناخت با تز رسانه‌ای #گستره_همگانی هابرماس (فضای عمومی سمت و سودار صاحبان تریبون‌های رسمی و کلاب هاوس مستخدمانِ آگاهیبخش) که به کار زیرآوارماندگان یک بمباران شیمیایی و اتمی نمی‌آید! آنچه او فرمود، مربوط به بستر یک جامعه‌ی اروپایی با مناسبات قدرت مردمی است که از حداقل دموکراسی و امنیت شهروندان مدنی برای شنیدن و چالشی امن برخوردارند. نه مردمی که پیوسته میان بحران‌های دستساز و سازمان‌یافته و زنجیره‌ای از این دم تا بازدم میان زبانه‌های آتش در حال سوختنند
!
اما هیچکس به پاسِ آزادی بیکران، از مکانیسم کنترل حدود قدرت و ثروت نمی‌گوید
!
.
17. آنالیز و پاتولوژی انواع گه در آزمایشگاههای #مریلند و لس‌آنجلسی
:
از نخبگانِ اعتباراتِ دانشِ بورسی(که از رانت‌اَش محرومند مستقلانِ فقیرِ مارکسی) در دانشگاه مریلند و صاحبان تریبونِ #جرج_سوروسی و #نانسی_پلوسی توقعی نیست
!
اما اندیشمندان مستقل دارای اعتبار، کجایند و چه کاره‌اند؟! و کارشان چیست جز آنالیز نخود و لوبیای دیزی هضم نشده‌ی کثافات جنایی اربابان مافیا، تا ابد؟ و یا تحلیل تک تک زبانه‌های آتشی که خانه مشترک را می‌سوزاند به کارمزدِ چند دلار، تا وقتی که خاکستر شود(گیریم درست).
باید دید تحلیلگران و محللان حرفه‌ای مزدبگیر ترویجِ اخبار جانیان، کجا نشسته‌اند؟ که اینقدر حرفه‌ای، مرزهای قرمز کارشان را خوب بلدند(گیریم درست)! آیا هیچ جنایت‌پیشه‌ی سابقه‌دار و مایه‌دار و قَدَر قدرتی، از اصل ماجرایِ تولید دیپلماسی شریکان در میدان می‌گوید؟ و یا باید به قول #مارکس، اول متحد شوند کارگران جاهلِ جهان؟
!!
و یا باید میان این دوغ و دوشاب، حتما میانِ خطوط را خواند و سره را از ناسره جدا کرد و فهمید آگاهی میدانی شهروندان چیست و چگونه در پروژه‌ها(نه پروسه‌ها) تضمین می‌شود؟
مگر عموسام‌بن‌ملکه بنت‌حسن، احمق است که پروسه را با پروژه متلاشی نکند؟
!
.
18. نسخه درمان: آگاهی میدانی زایش شریکان
وقتی سوابق تاریخی درندگی #روس و #انگلیس با مام میهن معلوم است، دیگر از موضوعات حاشیه‌ای اخبار تریبون‌هایشان چه توقعی است؟ وقتی‌که پیوسته متن در حال سوختن است
!
که یکی پرت و پلا بگوید و یکی نادرست تحلیلش کند... و یکی چرت و پرت بگوید و یکی درست تحلیلش کند! این هم شد نسخه‌ی درمان هنگام اپیدمی و بحران؟ براستی تا کی؟
پس کار کدام اندیشمند فرهیخته‌ای، ترسیم نقشه‌ی راه مشترک و مکانیسم پایداری و ثباتِ سامان است؟ و چرا وقتی #الگوریتم این #نقشه_راه تا #آخرین_سکانس مثل یک پروژه زماندار، روی میز است، از نگاه بدان و طرح آن می‌گریزند و اینقدر وحشت دارند و مایلند همچنان به گریه و خشم با مشت در هوا، بر سر نخود و لوبیا بپردازند و ماست خود را از منبع مالی تریبون بلیسند؟
!
.
19. کنشِ امنیت‌زا در پیش و پسِ مرگِ سهراب، نه واکنش جنون‌آمیز
:
پرسش: شناخت فاجعه تا کی ای اعرابی؟
مگر رسیده‌ای به ساحل امن و مقصود خویش و ما بی‌خبریم؟
این عزاداری زنجیره‌ای و تحلیل‌های درست و نادرست مستند و مشکوک و پرشبهه، قرار است تا کی ادامه یابد؟ و پس از مرگ سهراب به چه کاری می‌آید؟ آیا به کار جمع کردن خاکستر با خاک انداز؟! تا پایان کدام سناریو و کدام بازی میان این پانداز و آن جاانداز؟ چرا باید با قواعد تنش آفرین مافیای قدرت بصورت واکنشی و منفعلانه بازی کرد؟
!
مگر صاحبان تریبون خوارمادری در مام میهن ندارند؟! که اینقدر آسوده خیال تپه تپه هی تحلیل درست و نادرست از خود دَر می‌کنند، تا روزگار بگذرانند به امید بازنشتگی و بادام چیدن از درخت نوادگان؟ اگر این رسم کاسبی بس کارشناسانه و حرفه‌ای است، پس شوی نالیدن از زخمهای مام میهن بصورت سنتی و جدا جدا با هزار ایما و اشاره چیست؟
!
.
20. آیا نان این پفیوزهای حرفه‌ای داخلی در درون و بیرونِ گود، صرفا وابسته به تحلیل حرفه‌ای جنایات زنجیره‌ای و تولید سفسطه تا پایان دنیاست؟
آن پفیوزهای مافیای قدرت خارجی هم خوب می‌دانند که باید به امثال گروگانهای ناف شکمی چون #مهاجرانی و #بهنود و خوشکوشک، در چه مواقعی تریبون بدهند تا ملت را از دو سو بچزانند و بانگ مرغی هم برنخیزد
!
صاحبانِ منابع مالی رسانه‌ها و تریبون‌ها در دو سوی #دوقطبی_کاذب سنگری سیستماتیک و جهانی، خوب می‌دانند که چگونه باید با پرت و پلاگویی و رفتارهای متناقض با گفتار و پندار پیشگفته، مردم را دچار تهییجِ تضادهای درونی(آتش بر بستر بنزین) و حواس پرتی و هیجانات ناشی از جنون در نبردی نابرابر کنند
.
پس با این شناخت و عبرت تاریخی، چرا باید تا انفجار جنون صبر کرد که نارنج‌ها چون نارنجک‌ها یکی یکی منفجر شوند؟ آن میوه‌ی رسیده‌ی مورد نظر #مارکس، چرا باید با عملیاتِ تخریبی گرد #تضاد_منافع، عاقبت به شرّ شود؟ یعنی نمی‌شود با تکیه بر اصل #منافع_مشترک وحدت آفرید و تصرف کرد؟ چرا باید با واکنشی سلبی/حذفی، پس از مرگ سهراب قصد ریشه کرد؟ و چرا کنشی ایجابی و جذاب را نباید پیشه کرد؟
.
21. استحاله‌ی قدرت بر اساس پتانسیل‌های وحدتبخش؟ یا تحولاتِ انفجاری و تنش آفرین؟
مافیای قدرت روی پتانسیل‌های بالفعل جوشیده از تضاد منافع، در یک جامعه‌ی مجنون و جنون‌زده و سلطانزده و ملیجکمدار و دلقک‌مآب و خوشکوشکمرام با اکبرقاتل‌های خردمدین بی‌ثبات، خوب می‌داند که چگونه باید بازی کند و کک را به تنبان که بیندازد؟
!
مردم بینوای ما زیر بمباران بازی‌های روانی متلاشی‌اند و جان می‌کنند... مواد اولیه‌ی این نوع مدیریت اجتماعی را پرفسور بانو #لمبتون‌ها در 80 سال پیش احصاء کرده و کنسرسیومِ "اینتلیجنت سرویس و کا.گ.ب" برنامه‌ریزی کرده‌اند! وقتی در سال 42 بانو به آقایِ ملکه گفت: این نظام به یک حکومت شیعی نیازمند است... او سازوکار و تولیدات مردمی مقلد و مجیزگوی و دیوانه را که خیلی زود قاتل و انتحاری میشوند را در میان شیعیان شناسایی کرده بود. حالا وقت آنست که سران آن شرکت سهامی خاص در شورای امنیت سازمان دول(نه ملل) با شل کن سفت کنی سازمانی، با نظام دیوانه‌ی سلطانِ مطلقه فقیه که تک تیراندازان روسی و لبنانی و حشد شعبی و حماسی را در اختیار دارند، به امثال مهاجرانی و خوشکوشک و بهنود و امثالهم بصورت درهم، میدان داده شود؛ تا این جنون اجتماعی تحریک شود... منابع مالی رسانه‌ها خوب می‌دانند که چطور آب را گل آلوده و پرتلاطم و بی‌ثبات کنند، جوری که ملت بیمار و نخبگانشان پریشان و منزوی و اتمیزه شوند و ندانند که خود را به کدام ریسمان آویزان کنند
!

22. گروگان‌ها از تاج سر سلطان تا ملیجک، سربازان خط مقدم مافیا:
لذا وسط مغزهای پاشیده و خون جاری جوانان بر آسفالت خیابان، گروگان دل و جانی چون بهنودها را به میدان می‌آورند تا در باب مینیاتور شرقی استاد بهزاد دو ساعت حرف بزند. چون هنوز آن جمله‌ی نمایشنامه‌نویس و شاعر و نویسنده‌ی نظامی روسیه یعنی #گریبایدوف را که بعنوان وزیر مختار و سفیر روسیه در ایران به فرمانده نظامی پس از تقریر #ترکمانچای گفته بود این مردم لاجان از دماغ قیل افتاده که در هر فرصتی همه چیز را به سخره می‌گیرند و ناگهان دچار جنون انتقام می‌شوند، تنها معنای زور را می‌فهمند! چرا که بدلیل جبرجغرافیایی/تاریخی در بستری خشک و پر از قلعه و بدلیل بی‌ثباتی تاریخی، سردارانی عالم و دانشمند و گرسنه‌ی جاه و عقده‌ای و اخته، داشته‌اند چون آقامحمدخان که نخست چشم لطفعلیخان زند را کور می‌کردند و بعد فرزند کودکش را اخته می‌کردند و بعد به خودش تجاوز می‌کردند و سپس تکه تکه و مثله‌اش می‌کردند! لذا رعایایش یک عقده و اعتیاد فرهنگی جنون‌آمیز جاهلانه دارند که با کوچکترین روزنه آماده‌ی انفجار و تجاوز علیه ضعیف‌تر از خویشند! و فقط معنای زور و تحقیر را می‌فهمند
!
و بدین سیاق نهایتا اکبر خرمدین اهل شعر و شعاری یافت می‌شود که اعضاء بدن بابکش را قطعه قطعه و نجزیه کند و در چند کیسه‌ی زباله بسته‌بندی کند و در چند آشغالدانی دور از هم پرت کند تا جنایتش ترکیب و اثبات نشود
...

23. براستی از یک سوراخ چند بار باید گزیده شد و بالاخره با عقده‌های موروثی و فرهنگی و تضادهای درونی روانِ زخمی این ملت بینوا و آچمز، چه باید کرد تا یک ایرانی باستانی، با یک جرقه میان آتش و آتشبیار و آتش‌به‌اختیاران مسلح به زر و زور و تزویر، تکه تکه نشود تا ایرانستان!
و یا این پتانسیل‌های تلنبار شده در کالبد انسانهای درمانده، منجر به خودزنی و خودکشی نشود؟

این نکته‌ای است مهم که عدم توجه به درمان آن و تکرارش، بیانگر هوش هیجانی نازلِ فرهیختگان یک ملت است! که شاعران کف خیابانش به دلیل آچمز شدن قربانی میشوند و شاعران درباری‌اش در داخل و خارج تریبون می‌گیرند! ببینیم تریبون در دست کدام شاعران گروگانِ جان و نان است؟
.
24. نسخه در برزخ و دوزخ آن‌ها؟ و یا در بهشت ما؟
همواره آنان ما را در برزخی سازمان‌یافته نگاه می‌دارند تا با گروگان گرفتن یک سلطان جانی که هیچ رفتار و حکم و فتوایش ثبات و اعتبار ندارد، از آب گل آلوده ماهی‌های تازه‌ی خود را بگیرند... تا سهمی از آن را بدهند به لیاخوف و گریبایدوف و پوتین روسی... سهمی نیز از آنِ بانو لمبتون و چرچیل انگلیسی و سهمی به امریکایی و این روزها سهمی به چین و فرانسه و سایر باقالی‌های خلیج عربی لابد
...
ملتی مچل اندر هچلیم که هویت مادی شهروندیمان به گواهینامه‌ی رانندگی و رانندگی در #هم_افزایی_کارگاهی شریکان برابرمان در یک شبکه از خانه تا مرکز جامعه پیوند نخورده و حتی نخبگان مشنگمان قادر نیستند با شناخت مناسبات قدرت در جامعه، یکبار برای همیشه گرد منافع مشترک مادی (نه تضاد منافع ایدئولوژیک) در یک شرکت سهامی عام(نه خاص) با هم متحد شوند و با ادبیات ایجابی/جذبی(نه سلبی/حذفی) به الگوریتم گام‌به‌گام یک نقشه راه علمی و عملی تا سکانس آخر بیندیشند، تا خانه مشترک را از زبانه‌های یک آتش ویرانگر تاریخی نجات دهند
!

25. آیا نجات مام میهن به نفع تمام سهامدارانش، به نفع امنیت ایشان و یا آقاهایشان نیست؟
و اگر اینطور است، نام فرهنگی/سیاسی/اقتصادی این بازیگران ادیب در آن دیوانسالاری مافیایی چیست؟
آیا ایشان بصورت زنجیره‌ای و جداجدا از دیوانِ شعر شهیدانی چون #بکتاش_آبتین نان خونین می‌خورند، تا دیر یا زود خود نیز شهید شوند؟
نسخه واقعی درمان روی میز است
!
ضامن نوشداروی آگاهی شهروندان، تنها با هم افزایی توان‌های جدا جدا، میدانی است
!
وگرنه مرگ و زندگی ما کماکان مجازی است! مگر درمراسم ترحیمی دیگر
.
قربانی و شهید بعدی کیست؟
براستی تا چند #بکتاش دیگر توان داریم و کش می‌آییم و پاره نمی‌شویم؟
مگر درندگی و دریدگی شغل فرهنگی ماست؟

خیام ابراهیمی
18 دی 2022

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...