#تئوری_بز و روحانی (در دیدار با وزیر کار، نه سپاه):
"نیروهای مسلح، اقتصاد را به مردم واگذارند! جمعش کنید بساط را!"
روحانی بهعنوان استراتژیست نظام، خود نیز چون مَمّد و محمود از #تئوری_بز استفاده میکند! #تئوری_بز یک تئوری اقتصادی قدیمی برای کسب اعتبار سیاسی و اقتصادی و درآمدزایی است که از صف #تکرار انتخابات 76 تا 96 تا راهپیمایی 88 موسوی و بهمن 97 کاربردهای چندمنظوره دارد!
فرق نئولیبرالیسم آقاعموسام با نئولیبرالیسم آقا دونکیشوت، این است که اولی در اجرای #تئوری_بز بهدلیل روش مدنی و نظارت ملی کمی صداقت دارد و بهقدر آزادیِ اختیار، جان میبخشد؛ اما دومی به روشِ قوانینِ عصرحجری با اَعمالِ شاقه، ذره ذره جان میگیرد تا کارش به سلاخی سرداران و قصابی آقازادهها کشد! هر چه گوشت دیزی اربابی و دیوارگوشتی سرداران بیشتر، امنیتِ قبیلهی ارباب و چوپان و گزمهها و سگهایِ نگهبان و فروش قصابها بیشتر.
روحانی نیز همچون تمام اسلاف خویش، بهعنوان یک شامورتیباز 40 ساله و حرفهای آدرس را درست نشان نمیدهد و نمیگوید که این بساط تنها با تغییر قانون اساسی به نفع نظارت ملی مقدور است! وگرنه قانونا بین دو شقهی مؤمن و کافر، عملا هر کس از گله بیرون بزند حذف است و هر کس هم که در گله باشد به مقصد سلاخ خانه پروار میشود و بزهای بینوا بدون توسعهی سیاسی تنها لقمهی چربی در راه تدارکِ سیاست کلانِ زورچپانِ ایمانِ خود به غیرخودی تا دیارِ قدس و روی دو ریلِ ثابتِ چپ و راست در قطار صدور انقلابند! و فرق چندانی نمیکند لکوموتیوران خاتمی تدارکاتچی باشد، یا موسوی آبدارچی و یا احمدینژاد مزقونچی و یا هر لکوموتیوران دیگری. و تنها فرقشان در استعداد ایشان برای اجرای نقش مورد نظر کارگردان در سناریویی است که سیاستهای کلانش با ایشان نیست! چون قانونا سوزنبان این ریل ثابت مردم نیستند و تنها یکی است ولاغیر! و بزها حتی چوپان خود را هم نمیتوانند برگزینند چه برسد به ارباب چوپان را! آنها تنها باید همواره در صف حاضر باشند تا ارباب در تعداد امیدواران، در چشم گزمهها و پیمانکاران اعتبار و مشروعیت پیدا کند! آن صندوق سوراخ را هم گذاشتهاند تا با تمایل به چوپانی که حرف دلشان را میزند اما کار ارباب را میکند، از ستون این آغل تا ستون آغل بعدی کمی نشئه و آرام و رام شوند و به در و دیوار شاخ نزنند!
اگر روزی بزها در مرتع بنشینند و برنخیزند و به آغلها و مسلخشان نروند، آنگاه خواهند توانست که چوپان و ارباب را بیخواب کرده و اعتبارشان را در قصابیها از سکه بیندازند! وگرنه اگر خوش خوشان به آغلها برگردند دیگر بع بع کردن در سلاخی هیچ فایدهای ندارد! تحریم مرتع و نشستن در آغل، با سلاخی شدن یک معنا دارد. که جای نشستن و برنخاستن، وسط #میدان_میلیونی مرتع است. همانجا که باید بع بع کنند و آزادی خود را چون بزهای کوهستانی بخواهند، پیش از آنکه در کنج آغل از ترس مسلخ فردا، بع بع کنند و چون من زنجموره کشند!
.
(این زنجموره براساس ادبیات "سلبی-حذفی" برای پرچمدارانی که باید در نقش گاندی از ادبیات "ایجابی-جذبی" برای ذوبکردن "اقلیتِ مشروع" در "اکثریت مفعول" در یک میدان میلیونی امن استفاده کنند، بدآموزی نداشته باشد!)
بدون تغییر "قانونِ کلاهبرداری40ساله"، #ایران در حالِ #ایرانستان است!
قانونی که ماشینِ قدرتِ برتر جاودانهاش "نمره موقت" باشد و هیچ قانونمدارش هم به مردم پاسخگو نباشد، مردمش برده و برگِ چعندرند و بفرموده هر چند تنها "آلت بیعت" هستند، با این وصف معلوم نیست چرا برخی از سادهلوحان و مشنگها و مگسها علیرغم #تکرار مشارکت انتخاباتی و بیعتِ خود با قدرت فراملی قانونی، به چه اعتراض میکنند و از چه مینالند و فریاد چرا میدارند؟! وقتی بصورتِ قانونی، تمام حیثیت و ناموسِ خود را بصورت بلاعزل به یک وکیلِ آسمانی؛ پیشفروش کردهای، به قول معمار تفخیذ با طفل شیرخواره: غلط میکنی ولایتشکنی کنی و شکرک لبِشکریِ مکارم را میخوری به چیزی اعتراض کنی! درود بر صداقتِ ولایتمداران قانونمدار که پای بیعت خود برای دباغی و پوستکندن انقلابی از ملت غیرخودی، نرانه ایستادهاند و آتش به اختیارند! و لعنت به هر چه تدارکاتچی و آبدارچی و مزقونچی و آتشبیارِ معرکه در اپوزیسیون صادراتی.
هیچ دلالِ اصلاحجلبِ محصوری هم نیست که بهجای کشدادنِ گندیدنِ قانونی امیدِ سبز لجنیِ ملت، و بهجای طمع به مردهخواری قانونی خود، فریاد بردارد که مملکتِ حسینقلیخانی غیرپاسخگو را همین امروز با تغییر قانون اساسی، به مردم واگذارید! فردا دیر است!
باز دَمِ رئیس بیرگِ دولتِ حکومتِ کلاهبردار گرم که به نیروهای خودمختار نظامی و البته قانونی، با عوامفریبی انقلابی گرا میدهد:
"نیروهایمسلح اقتصاد را رها کنند و به مردم بدهند! خصولتیهای بدون نظارت، آسیب بزرگِ اقتصاد کشورند!" اما لاکردار نمیگوید طرف حسابِ او جز دیوار کیست و با چه اختیاری باید وزِ وزِ او را جدی بگیرد؟! مگر هرکی هرکی است که طرف با مونولوگِ الکیِ تو، خودش خشک شود و بیفتد؟! پس تویِ تنورداغکن چه کاره حسنی؟ و اگر همچو آن تدارکاتچی، تو هم بیاختیاری که هستی، پس غلط میخوری که برای مرده خوری خود و قبیلهات، دنبال بیعت مردم با قانونِ مرگِ تدریجی هستی.
#خون_باید_گریست بهحالِ مردمی که رئیس دولت حکومت تام الاختیار مولایشان، اختیاری جز دلالی برای مردهخوری ندارد و هرازگاهی مقابلِ دیواری خیالی هی حرفِ مفت نشخوار میکند و بعد هِرّوهِرّ به ریشِ بزها میخندد و اخیرا بهعنوان طلبکار به بزهایِ عینکی گفته : "ببینید قیمتِ گوشتِ خرِ ارزان ما در کشورهای همسایه چقدر است؟!" باید خر را ارزان خرید و به قیمت خون ملت فروخت!
خب حسبالامر، طرف رفته دیده گوشت کیلویی بین 6 تا 10 دلار است!
حالا وقت آنست که به کفتاران و روبهان مکارمی در پوستِ الاغ گفت: حالا شما بروید ببینید حقوق کارگر ارمنی و عرب و تورکی که یک کیلو گوشت را بین 6 تا 10 دلار میخرند چند دلار است؟! حقوق کارگزاران ملتشان چند دلار است؟
مردک خودت دلار ترامپی میلنبانی و به بردهها وعدههای سومالیایی میدهی؟
مغز کفتار هم که باشد وقتی پیر شود یک راندمانی دارد! ریپ که بزند سرنوشت ملتی ریپ میزند! ماندهام چوپان محصور و بزهایش به کجای چنین قانونی امیدوارند که از آن توبه نمیکنند؟! مغزِ ما که نمیکشد اما همینقدر میفهمیم که:
مملکتی که یک فردِ 40 ساله، 40 سال به تنهایی به جای 80 میلیون کرمِ صغیر تصمیمسازی کند تا برای زالوها خرد ورزی را بارکشی کند و سرنوشت سیاسی و اقنصادی و فرهنگی و نظامی همه را با یکدست بنویسد، باید با تبر گردنش را زد و مأمورِ گیوتینش را هم گذاشت: تبرزدی! کسیکه آنقدر#کیش_شخصیت داشته که با اشارتِ انگشتِ نورانیِ شستِ ارباب، راه را در میانبُر کوره راه گم کند و ذوب در ولایتش شود و بتواند برای آن مصلحت سفارشی راستای از هم پاشیدن ملتی، گردنِ هر کاریزمای مستقل را بزند! چون هنوز نفهمیده که چراغ سبز هیچ اربابی اصات ندارد و بدون تغییر قانون به نفع تمام مردم، هیچکس جز دیوار بلند حاشا، پاسخگو نیست!
حالا با این قانون متقلب و جَلَب انقلابی، هی بگو: آه...بمیرم برای دیوار حصر قانونی تو سید، که از این قانون زورگیر صراحتا توبه نمیکنی و ملت را مچل و لنگ در هوا در حسرت خود نگاه داشتهای تا عمرشان به پای چاه نمایی تو و امثال تو، تلف شود! تا قانون حصر و سلطه بر 80 میلیون تغییر نکند!
اگر نام این درایت خریت نباشد که قانون زندان را پاس بداری اما از زندان بنالی، حتما نامش بصیرتِ کلاهبرداری در روز روشن است!
به قول روحانی: جمعش کنید! (ویدئو در اولین کامنت)
خیام ابراهیمی
6 اسفند 1397
1) "همه با هم" در یک #میدان_میلیونی امن: #تجدید_رفراندوم_آری_یا_نه_58 پس از 40 سال با#نظارت_ملی ، حق نسل زنده است تا پایانی باشد بر مرده خوری قانون جنازه کشان چپ و راست از نسل مرده!
2) برای آشنایی با #تئوری_بز به بخش کامنتها مراجعه کنید و یا در اینترنت جستجو کنید!
3) کمرمان شکسته!
زیر بار بدهی به کس و ناکس، بین نان لواش و نان بربری، سنگ به شکم بستهایم و آقا شبها با خرّ و پُف عین خرس در خوابِ بهمن زمستانیِ روی برفها اسکی بازی میکند و در فکر کشورگشادی آریایی به ریش بزها میخندد و پیمانکاران و صاحبان تریبون هم از ترس از دست ندادن سوژه، ککشان نمیگزد و هی کش میدهند ماجرای این درد زنجیرهای را. و برخی از بیماران سکولار دموکراسی در عافیت، در تدبیر و بصیرتِ حذف حق تابعیت این و آنند!
شاید این آخرین نوشته باشد! عاقبت شریکان دزد و قاتلان قافله به خیر باد!