#تجدید_رفراندوم_58
با میلیونها گل و پرچم سپید، به جای برگ رأی
با صندوق رأیِ بیعت و چرخ گوشت قانونی
چه میتوانم کرد؟
خواب دیدهام که انتخابِ سرنوشت در پای صندوق بیعت، انتخابی است که هر چه درونش بریزی، قانونا گوشت چرخکردهی مردهی خودت از آن بیرون میآید که با آلودنِ انگشتات به خون بینوایان، به بند یک اصل 110 قانونی مشروعیت دادهای که با آن #بیعت رسمی، خود کرده را تدبیر نیست!
خواب دیدهام که انتخابِ سرنوشت در پای صندوق بیعت، انتخابی است که هر چه درونش بریزی، قانونا گوشت چرخکردهی مردهی خودت از آن بیرون میآید که با آلودنِ انگشتات به خون بینوایان، به بند یک اصل 110 قانونی مشروعیت دادهای که با آن #بیعت رسمی، خود کرده را تدبیر نیست!
با این وصف باز میپرسد: اگر گاندی و
نلسون ماندلا و مارتین لوترکینگ، کاندیدا شوند، آیا در انتخابات شرکت میکنی؟!
این یکی از منحرفترین شبهههایی است
که به همتِ دلالان سبز و بنفش، هدفی جز عوامفریبی و مردمسواری هیئتی و دیمی ندارد،
آن هم برای #تکرار_بیعت با قانون سلطه! قانونی که از انسان، آدمکی میسازد تکتیرانداز
که هیچ بندهای در 3قوایاَش قدرت و اختیار و حق مشارکتی برای نوشتن سرنوشت خود
ندارد و باید تنها به سرنوشتی رضا دهد که با یکدستِ ناقص رقم خورده و آن هم روی
دو ریل ثابت چپ و راست به دیارِ ناکجا!
.
پاسخ: حتی شوخیاَش هم جالب نیست!
اگر دستم باز بود، در میدانی نابرابر و
برای آرام جانِ مام میهن، دندان بر جگرِ خشم فروخورده میفشردم و بهجای کشتار،
پیش از روز بیعت، 50 میلیون سلول میشدم و یک آن در بارعامِ ارباب در تمام نماز
جمعهها به میهمانی میرفتم و با میلیونها شاخه گل خاردار در یک دست، با دست دیگر
بر پرچمی یا پارچهای یا کاغذی سپید مینوشتم:
#تجدید_رفراندوم_58 با نظارتِ همه
با چنین فرمانی، مشروعیت قانونی اقلیت
را به چالش میکشیدم، تا پس از 40 سال غبن در قرارداد گنگی که باطل است، معلوم شود
اکثریت کیست و چه میخواهد؟ آنگاه با اثباتِ میدانی اعتبار خویش، راهی باز میکردم
برای چنان رفراندومی تا تحول مناسبات قدرت بصورت مسالمتآمیز و نرم مقدور شود؛ تا
پس از اولین #اتمام_حجّت منطقی، بیبهانه و گزکی غیرقانونی، عاقبت کار منتهی به
سرکوب و تنش تا تجزیه نشود!
بدینسان، تهدید به فرصت تبدیل میشد!
وگرنه از تحریم سلبی خشکوخالی چه برمیآید، جز خوانش دلخواه ارباب به مصلحت بیعت
بالای 50 درصدی که از آن من نیست و مکانیسم راستیآزماییاش نیز در دست من نیست!
همچون عقوبت مشارکت که ایضا با همان مهندسی بالای 50 درصد، باز مکانیسم راستیآزماییاش
در دستم نیست! اگر #نافرمانی_مدنی و واکنش سلبی کارساز بود، سربازان گمنام نفوذی
در اپوزیسیون، روی موج نارضایتیها، بر چنین راهکار ابتری به ناامیدی دامن نمیزدند!
که امید در #فرمان_مدنی_نرم است، نه #نافرمانی_بدنی_سخت.
تحریمی که در خوانش صندوق شعبده لوث
شود، به چه کار میآید؟ که تا وقتی صندوق مارگیری در دست لوطی است، #تحریم_سلبی در
پستو، فرقی با مشارکت در صندوق بیعت ندارد! چون در هر دو صورت، آنکه با خوانشش
بتواند به قدرت فرامردمی قانونِ خود مشروعیتی نو بدمد، همان صاحب دست مصلحت در 88
است که قانونا دستی بالای آن نیست و هر بار صادقانه گفته: هدف #بیعت است؛ نه خیال
انتخاب این و آن منتصب روی موجِ برساخته، تا خیال ببری بُردهای، بازنده!
افسوس که پایم در پیلهی خواب رمه بند
است و از هر سلولم جدا افتادهام و چون گوشتِ چرخکرده رشته رشتهام! هشدار به وحدت
افاقه نکرد و باش تا مژدهات دهند که بساط وحدت در این کثرت، در شب جمعهای، به
چکشی، نظامی خواهد شد و دستت از دنیا کوتاه، باید به التماس دعا و فاتحهخوانی از
چند روباه بنشینی!
کابوسِ تو پیش از آنکه چون گروگانی از
شرّ حصر در #کیش_شخصیت پیله بدَری، در تاریخ به نامت ثبت خواهد شد، روسیاه!
#خیام_ابراهیمی
20 آذرستان 98