حساب کتاب نظام سلطه
دوستان میگن: چرا برخی از شهروندان رو که خطوط قرمز افراد بالا رو رعایت نمیکنن، نمیگیرن؟ اما یه عده بینوا را دستگیر میکنن؟
با درود!
1) باید اول پرسید که: خط قرمز افراد بالا چی هست؟
شاید در تشخیص خط قرمز اشتباهی رخ داده باشه.
2) چند تا از خط قرمزها اینه که شما کار گروهی بدون اخذ مجوز بکنید! بدون سند تهمت و انگ بزنید! مستقیما مردم آگاه و همیشه در صحنه رو تهییج کنید! به ایمان موروثی شون توهین کنید!
حالا اگر توی جمع دوستان شما دو نفر هم همین کارها را بکنن، نه به خاطر اینکه با شما رفیقن بلکه چه بسی به خاطر کارهای خودشون گیرند.
3) اول مطمئن بشید که چه کسانی بصورت فلهای تنها به خاطر رفاقت با کسی که به ظن شما خط قرمزها رو میشکنه گرفتار شدن.
4) کارهای نظام از دید من و شما حساب کتاب نداره... درست عین کار خدا که کسی از حساب و کتابش سر در نمیاره. اما باید حساب کتاب داشته باشه...شاید من متوجه نمیشم. و یکیش اینه که اونهایی که به خاطر سوء تفاهم خودشون دست به کارهایی میزنن که خط قرمز رو میشکنن، خب باید فکر کنن که اصلا خطوط قرمز چیه؟ وقتی پیچ رگلاژ حوزه ی خطوط قرمز شفاف نباشه، بنابراین اول باید اونا را شفاف کرد. و فراموش نکرد که صیادهای زورگیر، همواره میان دوغ و دوشاب و آبِ گلآلود ماهی میگیره. پس آدم باید بفهمه که فرق هست بین نقد و فحاشی. فرق هست بین تظاهرات بدون مجوز و با مجوز که هرگز مجوزش صادر نمیشه و اگر توی اون میدون برید مجرمید! اگر مستقیما انگ بزنید مجرمید. چون غالبا سند نزد جنایتکاره و نزد قربانی نیست. پس طرح پرسش با انگ زدن فرق میکنه....
تمام اینها یکطرف و اینکه کارهای نظام حساب کتب نداره یکطرف... چون اگر شفافیت داشته باشه میزان خطاها کم میشه... بنابراین باید راننده ی ماهری باشید تا در آب گل آلود صید نشید.
رانندگی بصورت امن یکی از این دلایل میتونه باشه که مقدار زیادی از امنیتش دست خودتونه.
اما با این حال هیچ حساب کتابی نداره... ضمنا جای کافی برای دستگیری تمام مردم وجود نداره!
و نهایتا اینکه: پروموت کردن برخی که راننده ی ماهری هستند به دیگران یادآوری میکنه که برن و روشهاش آشنا بشن. و مطمئنا نظام سلطه نمیخواد یک راننده ی ماهر که خطوط قرمز رو رعایت میکنه و یا کم رعایت میکنه به خاطر تفکر و حرفهای بنیادی و مهم دیگرش پروموت بشه. پس تصادفی ممکنه یه رهگذر بینوا رو که در تظاهرات بدون مجوز اومده داد بزنه و یا با چند توطئه چی رابطه برقرار کرده و عملا خلاف کرده، برای چشم زهره ی جماعتی بزرگ نفله کنه تا نه سیخ بسوزه نه کباب.
5) با این حال ممکنه یکی از همین روزها وقتی ناشیانه از سوراخ موش زد بیرون، یکهو یکی بهش بزنه و طرف در یک تصادف عادی سقط بشه و یا حتی غیب بشه! هر چند همین هم موجب میشه اون شخص پروموت بشه و بره زیر ذره بین... و کار رو خرابتر کنه!
به هر حال وقتی اوضاع حساب شبیه جنگ جهانی سوم شد، شاید یک روز اون هم محو بشه و دل همه خنک بشه...
امیدوارم با بالارفتن قدرت تحلیل دل هیچکس از قربانی شدن هیچکس خنک نشه.
و به این فکر کنیم که تا فرصت هست، به جز دامن زدن به شعارهای روبنایی و آتشبیاری برای آتش به اختیاران، چه کار بنیادی میتونیم انجام بدیم که نه سیخ بسوزه نه کباب. مشکله. اما ممکنه. ضمن اینکه هرگز نباید از جرزنی غافل بود. جرزنی یکی از ابزارهایی هست که یک راننده ی ماهر رو هم میتونه از صحنه محو و دود کنه...جوری که هیچکس نفهمه تا دلش خنک بشه.
خیام ابراهیمی
16 آذرستان 1398
دوستان میگن: چرا برخی از شهروندان رو که خطوط قرمز افراد بالا رو رعایت نمیکنن، نمیگیرن؟ اما یه عده بینوا را دستگیر میکنن؟
با درود!
1) باید اول پرسید که: خط قرمز افراد بالا چی هست؟
شاید در تشخیص خط قرمز اشتباهی رخ داده باشه.
2) چند تا از خط قرمزها اینه که شما کار گروهی بدون اخذ مجوز بکنید! بدون سند تهمت و انگ بزنید! مستقیما مردم آگاه و همیشه در صحنه رو تهییج کنید! به ایمان موروثی شون توهین کنید!
حالا اگر توی جمع دوستان شما دو نفر هم همین کارها را بکنن، نه به خاطر اینکه با شما رفیقن بلکه چه بسی به خاطر کارهای خودشون گیرند.
3) اول مطمئن بشید که چه کسانی بصورت فلهای تنها به خاطر رفاقت با کسی که به ظن شما خط قرمزها رو میشکنه گرفتار شدن.
4) کارهای نظام از دید من و شما حساب کتاب نداره... درست عین کار خدا که کسی از حساب و کتابش سر در نمیاره. اما باید حساب کتاب داشته باشه...شاید من متوجه نمیشم. و یکیش اینه که اونهایی که به خاطر سوء تفاهم خودشون دست به کارهایی میزنن که خط قرمز رو میشکنن، خب باید فکر کنن که اصلا خطوط قرمز چیه؟ وقتی پیچ رگلاژ حوزه ی خطوط قرمز شفاف نباشه، بنابراین اول باید اونا را شفاف کرد. و فراموش نکرد که صیادهای زورگیر، همواره میان دوغ و دوشاب و آبِ گلآلود ماهی میگیره. پس آدم باید بفهمه که فرق هست بین نقد و فحاشی. فرق هست بین تظاهرات بدون مجوز و با مجوز که هرگز مجوزش صادر نمیشه و اگر توی اون میدون برید مجرمید! اگر مستقیما انگ بزنید مجرمید. چون غالبا سند نزد جنایتکاره و نزد قربانی نیست. پس طرح پرسش با انگ زدن فرق میکنه....
تمام اینها یکطرف و اینکه کارهای نظام حساب کتب نداره یکطرف... چون اگر شفافیت داشته باشه میزان خطاها کم میشه... بنابراین باید راننده ی ماهری باشید تا در آب گل آلود صید نشید.
رانندگی بصورت امن یکی از این دلایل میتونه باشه که مقدار زیادی از امنیتش دست خودتونه.
اما با این حال هیچ حساب کتابی نداره... ضمنا جای کافی برای دستگیری تمام مردم وجود نداره!
و نهایتا اینکه: پروموت کردن برخی که راننده ی ماهری هستند به دیگران یادآوری میکنه که برن و روشهاش آشنا بشن. و مطمئنا نظام سلطه نمیخواد یک راننده ی ماهر که خطوط قرمز رو رعایت میکنه و یا کم رعایت میکنه به خاطر تفکر و حرفهای بنیادی و مهم دیگرش پروموت بشه. پس تصادفی ممکنه یه رهگذر بینوا رو که در تظاهرات بدون مجوز اومده داد بزنه و یا با چند توطئه چی رابطه برقرار کرده و عملا خلاف کرده، برای چشم زهره ی جماعتی بزرگ نفله کنه تا نه سیخ بسوزه نه کباب.
5) با این حال ممکنه یکی از همین روزها وقتی ناشیانه از سوراخ موش زد بیرون، یکهو یکی بهش بزنه و طرف در یک تصادف عادی سقط بشه و یا حتی غیب بشه! هر چند همین هم موجب میشه اون شخص پروموت بشه و بره زیر ذره بین... و کار رو خرابتر کنه!
به هر حال وقتی اوضاع حساب شبیه جنگ جهانی سوم شد، شاید یک روز اون هم محو بشه و دل همه خنک بشه...
امیدوارم با بالارفتن قدرت تحلیل دل هیچکس از قربانی شدن هیچکس خنک نشه.
و به این فکر کنیم که تا فرصت هست، به جز دامن زدن به شعارهای روبنایی و آتشبیاری برای آتش به اختیاران، چه کار بنیادی میتونیم انجام بدیم که نه سیخ بسوزه نه کباب. مشکله. اما ممکنه. ضمن اینکه هرگز نباید از جرزنی غافل بود. جرزنی یکی از ابزارهایی هست که یک راننده ی ماهر رو هم میتونه از صحنه محو و دود کنه...جوری که هیچکس نفهمه تا دلش خنک بشه.
خیام ابراهیمی
16 آذرستان 1398
No comments:
Post a Comment