خُدعه و تقیه با وضو، علیهِ ملت و جهانِ "غیرخودی"
=============================
کـــارِ
شاعران "مونتاژ حرف" است از ادراکِ تارو پودِ حیاتِ خویش و گمان به غیر
و خیال در رؤیا... شاعران خوب میدانند که نقدِ منصفانهیِ یک دیکتاتورِ هفتاد
کیلوگرمیِ توخالی بیشتر از اعتراض و بد و بیراه به خدایِ بیوزن با سنگینترین
چگالیِ صَمَد(توُپُر)، شهامت میخواهد! به همین دلیل شاید بلندبالاترین شعرِ
شاعران، سکوتی است سرشار از ناگفتهها! لذا آنها از پرسه زدن ذیلِ عکس هر
دیکتاتوری پرهیز میکنند به تقوی، چه برسد به نقدِ سیاهچالههایِ نَفسِ او...این
در حالی است که با خدایِ رحمان و رحیمِ و خالقِ یک دیکتاتورِ غاصب، هر چه میخواهد
دلِ تنگشان میگوید! و اینجاست که مخلوقِ دیده از خالقِ نادیده، در منظرشان قادرتر
میشود! و این واقعیت، از لطیفهها و طنزهای شیرینِ روشنفکرانِ دورانِ ما بویژه
شاعران است. گویا باور ندارند که در رستاخیزِ آزادی، لایکهایِ صدق را در یک کفه و
لایکهایِ دروغ و جاخالی دادنها را در کفهیِ دیگر میگذارند!
.
آیا مرگ بر
امریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر ضدِ ولایتِ فقیه حرف مفتی است؟
"استقلال، آزادی، جمهوریِ
بردگی" چطور؟
آیا سیاستِ ما
عینِ دیانتِ آنهاست؟!
آیا واعظان
دینی با ماکیاولی نسبتی دارند؟
آنچه در مقدمه
آمد مرتبط است به رفتارِ دوگانهیِ امثالِ آقایِ خمینی با اعتمادِ مردمی که علاقهیِ
شدیدی به بتهای ذهنی و تعصبات کور مورثیشان دارند تا چارچوب و ماهیت حرکتشان در
زندگی نامتعادل نشود! هر چند بر بستری خیالی و دروغین استوار باشد و هیچگاه از خود
پرسش نکنند وقتی در عصر رسانه ها به خبری نمیتوان اعتماد کرد چگونه میتوان به
اخبار هزار سال پیش از قول افرادی که به تقیه و دروغ مصلحت آمیز باور دارند میتوان
اعتماد کرد؟! حرف ما در این فرصت اندک مربوط به خبری است در باب خدعهای از خدعههای
آقایِ خمینی با مردم. (چه بسا به نیت خیر)
...
حرف نزدن
دلهرهای بود...
و حرفزدن و
درست فهمیده نشدن دلهرهای دیگر...(رومن رولان)
...
خلق را
تقلیدشان بر باد داد...ای دو صد لعنت بر این تقلید باد!
آقای #خمینی، نه هموزنِ خدایِ نادیده بود، نه
فناناپذیر و بیخطایِ دیده...او هم بشری بود با رگ و پیِ چون تویی که علیرغم
اظهاراتش، جاه و قدرت و حقبهجانبی و سفسطه و مغلطه میتوانست از تعهد و وعده با
مردم منحرفش کند "که کرد!" و به هزار ستمِ ویرانگر بکشانَدَش...که
کشاند! همانطور که مقدسکردنِ او خطاست، اعتماد به نیاتِ خیرِ صاحبان هر قدرتِ
استعمارگری در جهان که ظاهرا با او دست درگریبانِ او بودند و هستند هنوز نیز خطاست!
اربابانِ ریز
و درشت همواره بر سرِ سلطه و بهرهکشی از ملتها به جانِ هم میافتند و در این
وادی حتی به مردم خویش رحم نمیکنند! بنابراین هیچ دلیلی نیست که لااقل یکی از دو
قلدری که با هم میجنگند، لابد دوست مردمند!
"هدف وسیله را توجیه میکند"
همان چماقی بود که در ابتدایِ انقلاب، به تقیه و مکر و خُدعه، بر سر گروههای چپ
شکسته شد! و ملت غافل بودند که: "واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند...
چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند! :)
حالِ ملتی که
کورکورانه و سرخوشانه تقلید میکند بهتر از این نمیشود: "اینکه همواره برایِ
سرخوشی و فرافکنی جهل از شَرّ جانکندنِ اندیشه و استقلالِ شخصیت، دنبالِ راحتالحلقومِ
ناجی و دروغ بِدَوَند و در جهلی عاقلاندرسَفیه، مغبون و فریبخورده و مالباخته
قربانی شوند و حق خویش را به دریوزگی از مدعیانِ خدمت به مردم، گدایی کنند و دم
نزنند و از دیوار هم بالا رَوَند و به ایمانِ موروثیِ خویش افتخار کنند!"
همدلی و
همراهیِ چاهنمایان با قربانیانِ حرامخوارانِ "قانونی ضد اراده ملی"، در
میدان دادن به اهالی خدعه و تقیه و مکر و صدورانقلاب و خصومت و خشونت با خودی و
غیرخودی، نیز از آن لطیفههایِ خون آلود است که باید به خونخواهی از دماغِ
استعمار اندر استعمارِ قانونیشان روزی برون آورد!
بمیریم برای
تحقیقاتِ مصلحانهیِ " #بی.بی.سی " که پس از 37
سال اکنون مظلومانه دست پخت خود را بالا آورده است!
بیچاره ملتی
که خیرخواهان و کودتاگران و فاتحه خوانانش یکدل پس از صد سال تدارکِ کفن آنهم از
جیبِ قربانی، حالا برایش نوحه میخوانند و خرما پخش میکنند!
حالِ ملتی که
در روز روشن ارادهاش را با مشروطه و مشروعه بصورتِ قانونی مصادره کنند و صد سال
صدایش در نیاید، مَچَل و چشم انتظارِ تدبیر و امید به همین اصلاحطلبانِ ملتزم و
اصولگرایان و معتدلینِ حراف و عوامفریب و دروغگویِ امنیتِ میلی میانِ دیوارهایِ
بلند و منیع و مستحکمِِ زندان و قلعهای به وسعت یک وطن میشود که شهروندانش اگر
مثله شوند اما دیوارِ اَمنِ سلطان فرو نمیریزد تا تختِ تقلید برپا بماند و جملگی
با اقتداء به مصلحت و تقیه و مباهته و مکر و فریب و ریا، و ملتزم به تقلیدی
کورکورانه دم از مردمی خلع ید شده و استقرارِ مردمسالاریِ ناممکن بزنند و پیروان
سادهدلشان هم از دلسپردن به این حرامخواری قانونی از جان و مال و ارادهیِ
هموطنانِ خلع ید شدهیِ مستقل و غیرملتزم به بردگی عقیدتی بسی کاسب شوند (واجب
قربة الی نشئهگی و دروغ و دزدی از اعتمادِ یکدیگر)!
هنوز که هنوز
است اعتراف به اولین دروغ را باید از کودکی نابالغ در دبستان شنید، در ایمان به
دینِ دستکاری شدهای که توانِ شناختنش را ندارد...! همه راضی به خشتِ کجِ دروغ و
ریا و رضایِ یکدیگر در استیلایِ ساختاری "ارباب و رعیتی" از فرشِ خانه
تا عرشِ سلطنت.
خشت اول چون
نهاد معمار کج...تا ثریا میرود دیوار کج!
براستی، خشتِ
اول را چه کسی جلویِ دست معمارِ کبیر قرار داد، که سیبِ انقلابِ بلــــوغ، نارَس و
کالِ کال، فاسد شد و گندید؟!
آیا کسی میداند؟
خیام ابراهیمی
14 خرداد 1395
آیت الله خمینی دستکم دوبار با روسای جمهوری آمریکا تماس مستقیم برقرار کرده بود. اینها براساس اسنادی است که بیبیسی فارسی به آنها دست پیدا کرده است. اولین مورد به بیش از نیم قرن پیش برمیگردد وقتی جان اف کندی در کاخ سفید بود و بار دوم، در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود وقتی آقای خمینی با جیمی کارتر تماس گرفت.
گزارش کامبیز فتاحی را ببینید.
گزارش کامبیز فتاحی را ببینید.
No comments:
Post a Comment