آغاز و پایان امنیتِ انسان؟
(آزمونی برای کلاهبرداران عاطفی)
کشتهسازی کار
مرده خواران #آبان است...
مردهخوار، سیمولیشنی از تقلب در ذاتِ انسان است!"
این است حکمِ حکومتی مافیای قدرت از صدر تا ذیل کرمها و زالوها....
وقتی آمار #تریتا_پارسی اعتبار #آلت_قتاله را بیشتر از #تقلب_قاتل نشان دهد
خریدارِ کرسی #دانشگاه_مریلند، مشروعیت میتراشد برای آلتهای قتاله
در بنگاه گالوپ
و کاسبان زندگی، هار میشوند به جانِ کنیزان و بردگان در پوستین انسان
در جدال امنیت بینِ مالکان و مملوکها...
چون #امنیت یعنی برنده شدن در قلب
عواطفِ کاغذی...
و مهارت در تجارتِ بورسِ جنین
مستند به شناسنامه و عکس و خاطره...
تاجرانِ پوستِ انسان
جنینها را ارزان میخرند... گران میفروشند!
"پوستینِ
میش" هیچ گرگی را انسان نمیزاید!
حتی اگر مالکاَش باشی، به اقساطِ مادامالعمر...
با عکسِ زهدانی که دریده و در سطلِ زباله لمیده...
میانِ لبخندهای وَرپَریده...
آن دورها...
در آلبومِ عکسها
امیدهایی بود که هنوز آرزویند...
غافل از دم و بازدمِ جنینی زنده که در بطنِ ماجرا، جفتش را میبلعد!
هنوز هم چشمان پُر امید...
یا نزدیکبین است؛ یا دوربین...!
هنوز هم عکس میگیرند از دور و نزدیک...
هنگامِ سقطِ جنین
آن چنان و
این چنین...
آنها در مناسباتِ حشری
بدون التزاماتِ قانونی، جرزنی میکنند...
از اثر انگشتها در سندِ دامچالهها، گروگان میخرند!
ترور میکنند
با تطمیع و تهدید، متلاشی میکنند
با تجزیه و ترکیب آلت قتاله میسازند
چون هیچ تضمین عینی در مجاز، بدونِ تعاملِ لابیهایِ زر و زور و تزویر، موجود نیست...
آنها پای بردهها را زنجیر به اعتبار سرقفلیها میکنند
و با این جنایت، نسل خود را باقی میگذارند... تا برنده باشند!
حرف اول و آخر را تنها مالکِ تک تیرانداز #دراگانوف میزند!
به همین تلخی
آنها شیرینکامند میان دلالان دلهدزد
در پریشانیِ ما...
میانِ عکسهای پاره پاره...
لبخند میزنند... تا بازنده نباشند!
آلبوم را ببند!
در خونِ جنینِ ما، جنونِ جنها میدَوَد
یکی یکی
دوتا دوتا...
کلاهبردارانِ عاطفی!
نوزاد انسان را به قیمت ده دلار از زهدانیِ میخرند
ده سنت، ده سنت، هر وقت در میان، قسطش را میپردازند..نمی پردازند...
کشش میدهند...
تا مدیون نمیرند!... اما میمیرند!
گرگی است آدمک، در کسب و کار انسان
که با هیچ لبخندی رتوش نمیشود!
کلاهبرداران عاطفی، از گرگها درندهترند
چون ذرهای پوست را بر هیچ استخوانی باقی نمیگذارند
تا شغالی و یا کفتاری بلیسد!
آنها نوزاد انسان را به ده دلار میخرند
به اقساط مادامالعمر
زهدان متلاشی را میاندازند در زبالهدان
برای گربهها...
آنها حیواندوستند
و زبان حیوانات را نیک میدانند...
جان میکنند... جان میدرند... جان میدهند...
اما انسان نمیشوند
چون راه جبران مافات را نمیدانند
و یا نمیتوانند!
چون انسان نشدهاند!... یا گروگانند!
چون بازندهاند و گمان میفروشند که برندهاند!
چون از آغاز حقیقتِ تاریکِ یک پایانند!
خیام
ابراهیمی
4آبان 1400
No comments:
Post a Comment