تجارتِ سلّاخان و کاسبانِ #حزب_مؤتلفه(خوانشی میان خطوط تاریخی خون)
پیرو پست قبل،
ما میخواهیم با نقشه به مقصد برسیم! نمیخواهیم گیج و خشمگین به درکِ #سکانس_آخر
نرسیم. خشم در حدّ جویدنِ خرخرهی سلطان جانی است؛ اما مهارِ دیوانه راه دارد!
هرچند آلتهای سرمایه و مافیا، تریبونها را تصرف کردهاند و بزرگترین مانع بر سر
راه هر تحولِ بنیادی و آگاهیبخشند! موانعی که با مخالفخوانی ابتر، و با قواعد
نظام سلاطین بازی میکنند و از تصویر سکانس آخر ناتوانند و یا طفره میروند!
با خلع سلاح انبار سپاه رزمنده علیه مردم، توسط خود سپاه جنگنده با مال مردم، در #خمین، دقیقا #سکانس_آخر چنین
روشی چیست؟ آنها حتی از تحلیل و سیمولیشن فیلم سینمایی بهمن 57 هم ناتوانند و با
قیاسی معالفارق، عملا مردم را در حدّ بُز و گوسفند قربانی پنداشتهاند!
چون صاحبانِ منابع مالی تریبونهایشان، همان کاسبان اصلی جنگ و غنیمت میان دوغ و
دوشابند!
اما کاسبان تنش و جنگ و غنیمت کیانند؟ جز صاحبان سرمایه(زر و زور و تزویر) و یا
همان بازاریان مؤمن که همواره در صلح کاذب و جنگ و تحریم واقعی، در دوسوی یک شکاف
طبقاتی روزافزون، همواره تثبیت میشوند و تکریم...
#غنائم_جنگی همواره
طراح و تهیه کننده میخواهد و سناریست و کارگردان و بازیگردان و بازیگران و بازیچهها
و چند #لابی و
یک #بهانه از
سوی یک دیوانه، و البته پشتیبانی استراتژیک اقتصادی/سیاسی توسط یک #هیئت_مؤتلفه که
هم کاسب باشد و هم مؤمن به اصل حلال بودن غنیمت و دریدن مقدس، در یک گرگبازار.
چرا #نظام_سلطه، این روزها پس از زورچپانِ یک دولت سپاهی آلوده و مسلح به زر و زور و
تزویر و استاندارانی که یکی یکی سپاهی شدهاند؛ یک #سرکوب جانانه
دوست دارد که بتواند باد بینوایان عاصی را تخلیه و ایشان را در حد مرده در گورستانها
تسلیمِ مَشیّتِ حق کند و تنورداغکنهایش از تریبونهای انگلیسی و امریکایی، جنگ
مسلحانه را القاء کنند؟
این خشم و جنون ذخیرهشده و شور انقلابی، پیشنیازِ اهدافِ استاندارانِ آن نگهبان
و رئیسِ اسلحهخانه و آلتقتالهای است که سردارانِ معرکههای هیأتش، یکی یکی
سپاهی میشوند و ارباب گروگانگیرِ آقایِ دولتِ قاقاجانِ گروگانشان و نیز جملگی از
تئوریسین تا سربازان خط مقدم، اهل بخیه در دستگاهِ صاحبان کمیتههای بلشویکی اوّل
انقلابند...
لذا فهم این معنا که: دلالی میدانی از نوالهخوارانِ تبار #ملکه در #سنای_امریکا به
نوالهخوار بینوایش خبر برساند که این حادثه شبیه #سیاهکل با
سلاح روسهاست، سخت نیست!
البته در اینکه سلاحِ چریکهای ساده دل، در جنگی مبتنی بر #تضاد_منافعی برساخته
توسط اربابان سلطه، سلاحِ روسها بوده و لابیها و دلالانی آویزان و بومی داشته،
شکی نیست! و در اینکه روسیه همواره شریک تاریخی غنائم و دلال انگلیس بوده نیز
تردیدی نیست... و نیز اینکه بانکداران لندنی سهامداران عمدهی شرکتهای چندملیتی
امریکایی و چینی و اروپاییاند، قابل استناد و عیان است... باید توجه داشت که #اتاق_فکر استعمار،
این گرگبازار پوستینپوش را در مستعمرهها با تثبیت #قانون_اساسی دو
قطبی شغالها و کفتاران بومی، با دریدن مردمی #مشترک_المنافع بین
مؤمن و کافر، هرگز به حال خود رها نمیکند... او تضادهای درونی فرهنگی و زبان بومی
تعاملاتِ ایشان را به دلالانش نیک آموخته! حق وحوشی را که برای دستمزدِ تدوین
آموزههای فرهنگی/بومی توسط پرافسور بانو #لمپتون در
سفارت انگلیس در ایران در دهه 30 پرداختهاند، باید یک روزی به کارشان بیاید! این
قانون سرمایهگذاری بلند مدت در نظام نئولیبرالیسم و در رقابتی نابرابر برای حذف
رقیب بر اساس #ژن_برتر و
قویتر از قبیل تکنولوژی و یا ایدئولوژی و قومیت و امثالهم است! #حذف_رقیب
میوهی درختِ
دو قطبی مطلقگرای خودی/غیرخودی در هر ایسمِ غیرانسانی است که نظر به تکثیر کارخانههای
عروسکسازی و آدمکساز و انسانسوز دارد!
اما آن بینوای
خودفروشی که بدون سناریویی شفاف، گیجانِ پریشان را به جنگی مسلحانه ترغیب میکند،
عملا این خیال را القاء میکند که خلعِ سلاحِ انبار پایگاه هوافضای سپاه در خمین،
کارِ یاران روح الله نبوده و عملیاتی میدانی و مستقل توسط جوانان عاصی و انقلابی #مام_میهن بوده
است... گیریم یک #سرباز_انتحاری در
آنسوی سنگر، قربانی شده باشد در مذبحِ قاقای ولایت... به درک اسفلالسافلین! به
قول آن معمارِ بیمار و آن شیطانکِ ابلیس، او به بهشت خواهد رفت!
اما کدام
صاحبانِ قائله؟ به جز اعضای #هیئت_مؤتلفه ، آن شریک تاریخی علیاحضرت #ملکه بنت
حسن، با کل اهالی اهل #تلکه در
رَسَن، از #فدائیان_اسلام در
کفن، تا #انجمن_حجتیه در
وطن، از مرداد 32 تا خرداد 42 تا بهمن 57 تا انفجار حزب جمهوری درندگان و دفتر
نخست وزیریِ بندگان، و کشتار برنامهریزی شده در خرداد 60 و دی 96 و آبان 98... تا
همین امروز در مهلکه...
البته در
فقدان #هم_افزایی در
میان اپوزیسیون، خالی کردن و تعدیل بــاد مردم، نیازمند یک پیشنیاز ولایتمداران
یله در بیتالحال چون دی 96 در مشهد است و مصوبهی سناریوی شورای امنیت میلی در
آبان 98 به بهانهی انفجار قیمت بنزین! تا یورش ویروس خانمان برانداز ووهان چین و
بیماری و بیکاری و گرفتاری از رگِ مردم، تا همین آبان ... که قرص کم ارزش #ادویل برای
میگرنِ بیماران آلرژیکی که آنافیلاکسی دارند و از داروی دیگری نمیتوانند استفاده
کنند به حکم حکومتی یک جانی خطرناک وارد نشود، تا چند شبانه روز نتوانی بخوابی و
بیهوش شوی... که دیوثان راهزن، باقی بمانند این دو روزه لای لنگ و پاچهی راسپوتین
و خفاش چین. لعنت به ناموسِ بی دردِ تمام شریکانِ ناپاکِ نایاکی!
.
یعنی هم گران کنی حق مردم را و هم بیکار کنی مردم را و هم بیمار کنی ایشان را و هم
بچزانی و بکشی و لت و پار کنی و بدَری صاحبان حق مسلم را و به این دور باطل هی
ادامه دهی برای حفظ نظام غارتگرانِ دل و دین، تا نخالههای غیرخودی پاکسازی شوند و
علی بماند و حوض سلطانش... تا ناموس ملت را فدیه کند به پوتینبنلیاخوف و شرکاءش
در سازمان امنیت دُوَل... به درک... اما چرا؟
چون #هیئت_مؤتلفه کاسب است و کاسب حبیب الله عسگران است در جنگ و نبردی نابرابر در
میدان، به سعی مکشور مافیای جانی و ویژه خوارانش! رییسِ این باند مافیاست که
رانندهی اصلی برادرکشی ایدئولوژیک در آب و خاک مشترک و ملک مشاعی بنام #ایران است!
.
بینوا آن آتشبیار معرکه که میان دو تیغهی گازانبر دموکرات و جمهوریخواه، آلت
منافع شرکتهای چندملیتی شده در تگزاس از بالای تپهی مجسمه آزادی و میان رمه خیال
میپراکند که چوپانی مستقل است و هوار میکشد که آی مردم گرگ آمده، گرگ آمده...!
و آن قالتاق دیگر با تزریق خون چنج شدهی ریال مردم به دلار و پوند و روبل و یوهان
و فرانک، کرسی دانشگاهی میخرد در #مریلند_امریکا تا اثبات کند، این براندازان
جعلی و خیالی، دو درصدند و 98 درصد مردم عاشق شهادت در راه نظام سگان و شغالانند،
تا مشروعیت بخرد برای درندگان و از زندگی لذتش را ببرد!... انگار در دوگانههای
جعلی، بین جنگ و صلح راه دیگری نیست! ای تُف بر این بی ناموسی وحوش مُکلّا و معمم
در کنسرسیوم جمهوری درندگان ایران.
و اینهمه در
بستری است که بهموجب موجهِ قانون اساسی دو قطبی، #گرگ همه را از آلتهای پوزیشن
تا تریبونهای فشن در دکههای اپوزیشن دریده... و از این روست که چسنالههای
پریشانگوی مبارزین پفکی را که با ادبیات سلبی/حذفی در میدانی نابرابر جز بر
پراکندگی گوسفندان قربانی و بزها در بن بستِ آغلهای ارباب نمیافزایند و ثمری
ندارد، حقنه میکنند...
تا زمانی که امثالِ این گروگانهای قانونا دربدر با لب و لوچهی خونبار، همچون
حکومت سلاخان و گرگان، مردم بینوا و غیرتشکیلاتی گروگان را بز بپندارند، همین آش
است و همین کاسه. لذا بدون تدوین الگوریتم یک نقشهی راه واقعی و علمی، توسط هیات
مدیره یک شرکت سهامی عام(نه خاص)، که بتواند آخرین سکانس یک سناریوی مسالمت آمیز و
فراگیر را بر اساس #هم_افزایی گرد #منافع_مشترک، دقیقا تصویر کند، نه اعتمادی حاصل
میشود و نه اجماعی عام و اکثریتی فراگیر که بتواند با یک هجمه، گردِ اقلیتِ گلوله،
حلقهی گل ببندد و نظام سلطه را آچمز کند و مشروعیتش را زیر سوال ببرد و بنشیند و
برنخیزد تا نتیجه! که همانا #تجدید_رفراندوم 58 با نظارتِ #تمام_مردم برای به
روزرسانی و #راستی_آزمایی مشروعیت قدرتی که حق تمام سهامداران آب و خاک مشترک است،
نه اقلیتِ مردمسواران.
تنورداغ کن
اینسوی سنگر اگر دلقکی چون مموشی باشد! تنور داغکنِ آنسو هم امثال این بینوایان
مشنگ و گروگانند پشت تریبونهای استعمار، که میانِ گازانبر ملکه در امریکا و اروپا
تا کلاب هاوس، آویزانند!
بوی کباب دل برده از جمعِ مستان در این دستانِ مشترک استعماری و استثماری...
مگر میشود تک تک و پریشان و تصادفی از پشت هزار سنگر با بافتنِ خیال و یکی در
میان فحش به این و آن پریشانِ قربانی در #تضاد_منافع، به وحدتی مؤثر و اکثریتی بر
اساس #منافع_مشترک برای آخرین سکانس در یک سناریوی مورد توافق و دقیق رسید؟،... تا
کاری شود کارستان!
نتایج این شامورتی بازیهایِ دیجیتالی و جنگی، چیزی نیست جز صید ماهی در آب و گل
آلود و خونین میان دوغ و دوشاب.
براستی آخرین سکانسِ سناریوی استقرار قدرت این قبیلهی پریشان، در حیاتِ پایین و
بالای کدام دیوار و حیاط خلوتِ کدام دخمه، رقم میخورد؟
اگر از هر کدامشان بپرسی؛ هاج و واج وامیمانند و بی پاسخی، به صحرای کربلا میزنند!
.
پس ای مستخدمین و نواله خوارانِ نظام #استعمار و #استثمار به عَرَقِ جبین، سفت
بچسبید به رییس شرکتهایتان و در امنیتِ پس و پیشِ سفرهی تقسیم غنائم توسط ایشان،
وقتی دلار میستانید و امنیت میخرید، به خاطر ریالهای بی ارزشی که قطره قطره خون
شده در رگهای خاندانتان، حلالمان کنید! ما قصد تجاوز به ناموس شما را نداشتیم. شما
خود کاسبکارانه آن را به رگهای #اهل_بیت و خاندان خود وارد کردید!
و اینک آخرین قِرانِ موروثی از آنِ سلطان صاحبقران، هم خرج شد و درآمدی جز انتظار
در عصرهای جمعه باقی نمانده!... این روزها که با 200 دلار میتوان یکماه زنده ماند
و به رنجِ تدریجی نمرد و قطره قطره فسرد...! وگرنه همهجا از تهِ مبال ترامپ تا
بالای مجسمه آزادی، از همان لحظهی تولد، مرگ تدریجی است!
دیر یا زود دارد... اما سوخت و سوز ندارد!
باید مراقب بود که روزگارِ آزگار، پیش از انسان شدن، روی آدمکهای دهکده جهانیتان،
سیفون نکشد!
خیر پیش.
#خیام_ابراهیمی
29مهر 1400
No comments:
Post a Comment