کابوسِ آچمزان
مست غنیمتی
اما... نفسها به شماره افتاده... دیر بجنبی... کار تمام
است!... به جهنم!
پریشان و خسته و آچمزیم پشت به پشت و بی پشت و مشت... چونکه تو آچمزی میانِ پنج
بازویِ شیطانیِ ابلیس... به جهنم!
به هم میریزد بازیهای #اتاق_فکر شطرنجبازان جهان را #قدرت_شبکهای_مردم در بهشت!
از خانه تا مرکز جهان... جای زندگی گشاد میشود برای مردم و البته تنگ برای اموالِ
مقاماتِ گیج و گم... به جهنم!
باید به زیرِ میزشان زد از قُم تا رُم...
تا دِق کند جورج سوروس، آن فاسقِ زنبابایِ مشترک پوزیشنمال و اپوزیشنمال روی
کاغذِ کاهی...
تا رئیسِ بانکِ شعبهی شهریار آهی بکشد از تهِ دل آهی...
تا جهان #اتمیزه نشود
گردِ صاحبِ آن رُخِ چپیده در قرصِ کاملِ ماهی...
اما حوالی نافِ شکم عملههایِ تریبونِ اپوزیشن میخارَد مُدام... میخارَد مدام...
#سرباز_گمنام بینوا
مکلف به مالاندن و خاراندنِ پشتِ همه، از کپَرها تا دخمههای مهرامِ همایونی در
دامِ #ما_هستیم وقتی
ما نیستیم...
چرا که اهلِ خانه بی نان و آب مُخَش میترکد از ویـارِ زندگی به سبکِ مدرنِ دولبریتیها
در سلبریتیها
حُکمِ ویــارِ "پشیزی قدرت" است در عطشان و هـــار میکند فرزندانِ
ناخلف و خلفِ حضرتّ قاقای اعظم را
محرمانِ حریمِ امنِ شیخ #سعید_طوسی به
منبع آب و نان سرخی وصلند
وقتی قاقازادهها مُفِ بابایشان را میفروشند به مترِسِ بابایِ ننههایشان، مفتِ
مفت در خطهای پی در پی سفیدِ راه امام توی بینیِ تولهیِ اَبَوی
وقتی "زد بازی" که هِررررر میزد به ترانههای قاچ قاچ، بچه آخوند از آب
درآمد اَخَوی... خیلی خیلی توماچ!
رَپ نزن به سبکِ #توماج!... خطرناکه
حسن!... همشیره خُفت و رُفت مایه تیله را خیلی کلفت و گفت: فقط پول بده، وَ
مـــاچ!... وگرنه هِررّی!
باید به زیر میزشان زد...! آدرسشان کجاست؟
باید به زیر میزشان زد...! آدرسشان پیداست!
بوزینهای مموش نام، آلت قتالهی آق مژدباست در اماراتی که دیپورتش کردند با
اُردَنگی!
مثلِ اُردَنگیِ روسی در سوریه به قربانیانِ غلمانِ حرم محرومان زیر آوار توپخانههای
سپاه کفر و ایمان بر جنازهی دخترکان... به جهنم!... دو تا فدای یکی در بهشت!
(امامی در کُنام گفت).
این دغلبازیهای سنتی، خریدار ندارد در این زمان! بهایش خاک گور است از مردمان...
این را بدان!
.
صدای #عمران_خان امریکایی در پاکستان، مستقل میزند این روزها؟... راستی چرا؟
شاید شریک شرکتهای چند ملیتی در چین شده... و کشمیر و هند نمیدانند!
تا به یک تیر دو نشان بزند و... به چپچپِ چین بپیچد لای دلار در معادن تالکِ #افغانستان
اما راهنمای راست بزند برای صدورِ لیتیوم به یوروپ، به نیتِ تطمیعِ سهامداران
تکنوکرات امریکنچینی آیفون... وعده در گعدهی #کلاب_هاوس دزدان،
ای راهزنان!
آن قدرتی که در آمیخته غروب خورشید را به طلوعش از غرب تا شرق آسمان
یک قطبی است(نه دو قطبی) با پنج بازوی شیطانی ابلیسِ آغشته به خونینبدنان
به نیتِ امنیتِ حجابِ معادنِ مکشوفه بهدستِ روسانِ مهربان
آن غول شاخداری که میتواند پرواز کند از آنسوی جهان به جوارشان
و نیز میتواند ببندد چشم حیاء را بیست سال بر قاچاقِ داعش و طالبان از مرزهای
پاکستان
تا طلای ناب بدوشند از فغانِ افغان و خون بکارَند در سلاحشان
انگار راسپوتین تصرف کرده آن عصای موسوی را در بیتالکرکس به سفارشِ کنسرسیومِ
مالکان...
... تا
مگر در تغییرِ شیفتِ نگهبانی بین آن و این...
بوی کباب، بجنباند پاکستان را از گوشتِ گدایانِ ناپاک، در حوالی چین...
و کرمهای هندوستان، دلشان بطلبد خـــونِ زالوهای مرده را ... شاید!
اینبــار خونِ وُولوُولَکهای هندی چشمک میزند به #عمران_خان در
ویرانههای دهلی...
این هرجاییِ مقدسِ عضوِ شانگهای و بیلدربرگ و راست و چپ و بالا و پایین...
بمب هستهای دارند هر دو اما... نه!... بیا و #باکو را
بچسب از جلو... از پشت، هوایش را دارد مِستر آتاتوووووورک!
ارمنستان اما قربانی زنجیرهای تاریخ است و نسل کشی ادامه دارد!... آیا نمیدانی؟
#چین #تهاتر
میکند با ملایان خون را با خون... پولی در کار نیست! تحریم توافقی است!
#تهاتر میکند
انسان را با خفاش، در تحریم امریکا میان تهران و کابل...
امضاء میکند هنوز #هیئت_مؤتلفه حکم
اعدام هر نخود را...
چرا تحریم میکند امریکا سرانِ طالبان خود را؟
چون اربابشان عین اربابمان، آلتِ چلاق دوست دارد... وقتی تحریم میکند ملتی را
میان بحرانهای مصلحتی... دو سرباز فدایِ یک اسب... این شطرنج حیوانی است!
#عمو_سام است
و دلش گروگانِ آن ترک شیرازیِ افغان و ایران است؟
این را تمام مُحَلّلهای سهامدارِ شورای امنیت دُوَل میدانند... سهمِ هر تروجانِ
جانجانی جداست!... سهمِ تهاتر چینی در حساب سهامداران، تضمین است!
کشتیهای انگلیسی را تا استرالیا اسکورت میکند امریکا... فرانسه برود به عراق با
انرژی خورشیدی بازی کند دولّا پنجلا!
لباس فیلترشکن پوشیدهاند لابیهای ابلیس در مهلتِ الله...
عینِ عبایِ مُلا قَمر، روی لباسِ بن لادن تا #ابوبکر_بغدادی تا
#ملا_عمر و
ملا دَمَرالله...
ملکه گل میکارَد میان دو تیرکِ دروازهی دموکرات و جمهوریخواه، یکی در میان
ترامپ تپق بزند به میدان، بایدن ذخیره است...
بایدن اگر زنگ بزند، آن تیغهی دیگر آیرونی در گازانبر دنیا مهیاست...
ویروسِ "روس" دلالِ بانکداران ملکه نق نمیزند دیگر...
شیتیل شیرینش چون شیرعسل در شیشه مهیاست... پوشکِ مامانش از لندن تا شورای نگهبانِ
پااندازان همواره پابرجاست!
نگهبانِ هرچه نگهبان هم نگهبانی دارد، با یک جفت پوتین و کتاب آسمانی تقلبی و یک
#دراگانوف و چند آمپول هوا و شربتِ آلوده به #کیک_زرد با
لب و لوچهی آبدار از #گرجستان تا
#دمشق و
کربلا... مُفَت را بالا بکش آق مژدبا!
و عقوبتِ بیعِدّهی #یاسر_عرفات آویزان
به عُدّهها را به یاد آر...
الکی بادت کردهاند ای حیرانالدوله... با آن دکترِ پفکیِ مرگ و ناله و آلت قتاله...
می ترکانندت مثل هندوانهی رسیدهی خوزستان، همچو سِد احمد گریان!... باید برسی!
غلمانزادهها حرفهایتر از شیخ فضلالله کوریاَند!
گویا پوتین بن لیاخوف، غلمانِ پرسودی است برای ملکه و درد غلامانِ مجرب را نیک
میداند...
حرملهای که پستانِ مادرش را هم گاز گرفته، دانی که چیست؟
هدف وسیله را توجیه میکند!
حفظ غلام از اوجب واجبات است...!
#مقتدی_صدر ملا
را بچسب و ول نکن، مُلّا... #دراگانوف
که داری
یاالله!
گفته عموجان سام بماند در منطقه با سرنیزه و حشدحشری خلع سلاح شود! به نیت ثبات...
ثبات چه کسی؟
ثباتِ آن یار دبستانی که در آب نمک خوابیده بود سالها...
چه فرقی میکند شیخ حسن، قاسم! یا مش قاسم، حسن!
عمامه عمامه است... کارخانههای چند ملیتی را در ژاپون و چین بچسب با تولید پارچههای
سیاه فیک اعلی...
گیریم روی سرِ همشیرهی خوش بر و روی ضعیفه و یا بابای اصلیِ دخترانِ مُلّا عمر در
غیبت صغری،...وقتی دولا دولا خیانت میکند قلی به کبری... بفروشش در بازار شام و #کوبانی به
یک دلار و دو سنت... و سیمولیشن کن سُنّت را در کابل، با دو پوند و یک روبل بیشتر.
بپوشان سَرَت را با کلاهِ کاسکتِ آلمانی و سوئدی، ضدِ گازِ معدهیِ خالی گرسنههای
نوپوی نوپا ... تا سرما نخوری بیپاداشِ تکتیراندازی سَرِپا! سکهی امامی را بپا!
...وقتِ
شستنِ خونِ مادر و دخترت رویِ آسفالتِ داغ... گوشِ اسیر را گاز نگیر قاضی... سوت
بلبلی نزن! مگر بچهبازی؟ ترفیع نگیر به پا اندازی!
بزن زیرِ میز و زیر کرسیهای آزادپریشی... تا بهنوبت نرفتهای زیر میز و کرسی...
به هم میریزد بازیهای #اتاق_فکر شطرنجبازان
جهان را #قدرت_شبکهای_مردم
از محله تا مرکز و از مغز و کله پاچه تا زبان و تا دُم...
اینقدر به #اتاق_ذکر دلالان
ابلیس، نناز اِی بینوای عقبمانده زِ درسِ داخل و خارج از معرفت به سلاحِ لیزرهایِ
گمنامِ آن روسپیان و پااندازانِ غدّار!
آلوده نشو به بازیهای پشت پرده، اِی پردهدار...
چون پرده بر اُفتد نه تو مانی و نه من!
مگر چقدر گوبلزی؟!
تو غوزتر از آن بلندبالایی که میپنداری!
و در این #بازی_مرکب، همه را به زمینِ سوختهیِ دقّ میکاری!
سرعتت را کم کن و درگیرِ رقابت برای حدفِ رقیب نشو...
این بازی از آنِ چلاقانِ تاریخی نیست!
و اساسا گوشتِ آهویِ هیچ رقیبی در سیخی نیست!
باید به زیر میزشان زد از قُم تا رُم...
تا جورج سوروس دِقّ کند با تریبونهایش!
و غولِ چراغ جادو آزاد شود!
وقتی نانی در کار نیست... آبی در کار نیست... بگذار دنیای مجاز هم دود شود و بروَد
در هوای یک لقمه نان و پیاز...
آدرس را درست نشان بده!
وگرنه آدرست را درست نشان خواهند داد... یکی یکی... بینوا!
این روزها همه به فکر آدرس تواَند، از مفتآباد تا ونکور... ایِ جوجه سردار!
دراگانوف برای همین روزهاست... وقتی سنگ روی سنگ بند نمیشود!
بزن زیر میز دلاور!... تا قدرتِ شبکه...
از محله تا مرکز وطن... بدونِ تلکه...
پیش از آنکه آچمز شوی چون من... در مهلکه!
نفسها به شماره افتاده...
اگر زود نجنبی...
دیر یا زود، بدهکارِ خرجِ یک بمب مامانی!
ایکاش بمب نصیبت شود و بیسامانی...
ترساَت آن باشد که تکه تکه از قصاصِ زبان #پیام_درافشانی
پشتِ هر سایه... بیدارند همان پهبادها از جنونِ دندانها...
از کابوسِ بیداری... تا کابوسِ خوابها در خونِ نانها...
خیام
ابراهیمی
27مهر 1400 اُمَوی
No comments:
Post a Comment